دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

از دوزخ - FROM HELL


از دوزخ - FROM HELL
سال تولید : ۲۰۰۱
کشور تولیدکننده : جمهوری چک، آمریکا و انگلستان
محصول : دَن مورفی و جین همشر
کارگردان : آلبرت هیوز و آلن هیوز
فیلمنامه‌نویس : تری هیز و رافائل یگلسیاس، بر مبنای رمانی تصویری نوشتهٔ آلن مور و ادی کامبل
فیلمبردار : پیتر دمینگ
آهنگساز(موسیقی متن) : ترور جونز
هنرپیشگان : جانی دپ، هیتر گراهام، ایان هولم، رابی کولترین، ایان ریچاردسن، جیسن فلمینگ و کاترین کارتلیج
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۲ دقیقه


در سال ۱۸۸۸، قاتل بی‌رحم و خونسردی در شرق لندن، دست به قتل زنان خیابان‌گرد می‌زند. تکه‌تکه کردن قربانیان نشان می‌دهد که قاتل قسی‌القلب یک پیشینهٔ مبسوطِ قرون وسطائی دارد. اعمال دهشتناک قاتل، در میانهٔ آشوب‌های سیاسی و رسوائی‌های به‌زور مهار شدهٔ دربار، مردم انگلستان را به شدت به وحشت می‌اندازد. ̎فرد اَبِرلاین̎ (دپ) یکی از کارآ̎گاه‌های برجستهٔ اسکاتلندیارد به اتفاق هم‌کارش، ̎پیتر گادلی̎ (کولترین) مأمور پی‌گیری پرونده می‌شوند. ̎ابرلاین̎، به‌نوعی پیش‌گو است، قابلیتی که هم می‌تواند مایهٔ سعادت باشد، هم نفرین شده. او قابلیتش در پیش‌بینی حوادث آینده را با تریاک یا سایر مواد مخدر، تعدیل می‌کند ولی به هر حال توانائی شگفت‌انگیزی در کشف و گیر انداختن جنایتکاران خطرناک دارد ـ قابلیتی که در جست‌وجوهای او و ̎گادلی̎ برای یافتن ̎جک قصاب̎ به آزمایش گذاشته می‌شود. در حالی‌که ̎ابرلاین̎ و ̎گادلی̎ به پرس‌وجو در محله‌ای می‌پردازند که قتل‌ها در آن‌جا اتفاق افتاده، با ولگردان و مردمانی آشنا می‌شوند که از دوستان و نزدیکان قربانی‌ها بوده‌اند و خود ̎ابرلاین̎ به یکی از آنان، ̎مری کلی̎ (گراهام) علاقه‌مند می‌شود. در عین حالی که ̎ابرلاین̎ سعی دارد قاتل را پیش از قربانی شدن ̎مری̎ پیدا کند، او و ̎گادلی̎ باید با ̎سر چارلز وارون̎ (ریچاردسن)، رئیسشان، دست و پنجه نرم کنند که علاقه‌مند است قتل‌ها را به گردن کسی بیندازد که بریتانیائی نباشد. آنان ضمناً باید با ̎سر ویلیام گال̎ (هولم) پزشکی برجسته سروکله بزنند که دربارۀ آن جنایت‌ها و فوایدشان، ایده‌های خاص خود را دارد.
● داستان فیلم ملهم از رمانی تصویری به همین نام کار مور و کامبل است که بین سال‌های ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۸ در نشریات مختلف منتشر می‌شد. مور، متولد ۱۹۵۳ انگلستان، همراه فرانک میلرِ آمریکائی از برجسته‌ترین طراحان داستان‌های مصور در روزگار ما به‌شمار می‌روند. او را به جرأت می‌توان از تأثیرگذارترین چهره‌های فرهنگی معاصر دانست. در کتاب مرجع شمایل‌های فرهنگی (جیمز پارک، ۱۹۹۱)، که چهره‌ها را به واسطهٔ تأثیر فرهنگیشان مورد مطالعه قرار داده، مدخل اختصاص یافته به او مفصل‌تر از مدخل‌های مربوط به چهره‌هائی مثل مادونا یا رابرت دنیرو و تنها چند سطر کوتاه‌تر از مدخل گروه بیتل‌هاست. مور به لحاظ دیدگاه سیاسی/ اجتماعی دارای موضعی انتقادی و متمایل به تفکر چپ مدرن شناخته می‌شود. و همان‌گونه که در داستان‌های مصور انگلیسی‌اش، نظام و خاندان سلطنتی و ساختار طبقاتی آن کشور را به نقد می‌گیرد، در آثار مشابه آمریکائی‌اش نیز دید انتقادی خود را متوجه حضور و تأثیر شرکت‌های چندملیتی (به ویژه کارخانه‌های اسلحه‌سازی) در ساختار سیاسی آن سامان می‌کند. مور در از دوزخ، ماجرای جنایت‌های ̎جک قصاب̎ را که بین سپتامبر تا نوامبر ۱۸۸۸ پنج زن خیابان‌گرد را در لندن از پای درآورد و اجسادشان را به شکلی فجیع مثله کرد (امروز از او به‌عنوان نخستین قاتل زنجیره‌ای تاریخ معاصر یاد می‌شود)، وسیله‌ای کرده است برای ارائه تصویری تازه از لندن عصر ویکتوریا و نقد شرایط سیاسی/ اجتماعی حاکم بر آن دوره. این واقعیت که هویت اصلی این قاتل هیچ‌گاه برملا نشد، شخصیت او را در هاله‌ای از رمز و راز قرار داد و او را در سال‌های آتی به دست‌مایه‌ای جذاب برای نویسندگان و فیلم‌سازان بدل کرد. از میان فیلم‌های شاخصی که به این شخصیت پرداخته‌اند، باید از مجسمه‌های مومی (پاول لنی، ۱۹۲۴)، جعبهٔ پاندورا (گئورگ ویلهلم پابست، ۱۹۲۸)، مستأجر (آلفرد هیچکاک، ۱۹۲۶)، مستأجر (جان برام، ۱۹۴۴)، دست‌های قصاب (پیتر سَسدی، ۱۹۷۱)، جک قصاب (خسوس فرانکو، ۱۹۷۹)، فرمان جنایت (باب کلارک، ۱۹۷۸) و پی‌درپی (نیکلاس مایر، ۱۹۷۹) یاد کرد که دو فیلم آخر به ترتیب به رویاروئی ̎شرلوک هولمز̎ و ̎هربرت جرج ولز̎ با این قاتل بدنام می‌پردازند. برادران هیوز در این ساخته‌شان که منتقدی آن را حاصل درهم آمیختن سبک فیلم‌های ترسناک کمپانی همر با فضای آثار چارلز دیکنز می‌داند، برخلاف اغلب اقتباس‌های آثار مور، در بازآفرینی کار او در قالب فیلم موفق می‌نمایند. از دوزخ هم‌چون یکی از اسلافش، فرمان جنایت، جنایت‌های ̎جک قصاب̎ را حاصل تلاش دربار ویکتوریا برای سرپوش نهادن بر روابط وارث تاج و تخت (که جوانی مبتلا به امراض مقاربتی و نیمه‌مجنون بود) با زنان خیابان‌گرد تصویر می‌کند. این وظیفه به دوش پزشک مخصوص دربار (هولم) گذاشته شده که با یاری کالسکه‌چی خود آن را عملی می‌کند. انتخاب هولم گرچه در وهلهٔ نخست به لحاظ ناهم‌خوانی ویژگی‌های فیزیکی و سنی او با نقش، غریب و نامعقول می‌نماید، ولی برمبنای جهت‌گیری کلی فیلم برای نمایش او به‌عنوان نمادی از زوال و انحطاط طبقه‌ای که به آن تعلق دارد و با جنایت و خونریزی، به دفاع از ارزش‌های آن برخاسته، شاید بهترین انتخاب ممکن باشد. در راستای این برخورد نوجویانهٔ فیلم با دست‌مایه‌ها و شخصیت‌های شناخته شدهٔ ژانر، می‌بینیم که شخصیت قهرمان ماجرا (دپ) نیز با فاصله‌ای بعید از ̎شرلوک هولمز̎ و هم‌تایانش در آثار پیشین که با تکیه بر قدرت استدلال و استنتاج‌های منطقی موفق به شناخت قاتل می‌شدند، بیشتر با بهره‌گیری از شیوه‌ای شهودی (جنایت‌ها را در خواب می‌بیند) به حل مسئله توفیق می‌یابد. آن‌چه فیلم را از اغلب اسلافش متمایز می‌کند، کوشش سازندگان است برای این‌که به‌جای تأکید بر فردی خاص به‌عنوان عامل تمام تباهی‌ها، تصویری تکان‌دهنده از روابط غیرانسانی حاکم بر جامعهٔ ویکتوریائی ارائه بدهند؛ جامعه‌ای با اشرافیت منحط و رو به زوال، تودهٔ فردوست بی‌فرهنگ و تیره‌روز و شکاف روزافزون طبقاتی که در آن ̎جک قصاب̎ هیولائی خیالی نیست که از دوزخ به زمین آمده باشد. او نتیجهٔ طبیعی چنین ساختار اجتماعی و برآمده از چنین شهر دوزخی، لندن پایان سدهٔ نوزدهم (که با مهارت در پراگ امروز بازآفرینی شده) است. و همهٔ این‌ها در نهایت تماشاگر را به تأمل در عنوان بامسمای فیلم وامی‌دارد.


همچنین مشاهده کنید