شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

دارالفنون یادگارخردورزی


دارالفنون یادگارخردورزی
نام دارالفنون و امیركبیر آنچنان به هم گره خورده اندكه گویی از همدیگر جدایی ناپذیرند و هر كدام از این دونام موجب سربلندی نام دیگری است. اگر دارالفنون تاكنون باقی مانده است و فراموش نشدنی به نظر می رسد به واسطه انتسابش به روح و شخصیت فرهیخته امیر بزرگ و بلند همتی است كه با نیت اعتلا و ترقی فرزندان ایران آن را بنا نهاد. از طرف دیگر اگر ایرانی همچنان امیر كبیر را به یاد دارد و او را هرگز فراموش نكرده است به این خاطر است كه تنها فرزند معنوی او، دارالفنون، از گزند حوادث جان به در برده است و سرافراز می زید تا نام آفریننده اش را پاس دارد.مردم ایران به دارالفنون نه فقط به عنوان یك بنای فرهنگی كه به عنوان یك بنای مقدس و قابل احترام نگاه می كنند؛ زیرا این بنا بر شالوده خردمندی بنیاد شده و خرد امری خداداده است. خداوند در قرآن كریم می فرماید: «خدا دانش و حكمت را به هر كه بخواهد عطا می كند و هر كه را به دانش و خردورزی رساند درباره او مرحمت بسیار روا می دارد (بقره: ۲۶۹).»دارالفنون یك ساختمان متشكل از آجر و ملاط و پوشش سقف نیست كه مانند بناهای آباد گذشتگان، با گذشت زمان و فرسایشهای طبیعی و بارش باران و تابش آفتاب، فرسوده و خراب شود و طراوت و تازگی خود را از دست بدهد و رنگ ببازد. اگر چنین بود بنای زمان امیركبیر را در سال ۱۳۰۸ خورشیدی به كلی ویران كردند و ساختمان كنونی را به جای آن برپا كردند. میرزا تقی خان امیركبیر دارالفنون را به نیت تربیت نیروی متخصص بومی برای برقراری نظم و قانون و قانونمندی كارها در همه شئون كشور بنا نهاد. به عبارتی دارالفنون نمادی از كاخ بلند نظم و ترتیب و قانونمندی كشور ایران در افق ذهن هر ایرانی است و هیچ باد و باران و آفتابی قادر به آسیب رسانی آن نیست. دارالفنون از جمله بناهای ماندگاری است كه با آمد و رفت نسلها همچنان سرافراز باقی می ماند تا خردمندان آینده نیز به خردورزی بانی آن امیركبیر درود فرستند و یادش را همواره گرامی دارند.
سرگذشت دارالفنون
امیركبیر در یكی از بدترین دوره های تاریخ ایران زندگی كرد. در زمان او بود كه در پی جنگهای ایران و روس و شكستهای پیاپی سپاهیان ایران، عهدنامه گلستان و تركمانچای ظالمانه به ایرانیان تحمیل و طی آن سرزمین قفقاز با شهرها و روستاهای آباد و ذخایر عظیمش به بیگانه واگذار شد. از طرفی طمع ورزی انگلیسیها به سرزمین افغانستان و شهرهای ایرانی هرات و قندهار روح امیر را چنان مچاله كرده بود كه به محض عهده دار شدن صدارت، به فكر تقویت بنیه دفاعی و نظامی كشور برآمد. او توفیق ایران را در داشتن افراد تحصیل كرده و نظامیان با سواد و مشق دیده، می دید.پیش از امیركبیر، عباس میرزا و حتی شخص بی كفایتی همچون میرزا عباس بیات ایروانی معروف به حاج میرزا آقاسی، صدر اعظم محمدشاه وجانشین نالایق نادره مردی چون قائم مقام شهید، به این نقیصه پی برده بودند. در دوره عباس میرزا چندنفری برای تحصیل، به انگلستان اعزام شدند. حاج میرزا آقاسی نیز پنج نفر را به فرانسه فرستاد. امیركبیر كه حل مشكل علمی ایران را در اعزام دانشجو به خارج نمی دانست و معتقد بود نیروی كارآمد را باید در داخل كشور آموزش داد، تصمیم گرفت آموزشگاهی را برای آموزش دانشهای روز وخصوصاً علوم نظامی در تهران بنا كند.ساخت آموزشگاه دلخواه امیركبیر در اوایل سال۱۲۶۶ قمری در زمینی واقع در شمال شرقی ارك سلطنتی كه پیش از آن سرباز خانه بود، آغاز شد. نقشه بنا را میرزا رضا مهندس تبریزی، از فارغ التحصیلان اعزامی به انگلیس، طراحی و محمدتقی خان، معمار باشی دولت، ساخت آن را آغاز كرد.از نامه های به جا مانده از امیركبیر و مندرجات روزنامه وقایع اتفاقیه و اسناد دیگر برمی آید در آغاز نام خاصی برای این واحد آموزشی در دست ساخت در نظر نگرفته بودند و از این بنا با عناوین «مدرسه، مدرسه جدید، مكتبخانه پادشاهی، تعلیم خانه، معلم خانه و مدرسه نظامیه» یاد شده است. در آخرین نامه ای كه امیركبیر به سفیر ایران در روسیه برای پیگیری جذب استادان اروپایی می نویسد، از این بنا به عنوان مدرسه نظامیه یاد می كند. اگر منظور امیر از كاربرد این واژه پررنگی صبغه نظامی این واحد آموزشی باشد، ناخودآگاه انسان به یاد نظامیه های خواجه نظام الملك، وزیر با تدبیر سلجوقیان، می افتد كه نخستین واحدهای دانشگاهی در جهان اسلام بودند.اگرچه دارالفنون در ربیع الاول ۱۲۶۸ افتتاح شد ولی عملیات ساختمانی آن در ربیع الثانی۱۲۶۹ به پایان رسید. ساختمان مدرسه پنجاه اتاق مربعی چهار در چهار ذرعی داشت كه در چهارطرف حیاط قرار گرفته بودند. وضعیت ظاهری همه این اتاقها «منقش و مذهب» توصیف شده كه مشخص است همه آنها دارای تزیینات چشم نواز نقاشی و گچبری رنگی بوده اند. جلو اتاقها ایوان و سایبان ساخته بودند. در وسط حیاط مدرسه حوض بزرگی قرار داشت كه در اطراف آن باغچه هایی برای كاشت درخت و ایجاد فضای سبز و گلكاری ایجاد شده بود. حد فاصل باغچه ها را خیابان كشی و با آجرهای بزرگ معروف به قزاقی فرش كرده بودند. در ضلع شرقی و در پشت كلاسها چندین مغازه ساخته بودند كه وزارت علوم و معارف در بالاخانه آنها مستقر بود. در ضلع شمالی و پشت ساختمان مخابرات امروزی محوطه ای وسیع با چند اتاق كوچك و بزرگ قرار داشت كه مخصوص دانشجویان شعبه نظامی و بعد از آنها موزیك بود. دارالفنون مجهز به آزمایشگاه فیزیك و شیمی و داروسازی، چاپخانه، كتابخانه، سفره خانه یا غذاخوری بود. در یكی از اتاقهای آن دواسكلت برای آموزش دانشجویان پزشكی نگهداری می شد.در نیمه اول سال۱۳۰۴ قمری نیرالملوك وزیر علوم با همكاری امین السلطان وزیر مالیه با خرید و تخریب خانه های ساكنان ضلع جنوبی مدرسه، تالار بزرگ نمایش را ساخت تا ناصرالدین شاه، كه در سفر فرنگ با تئاتر آشنا شده بود،در آن به تماشای تئاتر بپردازد. دراصلی مدرسه ابتدا به خیابان باب همایون باز می شد كه بنا به مصالحی آن را بستند و در ورودی را به خیابان ناصریه یا ناصر خسرو فعلی باز كردند.هشت سال پس از افتتاح دارالفنون به علت ورود تعدادی از فارغ التحصیلان آن به تشكیلات فراماسونری یا فراموشخانه میرزا ملكم خان، بی مهری و كم توجهی ناصرالدین شاه به این مدرسه آغاز شد.
وضعیت فعلی دارالفنون
ساختمان دارالفنون زمان امیركبیر هشتاد سال پا برجا ماند و با وجودی كه همچنان قابل استفاده بود، در سال۱۳۰۸ خورشیدی برابر با ۱۳۴۸ قمری تخریب شد. در این سال میرزا یحیی خان اعتمادالدوله قراگزلو وزیر معارف وقت ساختمان اولیه را در هم كوبید و با نقشه و نظارت ماركف، مهندس روسی، ساختمان فعلی رابه جای آن ساخت. علی اصغر حكمت وزیر فرهنگ وقت نیز در سال۱۳۱۳ در شمال وجنوب عمارتی را بر آن افزود.وضعیت كنونی ساختمان دارالفنون بدین شرح است: در ورودی بنا در شمال شرقی مدرسه و رو به خیابان ناصر خسرو باز می شود. این دروازه به شیوه معماری سنتی دارای طاق زنجیره ای بلندی است. در دوسوی درگاه دوستون استوانه ای نقره ای رنگ طاق این دروازه رانگه داشته است. درست بالای در دولنگه ای چوبی وقهوه ای رنگ مدرسه واژه دارالفنون و سال تأسیس آن ۱۲۶۸ قمری را بر كاشی نوشته اند. این در كه در یكی از چهار كنج مدرسه قرار دارد به فضایی هشتی مانند باز می شود كه از سوی دیگر به فضای حیاط راه دارد. ساختمان دو طبقه مدرسه درزمینی مستطیلی بنا شده است . در رأس هر چهار ضلع چهار پلكان مارپیچی طبقه پایین مدرسه را به طبقه بالا متصل می كند. درحاشیه بیروین پله ها نرده آهنی تو پری نصب شده است كه مانع از سقوط افراد می شود.ساختمان كنونی سی و دو كلاس درس دارد: دوازده كلاس دردوطبقه ضلع شرقی و به همان اندازه در ضلع غربی و هشت كلاس در دو طبقه ضلع شمالی. سالنهای نمایش و غذاخوری نیز در ضلع جنوبی ساخته شده اند. نگارنده گمان دارد كه این دو سالن باید از همان بناهای اولیه دارالفنون باشد وماركف ساختمان كلاسها را تخریب وبازسازی كرده است.در بنای امیركبیری دارالفنون در جلو اتاقها ایوانی سراسری قرار داشت كه راهروی دستیابی به كلاسها به حساب می آمد.در ساختمان كنونی بعد از صعود از پله ها راهرویی سراسری سه ضلع شرقی وشمالی و غربی را به همدیگر متصل می كند. این راهرو برعكس نقشه اولیه دارالفنون در پشت كلاسها است. كه در ورودی كلاسها به آن باز می شود. هر كلاس سه پنجره دارد كه رو به فضای سبز و خرم حیاط باز می شود و نور مورد نیاز فضای كلاس را به خوبی تأمین می كند. در تمام كلاسها تابلوهای گچی ثابت بر دیوار ساخته اند كه سطح آنها را رنگ كرده اند. در جنوب ضلع غربی و در طرف مقابل كلاسها فضایی به طول ۲۹ و عرض ۳‎/۵ متر قرار دارد كه با دیوار پیش ساخته آن را به دو قسمت تقسیم كرده اند. مصالح كل ساختمان مدرسه آجر خشتی سه سانتیمتری و ساروج و سقف كل اتاقها تخته كوبی گچ اندود شده بر زیر داربستهای نگهداری كننده شیروانی است كه پوشش بیرونی سقف را تشكیل می دهد.سالن نمایش بزرگترین فضای سرپوشیده در مجموعه فضاهای دارالفنون است. ابعاد این سالن حدود بیست و هفت در سیزده متر است. سالن غذاخوری نیز دومین فضای سرپوشیده و بزرگ این مجموعه است كه طول وعرض آن حدود نوزده در سیزده متر است. این دو سالن كل ضلع جنوبی مدرسه را تشكیل می دهند. سقف این دو فضای بزرگ را با الوارهای قطور چوبی و بستهای آهنی و پیچ مهره ای ، كه این الوارها را به هم وصل كرده است، پوشیده اند. چنین ابتكاری موجب برافراشتن دو سقف تقریباً سیصد و پنجاه و دویست و پنجاه متری بدون ستون شده است.نمای بیرونی دارالفنون از داخل حیاط آجری ساده با تزیینات مقرنسی در بالای دیوارها است. علاوه بر این تزیین مختصر آجری، در قابهای كاشی فیروزه ای، كه در قسمت زیر مقرنس كاریهاتعبیه شده اند، شعرها و جمله های حكمت آمیزی از گویندگان ایرانی را با رنگ سفید نوشته اند كه علاوه بر زیبایی ظاهری، بر زیباییهای معنوی بنا افزوده اند. در وسط دو ضلع شمالی وجنوبی مدرسه، دو درگاه قرینه ای وجود دارد كه درگاه شمالی راه دسترسی فضای مدرسه به زمین پشت ساختمان مخابرات و درگاه جنوبی راه دسترسی به دو سالن نمایش و غذاخوری است.در زیر طاق این دو درگاه تزیینات كاشیكاری مختصری دیده می شود. بالای درگاه شمالی اتاق شاه نشین قرار گرفته است كه پنجره آن در قسمت بالایی درگاه رو به فضای سبز و دل انگیز حیاط باز می شود. قابهای كاشی بالای این دو درگاه بزرگترین قابهای كاشی كاری در تمام صحن ساختمان است كه بر آنها دو آیه از آیه های حكیمانه قرآن را نوشته اند. بر قاب بالای درگاه شمالی بخشی از آیه نهم سوره زمر را نوشته اند كه می فرماید: « آیا آنان كه می دانند با آنها كه نمی دانند مساویند؟» یا به عبارتی آیا بین دانشمند و نادان تفاوتی نباید باشد؟ بر قاب بالای درگاه جنوبی نیز بخشی از آیه دویست و شصت و نهم سوره بقره را نوشته اند كه می فرماید: «و هر كسی را كه خدا دانش و حكمت دهد، به او خیر فراوان رسیده است».در ابتدا و انتهای هر دو ضلع شرقی و غربی چهار بیت از شعرهای حكیمانه فردوسی بر كاشی نقش بسته است. بقیه نوشته ها یامصراعی از یك بیت شعر و یا جمله ای حكیمانه است. در وسط حیاط حوضی سنگی است كه به نظر می رسد حوض بزرگ اولیه نباشد بلكه آن را در ساخت وساز دوم مدرسه در سال ۱۳۰۸ كوچك كرده اند. به جز راهرو دور تا دور مدرسه فضای وسط را به هشت مثلث تقسیم كرده اند كه حاصل اتصال قطرهای میانی و جانبی مستطیل وسط حیاط است.در حد فاصل این هشت مثلث راهروهای آجری در نظر گرفته اند كه همه آنها به نقطه مركزی حیاط یعنی حوض آب منتهی می شود. درختان بلندقامت این باغچه ها همچنان با طراوت و شادابند و با توجه به قدمت بعضی از آنها ، به نظر می رسد كه از جمله درختان اولیه ای باشند كه بعد از ساخت دارالفنون كاشته اند.آنچه در دارالفنون دیده می شود سادگی با معنا و بی پیرایگی سازگار با خلق وخوی بنیانگذار اولیه آن، امیركبیر است. سادگی ای كه هر دانشجو ودانش پژوهی را به اندیشه وا می دارد. به عبارتی دارالفنون نه فقط خانه فنها و تخصصها كه دارالفكر و خانه اندیشه و اندیشیدن است.دارالفنون نه یك مدرسه معمولی كه یك دانشگاه و اولین دانشگاه ایران به شیوه نوین است.این دانشگاه حاصل تراوش مغزی دلسوز و آزاده و ابر مردی از مردان این مرز و بوم است. با این حساب تاریخ ایجاد دانشگاه نوین در كشور به سال ۱۳۱۳ خورشیدی وتأسیس دانشگاه تهران باز نمی گردد، بلكه این سال را باید به عقب برد و به سال ۱۲۳۰ خورشیدی و سال تأسیس دارالفنون رساند. گرچه این سال مایه مباهات هر ایرانی فرهیخته و مسلمانی است ولی این سال خاطره تلخ شهادت امیركبیر را در ذهن ایرانیان تداعی ومذاقشان راتلخ می نماید.
كتابنامه
آدمیت ، فریدون. (۱۳۷۸) ، امیركبیر و ایران ، چ۸ ، تهران ، خوارزمی.
اقبال آشتیانی ، عباس. (۱۳۵۵) ، میرزاتقی خان امیركبیر، به اهتمام ایرج افشار، چ ۲ ، تهران ، توس
بامداد، مهدی. (۱۳۷۱ ) ، رجال ایران، چ ۴ ، تهران، زوار، ۶ ج ، ج ۱.
حكیمی، محمود. (۱۳۷۷) ، داستانهایی از زندگانی امیركبیر ، چ ۳۳ ، تهران ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
هاشمی رفسنجانی، اكبر،(۱۳۶۲) ، امیركبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار، چ جدید ، قم، دفتر انتشارات اسلامی.

نویسنده: حسن رضا رفیعی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید