شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


مرگی سرخ که باز تعریف زندگی است


مرگی سرخ که باز تعریف زندگی است
بی‌تردید حماسه کربلا و قیام سالار شهیدان حضرت امام حسین‌(ع) یکی از مهم‌ترین رخدادهایی بوده که باعث تحول مضمونی و معنایی در ادبیات فارسی و حتی عربی شده است و شرح و روایت مظلومیت امام و ددمنشی دشمن نه تنها در صدها کتاب و مقتل بیان شده است، بلکه شاعران و نویسندگان در طول تاریخ ادبیات همواره سعی کرده‌اند با توجه به این واقعه به رستاخیزی کلمات که همان شعر ناب باشد، دست یابند که نمونه‌های متعدد آن را بارها خوانده و شنیده‌ایم. از ارادت حکیم فردوسی به آل علی(ع)‌ گرفته تا سروده‌های مولانا، کسایی مروزی و حتی سبک هندی و شاعرانی مانند مولانا و بیدل دهلوی که به صورت مستقیم و غیرمستقیم بر این رخداد تاکید کرده‌اند.
در روزگار ما نیز ادبیات آیینی شاخه‌ای درخشان و پربار از ادبیات معاصر را به خود اختصاص داده است و چه پیش و چه پس از پیروزی انقلاب اسلامی‌شاهد آفرینش و خلق اشعار فراوانی بوده‌ایم که اندیشه و دغدغه محوری آنها توجه به دین و وقایع مذهبی بوده است و در این میان، عاشورا و نهضت حسینی به دلایل مختلف و متعدد که در ادامه به آنها پرداخته و اشاره خواهد شد سهم بسزایی از توجه شاعران و ادیبان را به خود اختصاص داده است.
یکی از شاعران پیشکسوت، خوش قریحه و توانمند هم‌روزگارمان که رویکرد آیینی، جزیی از شناسنامه و هویت شعری‌اش به شمار می‌رود ابوالقاسم حسینجانی است، شاعری که البته کمتر اهل حضور در مجامع، جشنواره‌ها و رسانه‌هاست و به همین دلیل بسیاری از مردم و مخاطبان ادبیات با آن‌که همه ساله و در ایام محرم سروده‌های او را زمزمه می‌کنند کمتر او را به نام و چهره می‌شناسند. براستی کدام ایرانی و دوستدار رسول خدا و اهل بیتش را می‌شناسیم که این شعر را نخوانده و همنوا با آن سوگواری نکرده باشد:
جاده و اسب، مهیاست؛ بیا تا برویم
کربلا، منتظر ماست؛ بیا تا برویم
اینجاست که گاهی شهرت شعر آنقدر فراگیر می‌شود که نام شاعر را در خود کاملا محو می‌کند و اینچنین است که ما در تذکره‌های پیشینیان نیز گاهی می‌خوانیم فلان شاعر با یک غزل یا رباعی یا حتی با یک بیت ماندگار شده است. ابوالقاسم حسینجانی از آن شاعرانی است که حداقل با جرات می‌توان گفت با همین یک بیت در تاریخ ادبیات ایران زمین ماندگار خواهد شد.
حسینجانی بتازگی و در روزهایی که با نام و بازخوانی دلاوری‌های حضرت سیدالشهدا آمیخته است، مجموعه‌ای از شعرهای عاشورایی‌اش را با عنوان «جغرافیای رازها» توسط نشر هزاره ققنوس منتشر کرده که در برگیرنده اشعاری در قالب‌های مختلف است.
این مجموعه پس از پیش‌گویه و پیش نگار با همان غزل معروف او که با صدای آهنگران همه ما بارها شنیده‌ایم آغاز می‌شود:
جاده و اسب، مهیاست؛ بیا تا برویم
کربلا، منتظر ماست؛ بیا تا برویم
ایستاده ست، به تفسیر قیامت، زینب
آن سوی واقعه پیداست، بیا تا برویم
تاکنون کمتر درباره شعریت این غزل و تکنیک‌های فراوانی که شاعر در آن به کار برده صحبت شده است، چون به دلیل تکرار زیاد آن در رسانه‌ها همراه با صدا و یک نوع لحن و موسیقی، صدا و موسیقی در ذهن مردم بر شعریت غزل غالب شده است.
کافی است ابتدا شما به ردیف فوق‌العاده و هوشمندانه‌ای که شاعر برای این غزل انتخاب کرده دقت کنید؛ ردیفی که باعث می‌شود شما در طول ساختار این شعر همواره حرکت را بخوبی احساس کنید و بعد آن را به کربلا و تاریخچه شکل‌گیری آن نسبت دهید. مگر نه آن‌که قیام امام حسین‌(ع) در آن روزگار با حرکت ایشان از مدینه و سپس با رها کردن مراسم حج آغاز می‌شود و این حرکت مگر جز برای روشنگری و بیدارگری بوده است؟ یعنی همان نکته‌ای که در بیت دوم این غزل «آن سوی واقعه پیداست، بیا تا برویم» شاعر آن را به تصویر می‌کشد.
قیام امام و حرکت امام آنقدر زلال و شفاف است که آن سویش را شما براحتی می‌توانید ببینید.
خاک - در خون خدا - می‌شکفد، می‌بالد:
آسمان غرق تماشاست
بیا تا برویم
خاک که آدم از آن آفریده شده است و درهنگام آفرینش آن نیز اعتراض فرشتگان به خداوند را به همراه داشته است امروز و در کربلا این خاک در کالبد روحانی حسین‌(ع) به خود می‌بالد و شما دقت کنید که شاعر با چه توانمندی پارادوکس«آسمان» و «غرق» را در کنار هم قرار می‌دهد. آسمان که نماد اوج و بزرگی است چگونه در تماشای حسین و عظمت کربلا غرق و محو می‌شود.
تیغ - در معرکه - می‌افتد و برمی‌خیزد:
رقص شمشیر، چه زیباست؛
بیا تا برویم!
در این بیت هم حسینجانی با پیش ذهنیتی که در بیت دوم با آوردن نام متبرک زینب(س)‌ به وجود آورده است کربلا و لحظه معرکه و نبرد را از نگاه و زاویه دید پیامبر کربلا حضرت زینب(س) به تصویر می‌کشد: « ما رایت الا جمیلا( »رقص شمشیر چه زیباست؛ بیا تا برویم)‌
در ارتباط با این غزل باید اشاره کرد از معدود اشعار عاشورایی است که در آن کمتر سوگ و ماتم وجود دارد و شاعر در شعری که سراسر پویایی و حرکت است کاملا به عاشورا از بُعد اندیشه، عرفان و زیبایی نگاه کرده است.
ابوالقاسم حسینجانی در این مجموعه البته غزل دیگری دارد که با حسرت و سوگ به حضرت اباالفضل(ع)‌ و جایگاه ویژه‌اش در حماسه کربلا پرداخته است:
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل!
تو را دیده‌ام، بارها؛ یا اباالفضل!
که در تمام بیت‌های این شعر حضرت اباالفضل(ع)‌ مورد خطاب شاعر قرار می‌گیرد.
مثنوی‌های «جغرافیای رازها» موفق‌ترین بخش کتاب است و حسینجانی طبع روانش را بخوبی در بیت‌های متوالی و بلند مثنوی آزموده استدر همین بیت نگاه کنید شاعر چگونه و به چه زیبایی از قافیه «دریا» و «یا» استفاده می‌کند. این غزل جدای از تقطیع‌های آشنازدایانه شاعر که به جای استفاده از معیار عروض از بار موسیقایی و معنایی کلام برای تقطیع استفاده می‌کند شاعر یک بار دیگر حضرت اباالفضل(ع)‌ را با نگاهی نوین و با بهره‌گیری از ترکیب‌ها و فضاهای آشنای امروزی تعریف و روایت می‌کند:
دل - از کودکی -
از فرات، آب می‌خورد؛
و تکلیف شب:
«آب، بابا، اباالفضل»
تو را هرکه دارد
زغم بی‌نیاز است؛
وفا، بعد از این، نیست تنها؛ اباالفضل!
حسینجانی این نوع نگاه امروزی خود را در بخش نوسروده‌های این مجموعه بیشتر دنبال می‌کند، چراکه آنجا دستش برای مضمون‌پردازی و به کارگیری کلمات و کاربرد حداکثری از زبان امروز بازتر است. حتی در یکی از شعرهای این بخش با اشاره به دسته‌بندی‌های سیاسی امروز و با کنایه و طنزی تلخ یک بار دیگر حقیقت عاشورا را تذکر می‌دهد و یادآوری ‌کرده، اهداف متعالی امام را با مرزبندی‌ها و گروه‌بندی‌های مدیران امروز مقایسه می‌کند:
قبله
کربلاست
□□□‌
راست چیست؟
چپ چیست؟
راستی
ذوالجناح، هم
جناح داشت؟!
البته این نکته را باید درباره نوسروده‌های مجموعه جغرافیای رازها تذکر داد که شاعر بشدت به دنبال ایجاد موسیقی در شعرهایش است و این اصرار را می‌توان در ایجاد قافیه‌ها مشاهده کرد؛ قافیه‌هایی که اگرچه به قول نیما زنگ شعر است و مخاطب را در ساختار شعر نگه می‌دارد، اما با احترام به این نظر و نوسروده‌های جناب حسینجانی، بیشتر قافیه‌هایی که ایشان در نوسروده‌هایش به کار گرفته تصنعی است و البته شاید هم با توجه به ذهنیت کلاسیک شاعر ناآگاهانه هم باشد:
و نیزه‌دار
به ناچار
ره می‌سپرد
با سرنوشت تار خویش
تا شام
نگاه کنید که ترکیب «نیزه‌دار» و «به ناچار» تا چه اندازه تصنعی جلوه می‌کند که مهم‌ترین دلیل در چشم آمدن این قافیه‌ها نزدیک بودن آنها به هم است، ولی در همین شعر کلمه «تار» هم وجود دارد که با فاصله‌گذاری مناسب کارکرد اصلی قافیه در شعر نو را که زنگ موسیقی است بخوبی ایجاد و حفظ می‌کند و اصلا تصنعی جلوه نمی‌کند.
ماجرای غم
هم -
شنیدنی ست
از فدک بپرس:
غم،
سرود نیست؟!
□□□
چاه،
چاه،
چاه:
خانه گاه آه!
در این شعر هم مشکلی که اشاره شد وجود دارد و شاعر براحتی کشف زیبا و موسیقایی خود را که در ترکیب «خانه گاه آه» ایجاد کرده است با اصرار بر قافیه و تکرار ۳ چاه پیش از آن حرام می‌کند.
البته در این شعر و در بندی دیگر، شاعر از همین تکرارهایش تصویری فوق‌العاده می‌آفریند که نگاه متفاوت و بازتعریفی از شهادت را در خود دارد:
مرگ،
مرگ،
مرگ،
مرگ‌های گل!
این،
شهادت است.
این بند از همان شعر قبلی نشان می‌دهد حسینجانی اگر شعر نو را جدی تر بگیرد قطعا توان خلق آثاری ماندگار در این قالب را نیز دارد.
اما بخش مثنوی‌های کتاب جغرافیای رازها که نام کتاب نیز برگرفته از همین بخش است به زعم نویسنده موفق‌ترین بخش کتاب است و حسینجانی طبع روانش را بخوبی در بیت‌های متوالی و بلند مثنوی آزموده است؛ مثنوی‌هایی که همچون سیمای ظاهریشان که با تقطیع‌های متفاوت شاعر دیگرگون می‌نماید مفاهیم و معانی جدیدی نیز از عاشورا کشف و به مخاطب ارائه می‌کند:
زینب پرواز را،
در راز،
دید
کربلا را،
با نگاه باز،
دید:
آفتاب خون، فراز نیزه‌زار
نور خونین و،
امام خون تبار!
کافی است به ترکیب «آفتاب خون» دقت کنید که چگونه روشنگری و هدایتگری خونی که در عاشورا از حسین و یارانش ریخته شد را تعریف می‌کند یا ترکیب «زینب پرواز» هم ترکیبی جدید و تحسین‌برانگیز است که رسالت زینب(س) را به تصویر می‌کشد.
در پایان باید گفت مجموعه جغرافیای رازها سروده ابوالقاسم حسینجانی جزو درخشان‌ترین مجموعه‌های انفرادی در حوزه شعر آیینی است که در طول سال‌های اخیر منتشر شده و خواندنش در این ایام می‌تواند مرثیه‌سرایی از نوع عالمانه‌اش باشد.
سینا علی‌محمدی
منبع : روزنامه جام‌جم


همچنین مشاهده کنید