دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

جامعه‌پذیری رهبران چین در برابر آمریکا


جامعه‌پذیری رهبران چین در برابر آمریکا
رفتار و سیاست‌های اتخاذ شده به وسیله بازیگران در صحنه گیتی متاثر از عوامل و عناصر فراوانی است. به همین روی است که نمی‌توان در چارچوب یک درک محدود به ارزیابی چرایی رفتارها پرداخت و باید سعی را بر حیات بخشیدن به یک تصویر بزرگ قرار داد. اما محققا این امکان هست که به بعضی از مولفه‌ها و عوامل، اولویت فزون‌تر و بر‌جستگی بیشتر داد.
چین؛ کشوری که در دهه‌های ۵۰ و ۶۰ نابودی آمریکا را محور سیاست خارجی خود قرار داده بود و خصومت با این کشور را برای عقب‌نشاندن حضور و نفوذ آمریکا به مرزهای طبیعی خودش سنگ بنای سیاست خارجی خود ساخته بود، امروزه چارچوبی به شدت متفاوت را برای خود ترسیم ساخته است. این سیاست از سویی نشان از وقوف رهبران چین به مولفه‌های پایدار توانمندی و تاثیرگذاری و از سویی دیگر نشان از ظرفیت فراوان نخبگان این کشور برای چیزی که نوواقع‌گرایان از آن به عنوان «اجتماع‌پذیری» نام می‌برند، دارد. سقوط شوروی، شرایطی را به‌وجود آورد و معادلات قدرت را به‌گونه‌ای دگرگون ساخت که رهبران آمریکایی را به این نتیجه رساند که مناسب‌ترین و منطقی‌ترین خط مشی بین‌المللی برای آنها سیاست «توسعه» نفوذ و تاثیرگذاری در صحنه جهانی است.
به عبارت دیگر توسعه‌طلبی طی دهه‌های بعد از فروپاشی نظام دو قطبی محور سیاست خارجی آمریکا قرار گرفته است. این کشور همیشه در طی دوران جنگ سرد کشورهای کمونیستی را متهم به این می‌کرد که توسعه‌طلب هستند و این وظیفه و حق آمریکاست که در برابر خط‌مشی اتخاذ شده به‌وسیله رهبران کمونیستی قد علم کند و مبارزه را سرمشق قرار دهد. امروزه به علل گوناگون که مهم‌ترین آن کیفیت چینه‌بندی قدرت است، آمریکا توسعه‌طلبی را در تمام اشکال آن دنبال می‌کند. اما در مورد چین، با خط‌مشی متفاوتی روبه‌رو هستیم. این کشور که در دوران رهبری مائو اعتقاد به بسط قدرت و نفوذ در قلمرو جهانی و مبارزه با امپریالیسم را سرلوحه قرار داده بود امروز به بازیگر طرفدار حفظ وضع موجود تبدیل شده است. در حیطه روابط بین‌الملل همیشه صحبت از این بوده است که کشورهای انقلابی به ضرورت موجودیت خود بازیگران توسعه‌طلب و کشورهای قدرتمند غربی به کشورهای طرفدار حفظ وضع موجود تبدیل می‌شوند.
امروزه آنچه را که شاهد هستیم کاملا در تعارض با این دسته‌بندی است. آمریکا که برترین کشور غربی در بسیاری از حیطه‌هاست، سیاست توسعه‌طلبی و کشور چین که یک بازیگر در حال صعود است، خط‌مشی حفظ وضع موجود را پیشه ساخته است. رهبران چین با فراست فراوان به این نتیجه رسیده‌اند که سیاست توسعه‌طلبی که در دوران مائو به آن اقتدا می‌شد در عصر کنونی بی‌معنا و تضعیف‌کننده است.
آنچه چین دنبال آن است دستیابی به توسعه اقتصادی و تبدیل شدن به یکی از قطب‌های بزرگ اقتصادی به عنوان خواست حداقل و تبدیل‌شدن به برترین قدرت و بازیگر اقتصادی جهان به‌عنوان خواست حداکثر است. برای تحقق این مهم نیاز فراوان به ثبات در روابط چین با آمریکا به‌طور اخص و دیگر بازیگران مطرح به‌طور اعم و نیاز بسیار شدید به جذب وسیع سرمایه خارجی برای تامین منابع مالی مورد نیاز برای رسیدن به اهداف توسعه اقتصادی است.
با توجه به این مهم که سرمایه مورد نیاز تنها از منابع غربی تامین می‌شود و با مدنظر قرار دادن این مهم که در کنار سرمایه نیاز فراوانی به دسترسی به تکنولوژی برتر غرب است، رهبران چین خواهان حفظ وضع موجود در حیطه روابط بین‌الملل هستند. هرچند که حفظ وضع موجود به نفع آمریکا به عنوان برترین قدرت جهان است اما در بلندمدت چین را در موقعیت قدرت اول و یا دوم اقتصادی جهان قرار خواهد داد. با توجه به اینکه اولین ضرورت برای تبدیل شدن به یک بازیگر تاثیرگذار و تعیین‌کننده بر دو حوزه نفوذ جهانشمول، برخورداری از قابلیت‌های اقتصادی است؛ رهبران چین تداوم وضع موجود را ضرورتی انکارناپذیر و حیاتی برای رسیدن به اوج کوهستان قدرت می‌دانند.
چین خواهان این است که تمامی منابع و دارایی‌های در اختیار را صرف تبدیل شدن به یک قدرت اقتصادی کند چون می‌داند که دیگر قدرت‌ها برآمده از آن است. به همین روی این کشور تلاشی برای معارضه و مقابله با توسعه‌طلبی آمریکا نمی‌کند و مماشات را با این کشور پیشه ساخته است. رهبران چین بستری به نام وضع موجود را تضمین بزرگی و اقتدار در آینده نه چندان دور یافته‌اند.
دکتر حسین دهشیار
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید