یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


اقتصاد محوری در معادلات امنیتی شرق آسیا


اقتصاد محوری در معادلات امنیتی شرق آسیا
مهم ترین ویژگی محیط امنیتی جدید شرق آسیا و پاسیفیک در سال های اخیر، تلاش آمریکا برای ایجاد یک نظام و سیستم امنیتی نوین است که محوری ترین متغیر آن، ایفای نقش آمریکا به عنوان یک بازیگر فرامنطقه ای در نقش بازیگر برتر و بالانسر است. واشنگتن، توانمندی نظامی (به ویژه موشکی) چین و کره شمالی را یکی از مهم ترین تهدیدات علیه «مناطق سرزمینی غرب آمریکا» تلقی می کند و از سوی دیگر گسترش توانمندی نیروهای مسلح چین و کره شمالی در دو بعد سخت افزاری و نرم افزاری را تهدیدی علیه متحدان منطقه ای خود یعنی تایوان، کره جنوبی و ژاپن برآورد می کند. بنابراین یکی از اساسی ترین اهداف راهبردهای نظامی و امنیتی واشنگتن، مهار تهدیدات نظامی چین و کره شمالی به ویژه در بعد تکنولوژی موشکی است.
در واقع در سطح ملی، آمریکا توان موشکی چین و کره شمالی را نه تنها تهدیدی علیه متحدان منطقه ای خود، بلکه تهدیدی مستقیم علیه امنیت ملی آمریکا به ویژه امنیت سواحل و مناطق غربی این کشور و منطقه کالیفرنیا به عنوان یکی از پرجمعیت ترین ایالت های آمریکا می داند. در مجموع روح حاکم بر سیستم و ساختار امنیتی جدید شرق آسیا طبق تعریف عملیاتی که آمریکا از این سیستم ارایه می کند، ایجاد یک نظام امنیتی با حضور برتر آمریکا به عنوان بازیگر فرامنطقه ای و مشارکت متحدان واشنگتن نظیر کره جنوبی، ژاپن و تایوان در این سیستم و مهار یا جلب همکاری چین و هضم و جذب یا برخورد با کره شمالی و جلوگیری از اعاده نفوذ سابق روسیه در منطقه شرق آسیا جز در مواردی است که آمریکا به همکاری روسیه به طور گریزناپذیری نیاز دارد (نظیر مذاکرات شش جانبه در مورد کره شمالی).
ویژگی دیگر محیط امنیتی نوین شرق آسیا، تلاش بازیگرانی چون آمریکا، ژاپن، روسیه و چین برای نوعی جداسازی و تفکیک سطح چالش های نظامی و امنیتی از مناسبات و مراودات تجاری و اقتصادی بین بازیگران بزرگ صرف نظر از سطح روابط آن ها در سه سطح «همکاری»، «رقابتی» یا «تخاصمی» است. باوجود این که آمریکا و چین طرف های اصلی چالش امنیتی نوین در شرق آسیا هستند، اما آمریکا ۲۰ درصد از صادرات چین را جذب می کند و حجم صادرات چین به آمریکا، سالانه میلیارد ها دلار است و مازاد تجاری چین در روابط با آمریکا بیش از ۵۰ میلیارد دلار است و چین نیز یکی از بازارهای بزرگ برای فروش کالاهای آمریکایی و سرمایه گذاری سرمایه گذاران آمریکایی است و بنابراین دولت بوش همانند دولت کلینتون تلاش کرده پارادوکس ناسازگاری مناسبات تجاری با چالش های سیاسی و امنیتی را با تفکیک آن ها رفع کند و حتی از بالا بودن حجم مبادلات تجاری به عنوان ضرورتی برای همکاری اجباری بین واشنگتن و پکن بهره گیرد. با این وجود در شرایط نوین نیز امکان تفکیک کامل این دو حوزه از روابط وجود ندارد و آمریکا و چین از اهرم ها و ابزارهای غیرامنیتی برای افزایش فرصت ها و توانمندی ها و کاهش آسیب پذیری های خویش بهره می گیرند. از طرف دیگر همین بازیگران تلاش دارند تا در برابر کره شمالی از اهرم مناسبات اقتصادی برای خلع اراده کره شمالی در پیگیری برنامه های هسته ای اش بهره گیرند. به گونه ای که انتظار می رود تعاملات اقتصادی بین بازیگران بزرگی چون چین و آمریکا باعث کنترل و مدیریت چالش های امنیتی بین آن ها شود و از طرف دیگرمناسبات تجاری و اقتصادی به اهرم فشاری برای مقابله با برنامه های هسته ای کره شمالی به کار گرفته شود.
● چین؛ تولید و صادرات انبوه برآمدن غول زرد آسیایی
تا اواخر قرن بیستم، چین به عنوان غول انسانی و ژاپن به عنوان غول اقتصادی آسیا و جهان معروف بودند اما اکنون چین فقط پرجمعیت ترین کشور جهان نیست. چین در آغاز قرن ۲۱، دارنده مجموعه ای از توانمندی های ویژه است. رشد اقتصادی چین یکی از بالاترین نرخ رشدهای جهان و در حدود ۱۰ تا ۱۱ درصد است، چین دارای بزرگ ترین ارتش جهان از نظر نیروی انسانی، عضو دایمی شورای امنیت، یکی از بزرگ ترین صادرکنندگان تسلیحات به ویژه تسلیحات موشکی در جهان، تنها قدرت بزرگ کمونیست به جای مانده از بلوک شرق سابق، مدافع قدرتمند نظام چند قطبی، دومین کشور دارنده ذخایر ارزی جهان، تولید ناخالص بیش از یک تریلیون دلار، یکی از قدرت های صاحب تکنولوژی فضایی با سابقه پرتاب
۴۸ ماهواره و آمادگی پرتاب ۳۰ ماهواره دیگر طی ۵ سال آینده، برخوردار از
۳۹۵ کلاهک هسته ای و ده ها موشک دوربرد قاره پیما و حجم تجارت خارجی حدود ۵۰۰ میلیارد دلار در سال، کشوری است که طبق دیدگاه های دنگ شیائوپینگ رهبر فقید و جیانگ زمین رییس جمهور پیشین باید طی یک برنامه بلندمدت، نخست به قدرت برتر آسیا پاسیفیک و سپس به یک ابرقدرت تبدیل شود و این برنامه ای است که اکنون هوجین تائو رییس جمهور چین مامور اجرای آن است.
رییس پیشین بانک جهانی پیش بینی کرده است چین تا سال ۲۰۴۰ میلادی با پیشی گرفتن بر آمریکا به ثروتمندترین کشور جهان تبدیل خواهد شد. جیمز ولفنسون معتقد است کشورهای صنعتی و توسعه یافته از قدرت اقتصادی کشورهای در حال توسعه مثل چین غافل شده اند در حالی که قدرت اقتصادی جهان به سمت شرق در حال انتقال است و دنیای غرب از این واقعیت غافل مانده است .چینی ها با این همه ویژگی و برجستگی، در سال ۸۶ نیز همان گونه حرکت کردند که در سال های اخیر. آن ها نه متحدی کلیدی و راهبردی برای خود می شناسند و نه با کسی اهل درگیری و جنگ هستند، اگر چه تایوان را استثنا می دانند و بر سر جدا نشدن رسمی آن از چین حاضرند با هرکسی از جمله آمریکا وارد جنگ و نبرد شوند با این وجود سیاست خارجی و دفاعی چین به طور سنتی تحت تاثیر رهیافت انزوا طلبی قرار دارد.
دولتمردان چین در دوره های مختلف تاریخی، بیش تر ترجیح داده اند که با پرداختن به مسایل داخلی توان کم تری را در عرصه کشمکش های جهانی صرف کنند. بسیاری معتقدند که دیوار چین نماد انزواطلبی ملت و دولتی است که به شدت رفتارها، هنجارها، عملکردها، مواضع و راهبردهای اقتصادی، سیاسی، دفاعی و امنیتی آن از فرهنگ کنفوسیوسی متاثر است. جوهره فرهنگ کنفوسیوسی مبتنی بر نفی کاربرد زور در مناسبات اجتماعی و تشویق انسان ها به رعایت حقوق همنوعان، مهربانی، صلح طلبی و دورنگری و حزم و احتیاط است. این فرهنگ، شهروندان چینی را افرادی آرام، درونگرا و دورنگر تربیت کرده و دولتمردان چینی نیز به عنوان اعضای این جامعه در رفتار سیاسی امنیتی خویش تحت تاثیر همین هنجارها قرار دارند.
یکی دیگر از اصول سیاست خارجی و دفاعی امنیتی چین، عدم ورود به دسته بندی ها و بلوک بندی های نظامی ، امنیتی است. چین در دوران جنگ سرد هیچ گاه به طور رسمی به بلوک بندی های نظامی امنیتی وارد نشد و اکنون نیز باوجود این که به عنوان یک قدرت بزرگ نظامی در عرصه معادلات نظامی امنیتی منطقه ای و بین المللی حضور دارد اما هیچ گاه با یک یا تعدادی از کشورها، پیمان های دفاعی امنیتی امضا نکرده است.
از سوی دیگر چین در برنامه های کلان دفاعی امنیتی و سیاست خارجی خویش، بیش ترین توجه را به رشد و توسعه اقتصادی معطوف کرده و نسبت به آمریکا و انگلیس، فرانسه و روسیه حساسیت، علاقه و تمایل کم تری در مورد مداخله در بحران های منطقه ای از خود نشان می دهد. در حالی که چهار عضو دایمی دیگر شورای امنیت، مناطق نفوذ فرامنطقه ای برای خود قایل بوده و در دفاع از این مناطق نفوذ وارد چالش جدی با یکدیگر شده و سهم قابل ملاحظه ای از بودجه ملی و دفاعی خود را صرف فعالیت در این مناطق می کنند، چین توسعه درون گرا را در راس اولویت های خود قرار داده و حتی با وجود داشتن یک ارتش بزرگ از اعزام آن به خارج از مرزهای ملی خودداری می کند. اصل دیگری که در راهبردهای سیاست خارجی و دفاعی و امنیتی چین به ویژه در خاورمیانه و خلیج فارس قابل مشاهده است، اقتصاد محور بودن سیاست های دفاعی امنیتی، رئالیستی بودن سیاست های مذکور و فاصله گرفتن تدریجی و سپس کامل این سیاست ها از نگرش های ایدئولوژیکی بنیانگذاران انقلاب چین است.
با توجه به همین دو اصل اقتصاد محور بودن سیاست های دفاعی امنیتی و رئالیستی بودن این سیاست ها، چین در خاورمیانه و خلیج فارس با مجموعه ای از بازیگران و دولت ها که دارای نگرش ها، راهبردها و سیاست های دفاعی امنیتی متفاوت، متقابل و حتی متعارض هستند، دارای روابط گسترده ای است. چین در مناقشه اعراب و اسرائیل با اسرائیل، سوریه، عراق، عربستان و فلسطینی ها که بازیگران متخاصم و رقیب به شمار می روند روابط فعالانه ای دارد.
متغیر دیگر که باعث نفوذ اقتصادی گسترده چین در بازارهای منطقه شده است، قیمت ارزان تر کالاهای صادراتی چین و سایر کشورهای شرق و جنوب شرقی آسیا نظیر کره جنوبی، سنگاپور، تایوان، اندونزی و مالزی نسبت به کالاهای صادراتی کشورهای غربی به منطقه است. خریداران کالا در کشورهای منطقه به این نتیجه رسیده اند که کالاهای وارداتی از کشورهای صنعتی غربی الزاما نمی توانند در مجموع دو شاخص و متغیر «قیمت» و «کیفیت» به صرفه تر از کالاهای وارداتی از کشورهای شرق آسیا باشند.
از طرف دیگر چین در حوزه روابط اقتصادی «انرژی محور» اعم از صادرات یا واردات نفت، گاز، پتروشیمی و تجهیزات روابط سخت افزاری و نرم افزاری موفق به برقراری یک رابطه مستحکم با کشورهای خاورمیانه و خلیج فارس شده است.
چین که هم اکنون پنجمین تولیدکننده نفت در جهان است، یک وارد کننده مهم نفت و گاز از خاورمیانه و خلیج فارس به شمار می رود همانند رقیب منطقه ای و سنتی خود یعنی هند، که آن نیز یک واردکننده بزرگ نفت و گاز از خاورمیانه و خلیج فارس است، دستیابی به نفت مطمئن و ارزان قیمت را یکی از اولویت های سیاست خاورمیانه ای خویش می داند، بنابراین انعقاد قراردادهای نفت و گاز و انرژی محور با تولیدکنندگان عمده نفت و گاز در خلیج فارس نظیر ایران، عراق و عربستان و سرمایه گذاری در ساختارهای تولید، استخراج و پالایش و صدور نفت و گاز این کشورها را نوعی تضمین منافع و امنیت اقتصادی خویش ارزیابی می کند و اکنون که آمریکایی ها بر نفت عراق مسلط شده اند، چینی ها اهمیت بیش تری برای نفت ایران قایل هستند.
سعید طباطبایی
منبع : روزنامه سرمایه


همچنین مشاهده کنید