یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


به دنبال یک راهبرد گازی


به دنبال یک راهبرد گازی
در این باره که ایران صاحب ذخایر غنی گاز است، هیچ تردیدی وجود ندارد؛ از این رو بسیاری از كشورها به این ذخایر چشم دوخته اند. البته اختلاف نظرهایی نیز درباره سرنوشت این ذخایر به چشم می خورد. برخی معتقدند كه باید این گاز را فقط به صادرات اختصاص داد. این گروه به طور عمده دو علت را برای این باور خود بیان می كنند: نخست تحكیم مناسبات تجاری و اقتصادی با سایر كشورها و دوم بهره گیری از ظرفیت ذخایر گازی كشور برای رسیدن به هدف های سیاسی. در برابر این گروه، عده ای دیگر نیز صادرات گاز را كاری غلط می انگارند و معتقدند از این گاز باید برای افزایش تولید نفت استفاده كرد و سرانجام گروه سومی نیز وجود دارند كه بر اهمیت جانشینی سایر سوخت ها با گاز طبیعی تأكید می ورزند.
●تزریق گاز به حوزه های نفتی
كشورمان زمانی حدود ۶ میلیون بشكه نفت تولید می كرد، اما به رغم تمام كوشش ها، این میزان هم اكنون به حدود ۴ میلیون بشكه رسیده است. كارشناسان بر این باورند كه عمر مفید حوزه های نفتی ایران به نصف كاهش یافته است و اگر بهره برداری همچنان ادامه یابد، ممكن است تولید نفت از برخی حوزه های بزرگ، دچار كاهش و چه بسا آسیب شود؛ چنان که درباره حوزه آغاجاری چنین شرایطی حاكم است.
اكنون پرسش این است كه آیا راهكاری برای افزایش بازیافت از حوزه های داخلی وجود دارد؟ برای پاسخ به این سوال باید گفت كه اگر بر ادامه روش های جاری تولید از حوزه های نفتی، اصرار بورزیم، آن گاه پاسخ ما منفی است، مگر آن كه فناوری های نوین استخراجی را به خدمت بگیریم.
شاید به همین علت باشد كه تعداد زیادی از كارشناسان، به تزریق گاز و افزایش توان بهره برداری از چاه های موجود معتقد هستند. هر حوزه نفتی، میزان مشخصی ذخیره نفت دارد كه با نام «نفت درجا» شناخته می شود، اما نمی توان این نفت را استخراج كرد. به نفتی كه قابل استخراج و بیرون كشیدن باشد، «نفت قابل استحصال» می گویند. كارشناسان معتقدند با استفاده از تزریق گاز، این امكان وجود دارد كه میزان بیشتری از «نفت درجا» را به نفت قابل برداشت تبدیل كرد. آمارهایی كه درباره میزان ذخایر اعلام می شود، به طور عمده ناظر بر میزان نفت درجا است.
در واقع با وجود برخورداری ایران از ذخایر عظیم نفت درجا (حوزه های خشكی و دریا)، هیچ گاه به طور کامل از آن بهره مند نخواهد بود، بلكه میزان واقعی نفت كشور، به عامل بازیافت بستگی دارد. یعنی اگر میزان نفت درجا، معادل ۱۰۰ بشكه و ضریب بازیافت هم معادل ۲۵ درصد باشد، آنگاه میزان نفت قابل برداشت و استخراج، حدود ۲۵ بشكه خواهد بود.
اكنون این پرسش دوباره مطرح می شود كه آیا راهی برای جلوگیری از کاهش تولید در حوزه های داخلی وجود دارد؟ به لحاظ شاخص یا عامل بازیافت، پاسخ این سوال مثبت و راه حل، در افزایش ضریب بازیافت نفت است. برای مثال، هر گاه بتوانیم این شاخص را از ۲۵ درصد به ۳۰ درصد برسانیم، آن گاه در مثال بالا، میزان تولید قابل برداشت به ۳۰ بشكه خواهد رسید.
بر اساس برنامه دوم توسعه اقتصادی، از سال اول این برنامه می باید حدود ۱۰۱ میلیون متر مكعب گاز به میدان ها تزریق می شد، حال آن كه در سه سال اول آن، در مجموع حدود ۱۳۰ میلیون متر معكعب گاز به حوزه ها و چاه ها تزریق شد. در سال اول به جای ۱۰۱ میلیون، تنها حدود ۵۴ میلیون متر مكعب تزریق شد. در واقع تنها حدود نصف میزان پیش بینی شده در تزریق گاز، اجرا شده بود و نتایج به دست آمده هم تفاوت بسیاری را نشان می داد.
وزیر نفت پیشین در یكی از گزارش های خود در سال ۱۳۷۷ اعلام كرده بود حدود۷۰ میلیون متر مكعب گاز به چاه های نفتی تزریق شده است كه این رقم به ۲۰۰ میلیون متر مكعب خواهد رسید. البته بعدها در دوران برنامه سوم هم تغییر چندانی حاصل نشد. مقرر بود كه در دوران برنامه سوم می باید حدود ۵۱۰ میلیون متر مكعب گاز تزریق شود كه رقم واقعی حدود ۱۳۵ میلیون متر مكعب بوده است. برای مثال، در سال آخر برنامه سوم، حدود ۵۷ درصد رقم مشخص شده، تزریق شده بود؛ از این رو شاید بی دلیل نباشد كه بسیاری از كارشناسان اقتصادی، اقدام به صدور گاز را در مدت ۱۵ سال آینده، فاقد توجیه اقتصادی می دانند.
چندی پیش برخی كارشناسان با قاطعیت اعلام كردند كه اگر ایران بر تصمیم خود مبنی بر صادرات گاز به هند اصرار ورزد، در ۱۰ سال آینده با كسری حدود ۴۴ میلیون متر مكعبی گاز برای تزریق به چاه ها رو به رو خواهد شد.
●دیپلماسی گازی
جدا از واقعیت های یادشده، هر روز اخباری مبنی بر صادرات گاز ایران به سایر كشورها به گوش می رسد. هم اكنون به تركیه صادر می كنیم و امارات هم در مرحله بعدی قراردارد و سرانجام صادرات گاز به پاكستان و هند نیز در زمره مباحث جاری است. باید به این فهرست، چند كشور اروپایی و خلیج فارس را هم بیفزاییم. البته تا هنگامی كه قراردادهای نهایی قیمت گاز در آن قراردادها تعیین و امضا نشود، قادر نیستم تحلیل هزینه و فایده را برای آنها صورت دهیم، ولی در هر صورت می باید میان منفعت ها و زیان های دو پدیده اصلی، تفاوت قائل شویم:
مقوله اول: منافع و زیان های تزریق گاز به چاه ها و افزایش بهره وری چاه ها و تولید نفت
مقوله دوم: منافع و زیان های صادرات گاز به سایر كشورها
اما در هر كدام از این گزینه ها، این سوال اساسی مطرح می شود: چرا باید به فكر افزایش صادرات گاز باشیم؟ باید بخشی از پاسخ به این سوال را در حوزه سیاست و توسعه سیاسی جست و جو كرد. بر این پایه مشخص است كه توسعه صادرات گاز ایران، تنها در جایگاه یك راهبرد، قابل طرح و بررسی است. اكنون واقعیت هایی را كه طرفداران نظریه تزریق گاز به آن استناد می كنند، چگونه وارد این راهبرد كنیم؟ به بیان دیگر، آیا باید به مقوله گاز در كشور، از دید اقتصادی و فنی نگاه كرد و یا به مسائل راهبردی و سیاسی آن نیز توجه داشت؟
اگر قیمت های اخیر نفت را در نظر بگیریم، آنگاه هر یك درصد افزایش در ضریب بازیافت نفت، معادل حدود ۲۵۰ میلیارد دلار پول است كه این پول می تواند از طریق تزریق گاز به دست آید. علاوه بر تأمین مالی برای تحصیل فناوری های مربوط، باید یك زمان ۱۰ تا ۱۵ ساله را برای تكمیل بهره برداری از این فناوری ها و رسیدن به مطلوب تزریق گاز صرف کنیم. قراردادهای بای بك، در ظاهر سنخیتی با مقوله تزریق گاز ندارد، زیرا سرمایه گذاری خارجی، تنها به دنبال بازگشت سریع سرمایه خود (بی درنگ پس از استخراج نفت) است و به تزریق گاز علاقه ای ندارد؛ بنابراین نمی توان انتظار داشت كه سرمایه گذاران خارجی، اقدام به تأمین مالی طرح های تزریق گاز كنند. پس اكنون باید پرسید كه تأمین مالی این طرح ها باید چگونه تدارك دیده شوند؟ اظهار نظر قطعی و آشکار در هر یک از این موارد می تواند راهبرد مناسبی را در زمینه چشم انداز بهره گیری از منابع گازی کشور رقم بزند.
منبع : شبکه اطلاع رسانی شانا