یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

روش‏شناسی استاد مطهری در نقد اندیشه‏ها


روش‏شناسی استاد مطهری در نقد اندیشه‏ها
استاد شهید مرتضی مطهری یكی از موفق‏ترین و پیشروترین متفكران اسلامی در عصر جدید است كه در گستردگی فكری، درك زمان، توجه به واقعیات، شناخت مسائل فكری، فرهنگی و اجتماعی، پاسخ به شبهات روز، و نیز نقد اندیشه‏های جامعه‏شناسی، بر پایه روشهای مبتنی بر مبانی دینی، سرآمد هم‏عصران خویش بود. آن اسلام شناس برجسته با اشراف و احاطه خاصی كه بر شریعت مقدس اسلام داشت، توانست مسائل فرهنگی و اجتماعی جامعه اسلامی ایران را به گونه‏ای شایسته، شناسایی، كالبد شكافی، نقد و تحلیل نماید، و بسیاری از معضلات جامعه به ویژه نسل جوان را مورد كاوش قرار دهد.
استاد مطهری به عقیده اهل فن و به شهادت مكتوبات، یادداشتها و سخنرانیهایی كه در طول حیات با بركت خود داشت، در زمره متفكران و فیلسوفان دردمند اجتماعی است كه در نظریات خویش بهره‏های فراوانی از مفاهیم، تعاریف و نظریه‏های خرد و كلان در مكاتب مختلف جامعه‏شناسی و فلسفه تاریخ برده است. این فقیه فرزانه و فیلسوف منتقد، مبتكر و جامعه شناس آگاه و زمان شناس هرگز خویشتن را از عرصه اجتماع خارج نكرد و مانند اغلب جامعه شناسان غربی، گوشه انزوا اختیار ننمود و از پشت درهای بسته به جامعه نگاه نكرد، بلكه در زمانی كه اندیشه‏های ماركسیستی و لیبرالیستی زوایای تن و جان جوانان را قبضه كرده بود، گامهای بلندی برای درمان آسیبهای فكری، دینی، فرهنگی و اجتماعی جوانان برداشت.این مقاله نیز درصدد است روشها و شیوه‏های استاد مطهری در نقد اندیشه‏ها را تبیین نماید.
● روش‏شناسی استاد مطهری در نقد اندیشه‏ها
استاد مطهری علاوه بر وسعت معلومات، سخت موشكاف، نكته سنج و تحلیلگر بود. آنچه را كه بسیاری از همگان، به سادگی از آن می‏گذشتند و نكته‏ای در آن نمی‏یافتند، با دقتی حیرت‏انگیز و تحسین برانگیز مورد كاوش قرار می‏داد و تناقضات درونی و نقاط ضعف آن را آشكار می‏ساخت. استاد مطهری در بررسی جامع اندیشه‏های رایج در جامعه و پاسخگویی و نقد و بررسی آرای مخالفان در حوزه‏های گوناگون علمی به اصولی معتقد و پایبند بود كه عبارت‏اند از:
۱ ـ برخورد اثباتی
استاد مطهری در مواجهه با افكار مخالف و انحرافی پیش از نفی و نادرست خواندن آنها، نخست آنچه خود به آن اعتقاد داشت اثبات می‏نمود و سپس به رد آن فكر انحرافی می‏پرداخت؛ برای نمونه زمانی كه برخی از روشنفكران درباره معجزه پیامبر نظر نادرستی ارائه می‏دادند، استاد مطهری نخست تفسیر درستی از نظر شیعه درباره معجزه پیامبر ارائه می‏دهد و در ادامه آن به نقد و بررسی نظر روشنفكران می‏پردازد.(۱)
بدین سان استاد، انحرافاتی كه در زمینه مسائل اعتقادی می‏دید فقط به نفی و برخورد انفعالی اكتفا نمی‏كرد، بلكه اول دیدگاه جهان‏بینی اسلامی را تألیف و عقیده صحیح اسلامی را تبیین می‏نمود و آن‏گاه به نقد افكار مخالف می‏پرداخت.
۲ ـ بیان نكات مثبت در كنار اشكالات
در مواجهه با آرای مخالف باید توجه داشت كه هیچ اندیشه‏ای صد در صد غلط نیست؛ زیرا در آن صورت كسی آن را نمی‏پذیرد. از این رو صاحبان نظرهای مخالف همواره افكار خود را در پوشش مطالب «حق» عرضه می‏كنند. البته میزان مطالب «حق» در اندیشه‏های گوناگون متفاوت است. در بررسی این اندیشه‏ها، باید نخست مطالب درست از نادرست نمایانده شود، تا پس از آن مطالب نادرست نقد شود. روش استاد مطهری در برخورد با آرای مخالف، بیان نكات مثبت در كنار اشكالات آن است؛ برای نمونه استاد در برخورد با اقبال لاهوری، ابتدا چند مزیت او را بیان می‏كند و سپس دو نقص نیز بر او وارد می‏سازد.(۲)
۳ ـ جدال احسن
یكی از مسائل مهمی كه اسلام در برخوردها، رعایت آن را لازم می‏داند، جدال احسن است.(۳)خداوند خطاب به پیامبر (ص) می‏گوید:
«اُدْعُ اِلی سَبیلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَهِٔ وَ الْمَوْعِظَهِٔ الْحَسَنَهِٔ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ اَحْسَنُ...»(۴).
مردم را با پند و حكمت نیكو به سوی خدا بخوان و با آنها به بهترین طریق مناظره كن.
این طریقی است كه قرآن پیش روی ما نهاده است. اگر در بحثها و مناظره‏ها بجز این روش، عمل كنیم، نه تنها ثمره‏ای به بار نمی‏نشیند، چه بسا زیانهای جبران‏ناپذیری هم برجای خواهد ماند. در آثار به جای مانده از استاد مطهری، این شیوه برخورد كاملاً مشهود است. البته این بدان معنی نیست كه استاد همیشه با نرمی برخورد می‏نمود، بلكه آنجا كه لازم می‏دید، شدت عمل هم به خرج می‏داد، ولی در همان حال نیز به نحو احسن برخورد می‏كرد؛ برای نمونه، در پایان مقدمه كتاب ارزشمند علل گرایش به مادیگری می‏نویسد:
«این بود شمّه‏ای از تذكراتی كه می‏خواستم خیرخواهانه و دوستانه به عزیزانی كه هنوز فكر می‏كنم اغفال شده هستند، بدهم. امیدوارم این تذكّرات، سودمند واقع گردد»(۵).
روی این سخن با كسانی است كه استاد در جای دیگر در مورد آنها می‏گوید:
«مطالعه نوشته‏های به اصطلاح تفسیری كه در یكی دو سال اخیر منشر شده و می‏شود، تردیدی باقی نمی‏گذارد كه توطئه عظیمی در كار است، در اینكه چنین توطئه‏ای از طرف ضدمذهب‏ها برای كوبیدن مذهب در كار است، من تردید ندارم. آنچه فعلاً برای من مورد تردید است این است كه آیا نویسندگان این جزوه‏ها، خود اغفال شده‏اند و نمی‏فهمند كه چه می‏كنند و تنها دستهای پشت پرده هستند كه می‏دانند چه می‏كنند، و یا خود اینها عالما عامدا با توجه به اینكه با كتاب مقدس هفتصد میلیون مسلمان چه می‏كنند، دست به چنین تفسیرهای ماتریالیستی زده و می‏زنند؟
... اگر پس از این تذكرات، باز هم راه انحرافی خود را تعقیب كردند، ناچاریم آن ماتریالیسم را «ماتریالیسم منافق» اعلام نماییم»(۶).
۴ ـ برخورد احترام‏آمیز در نقل اقوال
استاد مطهری در نقد و بررسی اندیشه‏های مخالف به هنگام نقل اقوال آنها، با ادای احترام، به نظرات آنها می‏پردازد؛ برای نمونه استاد آنجا كه «علم‏زدگی روشنفكران معاصر» را به نقد می‏كشد(۷)، در بخشی كه به كتاب راه طی شده می‏پردازد در چند مورد كه از آن مطلبی نقل می‏كند با عنوان «مؤلف دانشمند كتاب راه طی شده» از آن نام می‏برد كه معتقد است خداشناسی منحصرا همان راه حس و طبیعت است.(۸)
۵ ـ نقد و بررسی اندیشه بدون نام بردن از صاحب اندیشه
یكی از نكاتی كه باید ناقد در هر نقدی همواره به آن توجه داشته باشد و هیچ‏گاه خود مرتكب آن نشود، در هم آمیختن انگیزه و انگیخته (نیت و نظریه نویسنده) است. ناقد باید سخن و اندیشه نویسنده را بنگرد و نگاه او به «ما قال» باشد، نه به «من قال».
استاد مطهری در نقد اندیشه‏های مخالف معمولاً به بررسی اندیشه می‏پردازد، بدون اینكه نامی از صاحب اندیشه ببرد. این نحوه برخورد با اندیشه‏های مخالف آثار مثبت فراوانی دارد. گذشته از اینكه ترویج صاحب اندیشه نیست، وقتی بررسی درست و كامل از اندیشه مخالف انجام می‏گیرد، حق در جایگاه خود می‏نشیند و نزد اهل ضمیر، مرجع خود را می‏یابد؛ برای نمونه استاد مطهری در كتاب جامعه و تاریخ در رد نظریه «مادیت تاریخ» از نظر قرآن می‏گوید:
«برخی روشنفكران مسلمان مدعی شده‏اند كه برخلاف نظریه ماركس، دو سیستمی بر مذهب نیز حاكم است».(۹)
استاد مطهری در ادامه به نقد این نظریه روشنفكران می‏پردازد، بدون آنكه از صاحب اندیشه‏ای ذكری به میان آورد. آری، در نقد اندیشه نباید صاحب اندیشه نقد شود و نباید در نقد اندیشه كاری به اهداف و انگیزه نویسنده داشت و از سوء نیت او سخن گفت، چون نقد اندیشه با نقد صاحب اندیشه دو مقوله جداگانه است.
۶ ـ پرهیز از مطلق‏گرایی
برخی در برخورد با اندیشه‏ها، همواره فقط خود را «حق» می‏دانند و دیگران را باطل. استاد مطهری این شیوه برخورد با دیگران را یكی از علل عمده موفق نشدن مردم در اصلاح جامعه می‏داند و می‏نویسد:
«یكی از علل عمده عدم موفقیت ما مردم در اصلاح جامعه خود، همین است كه هر فردی آن‏گاه كه به خودش نگاه می‏كند و به اعمال خودش نظر می‏افكند، عینك خوش‏بینی به چشم می‏زند، و آن‏گاه كه به دیگران و اعمال دیگران نظر می‏كند، عینك بدبینی و بدگمانی و نتیجه این است كه هیچ كس شخص خود را تقصیر كار نمی‏داند و چنین می‏پندارد كه تقصیر متعلق به دیگران است».(۱۰)
این نوع نگرش به اندیشه‏های مخالف، گذشته از نشان ضعف اخلاقی در متصف بودنشان به خود بزرگ‏بینی و غرور علمی، پیامدهای دیگری نیز دارد. از عوارض مهم چنین نگرشی در نظر نگرفتن جوانب گوناگون و زوایای مختلف در برخورد اندیشه‏هاست، چون بر اساس این بینش با اندیشه‏های مخالف، از همان ابتدا منفی برخورد می‏شود.
استاد مطهری همواره در نقد اندیشه‏های مخالف، مطلق‏گرا نبود. با اینكه با استدلال و منطق قوی به نقد و بررسی اندیشه‏ها می‏پرداخت، ولی همواره برای طرف مقابل و دیگران نیز جای اظهارنظر باقی می‏گذاشت. آنجا كه استاد تفكر روشنفكران از رهبری نهضت را نقد می‏كند و پس از نقل مطلبی از یكی از روشنفكران چنین می‏گوید:
«قطعا این دوست‏عزیز اجازه خواهدداد نقدی‏علمی از گفتار ایشان بشود، و ما نیز به نوبه‏خود آماده‏ایم كه‏اگر ضعفی در گفتار ما مشاهده كردند تذكر دهند، از تذكرات ایشان خوشوقت خواهیم شد».(۱۱)
یا در جایی دیگر چنین می‏گوید:
«بار دیگر از همه فضلا و دانشمندان درخواست دارم كه به دقت در آنچه گفته شد بنگرند، اگر مرا برخطا می‏بینند، واقفم فرمایند كه با سپاسگزاری فراوان خواهم پذیرفت».(۱۲)
این طریق مرزبانی دین است، آنچه باید انجام می‏گیرد بدون اینكه تنش در جامعه ایجاد شود. آن كه اشتباه نمی‏كند و مصون از خطاست، فقط معصومان علیهم‏السلام هستند. این سخنی است كه همواره در برخوردها می‏باید آویزه گوش باشد.۷ ـ رعایت مصلحت
طرح بجا و بموقع برخی از مسائل، از علل مؤثر واقع شدن كامل آن است. همچنین گاهی طرح برخی از مسائل به دلایل گوناگون به مصلحت نیست، لذا در نقد و بررسی اندیشه‏ها، جهات گوناگون آن را باید از نظر گذراند و از زوایای مختلف به آن نگریست و به قول معروف نباید بی‏گدار به آب زد.
استاد مطهری در طرح مسائل، چنین عمل می‏كرد و آنجا كه تشخیص می‏داد وقت آن رسیده است، بی‏درنگ اقدام می‏نمود و آنجا كه فكر می‏كرد وقت طرح آن نرسیده، تأمل می‏كرد. استاد مطهری در سال ۵۶ بعد از درگذشت دكتر شریعتی، نامه‏ای به حضرت امام خمینی قدس‏سره می‏نویسد و ضمن روشن نمودن بسیاری از حقایق در مورد مسئله دكتر شریعتی، رعایت مصلحت را مدنظر داشته می‏فرماید:
«... به خدا قسم اگر روزی مصلحت اقتضا كند كه اندیشه‏های این شخص حلّاجی شود و ریشه‏هایش به دست آید و با اندیشه‏های اصیل اسلامی مقایسه شود صدها مطلب به دست می‏آید كه بر ضد اصول اسلام است و بعلاوه بی‏پایگی آنها روشن می‏شود... اگر بفرمایید مصلحت نیست، خود را كنار می‏كشم».(۱۳)
یكی از شاگردان استاد مطهری می‏گوید پیش از انتشار كتاب بررسی اجمالی نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر به استاد مطهری پیشنهاد دادم، خوب بود در این كتاب به نقش دكتر شریعتی و امثال وی كه در ایجاد شور و حال انقلابی و انگیزش روحیه قیام در بین جوانان مؤثر بودند، اشاره‏ای می‏شد كه استاد در پاسخ چنین می‏گوید:
«اتفاقا من راجع به این موضوع خیلی فكر كردم و مردّد هم بودم كه آیا درباره نقش دكتر شریعتی سخنی بگویم یا نه، و خودم خیلی هم مایل به طرح این مسئله هستم، فقط یك مسئله هست كه حالا شما هم خوب است راجع به آن فكر كنید. اگر من بخواهم راجع به نقش دكتر شریعتی چیزی بنویسم، باید در دو بخش باشد؛ بخشی به خدمات و تأثیر مثبت وی اختصاص داده شود، و بخش دیگر به نقد آراء و افكار وی در زمینه معارف اسلامی و نقش منفی وی در القای مطالب انحرافی. پیش خود فكر كردم كه اگر بدین ترتیب بحث كنم، تأثیر این دو بخش در جهت نفی شخصیت دكتر شریعتی و زیر سؤال بردن وی خواهد بود كه شاید در شرایط فعلی جامعه، چنین چیزی مصلحت نباشد».(۱۴)
۸ ـ استقلال فكری
امتیاز برجسته شهید مطهری این بود كه دارای استقلال فكری و واقع‏گرایی بود، و همواره حقیقت را بر عوامل دیگر مقدم می‏داشت و با دیدی انتقادی به گفته دیگران می‏نگریست. استقلال فكری استاد باعث شده بود كه حتی به استادان خود ایراد بگیرد. البته انتقاد از استادان خود توأم با تعظیم و احترام و تقدیر از افكار آنها صورت می‏گرفت نه از روی تحقیر و اهانت. لذا حقیقت و واقعیت را فدای عظمت استاد یا دانشمند دیگر نمی‏كرد.
استاد مطهری با وجود آنكه مدافع سرسخت ملاصدرا بود، در بسیاری از موارد از انتقاد به ملاصدرا هم باكی ندارد، یا در مورد استاد علامه طباطبایی رحمه‏الله كه بخش عمده افكار وی از مكتب آن استاد بزرگ مایه گرفته است تا جایی كه باید گفت استاد مطهری ناشر و شارح افكار علامه طباطبایی است، شهید مطهری ضمن آنكه از علامه طباطبایی بسیار استفاده برده و برای وی احترام زیادی قائل است، در بحث «جاودانگی اخلاق» نظریه علامه طباطبایی را نقد می‏كند.(۱۵)
از ارسطو نقل می‏كنند كه گفته است:
«افلاطون [استادم] را دوست‏دارم، امّا حقیقت را از او بیشتر دوست‏دارم».(۱۶)
یعنی اگر از افلاطون اشتباهی ببینم حقیقت را فدای استادم نمی‏كنم و اشتباه او را برملا می‏سازم. این خصوصیت مصادیق زیادی در آثار استاد مطهری دارد.
۹ ـ آزاد اندیشی
بدون شك، از مهم‏ترین علل و عوامل موفقیت استاد مطهری در نقد اندیشه دیگران آزاداندیشی وی بود. این روحیه، او را در برخورد با مسائل اسلامی، پژوهشگر و محقق می‏ساخت، و چون آزاداندیش بود خود را در قید و بند «اقوال و آراء» دیگران محصور و محدود نمی‏ساخت، لذا با «دید انتقادی» به دیدگاهها و نظریات می‏نگریست، و در نتیجه كارهای علمی‏اش، به جای آنكه «تقریر و تقلیدی» از حرفهای دیگران باشد، «تحقیقی» زاییده از سرچشمه‏های خلاقیت خود او بود. و چون آزاداندیش بود، نیازی به تكرار افكار دیگران نداشت، و چون تكرار نمی‏كرد، اندیشه‏هایش نو، تازه و ابتكاری بود؛ چنان كه هنوز هم آثار ایشان بوی كهنگی به خود نگرفته است.
استاد مطهری چون اهل فكر بود، در میدان پژوهش، اندیشه خود را برای جرح و تعدیل افكار، آزاد می‏گذاشت، بحثهای علمی استاد، چه در موضوعات فلسفی از قبیل اصول فلسفه و شرح منظومه، و چه در موضوعات اجتماعی از قبیل نظام حقوق زن، و چه در موضوعات فقهی از قبیل ربا و بیمه، با نقد و ایراد توأم بود. آزاداندیشی استاد، او را به جای عبور از جاده‏های صاف كه به واسطه عبور دیگران هموار گردیده است، به عبور از راههای نو كه با دشواریها همراه است، فرا می‏خواند، و البته از یك «محقق» انتظاری جز این وجود ندارد.(۱۷)
۱۰ ـ انصاف علمی
كسی كه به روشنگری مقوله‏های اسلامی می‏پردازد و در سكوی پاسخگویی به شبهه‏ها و نقد اندیشه‏ها قرار می‏گیرد، افزون بر پارسایی و دادورزی باید انصاف را از نظر دور ندارد. برای فهم یك تفكر و اندیشه همه زوایا را بررسی كند و برای پاسخ به شبهه، زوایای سخن را درنظر گیرد و از نكته‏های مثبت و مفید آن چشم نپوشد. دیده می‏شود برخی برای ردّ اندیشه‏های مخالفان، سخنان رقیب را مثله كرده، درباره آن داوری می‏كنند و حال آنكه اگر این بخش در مجموعه سخن نگریسته شود و روح كلمه درنظر گرفته شود، چه بسا داوری دگرگون شود.
انصاف علمی سبب شده بود كه استادمطهری بر روی حرف مخالفان نظر خود ـ هر كه می‏خواهد باشد و در هر مقامی كه باشد ـ كاملاً بیندیشد؛ یعنی هیچ‏گاه با روحیه استكباری و بزرگ‏منشانه به آراء و عقاید مخالف‏ترین دشمنان خود نیز برخورد نمی‏كرد. همیشه هر سخن و گفته‏ای را تا حدامكان تجزیه و تحلیل می‏كرد و شقوق درست و قابل قبول آن را از احتمالات نادرست جدا كرده، به حساب هر یك جداگانه رسیدگی می‏كرد.
نمونه این نوع برخورد را می‏توان در بررسیهای استاد از مكتب ماتریالیسم و ماركسیسم یافت. به رغم اینكه ایشان به عنوان قوی‏ترین سنگر دفاعی در میان متفكران اسلامی نسبت به فرهنگهای بیگانه از اسلام محسوب می‏شد، لكن برخلاف بسیاری هیچ‏گاه با ماركسیسم برخوردی نفسانی و از روی بغض و عداوت نداشت.(۱۸)
نمونه دیگر انصاف علمی استاد مطهری در برخورد با فرهنگ و تمدن غرب است. استاد برای غرب دو چهره در نظر می‏گیرد؛ چهره مثبت و درخور استفاده كه مسلمانان باید به این چهره درخور ستایش به دیده احترام بنگرند؛ زیرا تمدن غرب برای بشر نوآوریهایی در زمینه دانشهای انسانی و تجربی به ارمغان آورده و دشواریهایی را برطرف كرده است.
چهره دیگر غرب، چهره منفی و فسادانگیز مدنیّت آن می‏باشد كه استاد مطهری به نسل جوان هشدار می‏دهد كه ما نباید فریب جلوه‏گریهای آنها را بخوریم.(۱۹)
تقلید از این رویه تمدن غرب، نه تنها ما را گامی به پیش نمی‏برد كه عزت و شوكت ما را نیز بر باد خواهد داد.(۲۰)
۱۱ ـ برخورد بنیادی
ذهن نقاد و تحلیلی استاد مطهری، او را قادر ساخته بود كه از ظواهر به بواطن امور پی ببرد و در مسائل مختلف، این توان را از خود نشان می‏داد. در طرح مسائل فلسفی، اجتماعی، شبهات اعتقادی و... سعی بر آن داشت كه به ریشه تاریخی و اجتماعی یك تفكر پی ببرد و آن را در قالب مجرد موجود مشاهده ننماید و با چنین ویژگی‏ای توانست به مقابله با حوادث فكری زمان خود برآید. آن‏گاه كه سخن از تغییر الفبای فارسی و مبارزه با «زبان عربی» به میان آمد و ولوله‏ای در میان روشنفكر نمایان غرب‏زده به پا شد و آن را مائده آسمانی تلقی كردند كه مرهم تمامی دردها و عقب‏ماندگیهاست، استاد مطهری در مقابل این حركت ایستاد و به افشاگری این حركت نادرست پرداخت. در یكی از سخنان خود خطر این جریان ناسالم را چنین بیان می‏كند:
«زبان عربی، زبان یك قوم نیست، زبان اسلام است. زبان عربی، زبان عرب نیست، زبان قرآن است. اگر قرآن نبود، اصلاً این زبان در دنیا وجود نداشت... این مبارزه علنی را كه با زبان عربی می‏بینید، باید بیدار بشوید، باید بفهمید، باید شعور داشته باشید، عقل داشته باشید، واللّه‏ این، مبارزه با اسلام است، با حروف الفبا كه كسی مبارزه ندارد...».(۲۱)
● نتیجه
یكی از زوایای قابل تأمل و تدقیق در روش نوشتاری و گفتاری استاد مطهری، شناخت اندیشه‏های زمان خویش از یك سو، و تیزبینی و نكته سنجی استاد در تحلیل و تبیین اندیشه‏های جامعه‏شناسی جامعه اسلامی از سوی دیگر است كه استاد را برآن داشت تا بر محور اسلوب و سیاق و روش خاص به نقد تحلیلی، تبیینی، نقد نقضی و نقصی آنها بپردازد. براین اساس از آنچه گشت، چند نكته اساسی به دست می‏آید:
۱ ـ اندیشه‏ها و افكار هر چند از شخصیتهای بزرگ نیز قابل نقد وارزیابی بوده، تأویل‏بردار و نقدپذیرند.
۲ ـ در پرتو نقد آراء و تضارب اندیشه‏هاست كه دیدگاهها و آرای نوین و پخته‏تر تولد می‏یابد.
۳ ـ جرح و تعدیل، نقد و توزین اندیشه هرگاه براساس فكر، اندیشه و بدون پیشداوری باشد جنبه پیرایش اندیشه‏ها را در پی خواهد داشت.
۴ ـ تنها استدلال، برهان، شناخت قلمروها، قوانین اندیشه‏ها و دریافت روشهای مربوط به آن باید غایت و هدف نقادی‏گریها باشد و بس.
۵ ـ حضور نقداندیشی و نقادی‏گری، نشانه حیات فرهنگی و علمی جامعه، و دلیلی بر عرضه آراء و اندیشه‏ها در عرصه فرهنگ و تمدن خواهد بود.
۶ ـ مطلق ندانستن اندیشه‏ها، اجتناب جدی از مطلق‏نگری و مطلق‏سازی در عرصه اندیشه‏های جامعه‏شناسی.
۷ ـ پرهیز از افراط و تفریط در نقد و محاسبه افكار و اندیشه‏ها نیز بستر خوبی در ظهور نظرات و آرای علمی اندیشمندان بزرگ دنیا خواهد شد.
به امید آنكه مباحث علوم اجتماعی و انسانی معاصر با الگوپذیری از روند نقداندیشی و نقادی‏گری استاد مطهری به روند مباحثات نقادانه و تعارضات معرفتی افتد و پذیرش یا طرد غافلانه و ناآگاهانه آراء و نظریه‏های جامعه‏شناسی كه مع‏الاسف سنت سیئه این فرهنگ و مرز و بوم و نظام دانشگاهی آن بوده و می‏باشد، از این دیار رخت بربندد.
نویسنده:علی باقی نصرآبادی
۱ ـ مرتضی مطهری، وحی و نبوت، ص ۵۸.
۲ ـ مرتضی مطهری، نهضتهای اسلامی در صدساله اخیر، ص ۵۳ ـ ۴۸.
۳ ـ بنگرید به: علامه طباطبایی، المیزان، ج ۱۲، ص ۵۳۴.
۴ ـ نحل / ۱۲۵.
۵ ـ مرتضی مطهری، علل گرایش به مادیگری، ص ۴۳.
۶ ـ همان، ص ۳۱.
۷ ـ بنگرید به: استاد مطهری و روشنفكران، بخش علم‏زدگی و روشنفكران.
۸ ـ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج ۶، ص ۸۹۳.
۹ ـ مرتضی مطهری، جامعه و تاریخ، ص ۲۱۰.
۱۰ ـ مرتضی مطهری، بیست گفتار، ص ۲۸۵.
۱۱ ـ استاد مطهری و روشنفكران، ص ۸۹.
۱۲ ـ مرتضی مطهری، علل گرایش به مادیگری، ص ۴۳.
۱۳ ـ سیری در زندگانی استاد مطهری، ص ۸۰ ـ ۷۸.
۱۴ ـ حسین غفاری، نقد نظریه شریعت صامت، ص ۲۱۹.
۱۵ ـ بنگرید به: مرتضی مطهری، نقدی بر ماركسیسم، ص ۲۰۱ ـ ۱۹۹.
۱۶ ـ علی باقی‏نصرآبادی، رمز موفقیت استاد مطهری، ص ۸۰.
۱۷ ـ روزنامه جمهوری اسلامی ۸ / ۲ / ۱۳۷۶، ص ۱۵.
۱۸ ـ علی تاجدینی، معلم نمونه، ص ۴۹.
۱۹ ـ بنگرید به: مجله حوزه، ش ۱۰۵ ـ ۱۰۶، ص ۳۸۱ ـ ۳۴۳.
۲۰ ـ مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، ص ۱۰۴.
۲۱ ـ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج ۱۷، ص ۲۳۸.
منبع:فصلنامه مشكوهٔ، شماره ۸۲
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید