یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


تفاوت بحران آمریکا با شوروی


تفاوت بحران آمریکا با شوروی
نگاه ایدئولوژیک به پدیده‌ها جدا از اینکه چه خصلت و چه ویژگی‌ای دارند، سبب‌ساز این می‌گردد که فهم علت اساسی شکل‌گیری آنها و پیامدهای قابل انتظار به‌وجود نیاید. پدید آمدن بحران مالی در آمریکا که در طول ۷۰ سال گذشته بی‌سابقه می‌باشد، دولت آمریکا را مجبور کرد به اقداماتی دست بزند که برای بسیاری باور کردن آن مخصوصا در آمریکا و بالاخص برای محافظه‌کاران اقتصادی مشکل بود. کاخ سفید برای جلوگیری از تبدیل بحران مالی به بحران اقتصادی در مراحل مقدماتی و با توجه به تجارب رکود اقتصادی برآمده از وقایع سال ۱۹۲۹ به مدیریت شرایط از طریق مداخله فزاینده اقدام کرد. بسیاری در خارج از آمریکا و بالاخص در کشورهای جهان سوم این اعتقاد را به صحنه آوردند که آمریکا در حال فروپاشی است و در آینده نه‌چندان دور شاهد این خواهیم بود که مرکز ثقل قدرت در صحنه گیتی یعنی آمریکا به سرنوشتی مشابه ابرقدرت دیگر در دو دهه گذشته مبتلا شود.
در کشورهای جهان سوم و در بین تحلیلگران با گرایش‌های اقتصادی انتهای طیف سیاسی در پایتخت‌های اروپایی این بحث مطرح شد که سرنوشتی که رهبر جهان کمونیستی با آن روبه‌رو شد، در انتظار سمبل و نماد سرمایه‌داری یعنی آمریکاست.
اما آنچه از همان ابتدا در بحث و تحلیل‌های ایدئولوژیک به‌طور وضوح به چشم می‌آید، ناتوانی در فهم این نکته حیاتی بود که تفاوت فاحشی بین آمریکا و بحران حادث شده در این کشور و شوروی وجود دارد. اتحاد جماهیر شوروی با وجود اینکه دارای زیربنای اقتصاد صنعتی بود و از نیروی کار تحصیل کرده و درجه‌ای قابل قبول از توسعه تکنولوژیک برخوردار بود قادر به این نبود که در کنار کالاهای نظامی به تولید کالاهای مصرفی و صنعتی پر دوام بپردازد.
به علت ماهیت سیستم اقتصادی حاکم بر شوروی که براساس برنامه‌ریزی و کنترل از مرکز و عدم توجه به معادله عرضه و تقاضا بود، اقتصاد این کشور به سویی حرکت نکرد که در حیطه تولید کالاهای صنعتی و مصرفی به تکنولوژی و ظرفیت مطلوب برای یک قدرت برتر در صحنه جهانی دست یابد. ناتوانی شوروی در تولید سبب شد که این کشور قادر نباشد نیازهای اولیه رفاهی و عمرانی را برآورده کند.
کشوری که بهترین تانک‌های رزمی را تولید می‌کرد و قادر به این بود که انسان را به مدار زمین بفرستد و ایستگاه فضایی به‌وجود آورد، از تامین‌ آرد مورد نیاز مردم خود و تولید پوشاک و البسه با کیفیت متناسب به جایگاه نظامی عاجز بود. شوروی با بحران مشروعیت به علت ناتوانی در تولید کالاهای غیرنظامی مورد نیاز و مطلوب نظر مردم روبه‌رو شد و به همین دلیل سقوط اجتناب‌ناپذیر گشت.
چگونه می‌توان به مشروعیت دست یافت وقتی که سیستم سیاسی قادر نیست حداقل رفاه را که یکی از دو وظیفه اصلی هر حکومتی است، فرصت به‌وجود آمدن اعطا کند، اما در رابطه با بحران مالی در آمریکا باید توجه کرد که بحران این کشور از نظر کیفی و ماهوی علل کاملا متفاوت و غیرهمسان دارد.
سیستم حاکم بر آمریکا از نقطه نظر مبانی همچنان به مانند غول‌های اروپایی و آسیایی برخوردار از استحکام است. نیروی کار تحصیل کرده، کارآمدی فزاینده نیروی کار، سطح بالای سرمایه‌گذاری، حجم فراوان سود، قدرت خرید بالا و تنوع و نوآوری تکنولوژیک در صحنه حیات اقتصادی آمریکا کاملا برجسته و محرز است. آمریکا از توانایی، ظرفیت و تکنولوژی لازم و مناسب برای تولید برخوردار است. حال با توجه به مقوله هزینه و سود است که بنگاه‌های اقتصادی و تولیدکنندگان تصمیم می‌گیرند چه چیزی را تولیدکنند و در چه زمینه‌ای به تولید نپردازند و به واردات از کشورهای دیگر اقدام کنند. اقتصاد آمریکا از قابلیت فراوان برای بر آوردن نیازهای رفاهی، عمرانی و خدماتی برخوردار است. آنچه در آمریکا اتفاق افتاد، ناتوانی در برآوردن نیازهای جامعه در زمینه‌های مالی و اقتصادی نبود بلکه ناتوانی در حیطه مدیریت و برقراری قواعد، مقررات و رویه‌های متناسب با تحولات مالی بود.
ضعف در پیش‌بینی نواقص سیستم و ناکارآمدی در برطرف کردن معایب بود که منجر به بحران شد. آنچه شوروی را به زباله‌دان تاریخ فرستاد، ناتوانی بنیادی در تولید کالاهای مورد نیاز مردم بود. آنچه بحران مالی را در آمریکا سبب شد ناتوانی بنیادی یا عملکردهای ضروری نبود بلکه ضعف مدیریت و نقص الگوهای مدیریتی بود. سیستم خود را با شرایط روز و الزامات مقرراتی جدید تطبیق نداده بود و به همین دلیل بحران، حیات یافت. اما سیستم سیاسی آمریکا به جهت حدوث بحران در هم فرو نپاشید چون‌که مشکل به‌وجود آمده امکان تصحیح دارد و مدیریت بحران حادث شده امکان‌پذیر است. بنیاد‌ها در حیطه‌های مالی و اقتصادی کاملا توسعه یافته هستند و آنچه نیاز دارند وجود قواعد و مقررات متناسب با ضرورت‌های تکنولوژیک و نوآوری‌های مطلوب است. آمریکا برخلاف شوروی بحران‌های به‌جود آمده در حیطه‌های اقتصادی را قادر به مدیریت بوده است چون‌که بنیادهای ضروری برای تولید در راستای ایجاد رفاه و ارتقای سطح زندگی از قابلیت‌های بالایی برخوردار هستند.
دکتر حسین دهشیار
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید