دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

رویه‏های نوین از مواجهه سنت و تجدد


رویه‏های نوین از مواجهه سنت و تجدد
نویسنده، سنت را به معنای دین و تمدن دینی گرفته و به بررسی تضادهای تجدد با سنت پرداخته است. وی جمودگرایی و التقاط را دو وجه افراط و تفریط، در برخورد با مسئله سنت و تجدد، می‏داند و این مسئله را از دیدگاه شهید مطهری پی می‏گیرد.
● شناخت سنت‏
قرن بیستم، کانون برخوردهای سخت میان اندیشه‏های فلسفی - مکتبی، در راه پی‏ریزی نظام نوین جهانی، بود. این برخوردها، که آمیخته با تفکرات متعدد سیاسی بود، گروه توانمند کشورهای توسعه‏یافته را وادار کرد تا برای رهایی از این درگیری‏ها، سنت و تجدد را، به شیوه‏های گوناگون، در مقابل هم قرار دهند و توانمندی خود را به تجدد و ناتوانی جهان سوم را به سنت نسبت دهند.
سنت از دین و دین‏داری تفکیک‏ناپذیر است و در کوتاه‏ترین عبارت، می‏توان آن را چنین تعریف کرد: سنت، یعنی دین و تمدن دینی با محوریت مردم دینی و دین‏دار. سنت همان باورهای بی‏پایان دین اسلام است که متأسفانه بخش عظیمی از پیکره آن، هنوز ناشناخته مانده است. تعریف سنت در چارچوب دین و تمدن دینی، هر گونه وجه تمایز بین علوم دینی با علوم غیر دینی را مردود می‏کند. در این زمینه استاد مطهری می‏فرماید: «فرض واجب است بر مسلمین که همه علومی را که مقدمه رسیدن به هدف‏های اسلامی است، فراگیرند و کوتاهی نکنند. با این قیاس می‏توانیم همه علوم مفید را علوم دینی بدانیم».
اگر مفهوم سنت، مجموع تعالیم دینی و فهم و عمل دین‏داران است، پس یقیناً باید کارکرد آن را برای جامعه دین‏دار، روزآمد و، بر مبنای مقتضیات، مشخص و معین کرد؛ چرا که تمدن دینی مساوی است با عملکرد دین‏داران در طول تاریخ.
شهید مطهری به این نکات توجه عمیق کرده است و گاهی از آن با عنوان «دین و فکر دینی» یاد می‏کند و می‏گوید: «دین یعنی حقایق و اصول کلی‏ای که ذکر کرده، و این با فکر دینی، یعنی فکر دین‏داران و طرز تلقی آنها از دین و شیوه عمل آنها به تعالیم دین، متفاوت است» و تصریح می‏کند که «اسلام یک، حساب دارد و مسلمین، حساب دیگری».
● شناخت تجدد
آنچه در باب ابهام و نارسایی تعریف سنت ذکر شد، عیناً درباره تجدد نیز صادق و جاری است در شناخت تجدد، دو نکته اساسی مطرح می‏شود: اول، این‏که دشمن‏شناسی مبتنی بر حقایق، و به معنای عام آن است؛ چرا که حق و حقانیت همیشه دشمن داشته و، به علاوه، ادیان آسمانی - به ویژه دین اسلام، که در همه زمان‏ها انعطاف دارد - بیش از دیگر گونه‏های هویتی در معرض آسیب‏پذیری قرار می‏گیرند. به فرموده قرآن کریم، «بسیاری از اهل کتاب دوست دارند که ما را پس از ایمانمان کافر کنند.» و یهودیان و مسیحیان از ما راضی نخواهند شد، مگر آن‏که از آیین آنها پیروی کنیم. این همان چیزی است که امروزه به نام تجدد و مدرنیته، در سایه تولیدات اقتصادی و ابزار فرهنگی، بیش از هر زمان دیگر از آن سوء استفاده شده و، با مفهومی کاربردی، در خدمت متلاشی ساختن سنت قرار گرفته است. دوم، شناخت جهان جدید و مقتضیات زمان است.
شهید مطهری ضمن موافق بودن با اصل تغییر و تحولات زمانه و ضرورت شناخت آنها، در دو قسمت، این موضوع را مطرح کرده است: اول، انحرافات زمانه که باید با آن مبارزه کرد؛ دوم ، مقتضیات زمانه که باید به طور اصولی از آن پیروی کرد. نکته مهمی که در دیدگاه‏های تاریخی و پی‏گیری ریشه‏های تجدد حائز اهمیت است، تفکیک دلایل معرفتی از عوامل وضعیتی است. به این معنی که باید توجه کنیم سلسله‏ای از آرا و عقاید، از یک‏سو، و زنجیره‏ای از وقایع و حوادث، از سوی دیگر، با فراز و نشیب و تحولاتی خاص، زمینه سازِ به وجود آمدن عقاید و پدیده‏های خاصی در دنیای جدید بوده‏اند. امروزه، در تمام کشورهای مبتنی بر اصول سنت‏ها و باورها، فوتبال همانند دنیای مدرن رواج دارد. هر مسابقه با هر هدفی تماشاگران زیادی را به سوی خود جلب می‏کند. در کشور ما به هنگام تلاوت قرآن، پیش از شروع یک بازی ملی، همه تماشاگران از جا بلند می‏شوند و با سکوت دل‏نشین به آن گوش فرا می‏دهند (این یعنی یک علت معرفتی که همه معلول را در بر می‏گیرد). اما درست دقایقی بعد، در حین بازی یا پس از کسب نتیجه، واکنش‏ها با اصول سنتی فاصله می‏گیرد و هیچ یک از رفتارهای تماشاگران (اعم از بروز شادی برای برد یا بروز خشم و ناراحتی برای باخت) مصداق سنتی ندارد و ناشی از دلایل وضعیتی این جماعت است. در واقع، آمیزه‏هایی از الگوهای تجدد و تجددگرایی است که منجر به بروز چنین رفتارهایی می‏شود. لذا باید تلاش کرد تا این دو واکنش متفاوت از یک جریان مشترک را به هم متصل نکنیم. با توجه به مثال فوق می‏توان اذعان کرد آخرین نکته‏ای که در شناخت تجدد نقش دارد، مستقل بودن آن است؛ به گونه‏ای که تقریباً تمام عقیده‏های مدرن امروزی میوه‏های این درخت مستقل هستند که، به عقیده بسیاری، در اومانیسم ریشه دارد.
در مقابل دیدگاه فوق، نظر دیگری نیز وجود دارد که می‏گوید عقیده‏ها و پدیده‏های جهان جدید میوه‏های یک درخت نیستند، بلکه همه این عقاید منفک از یکدیگر هستند. اتخاذ هر یک از دو موضع فوق در شناخت تجدد، تأثیری جدی در قضاوت‏های بعدی خواهد گذاشت.
● تعارض سنت و تجدد
تعارض‏های سنت و تجدد را می‏توان مشتمل بر دو قسم دانست: تعارض‏های نظری و تعارض‏های عملی.
نوع اول، بیان‏گر تعارض در جهان‏بینی‏ها، دیدگاه‏ها، طرز تلقی‏ها و آرا و عقاید است و دنیای جدید را در مقابل دنیای سنتی قرار می‏دهد. اما تعارض‏های عملی حکایت از شرایطی دارد که در آن، نهادها، پدیده‏ها، نیازهای زندگی و رفتارهای فردی و اجتماعی انسان متجدد، مغایر و بلکه متضاد با آن چیزی است که در دنیای سنتی جریان دارد. استاد مطهری بروز تعارض‏ها و ایراد شک و شبهه‏ها را مجال و فرصت مغتنمی برای آشکار شدن حقانیت تعالیم اسلام می‏داند.
یکی از عمده چالش‏هایی که در دوران شکل‏گیری مدرنیته ایجاد شد، بیگانگی اخلاق شایسته انسانی با ظاهر تجدد بود که انسان را به مسیرهای ویرانگری هدایت کرد. با ظهور تجدد و به حاشیه رفتن اخلاق، معنی‏داری زندگی به سمت پوچی سوق داده شد، دین به عنوان یک پشتوانه قوی برای اخلاق در محدودیت قرار گرفت، اخلاقیات برخاسته از عبودیت و خداپرستی جای خود را به خودخواهی و منفعت‏طلبی داد و مفاهیم و گرایش‏های اخلاقی از حالت بدیهی به سمت نسبیت‏گرایی رفت.
انسان امروزی، در بسیاری از جوامع، خود را پای‏بند مقدسات نمی‏داند، همه ارزش‏های انسانی را قراردادی می‏داند و در اندیشه‏های سیاسی و حقوقی خود، به جای توجه به فقه الهی و دغدغه تکلیف، به قراردادهای اجتماعی و مصالح و منافع مادی می‏اندیشد. در برخی جوامع، پیروی از سنت‏ها، رسوم و آداب - عمدتاً مبتنی بر ارزش‏های دینی - اصالت خود را از دست داده‏اند و آرامش ناشی از فرهنگ ایمانی جای خود را به اضطراب و یأس ناشی از پوچ‏گرایی سپرده است. دین‏داری واقعی متأثر از دین‏نماهای انسان‏ساخت (ملاحظات زمانی و مکانی در ایدئولوژی) و آیین‏های ابداعی است و بالاخره این‏که ابزار جای‏گزین اصالت شده است.
از هم‏گسیختگی خانوادگی و برداشته شدن محدودیت‏ها، از دیگر اثرات تجدد و مدرنیته است. از مؤثرترین عضو اثرگذار در ساختار خانواده، یعنی زن، به طور کاملاً حرفه‏ای، استفاده ابزاری شده است. استحکام خانوادگی حتی در کشوری مثل ایران نیز، رفته‏رفته، سست می‏شود و عواطف سنتی جای خود را به بی‏عاطفگی می‏دهد.
● نقد سنت و تجدد
اولین نکته قابل بحث درباره نقد این دو اصل، آن است که آیا، در مواجهه با این دو، باید مطلق برخورد کرد، یا نسبی. در نقد هر یک از این دو اصل باید روش مطلق‏نگری و همچنین تقلید کورکورانه را کنار گذاشت؛ زیرا دو مشکل فوق، مانع از دست یابی به هر گونه نقد سالم و منصفانه می‏شود. استاد مطهری، به پیروی از آیات و روایات، یک اشکال عمومی را که در همه اقوام بوده و همه پیامبران با آن روبه‏رو بوده‏اند، تقلید از گذشتگان می‏داند.
شهید مطهری، در این مورد، تحلیل‏های بسیار منطقی و زمانه‏پسندی ارائه کرده است که، اگر کمی مدبرانه و مسئولانه به آن توجه شود، می‏تواند راه‏گشای بسیاری از ابهامات موجود بر سر راه سنت و همسویی آن با تجدد باشد. وی در چهار محور مهم این مقوله را در بوته نقد گذاشته است: علل انحطاط مسلمانان؛ احیای تفکر دینی و دین‏داری و اصلاح‏گری عمقی؛ آسیب‏شناسی دینی و دین‏داری در کنار نقد سنت. به هنگام نقد تجدد نیز عده‏ای دستاوردهای دنیای جدید را مطلق و غیر قابل تردید می‏دانند و برخی دیگر آن را قابل نقد و بررسی. آنچه در بحث نقد تجدد بیش از همه چیز توجه ما را به خود جلب می‏کند، بحث تضادی است که با سنت پیدا می‏کند. نقد تجدد، به صورت جدی و همه جانبه، در آثار شهید مطهری به چشم می‏خورد و می‏تواند الگو و سرمشق قرار گیرد. تجدد، توسط کسان دیگری که عمدتاً از سنت‏گرایان غرب هستند نیز مورد نقد واقع شده است. این گروه به‏ویژه نسبت به فلسفه جدید غرب، که معتقد است نقش مهمی در شکل دادن به تجدد ایفا کرده، موضع گرفته‏اند و آن را انحرافی از میراث ابدی بشریت می‏دانند و، در مقابل، خود به حکمت خالده اعتقاد دارند.
دسته‏ای دیگر از منتقدان تجدد، بر خلاف موارد فوق، نه از منظر و ملاک‏های سنتی، بلکه از منظر برآمده از دنیای جدید به نقد آن می‏پردازند. این جریان اصطلاحاً فراتجدد یا پست مدرنیته نام دارد. هیچ نسبت ضروری میان پست مدرنیسم و تفکر سنتی - به ویژه ادیان - وجود ندارد و نباید گمان کرد که پست مدرنیسم به معنای نفی مدرنیسم و بازگشت به سنت و تفکر اسطوره‏ای است، یا دینی است برای جبران خلأ معنویت. از دغدغه‏های جدی استاد مطهری در بحث نقد سنت و تجدد، وجود دو گرایش افراطی و تفریطی «جمود و جهالت» است. وی این دو گروه را به زمان کنونی منحصر نمی‏دانست، بلکه سابقه جمودگرایان و متحجران را به خوارج، اشاعره و اخباریون برمی‏گرداند. از سویی دیگر، التقاط و روشن‏فکرمآبی جاهلان را، از زمان خلافت به این سو، مورد بررسی قرار داده است.
باید به این نکته اساسی توجه کرد که ملاک اساسی در موفقیت یک راه حل این است که به دو صفتِ حفظ خلوص تعالیم دینی و توانایی و موفقیت توجه کافی شود. در حال حاضر، اشکال اساسیِ روشن‏فکران مسلمان، در ارائه راه حلِ تعارضات سنت و تجدد، غفلت از یکی از دو صفت فوق است.
● اشاره‏
طرح مباحث سنت و تجدد مسئله‏ای نیست که به سادگی کهنه شود یا زوایای مختلف آن کاویده گردد. از این رو، این بحث هنوز هم برای ما مفید و ضروری است. نکته مهم، نحوه پرداختن به آن است. انتظار می‏رود پس ازگذشت سال‏های متمادی از مطرح شدن این مسئله، در فضای فرهنگی جامعه ما، اینک به لایه‏هایی عمیق‏تر از این مسئله دست یافته باشیم و مشکلات را در سطوح ژرف‏تری دنبال کنیم. اما با تأسف باید گفت هنگامی که از این مسئله سخن می‏گوییم، گویا هنوز باید الفبای آن را بیان کنیم. اغلب نوشته‏های ما در این زمینه چنین ویژگی‏ای را دارند.
رابطه سنت و تجدد را باید از ابعاد مختلف معرفت‏شناختی، انسان‏شناختی، هستی‏شناختی، اخلاقی، حقوقی و اجتماعی بررسی کرد. همچنین باید ویژگی‏های انسان متجدد و انسان سنتی را از یکدیگر بازشناخت. از باب نمونه، می‏توان به رویکرد علمی و پیشرفت علوم تجربی، در انسان متجدد، اشاره کرد و یا مباحثی همچون رشد فناوری و صنعت، بالا رفتن سطح مادی زندگی، دین‏زدایی از صحنه‏های مختلف زندگی به‏ویژه زندگی اجتماعی، انسان‏گرایی افراطی تا حد انسان‏پرستی، فردگرایی، سرمایه‏داری، عقل‏گرایی افراطی و اعتماد بیش از حد توان عقل به آن، دموکراسی، لیبرالیسم و... . البته در میان انسان‏های متجدد مکاتب دیگری نیز پدید آمده است، ولی هیچ کدام به وسعت و پایداری آنچه نام برده شد حمایت نمی‏شوند. برای مثال، مارکسیسم و فاشیسم نیز زاییده مدرنیسم است، اما وسعت دامنه و پایداری لیبرالیسم را نیافته‏اند.
ویژگی‏های یادشده در انسان سنتی به گونه‏ای که بیان شد، یافت نمی‏شود. بررسی تطبیقی ویژگی‏های انسان سنتی و انسان متجدد از مسائل لازمی است که در مباحث سنت و تجدد باید به آنها پرداخته شود و بدون توجه به آن نمی‏توان بحثی جدی در مقوله سنت و تجدد داشت.
کیومرث یزدان پناه‏درو
منبع : معاونت پژوهشی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم