جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا
دموکراسی و فضای سایبر
بیایید قدری از اینترنت امروز و شكاف موقتی آمادهسازی فناوری دیجیتال پیشرفته فاصله بگیریم تا با نگاهی بهآینده، جنبههای خاص فضای سایبر نمود پیدا كند.
همانند زیرساخت حملونقل یعنی لولهها، فضای سایبر فضای یكپارچه و بهینهسازی طبیعی و اجتنابناپذیرشبكههای ناهمگون به هم پیوسته هدفمند است كه سیستم عصبی جامعه مدرن را تشكیل میدهد. علاوه برسیستمهای توزیع عمومی مانند پخش زمینی و ماهوارهای، كابل و تلفن (همراه و ثابت)، این یكپارچهسازی، بهسیستمهای خصوصی، مانند آنهایی كه با معاملات نقطه فروش(Point - Of- Sale)، رزرو بلیطها، معاملات بانكی، مراقبت تلویزیونیمداربسته(CCTV)، مبادلات بورس و غیره سروكار دارند، گسترش مییابد.
بدونشك، كم هزینه بودن، انعطاف در كاربرد و فواید این یكپارچهسازی كلی برای سناریوی یكپارچهسازیالزامآورند. همانگونه كه تلگراف جایگزین كبوترهای نامهبر و تلفن جایگزین تلگراف شد، این یكپارچهسازی، بخش كوچكی از پیشرفتی است كه قرار است بههرحال، دیر یا زود، رخ دهد.
هنوز كارهای فنی زیادی باید روی زیرساخت به انجام رسد تا بهطور قابل اطمینان و مؤثر ویژگیهای ضروریهمچون امنیت، پهنای باند تضمین شده، پاسخگویی، تایید و جلوگیری از “بمبهای پستی”(Mail Bombs) و سایر بینظمیهایاینترنتی تامین شود. هرچند، این ویژگیها نیازی به علوم بسیار پیچیده ندارد، بلكه نیازمند انتخاب فناوری اثباتشده، توافق در مورد استانداردها، تداركات و ترتیبات مرتبط و برنامههای اجرایی است.
شبكه پهنای باند دیجیتالی جهانی، یعنی سختافزار فضای سایبر، سازوكار توزیع نهایی برای صنعت رسانهایجمعی خواهد شد، كه شامل: پخش تلویزیونی (امواج و كابل)، اجاره نوارهای تصویری و شاید حتی لوحهای فشردهصوتی شود. این اجزای آشنا، به همان سرنوشت صفحههای گرامافون و كارتهای پانچ رایانهای دچار خواهند شد.
فضای سایبر، اتصال مطلق فرد به جهان خارج خواهدبود: “مبادلات اینترنتی”، راه دستیابی به سرمایهها وحسابها، خریدها و رزروها، پرداخت مالیاتها، تماشای تولیدات رسانهای (فیلمها، اخبار، ورزش، سرگرمی وغیره)، برقراری تماسهای آنی، ارسال و دریافت پیامها از افراد و گروهها، دریافت اطلاعات ترافیكی و غیره. درستمانند خرید با كارتهای اعتباری كنونی، هر مبادله هزینه خاص خود را خواهد داشت كه از حساب شما كسر میشودو بخشی نیز به فروشنده (ارایه دهنده محتوا) و بخشی نیز به جیب میانجیهای گوناگون میرود.
● اینترنت امروز: وسایل ارتباطی دموكراتیزه شده
امروزه اینترنت از جنبههای فرهنگی بسیار قابل توجه است. از نظر فنی، اینترنتبخش كوچكی از فناوری است كهبه زودی منسوخ میشود. با این حال، از نظر اقتصادی و فرهنگی، اینترنت پدیدهای بیسابقه در تاریخ بشری است.
اینترنت یك حوزه وسایل ارتباطی غیرپولی، یك فضای باز جهانی، یك بازار وسایل ارتباط جمعی با یك اقتصادخاص در محتوا و نقل و انتقال است. هر اتصال فیزیكی (و نقاط ارتباط دهنده آن)، ماهیتا از سوی گرداننده آن(مؤسسه دولتی، شركت خصوصی، دانشگاه، شركت ارایهدهنده خدمات اینترنتی) با هدف كسب منافع مشترك،همچون یك مورد كلاسیك از منفعت متقابل آنارشیستی، در زیرساخت شبكه قرار داده شده است. همینطور،محتوای اینترنت كه یك فضای داوطلبانه است: هر كس میتواند یك ناشر باشد و آثار خود را منتشر كند. انتشارات درتمام سطوح كیفی و موضوعی و عمومارایگان وجود دارد. هزینههای مربوط به كاربر معمولا ثابت و معتدل است و هركس در هر نقطه از جهان با یك تماس در دسترس و ارتباط با گروهها به اندازه ارتباط با افراد، ارزان و آسان است.
با پرداخت مبلغی ناچیز هم میتوان به تعاونی جهانی اینترنت ملحق شد. اینترنت با خود جمعی كردن گفتمان را بههمراه داشته و نمونه اصلی دموكراتیزه شدن رسانههاست. افراد داوطلبانه به عنوان “ماموران اطلاعات” موضوعاتاینترنت را به گروههای مختلف ارسال میكنند. سایتهای وب مملو از لینكهای سایتهای مربوط به یك جهان تقریبا بینهایت اطلاعات است و حتی برای تازهكارها بهطور مؤثر قابل دسترسی است.
تجربه این فضای جهانی برای شبكهوندها(Netizens) مانند یك رنسانس دموكراتیك، شكوفایی گفتمان عمومی و امكان بیانعقاید برای میلیونها نفر است كه در غیراین صورت هیچ وسیله بیان عمومی در اختیار ندارند. افراد همفكر، در خارجاز مرزها و بدون محدودیت زمانی میتوانند بهطور مجازی گرد هم آیند. برای مثال، اطلاعات موجود در یك بروشوردر گوشه ناشناختهای از این كره خاكی، به دلیل ارزش مفید ذاتی، به ناگاه مورد توجه هزاران نفر در سراسر جهان قرارمیگیرد.
اینترنت، به ویژه برای هماهنگی سازمانهای جهانی واقعی در تقویت ارتباطات گروهی، كاهش سفرها وگردهماییها و ایجاد توانایی تصمیم گیریهای سریع مؤثر است. اندازهگیری اثرات سیاسی واقعی فرهنگ اینترنت،كار بسیار مشكلی است. نظرات جالب و مهمی به صورت آنلاین و بسیار وسیعتر از آنچه كه در “گفتمان عمومی”رسانههای جمعی روی میدهد، مورد بحث قرار میگیرد. اما بهنظر میرسد تا حد زیادی این نظرات خودشان دراینترنت از بین میروند و زمانی كه رایانه خاموش شود، این تصور به ذهن میآید كه آیا این همه یك خواب یا رویانبوده است؟ به همین دلیل، تاكنون حداقل سرایت و نفوذ را از اینترنت به جهان واقعیت مشاهده كردهایم.
شگفتآور اینكه، حداقل از دید من، بهنظر میرسد مؤثرترین بهرهبرداری سیاسی از اینترنت را سازمانهایدست راستی با سازماندهی رقابتهای انتخاباتی، ایجاد تحرك عقاید درباره موضوعات خاص و غیره، به عملمیآورند. افراد معتقد به ارزشهای دموكراتیك و لیبرالتر نیز به نظر پراكندهتر و كمانگیزهتر از آن هستند كه به نتایجملموس دست یابند. با این حال، معلوم نیست چه اتفاقی خواهد افتاد اگر یك دوره عملگرایی رایج مانند آنچه كه دردهههای ۱۹۶۰، ۱۹۳۰، ۱۹۰۰، ۱۸۴۸، ۱۷۹۸ و ۱۷۷۶ و غیره رخ داد، به وقوع پیوندد. اگر ناآرامیهای مشابهی رویدهد، اینترنت تبدیل به یك غول سیاسی خفته میشود كه هماهنگ كردن تظاهرات، تسهیل طرح بحثهای راهبردی،افزایش تعداد رایدهندگان، پخش گزارشهای سانسور شده رسانههای جمعی و غیره را عهدهدار خواهد شد. اگریك ضرورت برانگیزاننده باعث شفافیت عملگرایی شود، رسانههای جمعی مردمی اثر حیرتانگیزی بر ملتخواهند داشت.
چنین سناریویی، تصوری بیهوده نیست. طغیان عملگرایی واقعٹ رخ خواهد داد (برای مثال، اخیرا در آلمان، فرانسه واسترالیا وجود داشته است). تا آنجا كه میدانم، اینترنت هنوز آنچنان همهگیر نشده است كه توانسته باشد در چنینرویدادهایی خودنمایی كند، اما در برخی كشورهای غربی توده منتقد نزدیك به شكلگیری است و قدرت اینترنتبرای سازماندهی جهان واقع آزمایش و اثبات شده است.
این توانایی بالقوه تقویت عملگرایی اینترنت طبیعتا برای بسیاری عناصر جامعه، تهدیدكننده خواهد بود. برخیكشورها، مانند ایران، چین و مالزی كه در آنها “ضرورت برانگیختگی” در مردم وجود دارد خطر “دموكراسی افراطی”را كاملا جدی میگیرند و انواع مختلف سیاستهای محدودكننده اینترنتی را به اجرا میگذارند. فرض من این است ـو به تفصیل از آن سخن خواهم گفت ـ كه آگاهی (در حلقههای حاكمیت) از تهدید حكومتی اینترنت، حمایتهایسیاسی قابل توجهی را از اقدامات گوناگون سانسور اینترنت كه در ملل غرب در جریان است، به همراه دارد و اینآگاهی كاملا گویای علت وجود تصویر رسانههای جمعی از اینترنت به عنوان سرزمین هكرها، تروریستها ومنحرفین است.
تا حدی به خاطر این تهدید علتگرایانه بالقوه و تا حدی به دلیل ملاحظات اقتصادی، طبیعی است كه مطمئن نباشیم عمر فرهنگ اینترنت به آن اندازه كه فكر میكنیم به درازا خواهد كشید. به جز سانسور، موضوع حق مؤلف،قوانین انتشار هجویات و سایر اقدامات، مواردی هستند كه مستقیم و غیرمستقیم راه حیات اینترنت را میبندند. یكشهروند معمولی كه خوراك خود را از رسانههای جمعی میگیرد، اغلب عقیده دارد كه اینترنت پناهگاه تروریستها ومنحرفین است و بنابراین محدودیتهای اینترنتی، با فریاد اعتراض عمومی كه ممكن است برای مثال، به دلیلسانسور اخبار روزنامهها بلند شود، مواجه نمیشود.
اینترنت نشاندهنده این است كه چگونه فضای سایبر میتواند در تقویت فرایند دموكراتیك به كار گرفته شود ودموكراسی را بازتر و مشاركتی كند. شبكهوندها تنها افرادی نیستند كه چشم به فضای سایبر دوختهاند. ما در مرحلهبعد به یكی دیگر از مشتریان بالقوه فضای سایبر یعنی صنعت رسانههای جمعی میپردازیم.
● رسانههای جمعی: وسایل ارتباطی انحصاری
صنعت رسانههای جمعی نیز مانند اینترنت، شبكه جهانی وسایل ارتباطی است و دستیابی به اطلاعات بیپایان راامكانپذیر میسازد. هر چند، در ورای این تشابهات، این دو تفاوتهای زیادی نیز دارند:
مبادلات اینترنتی، غیراقتصادی است ولی رسانههای جمعی بهطور فزایندهای تجاری هستند. در اینترنت هر كسیمیتواند انتشار دهد در حالی كه نشر از طریق رسانههای جمعی در كنترل مالكین آنهاست. طیف وسیعی از تفكراتعموم در اینترنت یافت میشود، اما بحث و گفتوگو در رسانههای جمعی محدود و بهطور حساب شدهای انعكاسجهانبینی مالكین آنهاست.
در رسانههای جمعی به غیر از مشاركتهای داوطلبانه، “مالكین محتوا” و “تولیدكنندگان محتوا” وجود دارند. بهجای فهرست پستی رایگان، لینكهای وب و كارگزاران داوطلب ارسال در اینترنت، “توزیعكنندگان محتوا” شاملشبكههای پخش، اپراتورهای كابلی، اپراتورهای ماهوارهای، سینماهای زنجیرهای و ویدئوكلوپها و به جای مجموعهمخاطبان مشاركتكننده یا شبكهوندها، مصرفكنندگان رسانههای جمعی وجود دارند.
در هر دو شبكه، محتوای اطلاعات، نشاندهنده منافع و علایق مالكین آنهاست. این موضوع در اینترنت به معنیاین است كه محتوا به وسعت جامعه است، اما در رسانههای جمعی، دیدگاه باریكی از محتوا نشاندهنده این حقیقتاست كه مالكیت رسانههای جمعی در بعد جهانی به صورت روزافزون به سوی متمركز شدن دریك باند بزرگ ازشركتهای درهم ادغام شده، پیش میرود. رسانههای جمعی در خدمت گفتمان، آموزش و دموكراسی مشاركتینیستند و در عوض به گونهای طراحی میشوند كه تولیدات موردنظر شركتها را به “مصرفكنندگان” برسانند و ازپس افكارعمومی برآیند.
صنایع رسانهای و مخابراتی آمریكا مدتهاست خصوصی شدهاند، با این حال، شكل شركتی شده رسانههایجمعی بهطور كلی در ایالات متحده ظهور یافته است. عمدتا این مدل آمریكایی است كه در حال تبدیل شدن به یكارزش جهانی است، بخشی به دلیل اینكه آمریكا یك روش اقتصاد خرد را ارایه كردهكه در حال تبدیل شدن به شرایط جهانی است (اقتصاد تحتتاثیر شركت) و بخشی نیز به این دلیل كه آمریكا بهطور مؤثر سیاستهای حمایت ازشركتهای خود را در مجامع بینالمللی ترویج میكند.نظامهای رادیو تلویزیونی دولتی به سرعت در فرایند جهانی شدن، خصوصی میشوند و گردانندگان رسانههایشركتی با جیبهای بدون ته خود، آنها را به چنگ میآورند و بدینترتیب، الگوی رسانههای آمریكایی را در جهانتبلیغ میكنند; هر چند این گردانندگان آمریكایی خود تنها خریداران بازار نباشند. الگوی آمریكایی الگویی انحصاری است: درست مانند گروه هفت خواهران كه بر بازار جهانی نفت تسلط دارند،بر صنعت رسانهها نیز دستهای از سركردگان(Majors) مسلطند. نشریه نیشن (The Nations)، در سوم ژوئن ۱۹۹۶ نقشه راه صنعت اخبار وسرگرمی آمریكا را بسیار خوب ارایه داد و هژمونی مشترك جنرال الكتریك، تایم ـ وارنر (Time - Warner)، دیزنی كپ سیتیز (Disney-Cap- Cities)، ووستینگهاوس را به تصویر كشید. این سركردگان به صورت عمودی ادغام شدهاند، یعنی نه تنها دارای محتوا و وسایلتولیدند، بلكه نظامهای توزیع، ایستگاههای پخش رادیو و تلویزیونی، ماهوارهها، سیستم كابلی و سینماهایزنجیرهای را نیز در اختیار دارند.
ممكن است در وهله اول تایم ـ ورنر و دیزنی را شركتهای رسانهای بدانیم اما برای جنرال الكتریك ووستینگهاوس، رسانهها جنبه فرعی دارند. آنها در هر زمینهای فعال هستند، از نیروگاههای هستهای گرفته تاهواپیماهای جنگی، بیمه و وسایل پزشكی. سیاستهای رادیو تلویزیونی آنها نه تنها انگیزه سودهای شركتهایرسانهای خود، بلكه به همان اندازه منافع كلی مجموعههای تحت مالكیت خود را نیز منعكس میكنند. برای مثالبهنظر نمیرسد ان.بی.سی (N.B.C) دخالتی در جریانات پشت پرده مربوط به مسائل ایمنی راكتورهای هستهای جنرالالكتریك یا فساد موجود در قراردادهای جنرال الكتریك با دولت آمریكا، داشته باشد.
وقتی سخن از مالكیت رسانههای جمعی و تاثیر بیشتر آگهیدهندگان شركتها به میان میآید، تعجبی نخواهدداشت كه محتوای رسانههای جمعی، نه فقط اخبار بلكه برنامههای سرگرمكننده نیز، انعكاسدهنده یك دیدگاهجهانی دوستدار منافع شركتی بهطور عام است.
با ظهور جهانی شدن، این چهار مجموعه به همراه روپنت مرداك و دیگران، برای خرید وسایل تولید و توزیع درمقیاس جهانی، با هم به رقابت میپردازند. روند آشكار پس از مرحله تعدیل نیرو به سوی صنعت رسانههای جمعیجهانی زیرسلطه دستهای از شركتهای فراملی است.
جهانیشدن صنعت رسانهای به معنی تسلط شركتی جریانهای جهانی اطلاعات و مدیریت متمركز افكارعمومیجهانی است.
در حالی كه رویه اینترنت بر امكان بالقوه فضای سایبر برای اتصال شهروندان به یكدیگر به صورت مشاركتی استوار است، صنعت رسانهای جمعی زیرسلطه شركتها، فضای سایبر را به مثابه یك نظام توزیع تولیدات ووسیلهای برای كنترل افكار میانگارد. ارزیابی كاربرد فضای سایبر نیازمند بررسی محیط سیاسی شكلگیری فضایسایبر و نگاهی دقیقتر به موضوع دموكراسی است.
● بهاصطلاح دموكراسی (دموكراسی صوری) و ظهور جهانیشدن
دموكراسی، كشمكش صوری برای كنترل بین شهروندان و منافع اقتصادی تراز اول است. شاید این كشمكش دركشوری، مانند انگلستان كه نظام طبقاتی آگاهانه پذیرفته شده قدمتی طولانی دارد، بیشتر آشكار باشد. در آمریكا كهدر آن از مساوات بیشتر سخن به میان میآید، اغلب تمایل به انكار چنین كشمكشهایی وجود دارد و این اسطوره كهحاكمیت عامه تا حد زیادی در “سرزمین آزادگان” به دست آمده پذیرفته شده است.
در حقیقت تنش بین منافع عموم و نخبگان از سوی “پدران مؤسس آمریكا” (Americ Founding Fathers) پیشبینی و توسط جیمز مدیسن(معمار اولیه قانون اساسی آمریكا) به صراحت بیان و با ایجاد موازنه بین مجالس سنا و نمایندگان و بسیاری وسایلدیگر در آن سند، نهادی شده است.
در دموكراسی، قدرت رسمامتعلق به رایدهندگان است. با این حال، تعادل قدرت بین نخبگان و مردم بهطورقاطعانهای به نفع مردم خواهد بود. از سوی دیگر نخبگان اقتصادی به دلیل اعتبار و كنترل سرمایهگذاری به روشهایگوناگون در فرایند سیاسی تاثیر گذارند. با این حال موازنه قدرت به همین سادگی قابل اطلاق نیست و در حقیقت یكجابهجایی صوری قدرت در دو قرن گذشته وجود داشته است. برای مثال در اواخر قرن نوزدهم، در عصر “رابربارون” (Robber Baron) با فلسفه اقتصاد آزادش، احاطه قدرت نخبگان، بازارهای انحصاری و استثمار كارگران آشكار بود. از سویدیگر، در جنبشهای اصلاحی اوایل قرن بیستم و رژیمهای كنترلگر و اعتمادشكن آن زمان، نخبگان خود را درموقعیت دفاعی یافتند.
امروزه در فضای جهانی شدن نئولیبرال نیز نخبگان اقتصادی آشكارا در وضعیت برتر هستند. ماشین مالكیت وقدرت نخبگان امروزه به صورت شركتهای صنفی فراملی كار میكند و جهانیشدن به همراه خصوصیسازی، آزادكردن قیمتها، كاهش مالیاتهای شركتهای صنفی و سیاستهای تجارت آزاد، به معنی جابهجایی رادیكال قدرتو داراییها از دولت ـ ملت (كه حالت الاكلنگ دموكراتیك وجود دارد) به شركتهای صنفی فراملی كه شهروندانهیچ نفوذ و تاثیر قابل توجهی روی آن ندارند (برای مثال، فعالیتهای انتخاباتی “رالف نیدر” (Ralph Nader)، صلح سبز و امثال آنكه به صورت منظم محدود و به حاشیه كشیده شد) است.
سیاستگذاریهای اقتصادی كه به صورت سنتی در اختیار دولت ـ ملتها بود، عمدتا از طریق معاهدات گوناگونبه سازمان جهانی تجارت، صندوق بینالمللی پول و یا دیگر كمیسیونهای بینام و نشان سپرده شدهاند كه زیرسلطه شركتهای صنفی فراملی و عملا تحتتاثیر گروهی كه این شركتها آنها را “جامعه مالی بینالمللی”میشناسند، قرار دارند.
این انتقال اقتدار اقتصادی در جهان سوم كه صندوق بینالمللی پول بهطور فزاینده اقتصاد و سیاستهای اجتماعیو مالی را دیكته میكند، پیشرفته است. برای مثال، در هند، مسؤولین دولتی برای دریافت راهنماییهای سیاسی،مستقیمابه كاركنان صندوق بینالمللی پول مراجعه میكنند و دولت هند را كاملا خارج از دایره قرار میدهند.
روندها و تعهدات عهدنامهای الزامآور نشان میدهند كه جهان اول نیز چارهای جز قرار گرفتن زیر سلطه این رژیمكمیسیون جهانی كه به وسیله شركتهای صنفی فراملی اداره میشود، قرار میگیرد. مثالهای چنین تهاجمی رامیتوان در سیاست آمریكا در قبال كوبا مشاهده كرد كه از سوی موافقتنامه تجارت آزاد آمریكای شمالی و سیاستواردات گوشت اتحادیه اروپایی به وسیله سازمان جهانی تجارت به همراه حمایت بازار تولیدات موز در منطقهكارائیب، به چالش كشیده است. این مثالها بخش كوچك و بیرون آب كوه یخ ترسناك جهان شمول است كه سر راهیك كشتی قرار گرفته كه زمانی در حاكمیت دولت بود.
جهانیشدن به معنی كودتای نخبگان است. برتری سیاسی موقتی در غرب به صورت نظاممند در حال تبدیل بهیك برتری سیاسی و جهانی دایمی كه شبكه كمیسیونها و كارگزاران زیرسلطه نخبگان نهادی شده است، میباشد.نخبگان، بازی صوری را كنار گذاشتهاند و شهروندان خود را در وضعیت شكل گرفته میبینند.
فرایند دموكراتیك ممكن است همچنان بر روابط دولت ـ ملت حاكم باشد، اما قدرت و منابع دولت ـ ملت بهسرعت محدود شده است و بدینترتیب دموكراسی عرضه شده و قدرت جهانی از نهادهای دموكراتیك به نهادهاینخبگان تبدیل و حكمروایی دموكراسی در جامعه كمتر و كمتر میشود، هر چند گفتوگوهای عموم درباره آنهمچنان ادامه پیدا كند ولی گزارش مباحث كمیسیونها ارایه نمیشود، زیرا انقلاب جهانیگرای عمیق، اغلبموضوعی پنهانی است.
مطابق این تحلیل، دموكراسی دچار درد سر بزرگی است و در مقایسه، بهنظر میرسد آینده فضای سایبر در درجهدوم توجه قرار میگیرد.● تبلیغات سیاسی و دموكراسی
در كشمكش صوری قدرت در دموكراسیها، مالكیت رسانهها به عنوان ابزاری برای نفوذ در افكار عمومی و درنهایت سیاستهای دولت، همواره مورد استفاده نخبگان اقتصادی قرار گرفته است. هر چند وقتیكبار، جنبشهایمردمی نیز از رسانهها استفاده مؤثری بردهاند، اما در صنعت رسانهای متمركز امروز كنترل نخبگان روی افكارعمومیبا همه هدفها و مقاصد صورت میگیرد و این امر آنچنان عادی است كه همانند ماهی داخل آب كه وجود آب راحس نمیكند، ما نیز فراموش میكنیم تا چه حد حوزه مباحث عمومی محدود شده است.
تكنیكهای خیابان مادیسن (Madison Avenue) كه در رقابتهای انتخاباتی بهكار میروند، شامل تاكید بر سخنان و جملات كوتاهسیاستمداران میشوند. این تكنیكها، رقابتهای سیاسی را مانند آگهی یك خمیردندان یا اسپری جدید در تبلیغاتتجاری تبدیل میكنند. این ویژگی مدت طولانی است در آمریكا وجود دارد و با غلبه بلر بر حزب كارگر، ورود اینقالب فكری را به انگلستان شاهد هستیم.
در چنین وضعیتی حتی مخالفان نیز با تاكیدهای رسانهها، متمركز و هدایت میشوند، درست مانند بهرهبرداری ازجنبشهای شبهنظامی (و كاندیداتوری پروت - Perot و بوكانان - Buchanan) در آمریكا و جنبشهای جبهه ملی در انگلستان و فرانسهكه برای مرتجع، فراملیگرا، ضد فناوری و نژادپرست خواندن احساسات ضدجهانی شدن به كار گرفته شدند و یاعقاید مربوط به حفظ محیطزیست كه بهطور منظم ضدكارگری، مخالف رفاه یا نخبهگرا و غیره نامیده شدهاند.
سرزنش دولتها و سیاستمداران مشكلات مربوط به جهانیگرایی و نفوذ بیش از حد شركتهای مشترك شایدتنها موفقیت مؤثر رسانههای كنترل افكار برای نزول هرچه بیشتر نهادهای دموكراتیك و ظهور جهانیگرایی باشد.
جهانیشدن نیز به نوبه خود، نمونه بهتری از تاثیر قوی تبلیغات رسانهای است. بحث نئولیبرالیسم، با اصلاحاتنیروی بازار و دولت كوچكتر فقط بخشی از مناظرات عمومی نیست، بلكه چارچوب آن را شكل میدهد.سیاستمداران و رهبران دولتی بهندرت درباره بود یا نبود پذیرش جهانیشدن بحث میكنند و به جای آن ازسیاستهای ملی كه به بهترین حالت با تقاضاهای جهانیشدن سازگاری دارد، حمایت میكنند.
از آنجا كه خود رسانهها نیز در حال جهانی و متمركز شدن هستند، جای تعجب نیست كه تبلیغات جهانیشدن، ازجمله صنایع تولیدی آنها باشد. فرقی نمیكند، فیلم بلند، اخبار شبكه، آگهیها، بحث و گفتوگو، سریال كمدی، هرچه كه باشد، پیشفرض این است كه نظام نیروی بازار غیرقابل اجتناب و بیهودگی آرایش سیاسی موجود، همیشهآشكارا و مستقیم مطرح میشود; حتی زمانی كه نقاط تاریك آینده به تصویر در میآید.
موفقیت تبلیغاتی این كار در سایه ورشكستگی كامل فلسفه نئولیبرال جالب است. تجربه عصر رابر بارون (Robber- Baron) از حافظه عموم پاك شده است و همانند الگوی اورول، همانگونه كه به ما گفته میشود، نیروهای بازار وحذف نظارت دولت و كارآمدیهای “نوین” نتیجه مهم پیشرفتهترین ویژگی اقتصادی است.
در نتیجه این بازبینی تاریخی از طریق حذف، كسی صحبت از این واقعیت نمیكند كه ناقص بودن شدید اینسیاستها قبلا آزموده شده و آنها به ناپایداری اقتصادی، بازارهای انحصاری، ركود اقتصادی دورهای، فساد سیاسی،استثمار كارگران و محدودیت اجتماعی منتهی شده و اینكه نیاز به چند نسل اصلاحات برای اعمال درباره رقابتهایبازار، پایداری نظام مالی و ایجاد روابط عادلانهتر كارمند ـ كارفرما وجود دارد.
رژیمهای نظارتی كه قبل از دوره تاچر و ریگان در راس بودند، دلایل خوبی داشتند: آنها از میان تمایل جامعه بهثبات و رفاه شهروندان با تاثیرات گوناگون از یكسو و تمایل شركتی برای حداكثر سود، از سوی دیگر، حكم صادركرده و بین منافع نخبگان و مردم توافق ایجاد كردهاند. امروزه با كمك تبلیغات سیاسی رسانهای، همه میدانند كهنظارت و كنترل چیزی نیست جز خودخواهی ضدتولیدی بوروكراتهای سیاسی خوب یا بد نیت كه هیچ كاری به جزدخالت در امور تجاری دیگران ندارند.
باز در الگوی اورولی، اصلاحات امروز در اصل بر چیدن بساط اصلاحات است; اصلاحاتی كه چندین دههسوءاستفاده نیروهای بازار را تعدیل كرد. قدرت رسانهها برای تعریف و تفسیر وقایع و تعیین متنی كه مباحث عمومیدر چارچوب آن قرار گیرند، بسیار زیاد است. مظروف قدیمی را میتوان در ظرفهای جدید عرضه كرد و یا سیاه را بهجای سفید ارایه كرد، به شرطی كه پیام به اندازه كافی تكرار شود و واقعیتهایی كه مصلحت نیستند، هیچوقتفرصت پخش پیدا نكنند.
رسانههای جمعی خط مقدم كنترل جهانیگرایی یكپارچه جمعی هستند، همانند خندقها در نبرد برای دستیابی بهسلطه نخبگان. این واقعیت، به علاوه نیروهای بازار، فوریت بیشتری به گامهای تمركز رسانهای جهانی میدهد. وقتی پخش آنلاین آگهیهای تجاری فضای سایبر آغاز شود، باید اهمیت سیاسی مركزی رسانههای تحت تسلط در فرایندجهانیشدن و كنترل نخبگان بهطور كلی، در نظر گرفته و سرنوشت فرهنگ اینترنت پیشبینی شود.
به همین منظور، برخورد با فضای سایبر و اینترنت در رسانههای جمعی در سالهای اخیر، نشان از افزایش بینشدارد. معمولا دو تصویر كاملا متفاوت ارایه میشود، یك تصویر معطوف به آگهیهاست و دیگری به گونهای دیگراست.
اولین تصویر كه اغلب در مستندات آیندهگرا ارایه میشود، درباره هیجان ماجراجوییهای سایبر، لذت واقعیتمجازی و وعدههای بیشمار مؤسسات آنلاین است. این تصویر معطوف به آگهیها به همراه یك چرخش مثبتطرحریزی شده است و ناگهان هر كالا یا سازمان آدرس www.My.logo.com را روی بستهبندی و در آگهی خودمیآورد كه در بسیاری موارد كاربرد نمادین دارد. خیابان مادیسن، فضای سایبر میفروشد، اما در حال فروختن نسخهتجاری است كه قرار است اجرا شود. خیابان مادیسن در حال ایجاد یك تقاضای بازار جمعی است.
تصویر دیگر، بیشتر به تكنولوژی اینترنتی امروز متكی است و به هكرهای شرور و توطئهگران بمبگذار واغفالكنندگان كودكان مربوط میشود. آنهایی كه هر روز اینترنت استفاده میكنند چنین داستانهایی را مضحكمیدانند، اما با رد چنین داستانهایی ممكن است متوجه نشویم كه بخش بزرگی از جمعیت هر روز همین داستانها رامیشنوند. اقدام به سانسور ایالات متحده، خوشبختانه از سوی دیوانعالی آن كشور رد شد، اما تلاشها برای هتكحرمت اینترنت غیراقتصادی ادامه دارد، در حالی كه تصویر همزاد تبلیغاتی آتی آن كه بیشك مطالب مبتذلتبلیغاتیاش به همان اندازه گویا و بیپرده خواهد بود، رو به افزایش است.
رابطه فضای سایبر و دموكراسی بسیار پیچیده است. فرهنگ اینترنت، به عنوان نمونه نخستین از تجربه فضایسایبر در آینده، رنسانس بحث عمومی باز را به عنوان بخش كوچكی از فرایند دموكراتیك فراهم آورده است. اینپدیده، بهوسیله اقلیت نسبتا كوچكی از جمعیت جهان تجربه شده است و در واقع از هجوم بیامان آگهیهای تبلیغاتیبه دور نخواهد ماند. برعكس ممكن است فضای سایبر به عنوان یك وسیله انتقال جهانی تولیدات رسانههای جمعی،به ماشین ارسال افكارعمومی به ظرافت كنترل شده، تبدیل شود و به جای تحقق رویای دموكراتیك، كابوس برادربزرگ را به همراه آورد.
در دنیایی كه بیشتر رویدادهای فیزیكی و مالی مهم، مستلزم تبادلات آنلاین است، مخفیكاریها در رمزگذاریالگوریتم و سوییچهای ارتباطی است و هر كس كلید ورود به سیستم عصبی اینترنت را در اختیار داشته باشد میتوانداز همه فعالیتهای دیگران سر درآورد، فرد میتواند مامور دولتی (مطابق قانون) یا اپراتورهای سیستم (مطابقفرصتهای اقتصاد آزاد و عدم نظارت دولت) باشد. فقط از جنبه ثبت عملیات حسابداری، هر آنچه كه افراد انجاممیدهند مشخص است و هیچ تضمینی برای پنهان ماندن این اطلاعات (از دولت، پلیس، دفاتر اعتبارات مالی،تبلیغاتچیها، ارسالكنندگان پست مستقیم، استراتژیستهای سیاسی و غیره) وجود ندارد.
