جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


آخرین اثر امین پور در یک نگاه


آخرین اثر امین پور در یک نگاه
زنده یاد قیصر امین پور چهره‌ای است نام آشنا و نامدار. بی گمان بر همه آنان که گامی در حوزه ادبیات گذاشته اند، اندیشه های آموزنده و مفید این شاعر گران سنگ بر آنان مبرهن است. امین پور را باید از جرگه شاعرانی دانست که به نوبه خود در ترقی و پویایی شعر و ادب فارسی نقش اساسی ایفا کرده است و این مهم می تواند به چند دلیل باشد: نخست دکتر امین پور شاعری بود دارای ذوق و احساسی لطیف و مثال زدنی. یعنی به بیانی شعر آن ذاتی و جوششی است. در ثانی از زمره شاعرانی به شمار می رود که در حوزه شعر و ادبیات معاصر و شعرنو به خصوص شعر نیمایی یدی توانا و طولا یی دارد و نکته سوم این که امین پور از شاعرانی است که دانشآموخته حوزه دانشگاه بود. چه این که پایان نامه دکترای آن به نام «سنت و نوآوری در شعر معاصر» (پژوهش ادبی) موید این مدعاست. افزون بر این که از این نگاه مهمترین ویژگی هر شاعر ادب است که این مهم را می توان به سهولت در شخصیت شعر مرحوم امین پور یافت. بنابراین آن چه که فراروی بحث ماست آخرین اثر نگارنده به نام «دستور زبان عشق» است که می توان از نامگذاری آن نیز به محتوای کتاب بیشتر آشنا و پی برد. دستور زبان عشق کتاب شعری است که توسط انتشارات مروارید در مرداد سال ۱۳۸۶ به زیور چاپ آراسته شد و طولی نکشید که همین کتاب برای بار دوم یعنی با فاصله زمانی بسیار اندکی در شهریور همان سال نیز مجددا تجدید چاپ گردید و با فوت شاعر در ۸ آبان ماه سال ۱۳۸۶ یعنی همان سال نیز بارها تجدید چاپ شد با این وصف این کتاب را باید از طیف کتبی برشمرد که به نوبه خود در حوزه شعر و ادبیات ایران موثر و مفید جلوه نموده است. اگر بخواهیم نیم نگاهی به شخصیت و زندگی دکتر امین پور بیندازیم و در نگاه تیزبین خود بگذرانیم، می توان گفت که برای نگارنده این مقوله که از نزدیک این شاعر را در زمان حیات دیده ام و برای آنان که با زندگی و شخصیت آن زنده یاد آشنایی کامل داشته اند، زندگی و شخصیت آن دقیقا با شعر و قلم امین پور چندان فاصله ای ندارد، یعنی به بیانی شعر امین پور همان شخصیت و زندگی آن است و البته شخصیت و زندگی آن نیز همان شعر او. زندگی بی آلا یش و ساده و جنوب گون آن و کم گویی و ادب و متانت و فرهنگ بی بدیل این شاعر به نام تواضع و بی ادعا بودن نسبت به اندیشه و فکر خویش که به ندرت در دنیای شعر یافت می شود، طبعا قابل تحسین و توجه و تامل است. به هر روی تصور ما بر این است که دستور زبان عشق کتابی است غنی که پیامد آن نیز تعاملی است که شاعر به آسانی با عشق برقرار می کند. به طوری که شاعر توانسته در این تعامل نیز موفق نشان دهد. امین پور در دستور زبان عشق به آن شاعری که «در کوچه آفتاب» و «تنفس صبح» آغاز می کند و به بی بال پریدن و «آینه های ناگهان» و «گل ها همه آفتابگردانند» می رسد نیست. چه این که در آن جا نیز اکثر اشعارش رنگ و بوی اجتماعی و اخلا قی و در مجموع فرهنگ پیدایی را دارند و در خیلی از موارد نیز شاعر، شاعر ادبیات و استقامت و پایداری است، اما در دستور زبان عشق از شاعر یک نوع تحول فکری را می بینیم که این تحول به دنبال پیدایی نیست، بلکه شاعر کاملا از دنیای پیدایی عبور کرده و یک عارف به تمام معناست. هر چند در آینه های ناگهان و در شعر اگر دل دلیل است ... می خوانیم:
سرا پا اگر زرد و پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم
چو گلدان خالی، لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم
اما در همین دفتر نیز شاعر به دنبال پیدایی است (پیدایی عشق) چه این که در قطعه ادبی «وقاف» «وقاف حرف آخر عشق است / آنجا که / نام کوچک من آغاز می شود و شعر رفتن، رسیدن است».
می توان دریافت که شاعر به دنبال وصل به دنیای عشق می باشد. بنابر این آنچه که در دستور زبان عشق می خوانیم با کلیه آثار شاعر در تفاوت است و می توان چنین برداشت کرد که این اثر از نظر عرفانی تنها اثر ماندگار شاعر است.
چون که درون مایه شعر شاعر در این اثر آکنده از ویژگی های رسیدن و وصل است. نکته دیگر این که شخصیت فردی امین پور را به سهولت می توان با دستور زبان عشق آن تطبیق و قیاس کرد، چرا که مواد و مصالح شعر شاعر بسیار ساده اند، ولی با همین مواد و مصالح به راحتی می توان ساختمان مجلل و زیبای شعر شاعر را تماشا کرد. دیگر سهل و ممتنع بودن شعر شاعر در این دفتر است. یعنی شاعر با زبانی ساده سخن می گوید، ولی برای پی بردن به بار مفهومی شعر باید در شعر آن اندیشه کرد و بعد به مفهوم واقعی و جذاب آن پی برد. بدین سان که در شعر «اخوانیه» خود شاعر می گوید: «بگو قافیه سست یا نادرست» «همین بس که ما ساده صحبت کنیم» دیگر ویژگی ممتاز و ویژه شاعر رهایی است، رهایی از این حیث که شاعر به دنیای مادی علا قه و علقه ای ندارد که باید گفت هر آنچه هست به عالم پس از مرگ ودنیای واقعی و جذاب آن می اندیشد. یعنی به بیانی شاعر به عالم متافیزیک و دنیای حقیقت که پس از مرگ اتفاق می افتد، بیشتر می اندیشد تا به دنیا فانی. به نحوی که در دستور زبان عشق ودر جای جای این کتاب این مهم را به تصویر می کشاند که می توان به شعر حسرت پرواز آن اشاره کرد.
خط می خورد از دفتر ایام، نامم
فرقی ندارد بی تو غیبت یا حضورم.
یعنی شاعر در این بیت تنها ودر هر شرایطی حضور یکتا را مهم می پندارد و بدون او هیچ شرایطی را ممکن و میسور نمی داند. یا در زوایایی از شعر سفر ایستگاه نیز که بیانگر سفر عمر یا نمادی از مقوله عمر است، می توان دیدگاه شاعر را در خصوص رهایی دریافت. نکته دیگر که بسیار حائز اهمیت و تامل است شاید گفت: چند گونه اندیشی یابه بیانی چند زبانی شعر شاعر در همین دفتر است. چرا که از یک بیت شاعر می توان تعاریف و معانی متفاوت و متنوعی را برداشت کرد یا به بیانی هر مخاطبی با هر روحیه و افکار و رفتاری می تواند باشعر شاعر عجین و سازگار شود و این تکنیک ادبی و ویژه نیز بدین خاطر است که شاعر در دو حالت فردی و اجتماعی مردم رابه خوبی درک کرده است. یعنی باید گفت عام و خاص با شعر شاعر به آسانی ارتباط برقرار می نمایند (کاریزما بودن اندیشه ادبی شاعر) علا وه بر این موارد، فرهنگ خود شناسی است که شاعر درجهت خدا شناسی این مهم را زمینه و اساس کار می داند. چرا که در شعر «سفر درآینه» از همین دفتر این مهم را بازگو می کند.
در من این غریبه کیست؟ باورم نمی شود
خوب می شناسمت، درخودم که بنگرم
سال ها دویده ام از پی خودم، ولی
تا به خود رسیده ام، دیده ام که دیگرم
قوم و خویش من همه از قبیله غمند
عشق خواهر من است، درد هم برادرم
با خودم چه کرده ام، من چگونه گم شدم؟
باز می رسم به خود، از خودم که بگذرم؟
لذا باید گفت که شاعر در هر شرایطی برای رسیدن به خدا، خود و عبور از خود را مهم می پندارد، کما اینکه در این شعر نیز «ایهام» موج می زند.
نکته دیگر نظر برخی از شعرا و ادبای نامی ایران است که نسبت به این شاعر انتقاد روا داشته اند. به طوری که می توان به مصاحبه دکتر ضیا» موحد در روزنامه همشهری اشاره کرد، مصاحبه ای که به خاطر فوت همین شاعر در آن روزها انجام گرفت. در این مصاحبه دکتر ضیا» موحد بر این عقیده بود که «شاعر در اشعاری که در خصوص جنگ سروده اند، این اشعار اغلب جنبه تبلیغاتی دارند و نه حالات تعلیمی و فرهنگی» و نظر دیگر از همین فرد نظری بود که در خصوص اشعارش در آن روزنامه ارائه داده بودند. بدین سان که ایشان عنوان کرده بودند که شعر شاعر از سبک و ساختار مختص به خود برخوردار نیست، چون اگر امضای آن را پای اشعارش برداری، مشخص نمی کند که این شعر از چه کسی است. با اینکه در ادامه همین صحبت ها اضافه می دارند که «ولی با این تفاصیل شعر آن با روحیه و اخلاق و منش مردم کلاف خورده است» در پاسخ به دکتر ضیا» موحد باید اذعان دارم که بهترین جواب در خصوص سوال اول آن قطعه ادبی خود شاعر است که می گوید: شهیدی که بر خاک می خفت / سرانگشت در خون خود می زد و می نوشت / دو سه حرف بر سنگ: «به امید پیروزی واقعی نه در جنگ، که بر جنگ!» و اما در جواب به نظریه دوم دکتر موحد باید گفت که اتفاقا دکتر امین پور از شعرایی است که در میدان خود تاخته است و آنچه هست مربوط به احساس و تخیل خویش می باشد. مضاف بر اینکه مهمترین فاکتور در شعر امین پور فرهنگ تاثیر پذیری و تاثیرگیری است که این خود بیانگر اندیشه مطلق و ثابت اوست. چون این فرهنگ به سهولت در دل و آیین مردم جای گرفته است، پس با این تعابیر این نوع نگاه به شعر امین پور نمی تواند معقول و مقبول افتد.
حسن سخن اینکه کتاب دستور زبان عشق از دکتر امین پور کتابی است که بابی از عشق را به روی ما باز می کند و البته همین باب باعث آشنایی ما با دنیای خویش و یکتای خویش است.
نویسنده : عابدین پاپی
منبع : روزنامه مردم سالاری