چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 15 May, 2024
مجله ویستا

راهبرد چین در آفریقا


اکنون به نظر می رسد که آن سرمایه گذاریهای چین در آفریقا جواب داده و این کشور به اهداف خود دست یافته است.
در سالهای نخستین دهه ۸۰ میلادی، دولت کمونیستی چین ازطریق همکاری با «رابرت موگابه» درپی پایان دادن به رخوت چندین ساله خود در آفریقابود. چرا که در آن مقطع زمانی، اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، به عنوان رقیب سرسخت ایدئولوژیکی چین با پتانسیل و انرژی بسیار بالایی، خیزش های سیاسی _ سوسیالیستی _ را راهبری می کرد.
اکنون نه دیگر خبری از موگابه و اتحادیه ملی آفریقایی زیمبابوه (زانو) به رهبری موگابه است و نه اتحادشوروی با اقتدار و اتوریته اش. چین در سالهای دهه۹۰ و بعد از آن، سیاست نگاه به آفریقا را در انطباق با شرایط پدیدار شده بعد از فروپاشی اتحادشوروی و دوران بعد از جنگ سرد تنظیم کرده است.
این درحالی است که سیاست اقتصادی چین و رویکرد سیاسی این کشور بدون آنکه در داخل و خارج لطمه ای ببیند،به صورت متوازن ادامه دارد و تأثیر خود را در جهان و قاره آفریقا برجای گذاشته است.
دقیقاً به همین دلیل است که مقامهای چین معتقدند همکاری با آفریقا باتوجه به شرایط و نیازهای دوطرف می تواند بدون مانع ادامه پیداکند.
باتوجه به اظهارات اخیر سخنگوی وزارت خارجه چین مبنی بر تحکیم مناسبات سیاسی و تعمیق همکاریهای اقتصادی _ تجاری چین با آفریقا می توان همکاری چین با قاره آفریقا را از چند منظر قابل ارزیابی دانست.
۱- روند روبه رشد و توسعه چین به مواد اولیه نظیر انرژی، مواد اولیه کانی و بازار آفریقا، باعث شد تا پکن نگاه ویژه ای به این قاره داشته باشد. شکل گیری _ مجمع همکاری چین با آفریقا _ در ۵ سال پیش و حجم مبادلات تجاری دوجانبه ۳۴ میلیارددلاری مؤید این دیدگاه است.
۲- آفریقا مانند گذشته به عنوان عرصه جدال سیاسی چین و حکومت جزیره تایوان مطرح است.
چین با درپیش گرفتن سیاست کارآمد تلاش کرده است، دیپلماسی دلار حکومت تایوان را برای یارگیری دراین عرصه شکست دهد.
به طوری که از میان ۵۳ کشور قاره آفریقا، ۴۷ کشور با چین روابط دیپلماتیک دارند و آن دسته از کشورهای آفریقایی که با حکومت جزیره تایوان همکاری می کنند، غالباً بسیار فقیر و توسعه نیافته هستند.
۳- باتوجه به نیاز شدید چین به انرژی _ نفت و گاز _ آفریقا و همچنین نیاز مبرم آمریکا به این ماده حیاتی، قاره آفریقا عملاً به عرصه جدال و رقابت تنگاتنگ دو کشور تبدیل شده است.
نکته مهم اینکه اگر در دهه ۶۰ میلادی، همسویی برخی جنبش های رهایی بخش با چین باعث می شد تا پکن کمکهای مالی و نظامی دراختیار آنها قراردهد، اکنون تمام کشورهایی که با چین روابط دیپلماتیک دارند، با پذیرش سیاست اصل چین واحد به مرکزیت پکن، دولت چین را در اعطای کمکهای مالی و نظامی به خود ترغیب و تشویق کرده اند.
لغو حدود یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون بدهی های ۳۱ کشور آفریقایی ازسوی چین و همچنین دادن وام های بلندمدت کم بهره به کشورهای توسعه نیافته آفریقا مؤید همین سیاست چین است. ضمن آنکه چین در بعد سیاسی و درعرصه همکاریهای بین المللی از حضور یک الی دو نماینده از آفریقا در شورای امنیت دفاع می کند. واقعیت این است که چین برای همکاری با آفریقا، شرایط سیاسی ویژه ای را مطرح نمی کند. این موضوعی است که کشورهای آفریقایی در همکاری با کشورهای غربی یا نهادهای مالی بین المللی نظیر صندوق بین المللی پول و بانک جهانی از آن انتقاد می کنند.
چین مانند این کشورها و نهادها نه نسخه تعدیل ساختاری ارائه می کند مثل صندوق بین المللی پول و نه بحث رعایت حقوق بشر را مانند اتحادیه اروپا و آمریکا مطرح می کند.
انگیزه چین در همکاری با آفریقا قبل از هرچیز اقتصادی است. آزادسازی اقتصادی گسترده در پرجمعیت ترین کشور جهان، نیاز این کشور را به مواداولیه که در آفریقا به وفور یافت می شود، افزون کرده است.
به علاوه، چین مجبور است برای بخش خصوصی نوظهور خود بازارهای جدیدی را پیداکند که آفریقا می تواند از این حیث برای چین بسیاراهمیت داشته باشد.
در عین حال، بازرگانان و صاحبان صنایع کشورهای آفریقایی با درنظرگرفتن رویه ناعادلانه تجاری غرب با کشورهای آفریقا معتقدند که بزرگترین بازار جهان و سریع ترین رشد اقتصادی جهان در شرق است و دراختیار چین قراردارد. به همین دلیل هم، ترجیح می دهند که با چین همکاریهای خود را ادامه دهند.

محمدمهدی غفاری
منبع : روزنامه ایران