شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


عشق های ممنوع و تدبیرهای مشروع


عشق های ممنوع و تدبیرهای مشروع
در شب های ماه مبارک، چند مجموعه داستانی از شبکه های مختلف تلویزیونی پخش می شود که در این میان میوه ممنوعه بیشتر درخشیده و جلب نظر کرده است. علت این مقبولیت جمعی چیست؟ میوه ممنوعه عشق پیرانه مردی مومن را باز می آفریند که در مقیاس سیمای ایران، مفهومی کم سابقه یا شاید بی سابقه باشد. در سینما و سیمای ایران، در سال هایی نه چندان دور اصولاً طرح عشق های انسانی و غیر افلاطونی ممنوع بود و فیلمسازان ایرانی فقط می توانستند از عشق های آسمانی و ماورایی سخن بگویند. اگر این معیار جهان شمول می شد و در تمام تاریخ تسری می یافت، بسیاری از شاهکارهای جهانی در حوزه های هنرهای داستانی و نمایشی و سینمایی خلق نمی شد چرا که عشق های انسانی، در متن و حاشیه بسیاری از آثار داستانی، حتی آثاری که صرفاً به هستی اجتماعی و سیاسی انسان می پردازند، به چشم می آید. اما مدتی است که عشق های انسانی به فیلم های سینمایی و فیلم های داستانی سیما بازگشته است و فیلمسازان نیز به خوبی از این مضمون بهره می گیرند و جلب مخاطب می کنند. اما برای تابوشکنی از عشق های ممنوع باید به تدابیر مشروع متوسل شد و فیلمسازان ایرانی نیز و از جمله حسن فتحی، در این عرصه آبدیده شده اند و رموز کار را به خوبی آموخته اند.در میوه ممنوعه، حاج فتوحی پیرانه سر عاشق دختر جوانی به نام هستی شایگان می شود و ایمانش را زیر سوال می برد و در معرض ویرانی قرار می دهد.این مضمون البته در سیمای ما بی بدیل است اما در هنرهای داستانی ایران و در ناخودآگاه جمعی این سرزمین بی سابقه نیست. حاج فتوحی در واقع بازآفرینی کهن الگوی شیخ صنعان در شرایط کنونی است. اما آیا شیخ صنعان های کنونی نیز دچار عذاب وجدان می شوند و مدام با نفس اماره خود درگیری پیدا می کنند؟ آیا اینها نیز به تعبیر یونگ، از پیر دانا یا من برتر حساب می برند و با سایه یا نیروهای شریرانه وجود خود می ستیزند؟ چنین نیست و شیخ صنعان های کنونی از حربه های مشروع برای حل تناقض های درونی خود بهره می گیرند و زندگی را بر خود آسان می کنند. کما اینکه پسر حاج فتوحی نیز همین توصیه را به پدرش می کند. اما مشکل حاج صنعان قصه ما تنها شرع نیست و بیشتر اخلاقیات عرفی و اجتماعی است. از سوی دیگر در عشق پیرانه حاج فتوحی، معناهای باطنی تر و اجتماعی تری نیز مستتر است. در واقع شیخ صنعان کنونی ما گرفتار تعارض های جامعه یی شده است که رویکرد به سرمایه داری و مال اندوزی دارد.
به خصوص بخش مدرن سرمایه داری، همه چیز، حتی دختری جوان را به ابزاری برای رسیدن به مقاصد تجاری خود بدل می کند. در واقع هستی نه فقط دختری جوان، که نمادی از سرمایه و اخلاقیات مدرن است که ایمان و باورهای سنتی شیخ صنعان ما را زیر سوال می برد. این معنای باطنی در عین حال می تواند همان حربه مشروعی باشد که باعث مصونیت مجموعه می شود. در عین حال فیلمساز مردی روحانی را وارد مجموعه می کند که مدام پند بدهد و حاج فتوحی را از منکر برحذر بدارد. این شخصیت کمک می کند تا تابوشکنی از عشق ممنوع امکان پذیر شود. اما تماشاگر عام کاری به این ترفندها یا معانی باطنی تر ندارد و صرفاً این قصه را دنبال می کند تا ببیند که عشق پیرانه فتوحی آیا به رسوایی می کشد یا اینکه سرانجام مطلوبی پیدا می کند.
در نقد سنتی می گفتند کلام باید قلیل المخرج و کثیر المعنا باشد. اما برنامه سازان تلویزیونی در متن دنیای مینی مال و پر شتاب کنونی، معکوس عمل می کنند و فیلم هایی می سازند که کثیر المخرج و قلیل المعناست. یعنی داستانی را که به زحمت می شود در نود دقیقه نقل کرد تا نهصد دقیقه متورم می کنند. در میوه ممنوعه نیز همچون اغلب مجموعه های مشابه، همه چیز دچار اطناب و درازگویی شده است. مثلاً تعارض های حاج فتوحی بارها و بارها و به اشکال مختلف به تصویر درمی آید. حاجی در این باره مدام با خود درگیر است و با اطرافیانش نیز در این باره صحبت می کند و حتی سر درونش را همچون یک راز با همسرش در میان می گذارد. پسر فتوحی در این باره با پدرش سخن می گوید، با مادرش جلسه می گذارد و همین حرف ها را تکرار می کند، به دیدار هستی می رود و در همین زمینه دختر را مورد شماتت قرار می دهد، مادر با هستی ملاقات می کند و همین حرف ها تکرار می شود.
آدم ها مدام با هم جلسه می گذارند و درباره عشق پیرانه فتوحی صحبت می کنند. در واقع مجموعه مدام به دور خود می چرخد و قدمی به جلو نمی گذارد. عجیب اینکه مردم نیز به همین شکل از روایت عادت کرده اند. انگار از سوراخ کلید زندگی خانواده خاصی را پی می گیرند که همچون سیزیف دچار فعل عبث شده اند و مدام خود را تکرار می کنند. در این مجموعه بعضی از شخصیت ها داستان شان به سر رسیده است و به اصطلاح سوخت شده اند و تاریخ مصرف خود را از دست داده اند. مثلاً دختر فتوحی پس از ازدواج از خانواده جدا شده و حضورش زیر سیطره عشق فتوحی و هستی رنگ باخته است اما برای آنکه فراموش نشود، فیلمساز با بهانه و بی بهانه مدام به سراغش می رود و در مسیر داستان اصلی وقفه ایجاد می کند. در واقع ما هر بار باید شاهد زندگی تکراری و سخنان تکراری تر این دختر و شوهرش باشیم. عجیب اینکه تماشاگران نیز به این سر زدن های گهگاهی عادت کرده اند. در واقع برنامه سازان تلویزیونی به شدت باعث افت سلیقه زیبایی شناسی مخاطبان خود شده اند.
اما با این همه میوه ممنوعه جذاب و پرکشش است و این جذابیت جدا از جاذبه های داستانی، تا حدود زیادی از بازی بازیگران حرفه یی این مجموعه ناشی می شود. بازیگران گرم و با حرارت بازی می کنند و به سهم خود ریتم جذابی به این مجموعه می دهند. جالب آنکه بازیگران هر کدام با شیوه و سیاق خود بازی می کنند و کارگردان نتوانسته است بازی ها را زیر سقف سبک واحدی هماهنگ کند. علی نصیریان که از گذشته می آید، سبک بازی اش مبالغه شده و نمایشی و تا حدودی رنگ باخته است. گوهر خیر اندیش که از نسل میانه است، می کوشد بین بازی نمایشی و بازی درونی و به اصطلاح زیر پوستی، تقارنی به وجود بیاورد. اما بازیگران نسل نو و از جمله امیر جعفری، بازی را هر چه بیشتر به طبیعت زندگی نزدیک می کنند و شخصیت های باورپذیرتری می آفرینند.
جالب آنکه در اغلب مجموعه های تلویزیونی، بازیگران جوان بازی های طبیعی تر و باور پذیرتری ارائه می دهند. یعنی بازیگری در ایران سیر صعودی داشته است و اگر بازیگران قدیمی نتوانند خود را نو کنند، جا می مانند و به سرعت در حاشیه قرار می گیرند.
میوه ممنوعه هنوز تمام نشده است و انصاف نیست که نیمه کاره درباره اش داوری کنیم. تا همین جا بگویم که در شرایط کنونی و به هنگام تورم رسانه های تصویری، جلب مخاطب بسیار دشوار شده است و به همین دلیل بسیاری از مجموعه های تلویزیونی جا می مانند و در جذب مخاطب شکست می خورند. از این نظر میوه ممنوعه مجموعه موفق و کامیابی به شمار می آید. ما پس از پایان مجموعه دوباره باز خواهیم گشت و درباره اش سخن خواهیم گفت.
بهزاد عشقی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید