پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

چرا امام باید معصوم باشد؟


چرا امام باید معصوم باشد؟
▪ سوال : چرا امام باید معصوم باشد؟ (یدالله دادجو)
ـ جواب : عصمت در لغت به معنای امساک و منع است. ابن فارس می گوید:
واژه ی عَصَم در لغت به معنای امساک و منع است [۱] و در اصطلاح، نوعی مصونیت است که با وجود آن انسان دچار گناه و لغزش نمی شود. علامه طباطبایی می گوید: عصمت نوعی علم و دانش است که صاحبش را از گناه و خطا باز می دارد. [۲]
در این نوشتار دلیل های لزوم عصمت امام بیان می شوند.
● دلیل عقلی
امامت مقام و منصبی است که خداوند تعالی به امام ارزانی داشته است. امام شخصیتی است که به غیر از دریافت و ابلاغ وحی، از تمام شئون پیامبر(صلی الله علیه وآله) برخوردار است و بدین روی مقام امامت از عصمت انفکاک ناپذیر است; زیرا «مقام امامت، آن گونه که از کتاب و سنت بر می آید، در رهبری سیاسی جامعه ی اسلامی خلاصه نمی شود، بلکه دنباله ی نبوت و کامل کننده ی رسالت است. چنین تصویری از مسئله، پیامبر و امام را در کنار هم می نشاند و دلایل عقلی عصمت را به قلمرو امامت نیز می کشاند. با این تفاوت که در این جا، به جای ابلاغ وحی، از تبیین معارف وحیانی سخن می رود.» [۳]
متکلمان و دانشندان برجسته ی شیعه برای اثبات و لزوم عصمت امام به دلایلی تمسک جسته اند که به برخی از آنها اشاره می شود:
۱) برهان امتناع تسلسل
بر مبنای این برهان، امام باید معصوم باشد; چرا که «اگر امام معصوم نباشد باید امام دیگری باشد تا او را به راه صواب هدایت و خطای او را اصلاح کند; پس آن امام دیگر، امام و معصوم است; اگر او هم معصوم نباشد، امام سوم لازم است و هکذا; و چون تسلسل محال است، باید به معصوم منتهی شود; پس امام باید معصوم باشد. [۴]
علامه حلی در شرح تجرید الاعتقاد می گوید:
اگر امام معصوم نباشد، تسلسل لازم می آید و تسلسل باطل است (تالی); پس معصوم نبودن امام نیز باطل است (مقدّم).
بیان ملازمه این است که مقتضی وجوب نصب امام عبارت است از امکان خطا و اشتباه مکلفان; پس اگر همین مقتضی در حق امام نیز ثابت باشد، او نیز نیاز به امام دیگری دارد که در این صورت تسلسل پیش می آید; بنابراین باید به امامی منتهی شود که او از خطا و اشتباه و گناه مصون است و او امام واقعی است.
۲) برهان حفظ شریعت
آیین پاک و شریعت ناب محمدی(صلی الله علیه وآله) برای زمان محدودی نیامده، بلکه تا روز قیامت ضامن سعادت و رستگاری پیروان و رهروان خود است; بنابراین حفظ این آیین واجب است. از سوی دیگر، پاسداری از شریعت در صورتی امکان پذیر است که حافظ و نگهبان و پاسدار آن، شرایط لازم و کافی برای حفظ آن را داشته باشد; یعنی کسی که مسئولیت حفظ شریعت را به عهده دارد، باید بتواند شریعت را بدون کم ترین تغییر و تحریف حفظ نماید و برای مکلفان بیان کند. بدین روی می توان گفت:
۱) شریعتی که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) آورده است بر عموم مکلفان تا روز قیامت واجب است; پس پیوسته به حافظی نیاز دارد که بدون هرگونه تغییر و تحریفی آن را برای مکلفان بازگوید; زیرا در غیر این صورت، تکلیف به ما لا یطاق لازم خواهد آمد.
۲) آن ناقل و حافظ باید معصوم باشد; زیرا در غیر این صورت احتمال تغییر و تحریف در شریعت وجود دارد; بنابراین برای مصون ماندن آن از تغییر و تحریف، چاره ای جز این نیست که حافظ آن مصون از هر خطا و گناه و اشتباه باشد و او کسی جز معصوم نیست. [۵]
به تعبیر علامه شعرانی:
امام حافظ شرع است; اگر معصوم نباشد چگونه حفظ شرع کند؟ شرع را کسی باید حفظ کند که به دو صفت، متصف باشد: یکی این که همه ی اسرار شرع را نیک بداند، به راه یقینی، نه از طریق ظنی; و دیگر آن که هوای خویش را در حفظ شرع به کار نبندد و احتمال چنین امور در وی داده نشود; و آن غیر معصوم نباشد. [۶]
● دلیل نقلی
دلایل نقلی متعددی از آیات و روایات برای لزوم عصمت امام وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
۱) آیه ی اولی الامر
خداوند تعالی می فرماید:
(أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ); [۷] از خدا و رسول و اولی الامر اطاعت کنید.
آیه ی شریفه بدون هیچ گونه قید و شرطی بر وجوب اطاعت از اولی الامر دلالت می کند و در آیات دیگر هم چیزی که مدلول این آیه را مقید کند وجود ندارد.
(أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ...)، معنایش این نیست که اولی الامر را در جایی که معصیت نکنند و تا به خطایشان واقف نشدید اطاعت کنید و هرگاه خطایی دیدید آن را با قرآن و سنت پیغمبر(صلی الله علیه وآله) راست نمایید.
به ویژه این که خداوند قیدهای واضح تر از این را که به مراتب پایین تر از اطاعت مفترضه ی امام است بیان فرموده است; مثل:
(وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حُسْناً وَ إِنْ جاهَداکَ لِتُشْرِکَ بِی ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما); [۸] به انسان نسبت به نیکی به پدر و مادر سفارش کردیم و اگر آنان تلاش کردند تا به آنچه علم نداری به من شرک بورزی، از آنان اطاعت نکن.
پس چرا در این آیه که اساس دین و ریشه ی تمام خوشبختی های انسانی است، چیزی از این قیود را ذکر نکرده است؟ با این که در آن بین رسول و اولی الامر جمع کرده و برای هر دو یک اطاعت خواسته است. برای رسول که امر به معصیت خدا یا اشتباه در حکم محال است; و اگر در اولی الامر محال نبود، چاره ای نبود جز آن که قید آن را ذکر نماید و (چون قید ذکر نشده) پس آیه مطلق است و لازمه اش آن است که در اولی الامر هم قایل به عصمت شویم.» [۹]
هم چنین خداوند تعالی در آیه ی شریفه به طور مطلق و بدون مقید کردن به چیزی، امر به اطاعت اولی الامر کرده است. از سوی دیگر، هیچ گاه خداوند کفر و عصیان را برای بندگانش نمی پسندد، حتی اگر به نحو اطاعت از شخص دیگری باشد; بر این مبنا، اطاعت از اولی الامر، در صورتی که به عصیان امر کنند، حرام است; در نتیجه، مقتضای جمع بین این دو امر این است که اولی الامر، که اطاعتشان به طور مطلق واجب است، تنها معصومان(علیهم السلام)هستند که مطلقاً هیچ معصیتی از آنان صادر نمی شود. [۱۰]
▪ تطبیق اولی الامر بر ائمه(علیهم السلام)
طبق بیان پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) مصادیق و افراد اولی الامر همان ائمه(علیهم السلام) هستند. ابن بابویه از جابر بن عبدالله انصاری روایت می کند که وقتی آیه ی شریفه ی اولی الامر نازل شد، گفتم: یا رسول الله خدا و رسول را شناختیم، اولی الامر که خداوند اطاعتشان را همراه اطاعت تو قرار داده چه کسانی هستند؟ فرمود: جابر، آنان جانشینان من و پیشوای مسلمین اند. پس از من، اول ایشان علی بن ابی طالب است و پس از وی حسن و حسین و علی بن الحسین و فرزند علی، محمد معروف در تورات به باقر، که تو وی را خواهی دید ـ وقتی او را دیدی سلام مرا به او برسان ـ و سپس صادق، جعفر بن محمد و بعد موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و بعد همنام و هم کنیه ی من که حجت خدا و بقیة الله او در روی زمین و نزد بندگان است و فرزند حسن بن علی که خدا به دست وی مشرق و مغرب زمین را خواهد گشود... .[۱۱]
۲) حدیث ثقلین
پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله)فرمود:
من دو چیز گران بها در میان شما می گذارم: کتاب خدا و عترت و اهل بیتم; تا زمانی که به این دو تمسک کنید، هرگز گمراه نخواهید شد. این دو از یکدیگر جدا نمی شوند تا کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.
در این حدیث، کتاب و عترت در کنار یکدیگر محور هدایت به شمار آمده اند و دیگر آن که در این روایت بر جدایی ناپذیری قرآن و عترت تأکید شده است. اگر اهل بیت معصوم از گناه و خطا نبودند، پیروی از آنان همواره موجب هدایت نمی گردید و جدایی ناپذیری آنان از قرآن، معنای روشنی نمی یافت.[۱۲]
[۱]. احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج ۴، ص ۳۳۱.
[۲]. محمد حسین طباطبایی، المیزان، (اسماعیلیان، چ ۱)، ج ۵، ص ۷۸.
[۳]. حسن یوسفیان، پرسمان عصمت، تحقیق مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه، ص ۵۲.
[۴]. علامه شعرانی، ترجمه و شرح تجریدالاعتقاد، ص ۵۱۰.
[۵]. ابن میثم بحرانی، قواعد المرام، (ناشر مکتبة آیت الله مرعشی نجفی، چ ۲)، ص ۱۷۸.
[۶]. علامه شعرانی، همان، ص ۵۱۰.
[۷]. سوره ی نساء، آیه ی ۵۹.
[۸]. عنکبوت، آیه ی ۸.
[۹]. ترجمه المیزان، ج ۴، ص ۵۶۸.
[۱۰]. محاضرات فی الالهیات، جعفر سبحانی، تلخیص علی ربانی گلپایگانی، ص ۵۴۱.
[۱۱]. ترجمه ی المیزان، ج ۴، ص ۵۸۸.
[۱۲]. الغدیر، ج ۳، ص ۲۹۷، پرسمان عصمت، ص ۵۵.
منبع : درگاه پاسخگویی به مسایل دینی