چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا


به تو می اندیشم


به تو می اندیشم
در انحنای عبور
در انتهای غرور
میان راه دراز ز خویش بی خویشی
در این دقیقه ی دمسرد و تلخ دل تنگی
در این کرانه ی تاریک و تنگ تنهایی
در این تلاطم خاموش
که رفته عهد رفاقت ز یاد
و عشق گشته فراموش
در این دقیقه که درگیر رنج و اندوهم
ز فرط تیرگی شامگاه غم به ستوهم
اگر چه راه نوردی همیشه نستوهم
در این دقیقه که تنها ز خویش می گذرم
و در مسیر افق خسته گام در راهم
به یاد توام.
به یاد آتشت ای آفتاب روشنگر
به یاد دلکشت ای دلنواز جان پرور
به یاد طلعتت ای طالع افق گستر.
به یاد توام
و خسته دل به تو ای مهربان می اندیشم.
در این دقیقه ی دمسرد و تلخ دل تنگی
در این کرانه ی تاریک و تنگ تنهایی
به تابناکی ات ای روز نو می اندیشم
به تو می اندیشم.
چقدر با تو هماهنگ بودن ای همراه
سرور آمیز است
چقدر با تو هماوا شدن دل انگیز است
غنیمتی ست دمی در تو حل شدن ای دوست
و همدم تو ز بن بست ها گذر کردن
به شهر روشن اندیشه ها سفر کردن
به روشنایی آفاق نو نظر کردن
کنار چشمه نشستن، به رود دل بستن
به آب های همیشه رونده پیوستن
ز تشنگی رستن
به سبز بودن یک نو جوانه خیره شدن
به راز رویش لبخند یک دم اندیشه
سکوت منجمد و مرده را شکستن
و بند محکم وابستگی گسستن
بر اشک حسرت و لبخند کام چیره شدن
میان جوشش امواج شوق غلتیدن
در آبراهه ی تقدیر غوطه ور گشتن
در اوج خاطره پرواز تا بلندی آواز
به پاک بودن پیوند مهر ورزیدن
ز فرط عاطفه خواندن سرود روشن باران
برای بیداران
و چشم در راهان.
بلی، به یاد توام ای طلوع روشن صبح
و خسته دل به تو ای مهربان می اندیشم
به آفتاب فروزان جان می اندیشم
به بیکرانی آن آسمان می اندیشم
به نوربارش آن کهکشان می اندیشم.
در این دقیقه ی دمسرد و تلخ دل تنگی
در این کرانه ی تاریک و تنگ تنهای
به تابناکی ات ای روز نو می اندیشم
به تو می اندیشم.
منبع : پایگاه اطلاع رسانی آتف راد