دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا


یوسفی که می‌خواستم


یوسفی که می‌خواستم
نویسنده : یوسفی - محمدرضا
ویراستار : کریمی - رضا
محل نشر : تهران
تاریخ نشر : ۱۳۸۰/۰۸/۱۲
رده دیویی : ۸fa۳.۶۲
قطع : رقعی
جلد : شومیز
تعداد صفحه : ۲۱۶
نوع اثر : تالیف
زبان کتاب : فارسی
نوبت چاپ : ۱
تیراژ : ۵۰۰۰
شابک : ۹۶۴-۳۴۹-۰۶۵-۳

رمان حاضر که برای نوجوانان و جوانان تالیف شده متاثر از قصه‌های شاهنامه, و حماسه‌های زندگی ایلی و عشایر بختیاری به رشته تحریر درآمده است .داستان, ماجرای دختری است به نام شیرین که در قصری فیروزه‌ای زندانی است .او یادگار سرداری است به نام 'میرسالار 'که در جنگی مبهم کشته شده و خاطره‌هایی از آزادمنشی و جوانمردی از او برجای مانده است .از همین رو, بسیاری بر این باورند که هر کس به شیرین دست یابد, وارث آن خاطره‌ها و قهرمانی‌ها خواهد بود .بر این اساس, والی, شیرین را در قصر فیروزه‌ای زندانی کرده و نگهبان‌های بسیاری برای مراقبت از او گماشته است تا کسی به او دست نیابد .از سوی دیگر استاد بهرام, کاشی‌کار پیر و هنرمند را با شاگردش 'فرهاد 'به قصر فیروزه‌ای آورده تا دیوارهای قصر را که در اثر یورش سپاهیان یاغی دشمن خراب شده, باز سازی کنند .فرهاد کاشی‌کار به موهای شیرین می‌نگرد و چهره او و سیمای ارنواز و شهنواز ـ از شخصیت‌های شاهنامه ـ همچنین یادها و خاطره‌های سردار را با کاشی بر دیوار نقش می‌کند .شیرین و فرهاد با هم گفت و گوهای بسیاری دارند .هر دو به دنبال گمشده خویش و در تلاش یافتن آن هستند .شیرین به طریقی مطلع می‌شود که پدرش را نوکرهای والی کشته‌اند .از سوی دیگر, یاغی‌ها برای حفظ حرمت خود و جلوگیری از مردم فریبی والی, تلاش می‌کنند شیرین را نجات دهند .به زودی اهل ایل میرسالار (ایل پشتکوه) همراه با یاغی‌ها به شهر می‌ریزند تا شیرین را نجات دهند .سپس ماجراهایی روی می‌دهد که داستان براساس آن شکل می‌گیرد .