نظارت وسیع نظاممند عاملان دولتی با توانایی ردیابی خریدها و ترجیحات، مبادلات مالی، محل اقامت، افراد وگروههای تماس گرفته شده و محتوای وسایل ارتباطی بسیار آسان است. حتی امكان جمعآوری مخفیانه علایم صوتیو تصویری دستگاههای خانگی كه به نظر خاموش میآیند و همچنین تداخل در سیستمهای ایمنی منازل ودستگاههای عملكرد خودكار مانند در و پنجرههای خودكار و امثال آنها وجود دارد.
هیچ گروه با اهمیت (مانند یك سازمان سیاسی یا یك گروه عامالمنفعه) بسته به اینكه فعالیتهایش تا چه حدمورد توجه مسؤولان باشد، بدون اینكه فعالیتها و بحث و گفتوگوهایش از سوی عاملان دولتی قابل ردگیری نباشد، وجود نخواهد داشت.
كارتهای شناسایی دولتی دارای چیپ و مانند آنها ممكن است برای بسیاری تفننی باشند، اما تعداد اقداماتدولتی و تبلیغاتی مربوط به آنها میتواند هشداری جدی باشد. چنین ابزارهایی، هر شهروند را به یك نقطه اتصال درشبكه فضای سایبر تبدیل میكند. چه كسی میداند كه چیپ هر یك از این كارتها توسط چند ایستگاه آشكار و پنهاناز راه دور مورد بررسی قرار میگیرد؟
خلاصه اینكه، فضای سایبر نه فقط مهیا كننده كانال نهایی ارسال آگهیهای بازرگانی برای صنعت رسانههایجمعی است، بلكه ماهیتا وظیفه كنترل افكار وسایل ارتباط جمعی را با دقت بسیار بالا و با دریافت بازخورد كامل ازاینكه هر كس چه اطلاعاتی دریافت میكند و حتی چه مطلبی به دوستان خود میگوید، فراهم میآورد.
از طریق جهانی شدن، فضای سایبر میتواند به ابزار ایدهآل قدرت نخبگان تبدیل شود. یعنی كنترل دقیق علمیاینكه در مقیاس جهانی چه كسی، چه چیزی دریافت میكند و ردگیری كامل هر آنچه كه افراد انجام میدهند. هر زمانكه نیاز باشد، گزارشهای امور حسابداری نیز برای دنبال كردن وظایف پیشین در دسترس خواهد بود. ممكن استبعضی خوانندگان این سناریو را دور از ذهن تصور كنند و بگویند: “چنین اتفاقی نخواهد افتاد.”. من از آنها خواهمپرسید: “چه عاملی جلوی این اتفاق را خواهد گرفت؟”. سلطه شركتهای مشترك بر جریان اطلاعات جامعه، بخشاجتنابناپذیر فرایند جهانیسازی است. در اینجا ما از بخش پایانی سناریو به این نكته میپردازیم كه رویدادها چگونهفاش میشوند.● فضای سایبر آرمانشهر كیست؟
ممكن است از فضای سایبر به عنوان نوعی آرمانشهر یاد كنند كه در آن هر نوع درخواست ارتباطی امكانپذیرباشد. اما سؤال این است كه چه كسی قرار است بر این آرمانشهر حكومت كند؟ ما كاربران اینترنت تصور میكنیم كهبا حركتی موزون و آرام به درون این آرمانشهر وارد خواهیم شد تا به مقاصد خلاقانهمان صورت واقع ببخشیم،درست همانطور كه به اینترنت وارد شدیم. اما دیگرانی هم هستند كه این آرمانشهر را طراحی كردهاند. برای ورود بهاین آرمانشهر، دیگران نیز خود را آماده كردهاند.
كاربران فعلی برای هر ساعت استفاده از اینترنت مبلغ كمی پرداخت میكنند و از هر هزینه دیگر كاربری گلهمندندو انتظار هم دارند برای هر كاربر، پهنای باند وسیع موردنیاز فراهم باشد. از سوی دیگر، صنعت رسانهای میتواندترافیك ارسال و دریافت موجود را وارد اینترنت كند، ترافیكی با ارزش ارسال و دریافتی بسیار بیشتر از پستالكترونی و مراجعه به سایتها كه پهنای باند زیادی را طلب میكند. كاربران فعلی تمایل دارند قیمتهای معمولی رابرای مراسلات بپردازند، در حالی كه صنعت رسانهای هر چقدر لازم باشد پرداخت میكند و البته هزینهها را نیز ازطریق مصرفكنندگان جبران میكند.
از دیدگاه صرفا اقتصادی، انتظار میرود منافع صنعت رسانهای، قوانین خود را در مسیر دستیابی به فضای سایبرحاكم كند. درست مانند مالك زمینی كه با سرمایهگذاری خود انتظار دارد كسی كه روی زمینش كار میكند مبلغبیشتری بپردازد، حال چه صحبت از خرید طیف ماهوارهای باشد یا قانونگذاران لابی كنند. (جیبهای بدون ته مسیرخود را پیدا میكنند).
با این حال، ملاحظات اقتصادی، تعیینكنندهترین عامل وضع مقررات فضای سایبر نیستند، بلكه ممكن استجنبههای سیاسی مهمتر باشند. سلطه مداوم رسانههای جمعی بر نظامهای توزیع اطلاعات، برای ایفای نقش همیشگی رسانهها به عنوان هدایتگر افكارعمومی، ضروری است. این نقش، همانطور كه دیده شد، ماموریتیخطیر در تداوم فرایند جهانیشدن و كنترل اجتماعی نخبگان به صورت عام است.
مرور تاریخ صنعت رادیو در دهه ۱۹۲۰ آمریكا آموزنده است: در دهه ۲۰، جنگی در گرفت. رادیو در راه بود وهمه میدانستند كه رادیو كالایی همچون كفش نبود كه بازار خوبی داشته باشد. میبایست برایش مقرراتی وضع كرد وسؤال اساسی این بود كه چه كسی باید مسؤولیت این كار را به عهده داشته باشد. گروههای ضعیف و مجزایی مانندكلیسا، اتحادیههای كارگری و برخی گروههای دانشجویی وجود داشتند كه سعی میكردند برای تبدیل رادیو به یكپدیده منفعت عمومی، سازماندهی كنند، اما كاملا ناكام ماندند و رادیو كاملا تجاری شد.
ملل دیگر راه دیگری برگزیدند (برای مثال بی.بی.سی در انگلستان) اما همانگونه كه ذكر شد، اینبار نیز الگویآمریكایی بود كه غلبه یافت.
دو عامل پیش برنده قرینه در فرایند انحصاری كردن تجاری، یكی ضرورت اقتصادی (مبارزه برای ساكت كردننمایندگان مستقل كه قصد جلب توجه مخاطبان را دارند) و دیگری ضرورت سیاسی (حفظ كنترل بر افكار عمومی)هستند. سازوكار سلطه شامل مالكیت متمركز زیرساختها، بروكراسیهای دریافت مجوز، حقوق مالكیت اطلاعات،قوانین هتك حرمت، ساختارهای قیمتگذاری، ایجاد كمبود توزیع مصنوعی و قوانین سانسور میشود. این تاكتیكهادر تمام دوره حیات فناوری رسانهای الكترونی كه با رادیو شروع میشود، مورد استفاده قرار گرفتهاند و اینبهرهبرداری را میتوان بخشی از فرایند تجاری كردن فضای سایبر دانست.
در واقع، اولین علایم بهرهبرداری از این تكنیكهای كاملا آشكار محور اصلی اینترنت آمریكایی خصوصی شدهاست; تثبیت مالكیت در تلهكام (Telecom) و شركتهای ارایهدهنده خدمات اینترنتی شروع شده است، سازمان جهانیمالكیت اطلاعات (WIPO)، مقررات محدودكننده حق مؤلف جهانی را وضع میكند كه آمریكا با آب و تاب، تنبیههای شدیدكیفری را برای آن تعیین كرده است; تبلیغات ضداینترنتی جاری در سراسر جهان، ممنوعیت و محدودیتهایمحتوایی آن را بیشتر كرده است; در مواقعی كه فعالیتهای غارتگرانه سنتی امكانپذیر باشد، قیمتگذاری بهطورفزاینده به “نیروهای بازار” سپرده میشود; رویههای هتك حرمت عجیب بهوجود میآیند و با تلاش برای متمركزكردن ثبتنامهای سایتها، حركت در جهت دریافت مجوز شركتهای ارایهدهنده خدمات اینترنتی سریع میشود وهمه اینها مراحل ابتدایی فرایند تجاری شدن هستند.
قانون اصلاحات تلهكام آمریكا در سال ۱۹۹۶ را در نظر بگیرید. فرض بر این است كه این قانون به “رقابت فزاینده”منتهی شود. ولی رقابت فزاینده به چه معنی است؟ مرحلهگذری وجود دارد كه در آن به این نتیجه میرسیم كه “رقابتدر حال وقوع است”. پس از این مرحله، رقابت به بازی اقتصاد آزاد تبدیل میشود، مخصوصا اگر فضای فعلی حذفنظارت دولت و اقتصاد آزاد و نبود اقدامات ضدانحصاری پابرجا باشد. راه بازگشتی وجود ندارد و تضمینی هم نیستكه اگر رقابت از بین برود، نظارت مجدد دولت برقرار خواهد شد.
تحكیم به صورت عمودی و افقی مجاز است. یك شركت مخابراتی میتواند فضایش را توسعه دهد، بفروشد یا باشركتهای رسانهای ادغام شود. قیمتها و تعریف خدمات به وسیله “بازار” تعیین میشوند. این مساله را باید در نظرداشت كه قانون تلهكام از طریق تلاشهای تلهكام و بزرگان رسانهای و برای تفسیر مناسب “رقابت فزاینده” ارایه شد.همچنین باید توجه داشت كه فرایند جهانی شدن سعی دارد الگوی رسانههای آمریكایی را تبلیغ كند.
همانگونه كه صنعت رسانهای بهطور فزاینده عمودی ادغام میشود (و مالك زیرساختهای توزیع مانندماهوارهها، كابلها و امثال آن میشود) و شبكه دیجیتال به سمت اجرایی شدن سوق مییابد، صنعت رسانهای بهدنبال تلفیق و تملك صنعت تلهكام بر میآید.
مسیر نهایی یك تك ابر صنعت رسانهای ـ مخابراتی، زیر نفوذ یك گروه شركتهای بزرگ ادغام شده عمودی،دنبال كردن نبردهای حیرتآور بین مجموعه شركتهای مشترك برای ادغام شدن است. در حقیقت نظارت بر فضایسایبر حكمفرما خواهد شد، اما خبر زیر، گویای این است كه مطابق الگوی جهانیگرا، نظارت به وسیله و برایشركتهای بزرگ اعمال میشود:
بروكسل (رویتر) ـ یكی از مقامات عالی رتبه مخابراتی اتحادیه اروپایی روز گذشته، خواستار تدوین منشور بینالمللیكنترل اینترنت و سایر شبكههای الكترونی شد. وی گفت: “نقش این منشور، تحمیل مقررات جزیی نیست مگر در مواقع خاص(صور غیراخلاقی كودكان و شبكههای تروریستی).”
این مقام اتحادیه اروپایی افزود كه این منشور توافق نامههای موجود و مورد مذاكره در سازمان جهانی تجارت و سازمانجهانی مالكیتهای معنوی و اصول مورد توافق سایر طرفها از قبیل گروه هفت كشور صنعتی را به رسمیت میشناسد.
از دیدگاه اقتصادی، هدف اصلی انحصاری كردن، ایجاد بازار و فضای “هر چه تیغمان برید” است، بازاری كه درآن كالاها بدون در نظر گرفتن كالاهای رقیب و با قیمت پایینتر، فقط بر این مبنا كه “مصرفكنندگان انبوه برای این كالاچقدر میپردازند؟” تعیین قیمت میشوند. و این الگوی بازاری است كه امروزه وجود دارد. برای مثال، در سینما وویدئو كلوپها كه در آنها فیلمها بر مبنای علاقه مصرفكنندگان و نه بر مبنای قیمت رقابت میكنند. حق مؤلف بنیاناین شیوه عمل است و سازمان جهانی مالكیتهای معنوی به سختی مشغول تهیه یك نسخه صنعتی از حق مؤلفبرای فضای سایبر است.
شركتهای بزرگ با یكدیگر رقابت خواهند كرد، ولی رقابت آنان در حوزههای كسب محتوا، یعنی ارایه موفقتولیدات، سطح پوشش و گسترش قلمرو بازارشان خواهد بود. این رقابت سرگرمیهای تحریككنندهتری را برایمصرفكنندگان به دنبال دارد ولی به عنوان یك شهروند، خدمات كمارزشتری به آنها ارایه میشود، زیرا حوزه و پیامسرگرمیهای آنها (و اطلاعات) محدود و در قالب منافع شركتهای صنفی است.
قوانین سختگیرانه سازمان جهانی مالكیتهای معنوی اصولا دلالت بر این دارد كه هر مصرفكننده باید به ازایدریافت هر یا همه تولیدات رسانهای، پول بپردازد. ضبط برنامهها روی نوار یا سی.دی یا ارسال آن به دیگریغیرقانونی است و سازوكاری (شامل نظارت و تدارك فنی وسایل ارتباط جمعی) برای اجرای مؤثر این قوانین، وجودخواهد داشت.
مقررات مربوط به هتك حرمت، حق مؤلف و تصاویر غیراخلاقی با هم تركیب شده و فرهنگ اینترنت را در نهایتغیرقابل قبول میسازند. برای مثال، تابلوی اعلانات به شكل باز وجود ندارد و نیاز است ماهیتا كاركنان حرفهای،موارد رسیده را از فیلتر بگذرانند تا احتمال تعقیب قانونی را از بین ببرند. درست مانند ویراستاران، دارندگان فهرست،ناخواسته تبدیل به سانسورچیهایی میشوند تا صحت و سقم اظهارات فرستندگان مطلب را تعیین كنند. به نظر میرسد تقدیر این است كه در جهان باز غیراقتصادی امروز اینترنت مانند “رادیو شهروند آمریكا” (Americ s CB-radio) یا رادیو وتلویزیون منافع عمومی در حاشیه قرار بگیرد و بدینترتیب سلطه تجاری فضای سایبر و سلطه صنفی جامعه را كاملكند.
قدرت مالكیت انحصاری، در محیطی بدون دخالت دولت، تبدیل به قدرتی میشود كه مقولههای خدمات راتعیین میكند و قیمتگذاریها را مطابق با اهداف سیاسی یا اقتصادی مالكین انجام میدهد.توانایی توزیع تولیدات رسانهای به میزان منطقی در سطح مخاطبان فراوان كه هنوز جمع محسوب نمیشوند،تبدیل به توانایی تاسیس یك شركت رسانهای رقیب میشود كه همانند سرمایهگذاریهای بزرگ، فقط هزینه تولیدداشته باشد. این دقیقٹ همان وضعیتی است كه كارتلهای رسانهای از آن پرهیز میكنند و جلوگیری از راهاندازی توزیعرا همان “كنترل توزیع” میدانند كه در مورد تلویزیون، پهنای باند كم به معنی مجوزهای پرهزینه است.
در مورد فضای سایبر، كارتل میتواند كنترل سنتی توزیع را با تعیین خدمات و قیمتگذاری بهگونهای به دستآورد كه توزیع رسانهای بهطور مصنوعی پرهزینه شود و فقط در مقیاس بزرگ با سرمایهگذاری بزرگ، به صرفه باشد.
در مورد شبكههای گروهی غیرتجاری صحبت از فهرستهای كوچك با كمتر از یكهزار نفر است. فكر میكنیدهزینه ارسال یك پیام به یك نفر در فضای سایبر چقدر است؟ من تصور میكنم كه اگر تیغشان ببرد، به اندازه ارسالیك پیام از طریق نامه سفارشی است. ممكن است برای شما خیلی گران بهنظر برسد ولی چه میتوانید بكنید؟ دردنیای نیروهای بازار انحصاری همین است كه هست. بروشور تبلیغاتی هنوز میتواند به این شعار ببالد كه “پیامتان رابلافاصله، به هركس، در هركجای این جهان كه باشد، ارسال كنید. آن هم با نرخی نازل به اندازه قیمت یك تمبر پستشهری”
با ۲۵ سنت به ازای هر دریافتكننده خواهیم دید این پدیده فهرست پستی اینترنتی چه خواهد شد: برای یكفهرست پانصد نفری مبلغ ۱۲۵ دلار مستقیم عاید شركت مخابراتی میشود. میتوان با عددها بازی كرد، صحبت ازپرداخت توسط دریافتكننده كرد و یادآور شد كه كاربران شركتی برای شبكهسازی با هزینه قابل پرداخت تاكیددارند، ولی باید گفت كه با وجود این، قیمتگذاری كنترل شده انحصاری، این قدرت را دارد كه نهادها را از الگوهایكاربری اینترنت خارج كند. زمان زیادی طول نخواهد كشید كه به وضعیتی باز میگردیم كه گروهها و ناشران كوچك بهفكر روشهای پرداخت هزینه ماهیانه مراسلات پستی خود باشند.
صنعت شركتهای رسانهای با ارسال پیامهای فرد به فرد و همچنین توزیع تولیدات تجاری خود، پول زیادی بهجیب میزنند. مطابق نتیجهای كه این شركتها از تحلیل كارآمدی هزینه ـ فایده خود میگیرند، تعیین خواهند كرد كهآیا شبكهای شدن شهروندان به صورت وسیع را ترویج كنند یا نه. اگر مایل نباشند، ترغیبی صورت نمیگیرد مگر بهروش حاشیهای كه رادیوهای شخصی (HAM Radio) عمل میكنند (رادیویی برای آنان كه وقت و پول اضافی دارند و بیشتر دربارهرادیوی شخصی گفتوگو میكنند).
ممكن است تصور كنید كه نوعی صنعت چترومهای تجاری یا گروههای گفتوگو به وجود خواهد آمد و منحصربه نوعی برنامههای رادیویی بحث و گفتوگوی آنلاین با عناوینی همچون “اپرا وینفری” (Oprah Winfrey)، “تد كوپل” (Ted Koppel) و “لریكینگ” (Larry King) معروف خواهند شد كه در آنها مهمانانی كه به گونه تصادفی انتخاب شدهاند، حضور خواهند داشت. “بحثآنلاین” نیز میتواند یكی از تولیدات جدید رسانهای و جنبه اقتصادی توزیع آن، باب میل كارتلها باشد.
دورنمای دموكراسی و فضای سایبر تیره است و به نظر میرسد همانند همه فناوریها، فضای سایبر خودشبیشتر به یك مشكل تبدیل میشود تا یك راهحل. سعی من این خواهد بود پاسخ سؤال: “ما چه كاری از دستمانبرمیآید؟” را بدهم. ولی ابتدا اجازه دهید مجدد سری بزنیم به موضوع اصلی این مجموعه یعنی دموكراسیالكترونی.
● دموكراسی الكترونی: رویا یا كابوس؟
برای دموكراسی الكترونی تعریف واحد و مورد توافقی وجود ندارد. این اصطلاح، موضوعاتی همچون شبكهایشدن جامعه و گفتوگوهای موضوعی آنلاین یا لابیهای مربوط به نمایندگان منتخب از طریق پست الكترونی را دربرمیگیرد. آنچه كه در اینجا برای بحث در نظر گرفتهام یكی از تعاریف رادیكال این اصطلاح است: كاربرد شبكهالكترونی برای ایجاد نوع مستقیمتری از دموكراسی برای اتصال فرایند نمایندگی و همهپرسیهای حمایتی از طریقشبكه و مناظرات آنلاین برای تصمیمگیری درباره موضوعات سیاسی دولت.
گروههای خیرخواهی در اینترنت وجود دارند كه به صراحت طرح یاد شده را اظهار و ترویج میكنند. برای بسیاریاز شبكهوندها این نوع “دموكراسی مستقیم” بسیار جذاب است. این طرح، عبور از خط قرمزهای بوركراتیك و فراهمآوردن فضای بیان اراده مردم را مطرح میكند. كوتاه سخن اینكه، نهادینه شدن، جنبههای مثبتتر فرهنگ اینترنت رابرای منافع بشری و تحقق آرمانهای دموكراتیك نوید میدهد.
این دیدگاه بسیار خوشبینانه را باید با قدری واقعگرایی تركیب كرد. همانگونه كه تصور یك فضای دهكدهجهانی (Global - Village Commons) برای اطلاق به فضای سایبر تجاری سادهلوحانه به نظر میآید، تصور به واقعیت پیوستن رویای آرمانگرایانه اینحامیان خیرخواه دموكراسی مستقیم الكترونی نیز سادهانگاری است.
با بررسی دورنمای آینده فضای سایبر و به تحلیل من، عامل تعیینكننده، منافع بازیگران اصلی بیشتر تحتتاثیرفرصتهای سیاسی و اقتصادی است كه شبكهای شدن دیجیتال در اختیارشان قرار میدهد. جامعه اینترنتی دربارهموضوعات مربوط به فضای سایبر، آگاهترین است و گفتوگو میكند، اما آنان كسانی نیستند كه زیرساختها را دراختیار داشته باشند. همچنین بررسی دورنمای دموكراسی الكترونی نشان میدهد كه بسیار ضروری است منافعبازیگران اصلی شامل شركتهای مشترك، نخبگان اجتماعی و خود دولت را كه با هرگونه تغییر در نظام دولتیتحتتاثیر قرار میگیرند، در نظر گرفت.
اگر در نظامهای ما تغییرات رسمی صورت میگیرد، این دولتها هستند كه آن تغییرات را انجام میدهند، هماندولتهایی كه هماكنون بیسروصدا در حال تخریب زیرساختهای خود و فروش سیستماتیك اقتدار ملی بهجهانیگرایی شركتی هستند.حقیقت محض این است كه دموكراسی الكترونی مستقیم، شمشیری دو لبه است و بسته به جزئیات اجرایی آن (كهشیطنتها در همین جزئیات است)، میتواند به اقتدار مردمی یا برعكس به دستكاری عوامفریبانه ختم شود.میتواند صدای مردان و زنان عادی باشد یا ابزاری برای اجرای سیاستهای بیماری كه حتی دولتهای فاسد موجودنیز از آن پرهیز میكنند، بهگونهای كه در مورد نتایج آن مسؤولیتی متوجه كسی نباشد.
برخی از موضوعات مربوط را در نظر بگیرید: چه كسی تصمیم میگیرد، چه سؤالهایی برای رایگیری مطرحمیشود؟ چه كسی تصمیم میگیرد چه نظراتی برای بررسی ارایه شوند؟ چه كسی تصمیم میگیرد چه وقت بحث وگفتوگو كافی است؟ چه كسی صحت ارقام را تایید میكند؟ چه كسی مراقب ویروسهای تغییر آراء در نرمافزارمربوطه است؟ و چه كسی آن نرمافزار را تهیه میكند؟
انكار نمیكنم كه میتوان یك سیستم سالم طراحی كرد، اما نمیدانم چگونه میتوان پایایی خروجی چنانسیستمی را تضمین كرد؟ حتی با اینترنت فعلی و فرهنگ باز آن، این مساله به آسانی حلشدنی نیست. در شرایطفضای سایبر تجاری، چشمانداز مطلوبی دیده نمیشود.
بیایید وضعیتی را در نظر بگیریم كه در آن شرایط دموكراسی مستقیم تحقق یافته است. در كالیفرنیا مدتهاستفرایند همهپرسی وجود دارد و بسیار مورد استفاده قرار میگیرد. این نظام خاص به صورتی منطقی بنا شده و در بیشترموارد نتایج آبرومندانهای به دست آمده است. از سوی دیگر، مواردی وجود داشته است كه شركتهای صنفی بابهرهبرداری از تبلیغات انتخاباتی فراوان، از این اقدامات برای تصویب فعالیتهای آشكار ناثواب خود بهره بردهاند،فعالیتهایی كه قوه مقننه عاقلانه از پیگیری آنها خودداری كرد.
در فضای سیاسی امروز، كه منافع نخبگان شركتهای مشترك كاملا در كنترل بیشتر دولتهای غربی است،چشمانداز هر تغییر رادیكال به گونهای كه به تامین منافع مردم بینجامد، حقیقتا محدود است. در حقیقت كسانی كه برمنافع كنونی تسلط دارند، اجازه نخواهند داد تغییراتی كه كنترل فرایند سیاسی در اختیار آنان را مورد تهدید شدیدقرار میدهد، به هدف برسد.
اگر قرار باشد “دموكراسی الكترونی” در فضای سیاسی كنونی به اجرا در آید، چگونگی بنا كردن و محدودهبهكارگیری آن بسیار مهم است. البته مباحث كلامی درباره چگونگی اجرای آن بسیار جذابند: بیان مستقیم اراده مردم،توقف سیاستهای فاسد و غیره اما همانگونه كه جهانیشدن و قانون اصلاح تلهكام آمریكا مشخص ساخت، مباحث كلامی چیزی است و واقعیت چیزی دیگر.
سناریوی محتمل به عقیده من، شامل اظهارات جهتدار درباره موضوعات، یك سری جایگزینهای تحمیلیآشكار و یك پانل گزینشی از كارشناسان كه هیچ تهدیدی برای منافع موجود بهشمار نیایند و مناظرهای ترتیب دهند كهبیشتر یك نمایش باشد و یادآور پانلهای نمایشهای آمریكایی امروز كه در آنها اكثر كارشناسان پانل بهطور اتفاقی ازصاحبنظران دستراستی هستند، است.
غیرپاسخگو بودن درونی این نوع فرایند دموكراسی مستقیم دردناك است. برای مثال، اگریك مناظره (نمایش) باچاشنی عاطفی مردم را به رای دادن برای بمباران هستهای لیبی یا اخراج مهاجران یا استریل كردن مادران مجردترغیب كند، بعد از آن كسی پاسخگو نیست، زیرا این خواست مردم بوده است. فرایند سیاسی تا حد یك عملمحرك ـ پاسخ تقلیل پیدا میكند: یك نمایش تهیه شده به شیوه خیابان مدیسیون عمل تحریك را انجام میدهد وهیجان ناگهانی (مخاطبان) را به عنوان پاسخ به همراه میآورد.
تاریخ مردم باوری، به ویژه در نیمه دوم قرن بیستم، جنبه مثبتی ندارد. یكی از عوامل به قدرت رسیدن موسولینی وهیتلر، جاذبههای مردمگرا برای حذف بوروكراسی و ایجاد قاطعیت در دولت است. در این زمانه تسلط نخبگان، بایدتوجه بسیاری به دموكراسی الكترونی یا هر تغییر اساسی داشت.
در وضعیت كنونی، دموكراسی الكترونی، همانند فضای سایبر، فقط مشكلات پیشروی دموكراسی را شدیدترمیكند. اجازه دهید به عنوان نتیجه بحث، این نكته را مطرح كنم كه شهروندی طرفدار دموكراسی میتواند به هجومبیامان جهانیشدن شركتی و چگونگی رویكرد به سیاستهای وسایل ارتباط جمعی، بهطور اخص، بهترین پاسخ رابدهد.
● دموكراسی و فضای سایبر: پیشنهادهای راهبردی
با توجه به هدف بهبود دموكراسیهای ما، تنها راهبردی مؤثر، نوع قدیمی آن است: سازماندهی سیاسی عوام،ایجاد جنبشهای ائتلاف وسیع، تدوین دستور كار مشترك سیاسی و حمایت پرحرارت از كاندیداهای مناسب، باهدف توازن مجدد صوری نخبگان ـ مردم.
برای دستیابی مجدد به توازن، باید سیاستهای سیاسی و اقتصادی اقتدار ملی را بازآفرینی كرد و قدرتدموكراسی را به آن باز گرداند. باید همانگونه كه قوانین، مردم را ترغیب میكنند، شركتهای مشترك را نیز از طریقمقررات وادار كرد شهروندان خوبی باشند. تاریخ بازسازی نشده بهطور قطع نشان میدهد كه حذف نظارت دولت همان بیقانونی است و تسلط باندها، خروجی ساختاری غیرقابل اجتناب است.
اگر از این طریق بتوان به تسلط مردم دست یافت، آنگاه میتوان انواع اصلاحات را در سیستم انتخاباتی به وجودآورد كه رای دادن مستقیم میتواند یكی از آنها باشد.
چنین احیایی كار شاقی است اما آیا میتوان صادقانه انتظار پیشرفتهای اجتماعی چشمگیر را از طریق دیگریداشت؟ این در حالی است كه پیشنهادهای نوین، حتی با بهترین اهداف باید اول از سوی تشكیلات موجود دوبارهتدوین و سپس اجرا شوند.
برای پرهیز از این نوع فضای سایبر تجاری كه توضیح داده شد، همان عملگرایی سیاسی مردمی همهگیر راپیشنهاد میكنم. تنها راهی كه میتوان سیاستهای مطلوب مربوط به وسایل ارتباطی، رسانههای جمعی، نفوذ فزایندهشركتی یا هر موضوع دیگر را انتظار داشت، به قدرت رسانیدن كاندیداها و احزاب در متن یك دستوركار درست و پیشرونده است.
با وجود این، اجازه دهید راهكار خاصی را برای سیاستهای رسانهای و مخابراتی ارایه كنم. نازلترین جنبه فضایسایبر تجاری، ریشه در تمركز انحصاری دارد. راهكار موردنظر براساس جلوگیری از انحصاری شدن عمودی و افقیخواهد بود. موضوعاتی وجود دارند كه به عقیده من به نسبت خوب درك شدهاند، مانند حق مؤلف، سانسور و غیره،اما مشكل، چگونگی تاثیرگذاری برآنهاست همچنین موضوع انحصار نیازمند توضیح بیشتر است.
جلوگیری از انحصارهای افقی به معنی اطمینان از این است كه در هر بازار، رقابت و در تعداد بازارهایی كه یككارگزار میتواند وارد شود، محدودیت وجود داشته باشد. این امر كار شاقی نیست و قبلا با موفقیت تجربه شدهاست.
در حقیقت، اصلاحات اخیر، در مورد آمریكا، شامل بازگشت به همان مقررات نهچندان بد گذشته بوده است. باوجود این، میتوان انحصارهای افقی را مجاز شمرد (مانند بریتیش تلهكام قبل از خصوصیسازی و RBOC - Regional Bell Operaing Company آمریكا) و در عوض مقرراتی وضع كرد كه متضمن فعالیت سالم و عملیات مخابراتی با قیمت یكسان برای همه (كاربرمشترك - Common Carrier) باشد.
برای پرهیز از انحصاری شدن عمودی باید ابتدا لایههای خدمات را تعریف و از مالكیت متقابل (Cross- Ownership) جلوگیری كرد.برای مثال، اگر مالكان محتوا (شركتهای رسانهای) اجازه مالكیت امكانات نقلوانتقال را ندارند و انتقالات باید باقیمت یكسان برای همه ارایه شود، آنگاه میتوان به گفتمان باز در فضای سایبر امیدوار بود. در آن صورت،گردانندگان مستقل (مثلا شركتهای ارایهدهنده خدمات اینترنتی) اجازه خواهند داشت با شبكه مرتبط شوند، ازعهده هزینههای آن برآیند و خدمات را با قیمت مناسبی همانند اینترنت كنونی به “همگان” ارایه دهند.
ریچارد كی. مور
مترجم: عبدالرضا زكوت روشندل
* این مقاله، ترجمه فصل سوم كتاب زیر است:
Barry N. Hague & Brian D.Loa Der (eds), Digital Democracy, (London: Routledge Publications, ۱۹۹۹.
مترجم: عبدالرضا زكوت روشندل
* این مقاله، ترجمه فصل سوم كتاب زیر است:
Barry N. Hague & Brian D.Loa Der (eds), Digital Democracy, (London: Routledge Publications, ۱۹۹۹.
منبع : مرکز پژوهشهای ارتباطات
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
اسرائیل ایران غزه روسیه مجلس شورای اسلامی نیکا شاکرمی روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی دولت
یسنا هلال احمر قوه قضاییه آتش سوزی پلیس تهران بارش باران سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش فضای مجازی سازمان هواشناسی
حقوق بازنشستگان بانک مرکزی دولت سیزدهم قیمت خودرو قیمت طلا قیمت دلار خودرو بازار خودرو دلار سایپا ایران خودرو کارگران
سریال تلویزیون نمایشگاه کتاب مسعود اسکویی عفاف و حجاب سینما سینمای ایران دفاع مقدس موسیقی
رژیم صهیونیستی جنگ غزه فلسطین حماس اوکراین نوار غزه چین ترکیه انگلیس ایالات متحده آمریکا یمن طوفان الاقصی
استقلال فوتبال علی خطیر پرسپولیس سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر ایران تراکتور لیگ برتر رئال مادرید لیگ قهرمانان اروپا بایرن مونیخ
هوش مصنوعی تلفن همراه گوگل اپل آیفون همراه اول تبلیغات اینستاگرام ناسا
فشار خون کبد چرب بیمه بیماری قلبی کاهش وزن دیابت داروخانه