جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

سناریوی انگلیسی ها برای دوره گذار خلیج فارس


سناریوی انگلیسی ها برای دوره گذار خلیج فارس
منطقه خلیج فارس از دیرباز شاهد چالش های مهم بین قدرت های مطرح جهان بوده است، اهمیت استراتژیک منطقه خلیج فارس در گذشته هایی دور و حتی از عهد باستان با توجه به این که حمل ونقل کالا از راه های آبی دارای ارزش به مراتب بالاتری بود موجب آن گشت که دولت های جهان یکی از رموز قدرت خود را در تسلط بر آبراه های بزرگ بدانند تا در جهانی که هنوز انسان ها از راه فلاحت و تجارت زندگی می کردند بتوانند به قدرت بیشتری دست یابند.
همین امر موجب شد که از دیرباز منطقه خلیج فارس با توجه به موقعیت استثنایی خویش به محل حضور قدرت های جهانی مبدل شود.
از حدود سال ۱۵۰۰ میلادی یعنی آغاز قرن شانزدهم منطقه روند دیگری پیدا کرد و هجوم قدرت های اروپایی مانند پرتغالی ها، هلندی ها، انگلیسی ها و دیگر کشورهای بیگانه که علاوه بر مطامع اقتصادی به دنبال سود های سیاسی و آوردن نیروی نظامی و نفوذ فرهنگی بودند شکل دیگری به این تهاجم گسترده داد. از ابتدای قرن حاضر انگلیسی ها که تنها قدرت تاریخی و برتر این منطقه را دولت ایران می دانستند، سعی کردند تا آنجا که می توانند با تضعیف دولت ایران از نفوذ فرهنگی، تاریخی و سیاسی این کشور در منطقه بکاهند و با ترفندهای مختلف، سعی در حضور گسترده در این دریا را داشتند البته مدتی روس ها نیز در جهت دست یافتن به آب های گرم به فکر رقابت با انگلیسی ها افتادند که در این کار توفیقی پیدا ننمودند و به همین ترتیب دیگر کشورهای اروپایی از جمله فرانسوی ها و امریکایی ها نیز یکی از اهداف و آرزوهای بزرگ خود را راه یافتن و قدرت گرفتن در خلیج فارس جست وجو کردند.
این امر با کشف نفت در منطقه خلیج فارس و بعد از جنگ جهانی دوم و حضور فعال امریکا در معادلات بین المللی وارد مرحله جدیدی شد که به هیچ وجه قابل مقایسه با ادوار پیشین نبود. این بار کشورهای اروپایی بویژه انگلیس و همچنین امریکا علاوه بر مطامع استعماری در منطقه استراتژیک خلیج فارس، به دنبال یافتن منابع عظیم نفتی و دستیابی به مراکز ژئواکونومیک خلیج فارس بودند، این حمله بی امان در چند دهه اخیر با توجه به جایگاه اقتصادی بالای خلیج فارس قوت گرفته و موجب حضور سیاسی و نظامی جهان غرب با رهبری امریکا در این خطه گردیده است.
در تورق تاریخ پر ماجرای نفوذ قدرت های غربی در حوزه خلیج فارس در این نوشتار فقط نگاهی به زمینه ها و بسترهای نفوذ انگلیسی ها و امریکایی ها در این ناحیه افکندیم.
سران دولت انگلیس مرحله نخستین حضور خود را در خلیج فارس در سال ۱۵۸۱ میلادی (۹۸۹ هجری مصادف باسلطنت شاه محمد صفوی) تجربه کردند. این قدرت ابتدا از دریچه اقتصاد وارد منطقه شد کما این که آنها با تأسیس کمپانی کشورهای خاوری مدیترانه صادرات ابریشم ایران را از طریق بصره، بغداد و حلب به مدیترانه در دست گرفتند چنان که از متون تاریخی پیداست در سال ۱۸۷۹ توماس استفنس اولین انگلیسی بود که از راه خلیج فارس به هندوستان سفر کرد.
در سال ۱۵۸۱ مقارن با حضور کمپانی انگلیسی که کار حمل صادرات ابریشم ایران را به عهده داشت جان نیوبری برای اولین بار در ایران و هرمز که در انحصار پرتغالی ها بود حاضر شد. از همان زمان انگلیسی ها از آبراه خلیج فارس به عرصه بازرگانی هندوستان چنگ انداختند و در سال ۱۶۰۰ کمپانی هند شرقی را تأسیس کردند.
اما به طور مشخص سنگ بنای نفوذ امپراتوری غرب در منطقه با پیدایش نفت نهاده شد. ماه مه ۱۹۰۸ میلادی به وسیله انگلیس ها (ویلیام ناکس دارسی) نفت چاه مسجد سلیمان استخراج یافت و تا سال ۱۹۱۴ ، ۳۰ حلقه چاه در مسجد سلیمان حفر گردید. در ۶ آذر ۱۳۱۱ شمسی (۲۷ نوامبر ۱۹۳۲) امتیاز نفت دارسی از طرف ایران لغو شد و قرارداد رسمی بین دو دولت ایران و انگلیس در سال ۱۹۳۳ امضا شد. پس از گسترش نفوذ اقتصادی ـ سیاسی ـ انگلیس در ایران آن روز، چتر نفوذ این امپراتوری در کشورهای عربی نیز گسترده شد.
دولت های شیخ نشین بعد از حفر چاه های نفتی به شرکای اصلی لندن تبدیل شدند اما چنان که تحلیلگران خاورمیانه نقل کرده اند سران انگلیس در پیمانی نانوشته کشورهای شیخ نشین خلیج فارس را پس از جنگ دوم جهانی زیر چتر امریکا قرار دادند.
نفوذ امریکا در منطقه خلیج فارس نیز همانند انگلیسی ها ابتدا با فعالیت های بازرگانی آغاز شد و با عقد قرارداد کنسرسیوم در هفتم آبان ۱۳۳۳ که شرکت های بزرگ نفتی امریکایی در آن حضور داشتند افزایش یافت.
نفوذ نفتی امریکا در منطقه خلیج فارس به ایران محدود نماند و در همه مناطق و کشورهای منطقه، انگلیسی ها میدان را به شریک آنگلوساکسون خود واگذار کردند. به طوری که «در سال ۱۹۳۴ امریکا با کمک انگلیس ها امتیاز نفت کویت را برای مدت ۷۵ سال گرفت، در سال ۱۹۳۲ شرکت استاندارد کالیفرنی امریکایی که در کانادا تثبیت شده بود تا حاکمیت انگلیسی داشته باشد در بحرین شروع به کار کرد.
انگلیسی ها نفوذ سایه ای خود را در خلیج فارس و در کنار امریکا ادامه دادند و برخلاف آنچه در کتاب سفید وزارت دفاع انگلیس در سال ۱۹۶۶ آمده بود که انگلیس هیچ عملیات جنگی عمده را جز با همکاری با هم پیمانان برعهده نخواهد گرفت و با این که در سال ۱۹۶۸ هارولد ویلسون نخست وزیر انگلستان اعلام کرد که تمام واحدهای نظامی انگلیس از خلیج فارس خارج خواهند شد ولی بعداً این تصمیم توسط حکومت محافظه کار ادوارد هیث مورد تجدیدنظر قرار گرفت و در بحرین، عمان و دیگر شیخ نشین ها آنها به حضور خود ادامه دادند.
از سال ۱۹۸۰ دولت تاچر در انگلیس گام های وسیعی برای مداخله در مناطق مختلف خلیج فارس برداشت به این ترتیب که تدریجاً به همکاری نظامی با امریکا، در خلیج فارس روی آورد. از بزرگترین تجلیات این همکاری انگلیس با امریکا حمله عراق به کویت بود. انگلستان با استفاده از این فرصت نام خود را نزد دوستان عربی اش به عنوان پیروز جنگ ثبت کرد و از این رهگذر توانست از مزایای جانبی این همکاری در افزایش حضور نظامی در خلیج فارس و انعقاد قراردادهای نظامی و امنیتی با کشورهای عرب منطقه بهره مند شود. مجموعه ۴۵ هزار نفری انگلیس در جنگ کویت نشان دهنده گستردگی استقرار نیروهای انگلستان در منطقه بود.
پس از این در مارس ۲۰۰۳ نیروهای نظامی دو کشور امریکا و انگلیس علی رغم مخالفت جامعه جهانی با حمله به کشور عراق در بین النهرین اردو زدند. اظهارات تونی بلر نخست وزیر انگلیس قبل و بعد از جنگ عراق به روشنی بیانگر این امر است که عزم و اشتیاق انگلیسی ها برای ایجاد دگرگونی در خاورمیانه به مراتب بیشتر از جورج بوش در امریکا بوده است.‎
نکته قابل تأمل این است که هنوز هم طبق گفته منابع مطلع، سازمان های اطلاعاتی انگلیس در منطقه بازوی اصلی دولت امریکا در منطقه هستند، حتی کاخ سفید بر مبنای اطلاعات دریافتی از MI۶ انگلیس رژیم صدام را متهم کرد که از آفریقا اقدام به خرید اورانیوم برای تولید بمب اتمی نمود.
امری که هم اکنون و در این برهه زمانی مشخص است آن است که امروز امریکا می خواهد یکه تاز قدرت در منطقه خلیج فارس باشد، متأسفانه در تحلیل نفوذ ایالات متحده امریکا در زمان ما نسبت به نقش های پنهان دولت انگلیس چندان توجه نمی شود. چنان که یکی از مورخان این کشور گفته تا زمانی که مسئله نفت و گاز اهمیت دارد ابعاد نفوذ سیاسی و نظامی این کشور در منطقه خلیج فارس جاری و ساری است به طوری که در حال حاضر ارتش ایالات متحده امریکا بیشترین بهره را از تجربه اطلاعاتی انگلیس می برد.
در این واقعیت تردید نیست که به اندازه امریکا، انگلیسی ها نیز ایران را سد راه نفوذ خویش در کشورهای شیخ نشین می دانند لذا نباید تعجب کرد که هنوز گوردون براون در سفر منطقه ای خود برای کم رنگ کردن نقش ایران علاوه بر حضور نظامی سعی می کند رابطه خود را با کشورهای عرب منطقه گسترش دهد و همانند بوش و بلر آنها را از ایران بترساند.
انگلیسی ها به تجربه می دانند که در جهان متحول امروزی همچنان راه برای نیل به قله های قدرت، نفت خلیج فارس است و انرژی به مثابه یکی از ارکان اقتصاد شناخته شده و عاملی کلیدی در امنیت ملی و سیاسی خارجی کشورها است و ایران به علت آنکه از لحاظ جغرافیایی و استراتژیک مابین دو کانون انرژی خلیج فارس و دریای خزر می باشد دارای قدرتی بی مانند در منطقه است و تنها کشوری است که ظرفیت چالش با غرب دارد.
البته دیپلماسی ایران این ترفند لندن و واشنگتن را به فراست دریافته است لذا در این شرایط ایران به جای چالش با اعراب ضمن همکاری اقتصادی با این کشورها در منطقه خلیج فارس فرضیه تهدید سازی غرب را خنثی کرده است.
محمد بهمنی قاجار
منبع : روزنامه ایران