پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


نقد تفسیری سریال تلویزیونی جواهری در قصر


نقد تفسیری سریال تلویزیونی جواهری در قصر
۱) در نظام روانشناسی فروید سازمان شخصیت انسان از سه بخش نهاد، من و فرامن تشکیل می شود.
نهاد بخش لذت گرا و جاه طلب شخصیت انسان است. من نماینده اصل واقعیت و خردمند شخصیت و فرامن محل دستورات، قوانین و باید و نبایدهای اخلاقی خدایان - از پدر و مادر و معلمان گرفته تا سایر الگوهای رفتاری و تربیتی- است. به زعم فروید فرامن محصول مکانیسم سرکوب است و لاجرم برآیند سرکوب پرخاشگری است. هنگامی که تمایلات واقعی و ناگزیر انسان تحت نفوذ و سلطه محیط و اطرافیان سرکوب می شود، روند پرخاشگری در او شکل می گیرد و این پرخاشگری هنگامی که تخلیه نشود و راهی برای برون ریزی آن در دست نباشد متوجه درون می شود و شخص از این نیروی غریزی مخرب جهت اقدام علیه خود استفاده می کند و با انتخاب یک موضع انفعالی هیجانات، انگیزه ها، رفتارها و خواست ها و... دیگران را درون فکنی می کند و در یک فضای ذهنی فانتزیک با یک هویت خیالی زندگی می کند.
۲) سریال تلویزیونی جواهری در قصر و به ویژه شخصیت اصلی آن یعنی «یانگوم» یک فرامن فربه شده است که مخاطب را مدام به دنبال خود می کشد و در باید و نباید و چند و چون رفتارها و گرایش های خود اسیر می سازد. جالب آنکه خود یانگوم عمله فرامن هایی است که خود را موظف به حفظ حریم آنها می داند و وفاداری نسبت به آنها را بر خود واجب می شمارد. اما چیزی که جالب تر می نماید این است که او در عین اطاعت از فرامن ها خود را قربانی آنها نمی نماید - آن گونه که مخاطب خود را قربانی او کرده است - و با به نمایش گذاشتن یک شخصیت دو وجهی که یک وجهش اطاعت و فرمانبرداری از ارزش های کهن الگویی مادر و وجه دیگرش جسارت و پایمردی در برابر بی عدالتی فرامن های قصر امپراتور است، آرمان خود را زنده نگه می دارد. بدین ترتیب یانگوم سیاس، نجیب و باهوش با عقلانیت خود بین رفتارهایش نوعی تعادل برقرار می کند تا هم با دوست به مروت نشسته باشد و هم با دشمن مدارا کرده باشد. بدین سان وفاداری و اطاعت او جنبه یی حیاتی پیدا می کند چه او حفظ حریم فرامن ها را جهت تحقق آرمانی می داند که مادرش در ناکامی آن به مرگ نابهنگام دچار آمده است که این امر نیز خود نوعی جامه عمل پوشانیدن به اوامر فرامنی است. به این ترتیب فیلم یک تسلسل فرامنی را به نمایش می گذارد و یانگوم که اینک در برزخ اطاعت و جسارت فرامن ها قرار گرفته، خود به یک فرامن غول پیکر بدل شده است و مخاطبان نقشش را نه تنها ذره یی به جسارت و عصیان علیه خود بر نیانگیخته است، بلکه به پرستشی دیوانه وار واداشته است.
۳) بخشی از مجموعه سوالات گوناگونی که به ذهن خطور می کند این است که دلیل این همه تبلیغ برای سریال جواهری در قصر و شخص یانگوم در چیست؟ علت همذات پنداری مخاطب ایرانی با یانگوم چیست؟ به راستی دختران و زنان جامعه ما مجذوب چه چیز یانگوم شده اند؟ و... به هر حال جواب هرچه که باشد یک مفهوم کلی را به ذهن متبادر می کند و آن معنادار بودن این قبیل واکنش ها است که نیاز به کاوش و رمزگشایی دارد. واقعیت این است که یانگوم از کاراکتر بازیگری خود فراتر رفته و این بار به یک الگوی رفتاری و فرهنگی تبدیل شده است. گویا عمده علت محبوبیت یانگوم در نگاه مخاطبان معصومیت، پاکی و فرمانبرداری او است. در یک نگاه کلی آنچه یانگوم به مخاطب خود می آموزد احساس گناه برای کسب معصومیت و محبوبیت است. به راستی مخاطبان او می خواهند معصومیت را در خود تقویت کنند یا محبوبیت از دست رفته را بازپس گیرند یا عقده های حقارت خود را تسلی دهند یا شاید هم برای پروراندن من های زیبا در خود، دست یاری به سوی او دراز کرده اند. به هر تقدیر این وجدان های ناآرام و از خود گریزنده برای سرپوش گذاشتن بر خلأها و نارسایی های خود، شیفته روند های دراماتیک شده اند و گوش به فرمان یانگوم ایده آل ایستاده اند و او را در غم ها و شادی هایش یاری و همراهی می کنند. به راستی اگر روزی این شیفتگان پی ببرند که آن سوی این یانگوم مهربان، معصوم و زیبا موجودی دیگر نهفته است، که اعتقادات و باورهایش کیلومترها با آنها فاصله دارد، چه واکنشی نشان خواهند داد؟ آیا باز هم با او همانندسازی خواهند کرد؟
۴) فرامن ها همیشه زمانی حضورشان پررنگ می شود و مجال اثرگذاری می یابند که آسیب پذیری مخاطبان شان در برابر محرک های محیطی بیش از پیش می شود. کاراکتر یانگوم نماد فرامن خودکامه یی است که حکمرانی او روز به روز بیشتر می شود و مخاطب آسیب پذیر که از فقر فکری رنج می برد، هر روز یک قدم به احترام سنگینی سایه او عقب نشینی می کند تا میدان را برای فرمانروایی او گسترده تر از قبل کند و با این کار خود را روز به روز کوچک تر و نحیف تر می کند و به عظمت و ابهت او می افزاید.
۵) کارگردان با ایجاد جو ارباب و رعیتی مخاطب را در دوراهی انفعال و فرمان پذیری قرار می دهد به گونه یی که معلوم نیست رفتار شخصیت های فیلم سر تسلیم فرود آوردن در برابر سلطه است یا وفاداری به ارزش ها است. آیا غور در گذشته تاریخی است یا احیای نظام های خودکامه شاه و رعیتی یا وفاداری به کهن الگوها و خاطرات ازلی است؟ آن هم در دنیایی که ماشین ترمز بریده تمدن و تکنولوژی با شتاب تمام به سوی یک مقصود نامعلوم به پیش می رود و در برابر هیچ امر مقدسی کرنش نمی کند و بوسه زدن بر مقبره خدایان را امری مسخره قلمداد می کند و قهرمان پروری و بت سازی را امری مضحک می داند. آری گویی هنوز عصر دیکتاتوری فرامن ها به پایان نرسیده است...
سعید عبدالملکی ـ فوق لیسانس روانشناسی شخصیت
منبع : روزنامه اعتماد