شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


قصه‌های بم را باور کنیم


قصه‌های بم را باور کنیم
هنوز هم با به یاد آوردن فاجعه زلزله بم می‌توان بر خود لرزید و از خدا خواست که این اتفاق در هیچ کجای زمین رخ ندهد. فقط یادآوری آن روز می‌تواند به آنهایی که از دور آن حادثه بزرگ را دیده‌اند و از آن شنیده‌اند به یاد بیاورد که زندگی آنها هم می‌تواند، بلرزد.
آن سال که ساعت ۲۸/۵ بم لرزید و زمین هزاران انسان بی‌جان را در خود جای داد، سرزمین بم پر شد از عکاس و فیلمبردار که انگار با خود عهد کرده بودند که تمام آن وقایع شوم را تا ابد به مردم دنیا گوشزد کنند.
فیلمسازان زیادی هم به بم رفتند تا تحقیقات خود را کامل کنند تا برای آیندگان درباره زلزله بم فیلم بسازند و به آنها یادآوری کنند که لرزش زمین در ساعت ۲۸/۵ سال ۸۲ در بم زندگی‌های زیادی را نابود کرده است.
از آن همه فیلمسازی که می‌خواستند آن واقعه بزرگ را فیلم کنند فقط کیانوش عیاری با فیلم «بیدار شو آرزو»، شهاب رضویان با فیلم «مینای شهر خاموش» و رضا سبحانی با «خاک سرد» به عهد خود وفادار ماندند و بقیه شاید کمبود امکانات سینمای ایران را بهانه‌ای مناسب برای ساخته نشدن فیلم خود دانستند.
بعد از آن اتفاق بزرگ بم ماند و فیلم‌های مستندی که در آن سال ساخته شد و تلویزیون آنها را هر سال به مناسبت سالگرد زلزله بم پخش می‌کند. البته برنامه‌سازان تلویزیون هم بیکار نمی‌نشینند و هر سال سری به بم می‌زنند تا تصاویر شکل‌گیری دوباره بم را به تلویزیون بیاورند تا مردم بدانند که بم هنوز هم به بازسازی نیاز دارد ، بازسازی که شاید سال‌ها طول بکشد. گاهی هم کارگردان قصه‌پردازی به صرافت می‌افتد تا برای سالگرد زلزله بم فیلمی داستانی برای پخش از رسانه ملی کارگردانی کند.
حالا دیگر عادت کرده‌ایم که سالگرد فاجعه بم را فقط در تلویزیون بازخوانی کنیم و به یاد آوریم که برای رخ دادن اتفاق بزرگ فقط چند ثانیه کافی است.
امسال هم در سالگرد وقوع زلزله بم شبکه یک سیما فیلمی داستانی پخش کرد، فیلمی که «لرزش زندگی» نام داشت و خبر از لرزش بزرگ زمین و قهر خاک می‌داد. لرزش زندگی را می‌توان یکی از فیلم‌های خوبی دانست که در چندین سال گذشته درباره زلزله بم ساخته شده است. این خوب بودن را می‌توان از چند زاویه بررسی کرد:
● فیلمنامه
علیرضا بذرافشان یکی از فیلمنامه‌نویسان پرکار تلویزیون و سینماست که با کارهای خود نشان داده که اصول فیلمنامه‌نویسی را خوب بلد است و می‌داند از چه زاویه‌ای باید به ماجرا نگاه کند تا داستان او دچار تکرار و ملال نشود. زلزله بم از زاویه فیلم‌های مستند برای مردم اتفاقی تازه نیست، اکثر مردم اکنون می‌دانند که در ۵ دی ماه ۸۲ در بم چه اتفاقی افتاد، می‌دانند که بسیاری کشته و بی‌خانمان شدند، همه مردم می‌دانند که باید درگذشتگان و بازماندگان زلزله بم را دوست داشت اما واقعیت این است که همه آنهایی که در ۵ دی ۸۲ در بم بودند شاید مردم بم نبودند که داشتند با صداقت در نخلستان‌های خود کار می‌کردند ‌عیاری در فیلم «بیدار شو آرزو» از مردمی گفت که اهل بم نبودند و روز بعد از زلزله به این شهر آمده بودند و با استفاده از تاریکی شب، کودکان آواره و یتیم بم را می‌دزدیدند و با خود برای بیگاری می‌بردند ‌ بذرافشان هم در فیلم لرزش زندگی با یکی از همین آدم‌های نه چندان خوب راهی بم می‌شود تا آن حادثه بزرگ را بازخوانی کند.
کیوان در زلزله بم آسیب دیده و ۵ سال به کما رفته است و اکنون که بهوش آمده چیزی از گذشته به یاد نمی‌آورد. اما همه او را یک قهرمان می‌دانند، قهرمانی که برای کمک به مردم زلزله‌زده زندگی خود را به خطر انداخته است اما مرد قهرمان خیلی زود به خودش می‌آید و قصه از جایی دیدنی می‌شود که کیوان خودش، خودش را زیر سوال می‌برد.
او کیف پولی را به خاطر می‌آورد که در زیر نخلی چال کرده است و با این یادآوری، او به «خوب» بودن خود شک می‌کند و برای رهایی از این شک راهی بم می‌شود تا خود را پیدا کند. او درست در زمانی که زلزله رخ می‌دهد در ۵ کیلومتری بم بوده، او زلزله را حس کرده و اگر خواسته باشد خود را پیدا کند باید دقیقه، دقیقه زلزله را در ذهن خود مرور کند.
بذرافشان تلاش کرده در فیلم لرزش زندگی نگاهی اجمالی داشته باشد به اتفاقات بعد از زلزله؛ مردمی که زیر آوار مانده‌اند، امدادرسانی، کمک‌های مردمی، بیگانه‌هایی که به شهر آمده‌اند، آنهایی که در نخلستان‌های دور از شهر زیر آوار ماندند و کسی به سراغ آنها نرفت و بیشتر آنها به دلیل دیر رسیدن نیروهای کمکی جان خود را از دست دادند. کیوان به بم می‌رود تا گذشته خود را پیدا کند اما بذرافشان هوشمندانه نشان می‌دهد که بم خرابه ۵ سال پیش با امروز چندان تفاوتی نکرده است چون کیوان چشم‌انداز آبادی در این شهر نمی‌بیند.
لرزش زندگی حدود ۲ ماه پیش در بم تصویربرداری شده است،اکنون دیگر ویرانه‌های بم در ظاهر آنقدر باقی نمانده‌اند تا بتوان به راحتی تبدیل به لوکیشن یک فیلم شوند اما لرزش زندگی در موقعیت‌های باور کردنی تصویربرداری شده بودند که نشان می‌دادند تیم سازنده فیلم لرزش زندگی فقط نمی‌خواسته‌اند با یک فیلم آنتن رسانه ملی را در سالگرد زلزله بم پر کنند.
● بازیگران
انتخاب محمدرضا فروتن برای بازی در نقش کیوان بهترین انتخاب بود تا فیلم لرزش زندگی مخاطبان بیشتری داشته باشد. اگر نقش کیوان را بازیگری معروف مانند فروتن بازی نمی‌کرد مسلما فیلم لرزش زندگی یک فیلم معمولی می‌شد که نمی‌توانست در نگاه اول برای مخاطب جذابیت داشته باشد. قبل از این که موتور داستان فیلم لرزش زندگی شروع به کار کند، بازیگر فیلم استارت آن را می‌زند، مخاطب تلویزیون ابتدا با دیدن فروتن کنجکاو می‌شود تا ببیند فیلم لرزش زندگی چه داشته است که بازیگر ستاره سینما پذیرفته است که در آن بازی کند. فروتن مخاطب را به درون قصه می‌برد و نمی‌گذارد او تا پایان داستان فیلم از پیچ و خم قصه رها شود.
انتخاب لاله اسکندری هم انتخاب مناسبی بود چون او در طول فیلم توانست زودتر از فروتن فریاد بکشد و تحکم خانم سپهری را به کیوان نشان دهد و این نشان از تسلط اسکندری بر بازیش دارد.
لرزش زندگی با داستان منسجم و ساختار یک دست خود نشان داد که تلویزیون هنوز هم بهترین رسانه برای یادآوری واقعه بزرگ بم است.داستان‌های تلویزیون با استناد از واقعیت‌های مستند می‌تواند مردمی را که علاقمند به قصه شنیدن هستند با عمق اتفاق آشنا کند.
طاهره آشیانی
منبع : روزنامه جام‌جم


همچنین مشاهده کنید