شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

مشارکت سیاسی در عصر ارتباطات


مشارکت سیاسی در عصر ارتباطات
شواهد و مدارک نشان می‌دهند که دوری گزیدن از احزاب کلاسیک اساسا نه به معنای نفی دموکراسی است و نه به معنای سیاست‌گریزی مردم است. اتفاقا هر چه «دموکراسی» برای مردم با اهمیت‌تر می‌شود، فاصله مردم نیز از ساختارهای کهنه بیشتر می‌گردد و مشارکت سیاسی مردم ابعاد وسیع‌تر و عمیق‌تری به خود می‌گیرد. انتخاب احزاب آلمان برای نشان دادن بحران احزاب کلاسیک در دموکراسی‌های غربی دلایل متعددی دارد. عمده‌ترین دلیل وضعیت حقوقی احزاب آلمانی نسبت به دیگر کشورهای صنعتی دموکراتیک به گونه‌ای دقیق‌تر و همه‌جانبه‌تر در قانون اساسی، حقوق اساسی و سرانجام قانون احزاب تعریف و تصریح شده است. از سوی دیگر این موضوع به موقعیت جغرافیایی، اقتصادی و سیاسی آلمان برمی‌گردد که این کشور را در میان کشورهای اروپایی از وزنه سنگین‌تری برخوردار کرده است.
در آلمان بیش از ٣۰ حزب وجود دارد که عملا شش حزب در سطوح ملی و ایالتی از اهمیت سیاسی برخوردارند: حزب سوسیال‌دموکرات آلمان، حزب دموکرات‌مسیحی و حزب سوسیال‌مسیحی باواریا، حزب دموکرات‌های آزاد (لیبرال‌ها)، حزب سبزها، حزب چپ‌ها. قبل از این که به علل دل‌زدگی از احزاب بپردازیم، به ارقام و آماری نگاه کنیم که نشانگر این دل‌زدگی و فاصله‌گیری مردم از احزاب کلاسیک می‌باشد. تا اوائل دهه ۸۰ قرن بیستم، احزاب آلمانی دوره شکوفایی خود را طی نمودند. تعداد اعضای حزب سوسیال دموکرات در سال ۱۹۷۶ از مرز یک‌میلیون گذشت (۱۰۲۲۰۰۰ عضو). ولی تعداد اعضای همین حزب در سال ۲۰۰۵ به ۵۹۰۰۰۰ نفر کاهش یافت. همین روند را حزب دموکرات‌مسیحی طی نمود. اوج عضوگیری این حزب در سال ۱۹٨٣ بود که تعداد اعضای حزب به ۷٣۵۰۰۰ نفر رسید، در سال ۲۰۰۵ تعداد اعضای این حزب به ۵۷۲۰۰۰ نفر تقلیل یافت. ما همین گرایش را در احزاب دیگر مانند سبزها، حزب چپ‌ها و حزب دموکرات‌های آزاد مشاهده می‌کنیم. حزب دموکرات‌های آزاد در سال ۱۹۹۰، ۱۷۹۰۰۰ نفر عضو داشت و در سال ۲۰۰۵ به ۶۵۰۰۰ نفر تنزل یافت. حزب سبزها در سال ۱۹۹٣ با «اتحاد ۹۰» ادغام شد که این دو جریان سیاسی در سال ۱۹۹٨ به هنگام ائتلاف با سوسیال‌دموکرات‌ها توانست در قدرت سیاسی شریک شود. اوج عضوگیری حزب سبزها در همین زمان که تعداد آنها به ۵۰۰۰۰ نفر رسیده بود، در سال ۲۰۰۵ تعداد اعضای حزب سبزها به ۴۵۰۰۰ نفر رسید. حزب سوسیالیست‌های دموکرات که امروز به حزب چپ‌ها تغییر نام داده است در سال ۱۹۹۰، ۲٨۱۰۰۰ نفر عضو داشت و در سال ۲۰۰۵ تعداد اعضای آن به ۶۱۰۰۰ نفر کاهش یافت. در کنار کاهش تعداد اعضای احزاب، ما با یک پدیده دیگر مواجه هستیم: متوسط سن اعضا نسبت به گذشته بالاتر رفته است یعنی اعضای احزاب پیرتر شده‌اند و جوانان کمتر تمایل به عضویت در احزاب دارند. مثلا تعداد ۶۰ ساله‌ها از سال‌های ۹۰ قرن بیستم تا سال ۲۰۰۵ به شدت افزایش یافته است. در سال ۱۹۹۰ تعداد ۶۰ ساله‌های حزب دموکرات‌مسیحی ۲/۲۹ درصد، در صورتی که در سال ۲۰۰۵ این رقم به ۲/۴۶ درصد افزایش پیدا کرد. همین گرایش را ما در حزب سوسیال‌دموکرات می‌بینیم: در سال ۱۹۹۰ تعداد ۶۰ ساله‌ها ۶/۲۴ درصد بوده و در سال ۲۰۰۵، به ۴۳/۶ درصد افزایش یافت. درصد ۶۰ ساله‌های حزب دموکرات‌های آزاد در همین زمان از ۲۵/۳ به ٣۴ درصد در سال ۲۰۰۵ رسید و در حزب سوسیالیست‌های دموکرات (چپ‌ها) تعداد ۶۰ ساله‌ها در سال ۱۹۹۹، ۳/۶۸ درصد و در سال ۲۰۰۵ به ۴/۷۰ درصد افزایش یافت.
آمار فوق نشان‌دهنده یک بحران عمیق در احزاب کلاسیک است. بسیاری از جامعه‌شناسان که در مسائل حزبی تحقیق می‌کنند، این پدیده را تحت عنوان «دل‌زده‌گی» یا حتی «انزجار» از احزاب طبقه‌بندی کرده‌اند. این گرایش به طور عمده از سال‌های ۹۰ قرن بیستم آغاز شده است. در همین رابطه پرسش‌های زیادی طرح می‌شوند: چه تغییراتی در شرایط عینی رخ داده است؟ کیفیت و ذات این بحران چیست؟ آیا می‌توان با اصلاحات حزبی بر این بحران فائق آمد؟ و بسیاری سوالات دیگر.
ارتباطات انسانی، در ماهیت خود وابسته به فناوری‌هایی هستند که محصول کار انسانی است. اولین مکان‌هایی که برای گردهمایی‌های سیاسی به وجود آمدند به تدریج به سالن‌های بزرگ مانند آمفی‌تئاترهایی تبدیل شدند که به بهترین نحو صدای سخنران را به گوش‌شنوند‌گان می‌رساندند. بلندگو، صنعت تلگراف، چاپ، تلفن، رادیو و تلویزیون به طور مستقیم بر تحولات سیاسی، که اساس آن بر ارتباط انسانی قرار دارد، تاثیر گذاشتند. رادیو و تلویزیون در قرن بیستم به وسایل ارتباط‌جمعی اصلی تبدیل شدند.
در قرن بیستم در کنار وسایل ارتباط جمعی فوق، آرام‌آرام فناوری الکترونیکی تکامل یافت. این فناوری که در سال‌های دهه ۶۰ قرن بیستم اساسا جنبه نظامی یا شدیدا محدود علمی داشت، تا سال‌های ۸۰ مختص افراد نخبه جوامع مدرن بود و جنبه همگانی نداشت.
اینترنت با خود نسل جدیدی را پرورش داده است که درک و روحیه‌ای دیگر از فعالیت سیاسی و دموکراسی دارند. از سال‌های نود که مصادف با گسترش اینترنت است، احزاب کلاسیک با بحران روبه‌رو شده‌اند. این احزاب دیگر برای مردم از جذابیت برخوردار نیستند و پیوسته بدنه خود را از دست می‌دهند. چه چیزی در این احزاب وجود دارد یا چه چیزی وجود ندارد که باعث می‌شود دیگر برای مردم کشش نداشته باشند؟
احزاب کلاسیک، احزاب هرمی (سلسله‌مراتبی) هستند. کیفیت ساختاری این احزاب با کیفیت ساختارهای ارتش‌های مدرن فرق اساسی ندارد. برای روشن کردن این موضوع بهتر است نگاهی به ساختار احزاب کشور آلمان بیندازیم. در اینجا باید اضافه کنم که احزاب آلمانی در میان احزاب کشورهای اروپایی از دموکراتیک‌ترین قوانین چه مربوط به تشکیلات درونی آنها و چه رابطه آنها با کل جامعه برخوردار است و این اصول دموکراتیک در حقوق اساسی کشور آلمان تدوین و تصریح شده است. با این وجود، بحث ما درباره ساختارهای کهنه‌ای است که دیگر پاسخگوی نیازهای انسان مدرن نیست.
طبق مقررات مندرج در قانون احزاب کشور آلمان، احزاب بنا بر معیارهای عمودی، منطقه‌ای و کارکردی تقسیم‌بندی می‌شوند. آنها از یک ساخت هرمی (سلسله‌مراتبی) برخوردارند، یعنی از اعضای ساده تا هیات رهبری. طبق تقسیم‌بندی اداری کل جامعه آلمان، احزاب نیز به چهار حوزه تقسیم می‌شوند: بخش، ناحیه، ایالات و کشور. انجمن محلی، پائین‌ترین واحد در تشکیلات حزبی است. پس از آن، فدراسیون ناحیه، سپس فدراسیون ایالتی و سرانجام مرکز کشور. به واسطه ساختار فدراسیونی کشور آلمان، فدراسیون ایالتی از استقلال و خودمختاری بسیار برخوردار است. طبق قانون احزاب، نامزدی برای انتخابات در سطوح مختلف صورت می‌گیرد. مثلا نامزدهای یک ناحیه، توسط فدراسیون ناحیه که از انجمن‌های محلی تشکیل شده است، تعیین می‌شوند و رهبری حزب رسما و قانونا مجاز به اعمال نفوذ نیست در صورتی که در سطوح ایالتی لیست نامزدهای انتخاباتی بر مبنای توازن قوای فدراسیون‌های ایالتی تعیین می‌گردد.
در کنار این تقسیم‌بندی منطقه‌ای حزب، ما با یک «تقسیم‌بندی کارکردی» نیز سر و کار داریم: کنگره حزبی، مجمع اعضا و مجمع نمایندگان منتخب که بالاترین ارگان‌های حزبی هستند. از طریق این ارگان‌ها، دبیرکل، شورای مرکزی و دیگر کمیته‌های مرکزی انتخاب می‌شوند. در کنار انتخاب نخبگان حزبی، در کنگره حزب، خط‌مشی سیاسی حزب نیز تعریف و تدوین می‌شود. از این رو، در سطح ملی کنگره حزبی پاسخگوی سیاست‌های عمومی حزب است، در سطح ایالتی کنگره کوچک حزبی وجود دارد، در سطح ناحیه‌ای کمیته حزبی و در سطح شهرستان (بخش) شورای حزبی عمل می‌کند.
به این اجزای تشکیلاتی، کمیسیون‌ها و زیرمجموعه‌های تشکیلاتی دیگر اضافه می‌شوند، مانند کمیسیون‌های اقتصادی، کشاورزی، بهداشت و.... سرانجام حزب مبادرت به ایجاد یک سلسله بنیادهای فرهنگی و علمی می‌کنند، مانند بنیاد هنریش بول که به حزب سبزها یا بنیاد کنراد آدناور که به حزب دموکرات مسیحی نزدیک می‌باشد.
اعضای احزاب چهار نوع متفاوت هستند:
۱) اعضای ساده که حضورشان عمدتا با پرداخت حق عضویت و زمان رای‌‌دادن تعریف می‌شوند که ٨۰ درصد حزب را تشکیل می‌دهند
۲) فعالان داوطلب (حدود ۱۵ درصد) اینها در کنار مشاغل خود بخشی از وقت خود را صرف کارهای سیاسی می‌نمایند که عمدتا کار سیاسی در قاعده حزب را به عهده دارند،
٣) فعالان (کارمندان) اداری حزب یعنی کسانی که در دفاتر حزبی در مقابل دریافت دستمزد کار می‌کنند و سرانجام
۴) نمایندگان پارلمانی و وکلای سیاسی منتخب. نگاهی کوتاه به احزاب کلاسیک که به احزاب عضوی نیز شهرت دارند، نشان می‌دهد که ساخت تشکیلاتی، به اصطلاح یک جانبه است. از رأس به قاعده هرم، از فرستنده به گیرنده، از گوینده به شنونده و.... ما این ساخت هرمی و یک‌جانبه تشکیلاتی را در همه عرصه‌های اجتماعی می‌بینیم: اقتصاد (مدیر، هیات‌مدیره)، سیاست (احزاب و دولت)، فرهنگ (فرهنگ‌سازان و مصرف‌کنندگان) و غیره.
فناوری اینترنت، آغازگر یک دوران نوین است. این فناوری نه‌تنها بر ارگانیسم اداری جامعه تاثیرات عظیمی خواهد گذاشت بلکه اجزاء متنوع جوامع انسانی را در یک ارگانیسم به غایت ارگانیک و پویا خواهد تنید. با گسترش اینترنت، کیفیت مشارکت سیاسی مردم متحول شد. «اعضای ساده»‌ احزاب، دیگر نمی‌خواهند «ساده»، «شنونده»، «فقط گیرنده» و غیرفعال (پاسیو) باشند، آنها از طریق این فناوری نوین شروع به خردکردن ساختارهای کهنه کرده‌اند. عجیب نیست که بهره‌گیری از اینترنت در احزاب، کیفیت جدیدی به کنکاش حزبی داده است. در همین راستا وب‌سایت‌های احزاب و شخصیت‌های سیاسی شکل‌گرفته‌اند که از طریق «میزگردهای مجازی» می‌توان به طور میان‌‌کُنشی تبادل نظر کرد. اینترنت، فاصله بین بالا و پائین را برداشته است و عضو ساده در این ارتباط میان‌ کُنشی متوجه می‌شود که حتی اگر از اطلاعات وسیع برخوردار نباشد ولی با پرسش‌های منطقی می‌تواند بر تفکر دیگران تاثیر بگذارد.
ولی تاثیرات عظیم اینترنت به طور عمده در خارج از ساختارهای شناخته‌شده و کهنه صورت گرفته است. برخلاف نظر بسیاری از جامعه‌شناسان که دل‌زدگی از احزاب را «سرخوردگی از سیاست» ارزیابی می‌کنند، باید گفت که این دو اساسا ربطی به یکدیگر ندارند. در مقایسه با سال‌های ۸۰ قرن بیستم، مشارکت سیاسی مردم در عرصه بین‌المللی غیرقابل قیاس است. مثلا سال ۲۰۰۵ را اساسا نمی‌توان با سال ۱۹۹۵ مقایسه کرد. زیرا کیفیت و کمیت مشارکت سیاسی مردم در این ۱۰ سال آنچنان متفاوت است که مقایسه جایز نیست. شهروندان جامعه مدنی امروز در اینترنت شکل مجازی خود را تحت عنوان شبکه‌وندان پیدا کرده‌اند. خصلت و کیفیت عمومی شبکه‌وندان در انعطاف‌پذیری، عدم‌وابستگی به مکان و اتکا به اصل میان‌کنشی است.
از طریق اینترنت سه نوع دموکراسی مشارکتی که تاکنون به شکل نظری مطرح بوده‌اند، متحقق می‌شوند:۱) دموکراسی اقناعی که جوهر آن بر دولت‌گری از طریق بحث و روشنگری می‌باشد،
۲) دموکراسی انجمنی یعنی ایجاد گروه‌های خودجوش و ابتکارات مدنی که عمدتا جنبه کوتاه‌مدت و میان‌مدت دارند و
٣) دموکراسی مستقیم، یعنی مشارکت سیاسی مستقیم مردم که به طور ویژه خود را در شوراها و انجمن‌های محلی بیان می‌کند.
طبق تحقیقات جامعه‌شناسان این سه نوع از مشارکت سیاسی از سال‌های ۹۰ قرن بیستم به‌تدریج رو به افزایش نهاده است و هر روز نیز شدیدتر می‌شود. فراهم‌کننده این شرایط اینترنت و جهان شبکه‌وندان است که با سرعت فوق‌العاده‌ای اطلاعات را رد و بدل می‌کنند. با توجه به آمار فوق می‌توان گفت که احزاب کلاسیک در کشورهای صنعتی دموکراتیک، موقعیت سیاسی خود را در جامعه به تدریج از دست می‌دهند. فاصله‌گرفتن مردم از احزاب یعنی بحران مشروعیت سیاسی. این بحران مشروعیت سیاسی برای کشورهایی که از تکثر سیاسی و حزبی برخوردار نیستند، امری طبیعی است، ولی برای جوامعی که ارگانیسم اداری توسط احزاب اداره و تعریف می‌شود به طور غیرمستقیم بحران مشروعیت سیاسی حکومت‌ها را در آینده به دنبال خواهد داشت. همان گونه که گفته شد این بحران مشروعیت نه به علت زیر سوال رفتن «اصل و جوهر دموکراسی» برای آحاد مردم است، بلکه به عکس، امروز درک مردم از دموکراسی و مشارکت سیاسی متحول شده است و به همین دلیل ساختارهای نوینی را می‌طلبد. این که آیا احزاب کلاسیک می‌توانند اصلاحات تشکیلاتی بپذیرند و آنها را به فرجام برسانند و خود را با شرایط نوین تطبیق دهند، امری است که باید به آینده واگذار کرد. به هر صورت، ما با شرایطی نوین روبه‌رو هستیم و به اصطلاح در وسط انقلاب قرار گرفته‌ایم.
پرسش اصلی ما ایرانیان این خواهد بود که احزاب خود را چگونه سامان دهیم تا بتوانیم به نیازهای این انقلاب جهانی پاسخگو باشیم.
مجید کلثومی
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید