جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

جاسوس سابق، نخست وزیر آینده؟!


جاسوس سابق، نخست وزیر آینده؟!
ماه گذشته برای رژیم صهیونیستی ماه پر تنشی بود، انتخابات درون حزبی حزب کادیما برگزار شد و«زیپی لیونی» توانست در این انتخابات بر رقیب خود شائول موفاز غلبه کند و با این پیروزی مامور تشکیل کابینه جدید رژیم صهیونیستی شود.
وظیفه ای که به نظر می رسد لیونی در راه انجام آن با مشکلات متعددی مواجه باشد. زیرا از یک سو افراد سرشناس حزب کادیما از سمت خود کناره گیری کرده و احزاب دیگر نیز تمایلی برای حضور در دولت ائتلافی به رهبری لیونی ندارند.
از سوی دیگر ایهود باراک رئیس حزب کار و بنیامین نتانیاهو رئیس حزب لیکود، دو حزب رقیب کادیما، خواستار برگزاری انتخابات عمومی شده اند تا نخست وزیر جدید صهیونیستها از این طریق انتخاب شود.
پرسشی که در اینجا مطرح می شود این مورد است که لیونی با توجه به تجربیات خود در موساد در برابر این مشکلات چگونه عمل می کند و اینکه آیا شخصی که رئیسان سابق او از وی به عنوان یک مامور شایسته یاد می کنند آیا می تواند اسراییل در حال فروپاشی را از خطر سقوط نجات دهد؟ نکته ای که در این میان نباید آن را فراموش کرد این مسئله است که لیونی به غیر از زندگی فعلی خود در سالهای گذشته زندگی مخفیانه ای را نیز داشته، زندگی ای که اطلاعات چندانی درباره آن در دست نیست.
چگونه ممکن است زنی که زمانی به عنوان یکی از مامورین موساد در یکی از کشورهای اروپایی خدمت می کرد، هم اکنون تبدیل به رهبر جدید صهیونیست ها شده باشد. زیپی لیونی زمانی که اسراییل در حال مبارزه با گروه های فلسطینی در اروپا و همین طور تلاش برای از بین بردن فعالیت هسته ای عراق بود، در فرانسه به عنوان یک جاسوس فعالیت می کرد.
اگر نگاهی کوتاه همانند اپیزودی به مدت زمان یک چشم برهم زدن به زندگینامه نخست وزیر آتی رژیم اسراییل داشته باشیم این مسئله توجه ما را به خود جلب می کند: یک نیروی جوان و خطرناک که در یکی از مخوف ترین سرویس های مخفی جهان خدمت کرده است.
بخشی از فعالیت های موساد در اروپا درست زمانی که لیونی وارد این سرویس اطلاعاتی شد به شرح زیر است:
▪ جنگ زیرزمینی
ـ آوریل :۱۹۷۹ انفجار در صنایع تاسیساتCNIMدر«لا سینه سور مر » که منجر به منهدم شدن راکتور ساخته شده برای عراق شد. موساد مظنون به انجام این انفجار است.
- اکتبر :۱۹۸۰ انفجار یک دستگاه خودرو در نزدیکی پرستشگاه یهودیان پاریس که منجر به کشته شدن چهار نفر شد.
ـ ژوئن :۱۹۸۰ «یحیی المشهاد» رئیس برنامه هسته ای عراق ، در اتاق هتلی در پاریس به قتل رسید.
گمان می رود المشهاد قربانی یکی از عملیات های تروریستی گروه های ضربت موساد شده باشد.
درآن زمان مناخیم بگین نخست وزیر اسراییل به یک روزنامه نگار گفته بود که امیدوار است فرانسه درس های لازم را از ترور المشهاد گرفته و دیگر در اندیشه کمک به برنامه هسته ای عراق نباشد.
ـ ژوئن :۱۹۸۱ اسراییل راکتور هسته ای ساخته شده در عراق توسط فرانسه را بمباران کرد. در این بمباران یک دانشمند فرانسوی کشته شد. نقش موساد در این بمباران تقریبا محرز است.
ـ آگوست :۱۹۸۲ شش کشته و ۲۲ مجروح در جریان آتش گشودن پنج فرد مسلح به روی مردم به یک مکان یهودیان در پاریس. در این حمله از نارنجک نیز استفاده شد.
لیونی به عنوان شخصی که در آستانه نخست وزیری اسراییل قرار دارد سکوتی معنی دار درباره حضور خود در موساد که بخش عمده آن در پاریس و در اوایل دهه ۱۹۸۰ بوده اختیار کرده است.
بر همین اساس گزارش های موجود درباره وی، لیونی را از یک عامل فعال در ترور فعالان عرب در سراسر اروپا تا به عنوان مغز متفکری که راهکارهای مناسبی را برای عاملین موساد در خانه های امن پایتخت فرانسه آماده می کرد طبقه بندی کرده اند. به مانند هر یهودی ساکن سرزمین های اشغالی، لیونی در دوران جوانی برای گذراندن دوران سربازی به ارتش و زمانی که ۲۲ سال داشت به موساد پیوست.
لیونی در سال ۱۹۸۰ به موساد پیوست و در آن زمان این سرویس جاسوسی سرگرم شناسایی و ترور مبارزان فلسطینی بود و پس از آن موساد اقدام به جمع آوری اطلاعات درباره راکتور هسته ای عراق کرد و جنگنده های اسراییل در سال ۱۹۸۱ این راکتور را بمباران کردند.
نه تنها لیونی بلکه هیچ کدام از رابطان او حق ندارند تا درباره فعالیت چهارساله وی در موساد حرفی بزنند.
موساد جزئیات زیادی درباره لیونی منتشر نکرده اما یافته های روزنامه تایمز نشان می دهد که رهبر جدید حزب کادیما زمانی که به عنوان یک عامل جاسوسی در اروپا خدمت می کرده خطرات زیادی را به جان خریده است. به گفته «افراهیم هالوی» رئیس سابق موساد لیونی در یک واحد ویژه خدمت می کرد. او یک مامور قابل اعتماد بود که تمامی ویژگی های یک مامور ایده آل را داشت.
هالوی به دلایل امنیتی از بیان جزئیات درباره واحد تخصصی که لیونی از سال ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۴ در آن خدمت می کرد خودداری کرد.
اما با این وجود این نکته مشخص است که لیونی در آن سالها با عملیات های ترور فعالان فلسطینی و همچنین منهدم کردن تاسیسات هسته ای عراق در ارتباط بوده است.
به گفته یکی از ماموران سابق اطلاعاتی رژیم اسراییل، لیونی در سن ۲۲ سالگی و پس از آنکه دوره خدمت ملی خود را به اتمام رساند به استخدام موساد درآمد.
لیونی با یکی از دوستان دوران کودکی خود به نام میرا گال به استخدام موساد در آمد.
گال خود به مدت دو دهه در موساد فعالیت کرد و هم اکنون به عنوان رئیس دفتر لیونی در وزارت خارجه فعالیت می کند.
به گفته این مقام سابق موساد، همانند بسیاری از جاسوسان تازه کار، لیونی نیز باید دوره های آموزشی را سپری می کرد.
لیونی بخش زیادی از این دوره ها را در خانه های امنی که معمولا توسط واحدهای نظامی و جاسوسان قدیمی فعال در امر ترور در سراسر اروپا استفاده می شد پشت سر گذاشت و این نکته مشخص است که حضور در چنین مکانهایی خطرات خاص خود را دارد.
عامل موساد که در انگلیس متولد شده می گوید: من نمی گویم که لیونی مسئول خانه های امن موساد بوده، مردم فکر می کنند که مسئول خانه های امن بودن یک شغل ساده و بدون ریسک است در حالی که حقیقت چیز دیگری است. هر چند مردم اطلاعات زیادی درباره خانه های امن ندارند اما باید بگویم که این خانه های امن در پاره ای از اوقات تبدیل به مکانهای بسیار خطرناکی می شوند.
لیونی پس از پشت سر گذاشتن دوره کارآموزی به عنوان افسر عملیات های صحرایی مشغول پشت سر گذاشتن دوره های تخصصی شد.
او در این دوره ها نحوه یافتن و استخدام نیروهای جدید و همچنین نحوه جمع آوری اطلاعات در محیط های بسیار گسترده و در میان دشمنان زیاد اسراییل را فرا می گرفت.
لیونی زمانی مشغول فرا گرفتن این دوره ها شد که سازمان آزادی بخش فلسطینPLO دفتر خود را از بیروت متشنج به سواحل امن تونس منتقل کرده بود.
به گفته اریک دنس از ماموران سابق سرویس اطلاعاتی فرانسه، ورود لیونی به این مقطع همزمان با دوره ای بود که اسراییل با حملات گوناگون خود پیامهای سیاسی قوی را به گروه ها و کشورهای مختلف مخابره می کرد. از زمان جنگ شش روزه در سال ،۱۹۶۷ پاریس تبدیل به یکی از پایگاه های اصلی موساد شده بود که دلیل آن را می توان در این دو مورد جستجو کرد؛ اول آنکه موساد رابطه گسترده ای با سرویس های اطلاعاتی فرانسه داشت و دوم آنکه تعداد زیادی از فلسطینی ها در فرانسه اقامت داشتند.
آن دسته از عوامل موساد که در خارج از پاریس فعالیت می کردند در عملیات هایی چون ترور و بمب گذاری شرکت می کردند که هدف اغلب این عملیات ها گروه ها و چهره های فلسطینی بودند. البته ماموران موساد عملیات نفوذ در گروه های فلسطینی را نیز در دست اجرا داشتند. که از میان این افراد و گروه ها می توان به ایلیچ رامیرز سانچز با نامهای مستعار کارلوس و جکال و همچنین گروه ابو نیدال اشاره کرد.
این گروه مسئول قتل عام شش نفر در رستوران گلدنبرگ در منطقه رودس روزیرز در آگوست ۱۹۸۲ و بمب گذاری شهر پاریس در همان سال که منجر به کشته شدن پنج نفر شد، بود.
در آن زمان موساد دو پایگاه در پاریس داشت. این مطلب توسط روجر فالیگات نویسنده چندین کتاب درباره سرویس های اطلاعاتی ثابت شده، یکی از این پایگاه ها زیر پوشش فرانسه و دیگری تحت پوشش اروپای غربی فعالیت می کرد.
فالیگات در مصاحبه با تایمز می گوید: در آن روزها ( یعنی همزمان با آن ترورها ) من خبرهایی درباره ورود لیونی به موساد شنیده بودم. در آن دوره اسراییل تعداد زیادی زن را به استخدام خود درآورده بود.
استخدام این زنها فقط به دلیل خدمت آنها در ارتش نبود بلکه توانایی آنها در صحبت به زبانهای دیگر و قدرت تجزیه وتحلیل آنها یکی از دلایل اصلی استخدام آنها در موساد بود. زمانی که به نحوه خدمت لیونی در موساد نگاه می کنیم به این نتیجه می رسیم که او یک عامل سیاسی و تجزیه گر امور در موساد بوده است.
فعالیت موساد در فرانسه روی عقیم گذاشتن اقدامات صدام حسین برای توسعه یک زرادخانه هسته ای و خرید سوخت هسته ای برای تاسیسات هسته ای خود در منطقه اوسیراک در خارج از بغداد نیز متمرکز شده بود.
در ژوئن ۱۹۸۰ یک دانشمند هسته ای متولد مصر که در برنامه هسته ای عراق فعالیت می کرد در اتاق هتل محل اقامت خود در پاریس به قتل رسید. این عملیات تروریستی به عنوان یکی از کارهای عادی موساد شناخته شده بود.
یک ماه پس از این واقعه زنی که آن شب در هتل بود و صداهایی را از اتاق این دانشمند هسته ای شنیده بود در یک حادثه رانندگی کشته شد.
در آن زمان مناخیم بگین نخست وزیر اسراییل بود و پس از این دوقتل ابراز امیدواری کرد که فرانسه درسهای لازم را از این دو قتل گرفته باشد و در کمک های خود به عراق تجدید نظر کند.
درست یک سال بعد از این وقایع تاسیسات هسته ای عراق توسط بمب افکنهای اسراییل بمباران شد.
گزارشهای سرویس های اطلاعاتی فرانسه نشان می دهد که لیونی جزو گروهی بوده که در سال ۱۹۸۳ در پاریس عبدالرسول یکی از دانشمندان هسته ای عراق را در یک مراسم شام در پاریس مسموم کردند.
میرا گال درباره خاطرات خود از آن روزها می گوید: خطراتی که ما را تهدید می کرد قابل لمس بود.
اگر مرتکب اشتباهی می شدیم نتیجه آن بازداشت شدن بود که این بازداشت اثرات منفی سیاسی زیادی برای اسراییل در پی داشت.
● خطراتی که ماموران موساد در اروپا را تهدید می کرد
پس از آنکه گروه ابو نیدال با شلیک گلوله بر سر شلعوم آرگف سفیر اسراییل در لندن وی را به طور جدی مجروح کرده و پس از آنکه اسراییل حمله گسترده ای را به جنوب لبنان به منظور ریشه کن کردن سازمان آزادی بخش فلسطین آغاز کرد جدی تر شد.
هالوی در این مورد می گوید: این که کسی بتواند در آن موقعیت تصمیم درستی را اتخاذ کند نیازمند قضاوت صحیح و شجاعت بود. ممکن بود شما تمام گروه را به خطر بیندازید و یا اینکه درهای موقعیت های مختلفی که پیش از این وجود نداشتند را به روی گروه باز کنید.
اینها وظایفی بود که لیونی انجام می داد و من معتقدم که بر اساس همین تجربه ها لیونی شرایط لازم برای تشکیل دولت و رشد تل آویو را دارد.
هالوی برای این گفته های خود سال ۲۰۰۳ را زمانی که به عنوان مشاور امنیت داخلی اسراییل خدمت می کرده مثال می زند.
در آن زمان لیونی که به عنوان یک تحلیل گر در موساد خدمت کرده بود و تجاربی را در این زمینه به دست آورده بود به عنوان یکی از جوانترین اعضای کابینه وارد دولت شد و لیونی وارد کابینه آریل شارون شده و در تعیین چندین نفر از اعضای کلیدی پستهای امنیتی نقش به سزایی را ایفا کرد.
به گفته هالوی این نشان می هد که لیونی می داند چه کاری را انجام می دهد و هم اکنون او می خواهد برای خواسته های خود ایستادگی کند.
لیونی پس از آنکه موساد را ترک کرد مشغول تحصیل در رشته حقوق شد و این کار را تا اواخر دهه ۱۹۹۰ یعنی زمانی که وارد دنیای سیاست شد ادامه داد.
لیونی در اولین روزهای حضور خود در حزب لیکود به عنوان دستیار شارون- کسی که دارای سوابق جنگی و جنایت های زیادی بود و در سال ۲۰۰۱ به عنوان نخست وزیر رژیم صهیونیستی منصوب شد- فعالیت می کرد.
شارون پس از رسیدن به پست نخست وزیری، پست وزارت همکاری های منطقه ای را به لیونی داد، هر چند این پست، پست چندان با اهمیتی نبود، اما از فاصله سال ۲۰۰۱ تا ،۲۰۰۶ پست وزارت در هفت وزارتخانه اسراییل را تجربه کرد و در این سال ها با نشان دادن تمایلات و گرایش های آمریکایی خود توانست موقعیت خود در لیکود را ارتقا دهد.
زمانی که شارون در اواخر سال ۲۰۰۵ لیکود را ترک کرده و حزب کادیما را بنا نهاد، لیونی بدون هیچ درنگی از او تبعیت کرده و لیکود را ترک گفت. شش هفته بعد از تاسیس کادیما زمانی که شارون به واسطه یک سکته زمینگیر شد لیونی با وجود آن که از رقیبان اولمرت محسوب می شد، به حمایت از وی برخاست.
در نظر یهودیان جدایی لیونی از لیکود یکی دیگر از اقدامات برجسته او محسوب می شود اما خود لیونی در مصاحبه ای دلیل جدایی اش از لیکود را این گونه بیان می کند: دیگر نمی توانم در حزبی باقی بمانم که ایدئولوژی و قالب آن بر پایه کلمه نه شکل گرفته... لیکود می گوید نه فلسطین، نه این و نه آن اما من می گویم حد وسط این ها، حد وسط به معنای یک موقعیت میان حزب راست و چپ نیست بلکه به معنای اعتدال ایدئولوژی است.
لیونی که هم اکنون ۵۰ سالگی خود را تجربه می کند بسیاری از کلیشه ها و ساختارهای موجود در سرزمین های اشغالی را به چالش کشیده است.
کسی که در یک خانواده پنهان کار صهیونیستی رشد کرده و هم اکنون به مدافع طرح زندگی در کنار فلسطینی ها تبدیل شده، ایده اسراییل بزرگ را رها کرده و در عوض طرح دو کشور مستقل فلسطین و اسراییل در کنار یکدیگر را ترویج می کند.
کسی که زمانی به عنوان مامور مخفی موساد انجام وظیفه می کرد، امروز با رهبران کشورهای عربی دور یک میز نشسته و با روزنامه های عربی مصاحبه می کند!
هر چند که لیونی همواره مبادی آداب نبوده اما ترکیب ایده های قدیمی با واقعیت های موجود در عصر حاضر از او شخصیتی ساخته که مورد اطمینان اغلب یهودیان حاضر در سرزمین های اشغالی اعم از چپ یا راست گرا است.
لیونی هم اکنون خود را به عنوان رهبری می بیند که مسوولیت پذیر و آگاه است و اکنون که تمایل آمریکا برای رسیدن به صلح در خاورمیانه را می بیند از ایده تشکیل دو دولت مستقل حمایت می کند.
لیونی در یکی از سخنرانی های خود در ساختمان وزارت خارجه اسراییل گفته: حمایت از راه حل تاسیس دو کشور مستقل (فلسطین و اسراییل) ایده ای است که من با آن بزرگ شده ام، ایده ای که می گوید اگر خواهان زندگی در سرزمین خود هستید، نیازمند به پذیرش راه حل دو کشور مستقل هستید... یک کشور یهود... در حالی که به فلسطینی ها این امکان را می دهد تا با دستان خود، سرزمین خود را بسازند.
نتانیاهو درباره لیونی می گوید: او یک سخنران مادرزاد نیست، انگلیسی اش ایراد دارد و لهجه اسراییلی اش مصنوعی است و این در حالی است که او را در اغلب مجالس به عنوان یک انسان گوشه گیر مشاهده می کنیم.
اما لیونی در داخل و خارج از سرزمین های اشغالی جوایزی را نصیب خود کرده و این جوایز به دلیل تلاش های او برای دستیابی به صلح (!) به وی اهدا شده است، موردی که سیاستمداران اسرائیلی اهمیت چندانی برای آن قایل نیستند.
اما خود لیونی در این باره می گوید: برای من تنها انتخاب موجود تحقق بخشیدن به رویای شکل گیری اسراییل است، کشوری یهود که با دموکراسی و سایر ارزش ها آمیخته باشد، فکر می کنم این انتخاب درستی است اما این انتخاب هرگز انتخاب آسانی نیست و سختی هایی را برعهده دارد سختی هایی که سایر افرادی که از بیرون به قضیه نگاه می کنند، آن را درک نمی کنند، تحقق بخشیدن به این رویا نیازمند بازپس گیری سرزمین هایی است که یهودیان می گویند (ادعا می کنند) متعلق به آنهاست و هزاران سال در آن ساکن بوده اند.
منبع: تایمز
ترجمه : حمید بیاتی
منبع : روزنامه جوان