یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


حق با کیست؟


حق با کیست؟
مجموعه تلویزیونی «شهریار» با توجه به حجم انتقادها و حاشیه هایی که به همراه داشته، به نظر می رسد بیش از هر چیز واقعیت زندگی این شاعر بلندآوازه معاصر را زیر سایه درام پردازی قرار داده است. این روزها اعتراض دختر استاد شهریار، شاعر فقید معاصر به مجموعه «شهریار» که بر اساس فیلمنامه «مهدی سجاده چی» به کارگردانی «کمال تبریزی» ساخته شده، به نوعی انعکاس تصویر شخصیت های برجسته معاصر در عرصه سینما و تلویزیون را مورد توجه قرار داده است.
انتقادهای «مریم بهجت تبریزی» در مخدوش شدن چهره واقعی مادرش و همچنین وجوه ادبی، مذهبی، دینی و عرفانی استاد شهریار در این مجموعه از وجه مخاطب شناسی و بازخوردی که این مجموعه دارد می تواند مهم تلقی شود.
بخصوص این پرسش در ذهن شکل می گیرد که یک اثر نمایشی چقدر مجاز به ورود به حیطه داستان پردازی و فاصله گرفتن از واقعیت مستند است.
این پرسش بخصوص درباره آثاری شکل می گیرد که بر اساس زندگی شخصیت های معاصر شکل گرفته اند، چراکه تبعات حضور آنها و زوایای پیدا و پنهان زندگی شان از سوی نزدیکان و بازماندگان پیگیری می شود و چنین آثاری را بیش از یک اثر تاریخی درباره شخصیت های کهن و قدیمی در معرض انتقاد قرار می دهد. «کمال تبریزی;» کارگردان مجموعه هم دقیقا از همین وجه برای دفاع از کار خود استفاده کرده و با طرح این نکته که مجموعه «شهریار» ادعایی برای نمایش همه واقعیت های زندگی شهریار ندارد، در واقع حق را به اصول درام پردازی و نیاز داستانی شخصیت های نمایشی و ماجراهای برآمده از آن داده است. در این میان حق با چه کسی است؟
فرزندانی که به حق از مواردی چون عامی نشان دادن مادرشان برای افزایش بار دراماتیک قصه گله مند هستند یا نویسنده و فیلمسازی که با توجه به دلایل خود به هر واقعیتی بعنوان سوژه دراماتیک برای درگیر کردن مخاطب و گرفتن همراهی او استفاده می کند و این قاعده برایش استثنا ندارد؟ واقعیت اینست که هنوز هم برای این پرسش حیاتی پاسخی درخور یافت نشده و هر جوابی در واقع می تواند مصداق مصراع هر کسی از ظن خود شد یار من محسوب شود.
چرا که در واقع مصالح هر یک از دو طرف دعوی به گونه ای حکم می کند که همین عملکرد را در پیش گرفته و جز این هم دغدغه ای نداشته باشند. درباره مجموعه «شهریار» ذکر این نکته ضروری است که این مجموعه به نوعی پرانتقادترین مجموعه در میان آثاری بوده که به شخصیت های برجسته معاصر پرداخته که این نکته در جای خود تامل برانگیز است و تا حدی انتقادهای مطرح شده از سوی خانواده استاد شهریار را برجسته تر می کند.
انتقادهایی که نشان می دهد سازندگان این مجموعه حرکتی متعادل بر مرز باریک میان واقعیت و درام نداشته و از سوی دیگر بام افتاده اند که این واکنش های گسترده را در پی داشته و حتی قسمت نوزدهم مجموعه را که به رابطه عاشقانه میان استاد شهریار و همسرش می پردازد، زیر تیغ ممیزی برده است. واقعیت اینکه شخصیت های برجسته معاصر کشورمان همواره حضوری گسترده در فیلم ها و مجموعه ها داشته اند و «شهریار» اولین و آخرین آنها نیست.
در همین ایام بطور همزمان مجموعه «روزگار قریب» ساخته «کیانوش عیاری» پخش می شود که محوریت آن هم زندگی واقعی و دراماتیزه شده دکتر «محمد قریب;» بنیانگذار طب نوین کودکان در ایران است. شباهت این دو مجموعه علاوه بر محوریت شخصیت های واقعی معاصر نوعی نیاز اجتناب ناپذیر به حرکت با طمانینه در عرصه واقعیت و درام است که این حرکت در «شهریار» به تعادل نینجامیده، ولی در «روزگار قریب» به تکامل رسیده است.
نکته جالب دیگر در مقایسه این دو مجموعه و اثبات حرکت مقبول «کیانوش عیاری» از روی لبه تیغ اینست که اتفاقا برخلاف زندگی استاد شهریار که دارای وجوه دراماتیک بالقوه است، زندگی دکتر قریب به نظر چندان مناسب برای یک اثر نمایشی نیست. از این جهت که اتفاقات درام زندگی او بیشتر بر حوزه علم و پژوهش و پزشکی متمرکز شده و در نگاه اول برای یک مجموعه تلویزیونی و درگیر کردن مخاطب عام و غیرمتخصص مناسب به نظر نمی آید.
رویکرد قابل توجه عیاری در ساخت مجموعه ای بر اساس این شخصیت یک امتیاز اولیه است که با سرانجام خوش این مجموعه هنگام پخش به تکامل رسیده است. بعلاوه این وجه مهم را به اثبات می رساند که ساخت یک اثر جذاب و در عین حال راضی نگه داشتن مخاطب و نزدیکان یک شخصیت حقیقی، متکی بر ارزش های بالقوه دراماتیک زندگی وی نیست، بلکه وابسته به سلامت نگاه و حرکت متعادل بر مرز واقعیت و درام است که «روزگار قریب» شاهد این مدعاست.
از شخصیت های برجسته معاصر که زندگی آنها دستمایه سینما و تلویزیون قرار گرفته می توان به شخصیت هایی چون امام خمینی(ره)، آیت ا... شهید مدرس، شهید نواب صفوی، شهید رجایی، پروین اعتصامی، امیر کبیر، دهخدا، نیما یوشیج، میرزا کوچک خان جنگلی و... اشاره کرد.
نکته مهم اینکه هیچکدام از این فیلم ها و مجموعه های تلویزیونی و سینمایی در زمان ساخت، پخش و پس از آن اعتراضی از سوی خانواده و بازماندگان این شخصیت ها به دنبال نداشتند و معمولا پس از پخش هم (آثاری که به اتمام رسیده) از توفیق نسبی میان مخاطبان برخوردار شدند.
وجهی که در «شهریار» صدق نمی کند و این مجموعه تا رسیدن به این ایام که اعتراض مستقیم دختر شاعر معاصر را در پی داشته از سویه های مختلف مورد نقد و اعتراض قرار گرفته است. اعتراض دختر «ملک الشعرا بهار» به تحریف چهره این شاعر معاصر دیگر موردی است که در ادامه بعنوان یک مخاطب می توان به چهره مخدوش شده یک سردار قهرمان نیز اشاره کرد. با توجه به موارد اشاره شده به نظر می آید «شهریار» بیش از آنکه وامدار شخصیت حقیقی باشد که تکیه خود را بر آن قرار داده، نگاه خود را معطوف به داستان پردازی و فاصله گرفتن از واقعیت به بها» جذابیت نمایشی کرده است. آسیب این رویکرد افراطی هم بیش از همه به خود مجموعه وارد شده، بخصوص که چنین آثاری مدیون ایجاد فضایی آرام و بدون تنش برای بازخورد مناسب بین مخاطب و مهم تر از همه ماندگاری در اذهان و البته تاریخ هستند و «شهریار» از این مهم محروم شده است.
منبع : روزنامه ابتکار


همچنین مشاهده کنید