یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


در ره منزل لیلی...


در ره منزل لیلی...
۱) پیش از آغاز نمایش مجموعه های رمضانی امسال هم می شد حدس زد که «میوه ممنوعه» کار سروشکل دار و پیروزی از آب درخواهد آمد، گو این که نگاهی به عوامل این مجموعه و سوابق کاری شان به خوبی مبین این نکته بود که البته این دلیل، لازم و نه کافی است چرا که با این معیار همتای این سریال در شبکه پنج سیما (شکرانه) هم می بایست کار امتحان پس داده ای می شد.
۲) فیلمنامه اثر قطعا نقش مهمی در به بارنشستن آن دارد. شخصیت پردازی مناسب و تمرکز روی شخصیت ها و از این طریق خلق ماجرا این امکان را داد تا نخست تماشاگران شخصیت های این سریال را بشناسد و آن ها را بپذیرند و این همان اتفاق خوشایندی است که اگر برای مجموعه ای رخ دهد حکم موفقیت آن مجموعه را امضا می کند. همین شخصیت پردازی مناسب پایه ای شد برای باورپذیر بودن روابط و کنش ها و واکنش ها، تحول شخصیت ها که منجر به خلق ماجرا شد و نهایتا بازی های درخشان که به آن اشاره خواهیم کرد. اما دراین راستا نکته آزاردهنده و ملال آور حضور دو شخصیت مصطفی و غزاله بود که علاوه بر شخصیت پردازی نامناسب و حضور بی دلیل و بی اثر در بافت دراماتیک اثر متاسفانه باعث شدند که نخ اتصال مجموعه به کلیشه های رایج در سریال های تلویزیونی همچنان متصل بماند تا بیننده نتواند در کیف دیدن اثری آزاد از قواعد نانوشته سریال های خانوادگی تلویزیونی غرق شود، قواعدی که تاریخ مصرف آن ها مدت هاست که سپری شده.
۳) این سریال نیز مانند دیگر هم قطاران خود در شبکه های دیگر چند تم را پیگیری می کند که یکی از آن ها مساله فقر و غنا و تمرکز روی یک زندگی تجملی انباشته از پول و قدرت و به نوعی نکوهش این نوع زندگی است. (حاج یونس فتوحی، جلال فتوحی، شایگان) و در کنار آن نمایش زندگی ساده همراه با سرخوشی و خوشبختی مصطفی و غزاله و مقایسه این دو زندگی با هم همراه با قضاوتی پنهان. حقانیت این مساله که زندگی و جامعه ای که در آن به دست آوردن پول و لذت داشتن آن منتهای آرزوهاست باید شهر شیطان زرد و مدینه جاهله نامید بر کسی پوشیده نیست اما ظرافت مطرح کردن آن چیزی است که در اکثر مجموعه های تلویزیونی ما رعایت نمی شود. می توان فیلم «گلن گوی، گلن راس» را به عنوان شاهدی برای این نکته ذکر کرد که چگونه می توان با رعایت ظرافت جریان این پیام در تار و پود دراماتیک داستان اثر را به درجه ای از عمق و غنا رساند که حامل بار معرفتی شود.
۴) بخشی از داستان میوه ممنوعه چنان که از پیش زمزمه شده بود اقتباسی است از شیخ صنعان. طرح داستانی کار به علت عبور از خط قرمزهای جامعه و جذابیت همیشگی اش (چون صورت مساله اش هیچ گاه پاک نمی شود) فی نفسه کنجکاوی برانگیز است. اما همین ایده جذاب می توانست با پرداخت بی دقت و ناشیانه به راحتی هدر رود چنان که پیش از این در بسیاری موارد این اتفاق رخ داده بود. اما این اتفاق در مورد «میوه ممنوعه» تکرار نشد آن هم به چند دلیل: نخست همان مساله شخصیت پردازی دقیق و فکر شده اثر است که پایه ای شد برای توفیق های بعدی مجموعه. ثانیا نمایش لطیف و ظریف و تدریجی تحول در شخصیت اصلی (حاج یونس فتوحی) که میوه همان شخصیت پردازی صحیح است.
ثالثا عمق و ژرفایی که به شخصیت حاج یونس داده شده زمینه را برای تجربه شهودی و معرفتی از عشقی که او به آن مبتلا گشته فراهم می کند و این به نوعی تفاوت مهم این سریال با دیگر آثاری است که با محوریت این طرح ساخته شده. تحیر و تردید در باورهای ۶۰ ساله و ترس از فروپاشی این باورها که حاصل تکیه گاه دیدن ایمان و فقدان دیدگاه اصلی معرفتی است و درک نادرست از خوف الهی که به احساس گناهی دائمی بدل شده است بیننده را از سطح این رابطه عاطفی به ژرفای وجود و دغدغه های حاج یونس می برد و مانع از قضاوت خام و ابتدایی او نسبت به این عشق و این مرد می شود.
سایر شخصیت ها هم به همین منوال دارای ساخت های وجودی متنوع و حتی متضاد هستند که هم به آن ها هویت می بخشد و هم از افتادن آن ها به ورطه قضاوت مخاطب که نشانه ضعف شخصیت پردازی است نجات می دهد. در این رابطه بارزترین شاهدها شخصیت های جلال، فرزاد و هوشنگ است که ظرافت پرداختن به آن ها ستودنی است. کارگردانی اثر هم به سیاق فیلمنامه به شدت دقیق و اندیشمندانه است. معلوم است که کارگردان بر روی جزئیات توقف کرده و این نکته خصوصا با توجه به محدودیت زمانی تولید این مجموعه قابل تامل است.
۵) بازی های «میوه ممنوعه» به حدی عالی هستند که می شود گفت استانداردها و مرزهای بازیگری در سریال های تلویزیونی را تکان داده. بی شک نقش حاج یونس فتوحی به نقش های ماندگار علی نصیریان ملحق خواهد شد و در کارنامه او برگ زرینی است.
همچنین جهش امیر جعفری در مدیوم تلویزیون خیره کننده است و سرانجام این هانیه توسلی و عمار تفتی هستند که با بازی هایشان این ضیافت بازیگری را کامل می کنند. دیگر نقطه قوت چشمگیر کار را هم باید به دیالوگ های فاخر و زیبای آن دانست.
انتخاب علیرضا نادری که یک معلم ادبیات و نمایشنامه نویس موفق است نشان از وسواس فتحی برای کارش دارد.
علیرضا نداف
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید