دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

انقلاب اسلامی در قالب نظریه های سیاسی وصف شدنی نیست


انقلاب اسلامی در قالب نظریه های سیاسی وصف شدنی نیست
انقلاب اسلامی ایران، مهمترین حادثه سیاسی قرن و گسترده ترین و ژرف ترین تحول فرهنگی و اجتماعی یک ملت و بزرگ ترین جهش تاریخ است که دستاوردها و آثار و نتایجش در آینده بشریت اثر می گذارد. طی آن، آدمی در یک گستره توده ای و میلیونی به اوج انسانیت رسیده و از این سطح و با همین گستره به قله رفیع حیات طیبه عروج می کند.
تبیین چرایی وقوع انقلاب اسلامی در ایران و رمز تداوم آن، بدون بررسی زمینه های تحقق و قیاس آن با دیگر رخدادهای مشابه، قابل تفسیر نیست. «جلال الدین فارسی»، در گفتگوی خود با ما، بخشی از این مفاهیم را بازگو می کند.
جلال الدین فارسی درسال ۱۳۱۲هجری شمسی در مشهد به دنیا آمد در سالهای ۴۲ تا ۴۹ آثار انقلابی ارزشمندی را منتشر کرد، از جمله رساله انقلاب تکاملی اسلام. وی در سالهای اختناق سخنرانیهای بسیاری در کانون هدایت جوانان و دانشگاه های شیراز انجام داد که ساواک این کانون را تعطیل کرد. جلال الدین فارسی در سال ۴۹ به نمایندگی از امام خمینی در سازمان الفتح فلسطین به لبنان رفت و پس از پیروزی انقلاب با یاسر عرفات وارد ایران شد و با تشکیل حزب جمهوری اسلامی، به عضویت آن حزب در آمد.
نمایندگی دوره دوم مجلس شورای اسلامی از جمله فعالیتهای او پس از پیروزی انقلاب اسلامی است. وی صاحب آثار و تألیفات بسیاری چون «زوایای تاریک»، «چهار انقلاب» و «دو گرایش مکتبی و دنیا دولتی»، «فلسفه انقلاب اسلامی»، «فرهنگ واژه های انقلاب اسلامی»، «انقلاب اسلامی و سازماندهی اجتماعی» و... است. گفتگوی ما با ایشان را بخوانید:
▪ مایلیم برای شروع گفتگو، نگاهی به مفهوم انقلاب از منظر جامعه شناختی آن داشته باشیم و اینکه آیا این مفهوم از همان زاویه ای قابل بحث است که در فرهنگهای مختلف به آن توجه می شود؟
ـ واژه «انقلاب» به طور عام دگرگونی در چیزهای مختلف و در دو راستای متضاد مثبت و منفی، نیک و بد و کمال و پستی را در بر می گیرد و بیشتر جهت مثبت، نیک و کمال آن را افاده می کند. جامعه شناسان سیاسی انقلاب که انگشت شمار هم هستند هنوز نتوانسته اند برای این پدیده تعریف جامع و مانعی ارایه دهند. آنان از این واژه برای اشاره به واژگونیهای بزرگ گذشته در جامعه و دولتهایی که پیش تر ثبات سیاسی نداشته اند، استفاده می کنند، مانند انقلاب فرانسه و دستاوردها و پیامدهای سده نوزدهم آن، انقلاب ۱۹۱۷ روسیه و پیامدها و آثاری که در سده بیستم در اروپا و سراسر جهان بر جای گذاشت و یا نهضت آزادیبخش و انقلابی که در ایرلند علیه سلطه انگلیس و در الجزایر علیه استعمار فرانسه در قرن بیستم رخ داد.
در آن میان، جانشینی خشونت آمیز و خونین گروهی اجتماعی که دستی در حکومت نداشته اند، به جای گروه اجتماعی یا طبقه حاکمه صورت می گیرد. رخدادی که با دگرگونی ماهیت و قصد و نتیجه اوامر و نواهی یا قوانین همراه است و تحول در قانونگذاری به شمار می رود، بیش از هر چیز در کانون توجه جامعه شناسان انقلابی و سیاسی قرار دارد. چنانچه در بعثت انقلابهای توحیدی، جانشینی خدا و شریعت او و تصدی پیامبر(ص) و امام معصوم(ع) به جای طاغوت، مستکبران، دنیاداران و فاتحان بیگانه و مهاجم یا دست نشاندگان آنها ظاهر می شود و جلب توجه می کند.
جامعه شناسان انقلاب معتقدند «انقلاب از آن گونه واژه هاست که آغشته به مضمون عاطفی است. . . مردم آمریکا از آنچه پس از ۱۹۱۷ در روسیه و سپس در چین پیش آمده، خوشحال نیستند. طبقات حاکم بر فرانسه پیش از انقلاب ۱۷۸۹ هنوز از ضربه عصر وحشت - اعلام و سرکوب اشراف وعمال سیاسی آنها- بهبود نیافته اند.
هیچ چیز و هیچ پیشامد دیگری نمی تواند خاطر یک اشراف زاده فرانسوی را از یک انقلاب آسوده سازد. در حالی که در روسیه واژه انقلاب (۱۹۶۵) هنوز هم به گونه یک واژه مقدس تقدیس می شود. در چین و کوبا، انقلاب چیزی بیشتر از یک واژه جلوه می کند.
جامعه شناسان سیاسی و انقلاب، و حتی دانشمندان علوم اجتماعی، از یک طرف انقلاب را در کاربرد عمومی و مردمی آن بر تحولات و تغییرات متنوع و شاید بی شماری اطلاق می کنند، از تغییرات تدریجی تا دفعی و ناگهانی و از رفتار خشونت بار تا مسالمت آمیز وغیرخونین و بر اساس توافق و پذیرش همگانی و نیز برای امور و چیزهای مختلفی از نحوه تفکر و اندیشیدن مردم گرفته تا طرز لباس پوشیدن خانمها و خرید و فروش این پوشاک و از طرف دیگر، با هیچ انقلابی در تاریخ آشنایی ندارند که اگر نه همه اینها، دست کم، بخش اعظم آنها را دربرداشته باشد؛ در نتیجه، هر چه تلاش می کنند، نمی توانند ربطی معقول میان این همه تغییر و تحول بیابند یا تعریف جامع و مانعی برای انقلاب اجتماعی ارایه دهند.
▪ آیا خود جامعه شناسان غربی مبنای تغییر در چنین وسعتی را نیز می پذیرند؟
ـ ببینید، تمامی تغییرات و تحولاتی که در گفتار این جامعه شناسان از آنها سخن می گویند، هم در انقلاب تکاملی اسلام و هم در انقلاب اسلامی ایران که در فاصله تاریخی ۱۴۰۰ ساله از یکدیگر قرار دارند، قابل رویت است، حتی «انقلاب در لباس پوشیدن خانمها و در داد و ستد این پوشاک. » آیات سوره نور و نقش حجاب، چادر و مقنعه در هر دو انقلاب بر کسی پوشیده نیست.
در عین حال، تغییر و تحولی تکاملی و از پست به اعلا هم هست، چنانکه به تصدیق بزرگ ترین تاریخ شناس معاصرغرب، ویل دورانت که چنین پوششی را برای مردم ایالات متحده آمریکا آرزو می کند، می گوید: «فرزندان بی بندوبار ما شاید در طول عمر خود روزی را ببینند که مقید بودن به اصول اخلاقی و نجابت، مطلوب زمانه باشد و سرانجام حجاب دلپذیرتر از برهنگی باشد. »
▪ با این نگاه، تفوق انقلاب اسلامی و مکتب اسلامی ما نسبت به انقلابها و مکاتب دیگر و یا امتیاز آنها نسبت به انقلاب ما در چیست؟
ـ گرچه برخی از ویژگیهای انقلابهای دنیا از جمله بنیادی بودن، جمعی بودن، گسترده بودن و...در همه دگرگونیهایی که به نام انقلاب شناخته می شوند به چشم می خورد؛ ولی در مورد انقلاب اسلامی ویژگیهایی وجود دارد که در هیچ انقلاب دیگری یک جا نبوده است. به هرحال، انقلاب اسلامی بر پایه و در تداوم انقلاب یا نهضت تکاملی اسلام قرار دارد و پیداست که صفات و ویژگیهای نهضت انبیا و بویژه دین اسلام در قالب نظریه های سیاسی وصف شدنی نیست و نمی توان آنها را بر اساس نظریه های بشر ساخته، تبیین نمود.
انقلاب اسلامی که همچون انقلاب فرانسه و انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه دو هدف از هدفها را محقق کرده است، از برخی جهات نسبت به این دو انقلاب برتری دارد. انقلاب اسلامی ایران یک رژیم استبدادی را سرنگون کرد که زیر پوشش قانون مشروطه ای بود که این مشروطیت به هیچ عنوان وجود نداشت. مجلس آن فرمایشی و مطبوعات آن نیز دست نشانده بودند و هیچ گونه آزادی سیاسی و فرهنگی وجود نداشت. برتری انقلاب۱۷۸۹ فرانسه تنها این است که توانست دو قرن قبل از ما چنین رژیم سلطنتی را سرنگون کند.
امتیاز ما نسبت به این انقلاب این است که سلطه استعماری آمریکایی، انگلیسی و غیر آن را بر کشور خود که عملا روزی تحت سیطره آنها بود از میان بردیم و این امتیاز بزرگی است. انقلاب فرانسه، انقلاب ضد استعماری و ضد سلطه بیگانه نبود. انقلاب اسلامی ایران همین برتری را برانقلاب اکتبر روسیه دارد. گرچه آنها زودتر توانستد رژیم سلطنتی را سرنگون کنند، ولی تنها توانستند حکومتی مقتدر و داخلی خود را از میان ببرند.
پس از برقراری انقلاب و تحقق دو هدف انقلاب، بر این مساله تأکید کرده ایم که مکتب الهی اسلامی ما نه شباهتی به مکاتبی چون مکتب مارکس، انگلس، لنین و استالین دارد و نه همچون نظام سرمایه داری است که جنبشهای سوسیالیستی نتوانستند آن را براندازند. . ما می خواهیم نظامی را بر مبنای آموزه های وحیانی ایجاد کنیم. این حکومت هم بهتر از کشورهای سرمایه داری و هم بهتر از کشورهای کمونیستی و هم بهتر از سوسیالیستی می تواند توسعه اقتصادی پایدار را تأمین کند. علاوه بر آن، فقهایی داریم که می توانند آین آموزه ها را به مردم نشان دهند تا بر مبنای این آموزه ها بتوانیم به زندگانی و حیات طیبه سوق دهیم.
▪ پیش بینی ظهور انقلابی اسلامی با ویژگیهای منحصر به فرد آن، تا چه میزان برای بیگانگان که نقش ژاندارمی منطقه را به شاه سپرده بودند، محتوم بود؟
ـ واقعیت این است که بیگانگان در آن برهه ایران را وارد پیمانی نظامی در منطقه کرده بودند که کارگردانی آن را ایالات متحده آمریکا عهده داربود. در واقع، باید گفت یکی از هدفهای ایجاد کودتای ۲۸ مرداد نیز این بود که ایران وارد پیمان بغداد شود تا آنها با ایجاد خطی دفاعی برای حفظ منافع خود در خلیج فارس توسط رژیم شاه، رژیم سلطنتی عراق، ترکیه و پاکستان، از منابع نفتی کشورهای عربی استفاده کنند و نیز مانع نفوذ ارتش سرخ و ایجاد جنبشهای چپ سلطنت در این منطقه شوند.
البته آنها گمان نمی کردند که انقلابی اسلامی در این منطقه رخ دهد و یا جنبشی اسلامی بتواند توسط مردم و با ایمان به خدا رژیم وابسته به آنها را سرنگون کند. این مساله در خاطرات ارتشبد عباس قره باغی نیز که تا حدودی منصفانه تر از سایرین بسیاری از واقعیات را عنوان می کند ذکر شده است. وی عنوان می کند: «ما در ارتش تصور نمی کردیم افراد مؤمنی پیدا شوند که بخواهند علیه شاه قیام کنند و دایماً در پی نفوذ کمونیستها بودیم تا آنها را ردیابی کنیم و حتی در خارج از ارتش و در میان مردم نیز گمان نمی کردیم روزی عده ای بخواهند علیه رژیم سلطنتی قیام کنند؛ زیرا قاطبه روحانیون آن زمان، یا سکوت کرده بودند و یا حامی رژیم بودند.
بنابراین، رژیم تصور نمی کرد مردم به آموزه های وحیانی دسترسی پیدا کنند؛ آنها را فرا بگیرند، به آن ایمان بیاورند و در نشر آن بکوشند و در نهایت به انسانهای شهادت طلبی در برابر طاغوت و استعمارگران تبدیل شوند. لازمه تحقق چنین امری، وجود رهبری امام راحل بود. اگر ایشان و بزرگانی چون رهبر انقلاب و شهدای محراب نبودند، نشراین آموزه ها میسر نبود.
▪ این تفکر که معتقد است علاوه بر تلاش مردم، عناصر خارجی نیز در پیدایش انقلاب نقش داشتند، با چه انگیزه ای مطرح شده است؟
ـ تمامی افراد و گروه هایی که تحولات قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی را مرور کرده اند، به خوبی می دانند که در این مقطع تمامی دولتهای غربی به دلیل به خطر افتادن منافع خود از رژیم شاه حمایت می کردند. در این میان، کمونیستها نیز - اعم از شاخه روسی آنها مثل حزب توده و یا شاخه های چینی آنها مثل مارکسیستهایی که از دولتها مستقل بودند می کوشیدند از این براندازی به نفع خود استفاده نمایند و خود به حکومت برسند.
وجود آنها در پیشبرد انقلاب قطعا به زیان نهضت بود؛ چون رژیم همواره در تبلیغات خود و یا توجیه جنایتهای خویش دایماً بر روی مارکسیستها انگشت می گذاشت و این گونه عنوان می کرد که آنها از خارج کشور هدایت می شوند، در حالی که نمی توانست چنین اتهامی را متوجه گروه های دیگر کند.
البته رژیم در مقطعی کوشید با دستاویز شدن به دروغ و نیرنگ، جایگاه والای امام را مورد خدشه قرار دهد. به عنوان مثال، در مقطعی ادعا کرد موفق شده است در فرودگاه مهرآباد فردی را که از مصر به ایران آمده است دستگیر و از درون جلیقه وی مقادیرزیادی پول کشف کند. امام در پاسخ به این ادعا با لحن تمسخرآمیزی پاسخ دادند. در آن زمان، رژیم ایران ازجنبش آزادیبخش ملی عبدالناصر و اقدامهای او می هراسید. شاه و دستگاه تبلیغاتی او با واکنش امام ضربه سنگینی خورد و نتوانست به مقصود خود برسد. از سوی دیگر، اقدامهای مسلحانه گروه های چپ تا حدودی ذهن نیروی امنیتی ساواک را مشغول می کرد. امام با موضعگیریهای خود، علاوه بر آمریکا و انگلیس، حضور استعماری اتحاد جماهیر شوروی را که چشم طمع به منابع اقتصادی ایران داشت را مردود شمرده و نفی کردند. ایشان در تبیین نقش استعماری آنها فرمودند: «آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر و شوروی از هردو آنها بدتر». «با طرح این موضعگیری، رادیو مسکو ضمن حذف بخش نخست سخنرانی «ایشان، ده ها بار این سخنرانی را طی سالها پخش کرد. البته، از آنجا که متن صحیح سخنرانیهای امام به طور مخفیانه به دست مردم می رسید، مردم از توطئه های بیگانگان نیز باخبر بودند.
▪ به نظر می رسد بعد ازتحولات سال ۱۳۳۲ وهر چه به سمت سال ۵۷ نزدیکتر می شویم، از میان سه جریان سوسیالیستها، لیبرالها و اسلامگرایان، دو جریان نخست لاغر و لاغر تر شده و به نظر می رسد گرایش آنها به سمت مبارزات، مسلحانه است. نگاه نهضت اسلامی به مبارزات مسلحانه، با چه رویکردی است؟
ـ امام راحل معتقد بودند هر حرکت مسلحانه ابتدا باید با حرکتی سیاسی و فرهنگی تواءم شود. این کار در انقلاب اسلامی انجام شد. «لنین» می گوید شیپور را از سوی گشاد آن نمی دمند؛ یعنی هر اقدام باید بر مبنای پیش فرضهای تبلیغاتی طراحی و دنبال شود. تنها با تکیه بر این مبناست که می توان گروه های مختلف مردم را جمع نمود و مبارزه مسلحانه را در هدفهای آتی برنامه ریزی کرد. مادام که انسان ضعیف است، نمی تواند ادعای مبارزه مسلحانه کند.
بعد از اینکه امام قصد بازگشت به ایران داشتند، از ایشان سؤال کردم: آیا من هم می توانم همراه شما به ایران بیایم؟ ایشان فرمودند: نه، شما باید بمانید تا چنانچه من را کشتند، با قدرت اسلحه کاری را انجام دهید. بنابراین، امام هیچ گاه از اقدام مسلحانه رویگردان نبودند. ایشان در یکی از فرمایشهای خود در نجف و زمانی که جنبش مردم مسلمان ایران به اوج خود رسیده بود، می فرمایند: ما الان حرف می زنیم و اگر لازم باشد همه ما اسلحه بر می داریم. اصلا مگر مردم در روزهای ۲۱ و ۲۲ بهمن با سلام و صلوات پادگانها را گرفتند و یا نیروی هوایی را فتح کردند؟ شهید محمد منتظری دهها نفر از این عده را که از استان اصفهان آورده بود، در طی سه سال تمام مسلح می کرد و تعلیم نظامی می داد. آقای علی جنتی و محمد غرضی در پادگانهای الفتح سوریه، سلاحهایی را به داخل ایران منتقل می کردند. بسیاری از فرماندهان سپاه پاسداران متشکل از چندین گروه مسلح بودند که امام به من دستور دادند تا آنها را منسجم و فرماندهی کنید. این گونه بود که نیروی نظامی سپاه تشکیل شد.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نیز از جنبش مسلحانه خودجوش داخل کشور تشکیل شد. آقای جواد منصوری؛ یکی از فرماندهان اولیه سپاه، جزء همان گروه بود. حجة الاسلام رسول جعفریان در چاپ ششم کتاب «جریانهای سیاسی مذهبی ایران از ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷» خود سیر مبارزه مسلحانه این جریان را به استناد خاطرات این سازمانها با جزییات عملیات آنها بیان می کند.
▪ از حضورتان در این گفتگو سپاسگزاریم.
جواد صبوحی
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید