دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

هر دو راه به ناکجاآباد می رسد


هر دو راه به ناکجاآباد می رسد
نگاهی را که بر تقابل علم بومی با علم جهانی بنا می شود، باید یک نگاه دایلمایی (Dilemma) دانست؛ هنگامی که مسئله به صورت «یا جهانی، یا بومی» مطرح می شود، ما از نظر منطقی در مقابل یک قیاس مضاعف قرار می گیریم که انتخاب هر گزینه، ما را از هدف خود (دانش و نیکروزی خود، جامعه وهستی) بازمی دارد. این نگاه از سه جهت مسئله آمیز است که پیامدهای ناگواری را هم برای خود علم و هم برای جامعه به بار می آورند.
نخست، وجه منطقی موضوع: در این وجه، تباین (Divergence) امر بومی و امر جهانی مفروض گرفته شده است در حالی که هیچ داده ای برای قبول نظریه ای که علم را در یک دایلما، بین جهانی و بومی بودن، متباین با هم بداند، وجود ندارد. تاریخ علم هیچگاه نه می تواند دلالتی بر تباین دانش های بومی با یک دانش جهانی در اختیار ما بگذارد و نه نشانه ای برای ترادف (Synonymy) آنها به دست می دهدچون هیچ یک از دانشهای بومی (مثلاً مکتب معماری اصفهان، یا مکتب فیزیک لایپزیک و غیره) نه مترادف دانش جهانی هستند و نه با آن تباین دارند. نسبت دانشهای بومی و جهانی یا عموم و خصوص مطلق است و یا عموم و خصوص من وجه.
دوم، جنبه اجتماعی مسئله: از آنجا که طرح دایلمایی موضوع، در شرایط جنبشهای استقلال طلبانه در کشورهای آسیایی و از جمله در ایران، صورت گرفته، تقابل های ایدئولوژیک به متباین دانستن، راه برده و چنین دایلمایی را پدیدار ساخته اند. اما هیچ معرفت شناسی ای (Epistemology) آن را حمایت نمی کند. در این شرایط هم نگاه بومی گرایان و هم نگاه جهانی گرایان، هر دو ایدئولوژیک بوده است. از جمله، آنچه جهانی گرایان تحت عنوان «علم جهانی» از آن یاد کرده اند، همان دانش نوین غرب است. ما به وجود یک مسئله اجتماعی پی می بریم که ناشی از بحران جوامعی چون جامعه ماست که طی آن، «مسئله هویت» منشأ ایجاد و طرح ایدئولوژی های مزبور بوده است.
سوم، تأثیر دایلما در فلسفه اجتماع، فلسفه اخلاق و فلسفه سیاست: تالی نگاهی که قائل به بومی بودن محض دانش باشد آن است که ذهنهای مجزا در جهان دانش ناچار به انزوا باشند و هیچ یک نتواند در مقام گفت و گو با اذهان دیگر قرار گیرد. اما نتیجه به همین جا ختم نمی شود بلکه در فلسفه اخلاق بدانجا منتهی می شود که هر ذهن یا هر جهان ذهنی، صرفاً بر اساس ارزشهای خودش که قابل اشتراک نبوده و خصلت بین الاذهانی نمی یابد، عمل کند. در نتیجه اصولاً نه تنها مبنایی برای اخلاق جهانی، بلکه حتی مبنایی برای یک اخلاق اجتماعی باقی نمی ماند. در این ایدئولوژی، جزیره های اخلاقی ای نمودار می شوند، که در یک خلأ شناورند، نه در دریای جامعه و دریای بشریت. به عبارتی دیگر، هم جامعه و هم بشریت، به عنوان مفاهیم اخلاقی بنیادی، رخت برخواهند بست. این نتیجه در فلسفه سیاست به صورت پدیدار شدن جهان های متخاصم نمودار می شود زیرا چنین دانشی اصولاً «ارتباط» را که یک مفهوم اساسی در فلسفه سیاست است، منتفی ساخته و یا آن را به «رابطه تخاصم» فرو می غلتاند.
در مقابل، نگاه «جهانی گرا» هم ما را با پیامدهای وخیم فلسفی مواجه می کند. زیرا یک ذهن جهانی مفروض گرفته شده که موجودیت آن، محصول کنش متقابل اذهان خاص نیست. این موجود عام فرضی، دارای امکان فهم همه جهان های خاص است بدون آنکه جهان های خاص امکان فهم آن را داشته باشند؛ در این نگاه آن ذهن عام جهانی به جای همه می اندیشد و برای همه دانش پدید می آورد و دیگران را کاری به جز کاربست آن دانش یعنی بازتولید آن ذهن عام مفروض نیست. همه جهانیان رعیت (Subject) فکری آن ذهن جهانی -که همان ذهن اندیشنده غربی است- خواهند بود. پیامد فلسفی این نگاه به صورت یک لویاتان جهانی آشکار می شود که نوعی توتالیتاریسم فلسفی را بر ذهن بشر مستولی می سازد. باید متوجه این نکته حائز اهمیت بود که مقدم بر نسبت چنین دانشی با جهان های ذهنی متکثر (که نسبت خدایگان و بندگی است) در این ایدئولوژی اصولاً نه جایی برای تکثر باقی می ماند و نه برای تفکر!
مسئله اساسی در دانش «اعتبار سخن» است. دانش امری اجتماعی و لذا امری اعتباری است و کار دانشمند، جست وجوی مناط اعتبار سخنی است که می گوید: او باید توضیح دهد که درستی این یا آن گزاره منوط به چیست. اعتبار بیرونی سخن دانشمند، منوط به قبول جامعه علمی، از جمله جامعه علمی جهانی است. اما خود جامعه علمی اعتبار خود را از جامعه کلان اخذ می کند. مثلاً تحولات طب جدید و سنتی منوط به اعتبار اجتماعی آنهاست، هرچند که گزاره های آن علوم، گزاره هایی صادق و درست دانسته شوند. لذا طرح مسئله دانش، بدون هویت بومی ممتنع است و باید دانشی بومی داشت. همان طور که مدرنیته غیر بومی ممتنع است. نمی توان مسئله جامعه را از جوامع دیگر وام گرفت، چرا که اگر بر فرض علمی هم ایجاد شود، آن دانش، دانش بازتولید جامعه غرب است. در عین حال نمی توان علمی بنا نهاد که قابل اشتراک با جهان های دیگر نباشد. ما نیازمند معرفت شناسی ای هستیم که ضمن خارج ساختن ما از شرایط دایلماتیک و منتفی ساختن آن، بتواند تفسیری قرین امکان از دانش به دست دهد.
من نظریه «علم به مثابه یک زبان» را برای خروج از دایلما، مطرح کرده ام: اگر کسی به زبانی سخن بگوید که دیگران آن را نفهمند، گویی سخنی نگفته است و اگر سخنی بگوید که همان سخن دیگران است، باز هم سخنی نگفته است. دانشی قابل پذیرش و تأیید است که ضمن آنکه حاوی بیان خاص هر کس از هستی و در درجه اول حاوی فهم خاص او از جامعه خود باشد، بتواند با جهان های دیگر نیز به ارتباط و مفاهمه بپردازد. «بومی سازی» نیز از همین زاویه قابل فهم و قابل قبول است. در انتقال دانش، فرآیندی چون فرآیند ترجمه جریان می یابد. در فرآیند ترجمه هیچگاه نمی توان محتوا، مفاهیم، ساختار و کلیت یک زبان دیگر و حتی یک متن دیگر را عیناً ترجمه کرد بلکه ما آن جهان دیگر را در مقولات زبان خود به فهم در می آوریم. مثلاً مفهوم Book همان کتاب نیست. کتاب در زبان عربی به معنای نوشتن، نگاشتن، و ‎/‎/‎/ است؛ حال آن که Book در زبان های ژرمانیستیک به معنی قرار دادن چیزی بین دو حائل و نگاهدارنده است. هنگامی که ما در مقابل کلمه «Book» از کلمه «کتاب» استفاده می کنیم، در واقع، یک مفهوم را به کمک جهان فرهنگی خود و تماماً در همان جهان ذهنی خود فهم می کنیم؛ وگرنه هرگز نمی توانیم آن را بفهمیم. «انتقال علم و فناوری» نیز تنها در چنین تصویری قابل فهم و به گمان من تنها در این حالت مجاز است وگرنه نوعی اقدام برای انهدام جهان ذهنی بومی خواهد بود. ما می توانیم به انتقال علم و فناوری بپردازیم، اما به صورت ترجمان در بوم فرهنگی خودمان. هیچگاه بدون دانستن یک زبان و اندیشیدن در آن زبان، نمی توان زبان دیگری را فهمید یا آموخت و لذا بومی سازی علم و فناوری بدون داشتن علم و فناوری بومی ممتنع است. ایدئولوژی توسعه نیز که ما را بین غربی شدن و آنچه که اصطلاحاً عقب ماندگی نامیده می شود قرار می دهد، باز یک مسئله دایلماتیک است. اما این دایلما را باید شکست و منطق آن را نفی نمود. برای خروج از این دایلما نیز باید توجه کنیم که توسعه فقط عبارت است از توسعه خود، که بدون استقرار در خویشتن، امکان ندارد.
اسماعیل خلیلی
*سی ام بهمن ماه نشست فناوری بومی یا بومی سازی علم و فناوری » به عنوان یکی از مجموعه سخنرانی های گروه جامعه شناسی معرفت و علم انجمن جامعه شناسی ایران، با سخنرانی دکتر نادر رازقی و اسماعیل خلیلی در سالن اجتماعات انجمن جامعه شناسی ایران برگزار شد. مطلب حاضر شامل تلخیص سخنرانی دومین سخنران این نشست، اسماعیل خلیلی، دبیر گروه جامعه شناسی علم و معرفت انجمن جامعه شناسی و عضو پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم است.
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید