یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


وروجکی در خانه های ایرانی ما!


وروجکی در خانه های ایرانی ما!
۱) «هیچ کس نباید وجود لولوهای خانگی را باور کند، حتی بعد از این که حرف «ل» را در کتاب فرهنگ لغت بیاورد و بخواند : «لولو، موجودی خیالی ست که در زمان های قدیم، مردم به وجود آن اعتقاد داشته اند و اکثراً هم نامرئی هستند.»
کلمه «اکثراً» انسان را به فکر می اندازد؛ چون معنی آن «بیشتر» است و نه «همیشه». وقتی که یک لولو همیشه نامرئی نباشد، پس گاهی می شود او را دید؛ شاید هم کسی او را دیده باشد. این است که ما می دانیم یک لولوی خانگی چه شکلی ست: قدش کوتاه و موهای سرش ژولیده است. آدم ها را دست می اندازد و وقتی کسی را گول بزند، خوشحال می شود و به او می خندد. دریانوردان پیر، بیشتر وقت ها از نوع خاصی لولوی خانگی تعریف می کنند. این لولوهای کوچک با کشتی های بادبانی بزرگ سفر می کنند و هر کار احمقانه ای که بتوانند انجام می دهند. لولوها از اتفاق های بد و هوای توفانی خبر می دهند و به این ترتیب به انسان ها کمک می کنند و جلوی اتفاق های ناجور را می گیرند، مثل : «آمدن مه شدید و برخورد کشتی ها با هم و یا شل شدن پیچ های آنها.»
به گمانم از اواسط دهه شصت و یکی از جشنواره های دهه فجر بود که سر و کله «جن خانگی و استاد ادر» در ایران پیدا شد و بعدش هم، این «جن خانگی» با نام «وروجک» و استاد ادر هم ، با نام استاد نجار، در ترکیبی از فیلم زنده و انیمیشن ، به برنامه کودک تلویزیون ایران نقل مکان کردند و محبوب کودکان و بزرگسالان ایرانی شدند.
«الیس کائوت» خالق این «جن خانگی » شیطان است که از خصوصیت عمومی جن های خانگی برخوردار است [موهایی به رنگ هویج که اگر در خانه تان باغچه داشته باشید، گاهی ممکن است جای هویج های رسیده، از خاک بیرونشان بکشید و البته نوعی آفت اند که کشاورزان مناطق شمالی اروپا دل خوشی از آنها ندارند و سگ های گله، اغلب دنبال شان می کنند!] با این تفاوت که «جن های خانگی» موجودات مثبتی نیستند و اگر دستشان برسد گوش هاتان را می کنند و جایشان گوجه فرنگی می کارند! «کائوت» با ترکیب شخصیت یک جن خانگی با پینوکیوی بازیگوش و عوض کردن نقش «استاد ادر» با نقش «استاد ژپتو» به پینوکیویی دست پیدا کرده که از ویژگی های بچه های شیطان دنیای امروز هم برخوردار است. «استاد ادر» که شغل اش نجاری است اغلب از دست این جن خانگی کلافه است اما از طرف دیگر، دوستش هم دارد. نوع شیطنت به کار گرفته شده در این اثر داستانی از همان جنس شیطنت های مجموعه محبوب «ماجراهای من و بابام» است گرچه بابای فرضی اثر کائوت چندان شیطنت ندارد اما اندک شیطنت اش، ترکیب خوبی با جدیت اش ایجاد کرده.
«وروجک، از اول لولوی خانگی بوده و هنوز هم هست. او پیش «ادر» - استاد نجار- زندگی می کند. «ادر» پیرمردی مهربان است که پشت خانه ای یک طبقه، یک کارگاه نجاری دارد. آپارتمان کوچک استاد «ادر» روی همین کارگاه قرار دارد. اگر کسی بخواهد به دیدن او برود، باید از حیاط خلوتی عبور کند که شبیه هزاران حیاط خلوت دیگر است. جالب این که در همین حیاط خلوت، درخت بلوطی روییده که وجودش در شهری بزرگ، کمی تعجب آور است. بقیه دارایی های این حیاط خلوت، چند بوته علف سر در آورده از میان شن ها، چند بشکه زباله چیده شده نزدیک دیوار و میله ای بلند برای تکاندن قالی است که بچه ها گاهی با شکم روی آن آویزان می شوند و تاب خوردن را تمرین می کنند.»
جن خانگی یا لولوی خانگی [که تعریف اش جداست و مترجم محترم کتاب به رغم ترجمه روان، معادل خوبی انتخاب نکرده] یا وروجک، در واقع نقش «تام بند انگشتی» [یا همان «نخودی» خودمان] را بازی می کند. فرزندی که در واقع فرزند واقعی شخصیت پیر داستان نیست اما خداوند ، او را به او مرحمت کرده تا آرزوهایش را برآورده کند. «وروجک» ، «نخودی» دنیای امروز است. راستی! چرا ما درایران، کمی از افسانه های قدیمی، استفاده امروزی نمی کنیم !
۲) «قلب ادر طوری می زد که انگار در مسابقه دو استقامت شرکت کرده است ‎/ با خودش فکر می کرد: «نه، این امکان ندارد! حتماً دیوانه شده ام.» موجود کوچولوی موقرمز سر ادر داد کشید که : «آخه چه فکری به سرت زد که چوب طرف من پرت کردی کم مانده بود سرم بشکند. حالا هم به ظرف سریش لعنتی تو چسبیده ام، لااقل آزادم کن.»
او از جایش تکان نخورد. موجود مو قرمز که گویا پسر بود، دائم خودش را می کشید و دست و پا می زد. با هر حرکت او ظرف سریش هم پرش های کوچکی می کرد. پسرک جیغ می کشید، پاهای لاغرش را به اطراف می کوبید و در حالی که کاکلش سیخ شده بود، می گفت: «می خواهم بروم، بروم!»
- یواش ، یواش! صبر کن تا کمکت کنم.
ادر با احتیاط دستش را به طرف پسرک دراز کرد، ولی دوباره دستش را عقب کشیدو گفت: «می ترسم اگر با دست های بزرگم تو را بگیرم، جایی از بدنت را بشکنم.»
- چرت و پرت نگو! هیچ وقت، هیچ جای بدن لولوهای خانگی نمی شکند.
- تو یک ‎/‎/.
- بعله، لولوی خانگی هستم. حالا آزادم کن!
پسرک، پشت سر هم دستور می داد و پا به زمین می کوبید، ولی استاد ادر حس می کرد که از او بدش نمی آید. او با نوک انگشت هایش لولوی خانگی را از شر ظرف سریش آزاد کرد و گفت: «نمی دانم خواب می بینم یا بیدارم!»
اگر نیشگونت بگیرم، می فهمی که خوابی یا بیداری!
- ادر احساس کرد که نوک سوزنی به پایش فرو رفت و بی اختیار فریاد زد: «آی!» لولو، با یک جست روی جعبه ابزار پرید و در حالی که با خوشحالی به این طرف و آن طرف می دوید، با صدایی گوشخراش گفت: «هی، هی، وروجک نیشگون گرفت. خیلی هم ماهرانه نیشگون گرفت!»
«ادر خندید.»
حتی در فرهنگ شخصیت های افسانه ای ایران هم، فرق زیادی میان «لولو» و «جن» است چه رسد به فرق میان این دو، در افسانه های اروپایی. «جن»، اغلب و اکثر، به هیأت آدمیزاد است با مختصر تفاوت هایی و قدرت ناپدیدشدن دارد و طی الطریق می کند یعنی می تواند به آنی از نقطه ای به نقطه ای دیگر برود بدون آن که محتاج پیمودن مسافت های تعریف شده در علم جغرافی باشد اما «لولو» موجودی بی شکل است[در افسانه های ایرانی ، در بعضی از مناطق، لولوها و غول ها با هم تلفیق شده اند و شکلی دیومانند پیدا کرده اند و در واقع نوعی دیواند همان طور که در افسانه های شمال اروپا که عموماً دریانورد و جهانگرد بوده اند چنین رویکردی دیده می شود] که به شکل ترس های ما در می آید یعنی شکل هر چیزی که ما یا فرزندان ما از آن می ترسند از رئیس اداره گرفته تا ناظم مدرسه! وروجک، یک «لولو» نیست و ما اصطلاحی به نام «لولوی خانگی» نداریم چون اساساً مسکن لولوها در خانه هاست و در گنجه های تاریک و از نور می ترسند و احتمالاً موجه ترین تصویری که از آنان ارائه شده همان انیمیشن مشهوری است که در ایران به نام «شرکت هیولاها» به نمایش درآمد.
تنها وجه آشنایی زدایی شده [نسبت به مدل اصلی جن های خانگی] در داستان «وروجک»، همان سلب جنبه منفی «جن های خانگی» از این «شخصیت» است. او خطرناک نیست شیطان است! نویسنده ، با سلب این جنبه از او، آن را مثل پسرک بازیگوشی نشان داده است که قادر است به تخیل مخاطبان کودک خود جامه عمل بپوشد و هر وقت خواست ناپدید شود و کارهایی را انجام دهد که هر بچه ای معمولاً آرزوی انجامش را دارد اما قدرت انجامش را ندارد. راستی ! متوجه شباهت موهای «وروجک» و «تن تن» شده اید او در واقع «تن تن» کوچکی است [تن تن ، یک نوجوان است] که به جای جهانگردی ، درکارگاه استاد نجار به جست وجوی عجایب می رود! و ما را ، متعجب می کند!
یزدان سلحشور
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید