شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

تحول الگوی آموزش عالی در جهان


تحول الگوی آموزش عالی در جهان
این نهادهای سنت دوست یا سنت ساز در حال پشت سرگذاشتن انبوه تغییرات بنیادی هستند كه به گفته عده ای مفهوم جاری دانشگاه را به چالش می كشد.دانشگاه ها روش های تأمین بودجه جدید -به خصوص شهریه- را آزمایش می كنند، با شركت های خصوصی مشاركت می كنند و دست به ادغام و خرید نهادهای دیگر می زنند. این تغییرات به چهار علت رخ می دهد. اول دموكراتیزه شدن آموزش عالی یا به قول كارشناسان آموزش توده ای شدن. در كشورهای ثروتمند، توده ای شدن مدتی است كه آغاز شده است. نسبت افراد دارای مدرك آموزش عالی در كشورهای عضو سازمان همكاری و توسعه اقتصادی در سال های ۱۹۷۵ تا ۲۰۰۰ تقریباً دوبرابر شد و از ۲۲ درصد به ۴۱ درصد رسید. حالا توده ای شدن به كشورهای در حال توسعه گسترش یافته است. چین در سال های آخر دهه ۱۹۹۰ تعداد دانشجویان را دو برابر كرد و هند هم می كوشد در این مسیر گام بردارد.علت دوم رشد، اقتصاد دانش مدار است. جهان در بحبوحه انقلاب ملایمی است كه در آن اقتصاد در مقام موتور محرك اصلی رشد اقتصادی، جایگزین منابع اقتصادی می شود. براساس محاسبه سازمان همكاری و توسعه اقتصادی، بین سال های ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۷ سهم صنایع دانش مدار به ارزش افزوده كل در آلمان از ۵۱ به ۵۹ درصد و در انگلیس از ۴۵ به ۵۱ درصد افزایش یافت. شركت های برتر اكنون دست كم یك سوم سرمایه گذاری خود را به حیطه های دانش مدار مانند تحقیق و توسعه، صدور پروانه و بازاریابی اختصاص می دهند.
دانشگاه ها در زمره مهمترین موتورهای اقتصاد دانش مدار هستند. نه فقط دانشگاه ها نیروی انسانی فكری مورد نیاز را تأمین می كنند، بلكه بخش اعظم ستون فقرات آن را از آزمایشگاه تا كتابخانه تا شبكه های رایانه ای تأمین می كنند.
سومین عامل جهانی شدن است. از بین رفتن مسافت به همان شكلی كه صنعت و تجارت را دگرگون كرده است، بر دانشگاه نیز تأثیر گذاشته است. در خلال ۲۰ سال گذشته شمار افراد اهل كشورهای عضو سازمان همكاری و توسعه اقتصادی دو برابر و به ۹/۱ میلیون نفر رسیده است. دانشگاه ها در سراسر جهان شعبه دایر می كنند و شمار فزاینده ای از كشورها می كوشند آموزش عالی را به صنعتی صادراتی بدل كنند.عامل چهارم رقابت است. دانشگاه های سنتی ناچارند برای جذب دانشجو و كمك های مالی تحقیقاتی رقابت كنند. شركت های خصوصی می كوشند وارد عرصه ای شوند كه آن را مراقبت بهداشتی جدید می خوانند. براساس محاسبه بانك جهانی، هزینه جهانی آموزش عالی به ۳۰۰ میلیارد دلار یا حدود یك درصد تولید اقتصادی جهان می رسد. در سراسر جهان ۸۰ میلیون دانشجو هستند و ۵/۳ میلیون نفر به تدریس یا ارائه خدمات به آنان مشغول هستند.
با این تفاصیل به نظر می رسد دوره طلایی دانشگاه ها فرا رسیده است. اما در داخل دانشگاه به خصوص در اروپا این گونه به نظر می رسد، دانشگاهیان از افول نفوذ تحصیلكردگان می نالند و مدیران دانشگاه با سیاستمدارانی كه بودجه دانشگاه ها را كاهش می دهند، درگیر می شوند. چه اتفاقی افتاده است؟
مهمترین مشكل نقش دولت است. شمار فزاینده ای از دولت ها به استقبال توده ای شدن رفته اند اما تعداد اندكی از آنها مایلند نتیجه مناسب را از این اشتیاق بگیرند. این نتیجه چیست؟ یا باید منابع مالی مورد نیاز را فراهم كنند (مانند كشورهای اسكاندیناوی) یا به دانشگاه ها اجازه دهند شهریه واقع بینانه ای دریافت كنند. بسیاری از دولت ها كوشیده اند با انقباض مدیریتی كمبود را برطرف كنند اما مدیریت نمی تواند كمبود امكانات را برطرف كند.
از این رو در بیشتر بخش های دانشگاه ها وضع در حال نزول است. حقوق استادان در مقایسه با مشاغل مشابه رو به كاهش است و اوضاع ساختمان ها و كتابخانه ها تعریفی ندارد. در نهادهای بزرگ مانند دانشگاه رم (۱۸۰۰۰۰ دانشجو)، دانشگاه ملی مكزیك(بیش از ۲۰۰۰۰۰ نفر) و دانشگاه اندلس در تركیه (۵۳۰۰۰۰نفر) توجه شخصی به دانشجویان اولویت ندارد.
محافظه كاری ذاتی دانشگاهیان سودی ندارد. دانشگاه نوین در جهانی متولد شد كه فرق زیادی با دانشگاه فعلی دارد. جهانی كه فقط اقلیت كوچكی از مردم به دانشگاه می رفتند، اما دانشگاهیان اكراه دارند الزامات توده ای شدن را بپذیرند. مثلاً دانشگاه های ایتالیا هنوز دانشجویان را وادار می كنند توسط یك استاد مورد آزمون قرار بگیرند. به طور متوسط این آزمون شفاهی پنج دقیقه طول می كشید.
چه كار می توان كرد؟ برخی معتقدند آموزش عالی آماده تحول اساسی است. به اعتقاد آنان، دانشگاه ها كهنه شده اند و نمی توانند در جهان مخاطبان انبوه و اطلاعات در زمان به حیات خود ادامه دهند. پیتر دراكر كارشناس مدیریت گفت: «تا سی سال دیگر محوطه دانشگاه های بزرگ آثار باستانی خواهد شد. به نظر من دانشگاه تحقیقاتی آمریكا در خلال ۴۰ سال گذشته شكست خورده است.» به اعتقاد وی تأسیس دانشگاه های انتفاعی و اینترنتی به بهبود وضع كمك می كند.
از دیگر سو، محافظه كاران فرهنگی بر این باورند كه بهترین مسیر پیشرفت رو به عقب است. در اصل حاكم بر سیاست آموزش عالی جدید یعنی دموكراسی و كارآمدی را عده ای انحراف از اهداف اصیل آموزش می دانند. به نظر آنان، صرف كردن آموزش عالی برای تربیت افرادی كه ترجیح می دهند به جای آثار سقراط، آثار متقدمان را بخوانند، بیهوده است. اما باید در نظر داشت آموزش عالی به سرعت در مسیری حركت می كند كه آموزش متوسطه پشت سرگذاشت. یعنی همگان مایل به تحصیل در دانشگاه هستند.
دیدگاه اول به طور سطحی جذاب است. اینترنت مسلماً بر تدریس تأثیر خواهد گذاشت و مؤسسات انتفاعی در بازار تغییر ایجاد خواهند كرد. اما حدی هم وجود دارد. چند سال پیش گزارشی منتشر شد كه در آن آمده بود كه آموزش از طریق شبكه های رایانه ای می تواند دو هزینه عمده را از آموزش عالی كم كند. «اولین مورد نیاز به آجر و ملاط است. دیگر نیازی به دانشگاه های سنتی نیست. دومین مورد هیأت علمی تمام وقت است. آموزش از طریق شبكه های رایانه ای نیازمند استادان اندكی است، اما قابلیت آن برای زیر پوشش قرار دادن دانشجویان زیاد قابل توجه است.» البته چنین چیزی درست نیست. توان لامسه انسان نقش مهمتری در آموزش عالی دارد تا فناوری برتر. آموزش فقط انتقال یك رشته حقایق نیست یعنی كاری كه اینترنت به خوبی انجام می دهد. آموزش یعنی بحث و استدلال كردن در جمع دانشمندان.
به نظر می رسد چشمگیرترین تحول در آموزش عالی ظهور هسته ای برتر از دانشگاه ها از سراسر جهان است. این امر از آن جهت تحول محسوب می شود كه این دانشگاه ها كل جهان را قلمرو خود می دانند. اما این دانشگاه ها از آن جهت سنتی هستند كه هنوز به آرمان جامعه ای از دانشمندان كه تدریس را با تحقیق می آمیزند وفادارند.
دشواری فراروی سیاست گذاران این است كه چگونه یك نظام آموزش عالی پدید آورند كه بین دو الزام كیفیت و دسترسی همگانی توازن ایجاد كند، جا برای دانشگاه های معتبر جهان داشته باشد و در عین حال برای شمار كثیر دانشجویان متوسط امكانات فراهم كند، فرصت های فناوری جدید را به كار بگیرد و در عین حال این حقیقت را به رسمیت بشناسد كه آموزش نیازمند نگاه انسانی است.
آمریكا توانسته است الگوی موفقی را برای آموزش عالی به اجرا درآورد. این كشور تقریباً بر بهترین دانشگاه های جهان سلطه انحصاری دارد و در عین حال آموزش عالی را برای اكثر كسانی كه شایسته آن هستند، فراهم آورده است. موفقیت آموزش عالی در این كشور نتیجه نه فقط پول بلكه سازماندهی است. دانشگاه های آمریكا اتكای بسیار كمتری نسبت به رقبای خارجی خود به دولت دارند. این دانشگاه ها درآمد خود را از منابع متنوعی می گیرند، مانند شهریه دانشجویان، فارغ التحصیلان، صاحبان صنعت موفق و انسانی های خیر. اندازه این دانشگاه ها از بسیار بزرگ مانند پرینستون وییل تا كوچك را دربر می گیرد. تحقیقات نشان می دهد كشورهایی كه می خواهند نظام آموزش عالی موفق ایجاد كنند، باید دو نكته را درنظر بگیرند. اول منابع درآمد را متنوع كنند. دوم بگذارند دانشگاه های زیادی رشد كنند. این دو اصل برای كشورهای تازه وارد مانند هند و چین و كشورهای جاافتاده مانند ایتالیا و آلمان نیز صدق می كند. دانشگاه ها باید برای جلب مشتری رقابت كنند. اقتصاد پیشرفته نیازمند انواع دانشگاه هایی است كه مأموریت های مختلفی داشته باشند. این دو اصل همدیگر را تقویت می كنند. هر چقدر كه نقش دولت كمتر شود، تنوع آموزشی بیشتر خواهد شد.
اكونومیست ۸ سپتامبر ۲۰۰۵
مترجم: رضا محتشم
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید