دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

علم و دین؛ دو بال بالندگی


علم و دین؛ دو بال بالندگی
این مقاله،‌ با تاکید روی تعاریف حقیقی علم و دین آغاز می‌گردد و سپس بین علم واقعی و دین حقیقی، هرگونه مخالفت و مباینت موجود را نفی کرده و به خوبی مشخص می‌نماید که نزاع و اختلاف و نفاق بین علم حقیقی و دین حقیقی، تنها زاده گفتار و اعمال نفوس معدوده‌ای است که خود را به دین حقیقی و یا علم حقیقی، نسبت می‌دهند و سبب تولید سوء تفاهمات و انواع آلودگی‌های ذهنی بین مردم می‌گردند، امید و طید چنان است که جوانان مومن و روشنفکران مسئول و خوانندگان عمق ‌نگر، در فضای ایران مقدس، به دیده امعان در علم حقیقی و دین حقیقی بنگرند و حقیقت را واضحا دریابند و آیین حقیقی الهی را ‌مخالف علوم و فنون حقیقی آغاز هزاره سوم، قرار ندهند؛
چندی است، که این عقیده در نفوس عدیده، به شدت راسخ و متمکن گردیده که دین حقیقی، مخالف علم حقیقی است و حصول موافقت و تطابق بین این دو نیروی قویه، ممتنع و محال بوده و نزاع همچنان بین علم حقیقی و دین حقیقی خواهد بود!! مستر درآپر، دانشمند مشهور آمریکایی در تالیف جهانی خود به نام” تاریخ تحولات فکریه در اروپا” و همچنین در کتاب دیگرش بنام “نزاع بین علم و دین” عداوت و خصومت ما بین این دو بال پرنده وجود انسانی را، مسلم دانسته و تا توانسته اساس این نزاع “ـCONFLICT” را متین و محکم ساخته‌ است!!
اما و اما، دین حقیقی الهی، که از اوهام و خرافات و آلودگی‌های ذهنی نفوس بشری، پاک و پیراسته و به زیور بساطت اولیه خود، آراسته باشد، هرگز مخالفتی با علم و عقل انسانی، نداشته و نخواهد داشت. شیوع این نزاع بین علم و عقل انسانی با دین و وحی الهی، مبتنی بر علل و اسباب مختلفه بوده و در طی قرون و اعصار، نفوسی چند، به جهات عدیده از دین حقیقی الهی، رمیده و دین و وحی الهی را به زعم خود، با عقل سلیم و علم صحیح، مطابق و موافق، ندیده‌اند.
دین حقیقی الهی، هیچ گاه با علم و عقل و دانایی، مخالفتی نداشته و هرگز پیام‌آوران الهی، قدم در میدان نزاع و مبارزه با علوم و فنون نگذاشته‌، بلکه آن نفوس مقدسه، همواره مروج دانش و بینش )TNSIGHT( و علمدار فضل و کمال، در جهان آفرینش، بوده‌اند.
● تعریف علم )SCIENCE(
دانشمندان، معلومات انسانی را به دو قسم، منقسم، نموده‌اند؛ الف: عامیانه، ب: علمیه.
الف) معلومات عامیانه؛ معلومات عامیانه جداگانه و بدون ارتباط حادثه‌ای با حادثه دیگر )EVENT( حاصل می‌شود، برای مثال، هنگامی که انسانی، ریزش قطرات باران را از آسمان مشاهده می‌نماید، بین این حادثه و حادثه سائره، در ذهن خود )MIND( رابطه‌ای، برقرار نمی‌سازد وهرگز این فکر، به خاطرش خطور نمی‌کند که ریزش قطرات باران، معلول علل مختلفه و متعدده است و تابش آفتاب بر دریاها و صعود گرد و غبار به آسمان و تراکم طبقات ابرها و کشش زمین و مانند آن در این حادثه )EVENT( کاملا با یکدیگر، مرتبط و در سلسله علل و معلولات به همدیگر، متصلند. هرگز این فکر، به خاطر، و به ذهن نفس عامی و بی‌سواد خطور نمی‌کند و این جای تاسف دارد. شخص عامی، همه معلومات‌اش راجع به هریک از حوادث محدود و غیر مرتبط و به اصطلاح جزیی است، پس از مهمترین علائم و مشخصات معلومات عامیانه، عدم توحید و فقدان ارتباط بین حوادث است.
ب) معلومات علمیه هنگامی که بین حواث طبیعت، مناسبات ثابته، تاسیس و به وسیله عقل انسانی، سبب کشف طبایع اشیا و تدوین قوانین علمی و اطلاعات و معلومات می‌شود در حقیقت عقل ا نسانی بین سلسله حوادث را توسط علت‌ها و معلول‌ها بر طبق اصول منظمه منطقیه )ORDER and logic( تعیین می‌کند و معلومات علمیه را به دست می‌آورد بنابراین، معلومات عامیانه هیچ گاه مفید و قابل اطمینان نیست زیرا در این صورت انسان راجع به هر تک حادثه‌ای اطلاعات غیر مرتبط تحصیل می‌نماید و چون اسباب وعلل ظهور و بروز آن حوادث را معین و مشخص نمی‌نمایند بنابراین اطمینان قطعی در صحت آن حاصل نمی‌شود.
با تغییر آثار و مظاهر طبیعت، بلافاصله،‌ معلومات عامیانه اشخاص نسبت به آثار مزبوره، سریعا متغیر و متبدل می‌گردد. اما نتایج معلومات علمیه همواره شایان اعتماد و قابل اطمینان بیشتری بوده و هست زیرا انسان در مواقع ممکنه، انطباق و یا عدم انطباق با واقع را تحت تجربه و امتحان و تست و مقیاس کمی سریع، قرار داده و به سهولت پی به صحت و سقم اطلاعات خویش می‌برد چنان که فی‌المثل مبادی عمومی ریاضی و فیزیک و شیمی، در هر موقع ممکن است که تحت مطالعه و تدقیق و تست )test( قرار گیرد و اگر تجربه و آزمایش و آمار و احتمالات ، آن مبادی و اصول را تصدیق کند مورد قبول واقع می‌گردد.
معلومات علمیه متصف به صفت تعمیم )Generation( است زیرا علوم صحیحه، در پرتو کشف قوانین ثابته و صفات و آثار طبیعیه، از تدقیق و توصیف و کشف حوادث مختلفه به طور جداگانه بی‌نیاز می‌شود و آثار مشترک الاوصاف را به کمال سهولت طبقه‌بندی، CATEGORY و گروه‌بندی )CLASS( می‌نماید. چنان که به کمال سهولت، صاحبان علم، سرانجام، هر شیئی را در صف مخصوص خود، جای می‌‌هند و این تعمیم GENERATION از صفات بارزه با معلومات علمیه است.
معلومات علمیه همواره تحت نظم و اصول معین است و اندیشمندان آینده از نتایج زحمات گذشته کاملا استفاده می‌نمایند و از تکرار هزینه‌های تجارب و امتحانات گذشتگان، بی‌نیاز می‌شوند.
مراحل چهار گانه علم حقیقی چیست؟
هر علم حقیقی، در سیر متدولوژی و راه خویش، برای اینکه به ترقی و تکامل خود برسد، نا چار چهار مرحله را باید طی نماید؛
۱) فرضیه یا هیپوتز روی گردآوری اطلاعات لازمه
۲) تئوری یا نظریه باتوجه به ترتیب و تدوین اطلاعات مزبوره
۴) رسیدن به کشف قوانین خصوصیه )LAW - PRIVATE(
۴) کشف و تدوین قانون کلی و عمومی که جامعه قوانین خصوصیه جزئیه باشد - QENERAL(
)LAW
پس هر علم حقیقی برای وصول به سر حد کمال، ناچار از پیمودن چهار مرحله، خواهد بود
مرحله اول، در این مرحله، صاحب علم حقیقی، برای شرح و بیان ارتباطات موجوده بین مظاهر و آثار طبیعت به ذیل هیپوتز یا فرضیه و تصور، متوسل شده و به دستیاری اندیشه‌های منظم وافکار منطقی، راه حل برای مسائل معضل و پیچیده را جستجو می‌نماید و این هیپوتز یا فرضیات آغاز توسعه دایره علوم و فنون بوده است.
مرحله ثانی، معلومات انسانی از فرضیات و تصورات نظری به امتحانات تجربی انداخته و با تمسک به فضای قیاسات منطقیه و استدلال‌های عقلیه، به میدان آزمایش و عمل، ‌نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود و سرانجام تئوری یا نظریه‌ای راجع به توضیح و تبیین بسیاری از آثار و مظاهر طبیعت و بیان علت حدوث حوادث طبیعت و کیفیت حصول و استقرار روابط مشخصه، بین حوادث مزبوره، به وجود می‌‌آورد که صد البته بسیاری از این تئوری‌ها در موقع آزمایش، صحت و اهمیت خود را به کلی فاقد شده و از لوله آزمایش تجربه و عمل امتحان را با نمره صفر گذرانده و از امتحان تجربه و عمل، رو سفید بیرون نمی‌آید.
مرحله ثالث در این حالت، غالب فرضیه‌ها و تئوری‌ها مبدل به قواعد )LAWS( می‌شوند که تجربه و امتحان نیز، صحت و درستی آن را به ثبوت می‌رساند اما هنوز این قواعد خصوصیه،‌ جنبه کلیت و عمومیت و دارای باور و اعتقاد کلی نشده و هنوز استثنا‌ها را همراه دارد.
مرحله چهارم؛ در این مرحله، استثناء را راهی نیست و در هر زمان و مکان، تجربه و امتحان، صحت آن را، ثابت می‌نماید و علم حقیقی و قابل اعتماد و قابل اطمینان، در این مرحله به وجود می‌آید.
تعریف حقیقی علم در آغاز هزاره سوم
علم حقیقی یعنی کشف حقایق اشیا، علم حقیقی یعنی کشف مجموعه اطلاعات و معلومات بشری راجع به عالم امکان.
علم حقیقی یعنی کشف راه‌های تغییر و تبدیل اشیا به وسیله دخل و تصرف منظم و مرتب آن توسط عقل انسانی، علم حقیقی واقعی یعنی علمی که از مرحله فرضیه و تئوری و قواعد خصوصیه قدم فراتر نهاده و براساس قوانین مسلمه، موسس و استوار شده باشد.
● تعریف دین حقیقی
▪ معنی لغوی دین
دین لفظا به معنای داب و عادت و اطاعت و انقیاد، جزا، سیرت و طریقت آمده است.
در حدیث شریف کان صلی‌الله علیه و آله و سلم علی دین قومه دین به معنای عادت و رسم و داب، استعمال شده و در کریمه مبارکه، مالک یوم‌الدین و حدیث شریف البر لا یبلی والاتم لاینسی و الدیان لا یموت فکن کما شئت کما تدین تدان، لفظ دین، به معنای جزا آمده است در ادبیات مغرب زمین کلمه PELEGION از لفظ لاتینی‌الاصل RELIGIO گرفته شده و این کلمه به معنای تقیدها و کوشش‌های صدیقانه به اجرای عبادات آمده و بدین ترتیب پیوسته بین دین و مفهوم اطاعت و انقیاد، قرابت واضحه موجود و مشهود است. علمای شرق و غرب، به هر حال در تعریف حقیقی دین، از تعاریف مشترکی استفاده کرده‌اند که به پاره‌ای از آنها اشاره می‌شود.
دین حقیقی، عبارت از تعلق و اعتقاد انسان به آفریننده جهان و جهانیان است.
دین حقیقی، عبارت از دستورهایی است که از جانب پروردگار عالمیان، به منظور راهنمایی مردمان، بر مربیان الهی، وحی شده است.
دین حقیقی، عبارت از قوانینی است که از جانب پروردگار با کمک وحی الهی توسط مربی الهی، کشف و برای مردمان ترجمان می‌شود تا موجب انتظام امور معنوی و مادی انسان‌ها شود.
دین حقیقی، وضع الهی یدعو اصحاب العقول، بقبول ماهو عندالرسول است.
▪ آخرین تعریف از مفهوم دین حقیقی در آغاز هزاره سوم
دین حقیقی، مجموعه قوانین و روابطی است که از ماهیت اشیا منبعث می‌گردد و همان طوری که امروزه دقیقا در محیط‌های حقیقی ادبیات الهی تاکید می‌گردد، دین حقیقی، عبارت از روابط ضروریه منبعث از حقایق اشیا است. در این تعریف روابط ضروریه و حقایق اشیا احتیاج به توجیه بیشتری دارد. اطراف ما را اجسام وعناصری فراگرفته که این اشیا و این عناصر در عین اختلاف و تنوع، باهم مرتبط و متصل می‌باشند یعنی جمادات، نباتات، حیوانات، انسان‌ها،‌ بدون کمک نیروها و قوای طبیعت نمی‌توانند زندگی نمایند در واقع، عناصر طبیعت، باهم، روابط ذاتی، ضروری و دائمی دارند.
به همین سبب، طبیعت را به همان شکلی که دین حقیقی را تعریف نموده‌اند، بازتعریف می‌نماییم، طبیعت، عبارت از روابط ضروریه منبعث از حقایق اشیا است، بنابراین افراد بشری نیز مانند عناصر طبیعی باهم ارتباط دارند البته فراموش نکنیم که روابط انسان‌ها با یکدیگر مانند روابط اجسام، طبیعی و ذاتی و ضروری و کلی و عمومی است، با این تفاوت که افراد انسانی علاوه بر روابط مادی باهم روابط عاطفی و معنوی نیز دارا می‌باشند. روابط افراد انسانی، ذاتی و ضروری است بدین جهت که از ماهیت و ذات انسان، سرچشمه گرفته و به اصطلاح لزوم ذاتی انسان است به حدی که انسان، ذاتا با انسان دیگر، مرتبط است و بدون این ارتباط،‌ نمی‌تواند ادامه حیات دهد. روابط کلی و عمومی است به جهت آنکه همه موجودات زنده در دایره این ارتباط قرار دارند و از آن مستثنی نمی‌باشند.
مسئله‌ای که باید بیشتر، ‌قابل دقت باشد، این است که روابط اجسام طبیعی جماد، نبات، حیوان، صرفا مادی بوده اما روابط انسان دیگر علاوه بر جنبه‌ مادی، جنبه معنوی نیز دارد. روابط مادی انسان، مانند روابط زناشویی،‌ روابط اقتصادی، روابط حقوقی و ... است. روابط معنوی انسان با انسان، مانند محبت وعشق است که صرفا جنبه عاطفی و معنوی دارد، اکنون که روابط مادی و معنوی انسان را شناختیم، می‌توانیم بگوییم که دین به خاطر روابط مادی و معنوی انسان به وجود می‌آید به عبارت دیگر، دین، بیان کننده و تشخیص دهنده روابط مختلف انسان، یعنی هم روابط مادی و هم روابط معنوی، به شمار می‌‌رود.
اکنون، از شما، پرسش می‌شود که دین حقیقی اگر منبعث از روابط ضروری انسان با انسان دیگر باشد، آیا می‌توان، آن را مخالف علم حقیقی دانست؟!
اگر دین حقیقی، مجموعه قوانین زندگی و برنامه عالی حیات انسان باشد، آیا می‌توان آن را ضد علم حقیقی دانست؟
اگر دین حقیقی بهتر بودن و بهتر شدن و بهتر زیستن باشد، آیا می‌توان آن را عنصر ضروری تصور نمود؟
مسلما جواب پرسش، منفی است در اینجا باید توجه کنیم که نقش پیام‌آور الهی، آن است که این روابط ضروری را بشناسد و قوانین ضروری را از این روابط ضروری، کشف نماید، پس مربی الهی یا پیام‌‌آور الهی، تنها واضع قوانین نیست، بلکه کاشف و ترجمان آن نیز هست.
قوانین مادی و معنوی را از روابط ضروری جوامع انسانی، با کمک وحی، کشف و تدوین، می‌نماید یعنی مبادی معنوی و مادی را از روابط و مقتضیات کشف می‌نماید و برای انسان‌ها، ترجمان می‌نماید.
کمال دین هم در عالم امکان، نسبی و اعتباری می‌باشد و هر شریعتی در عالم امکان، در زمان معینی و برای فضا مکانی معین موثر بوده و هدفی خاص را در جامعه انسانی دنبال می‌نماید.
عقل انسانی، ظاهرا برای زیستن کافی به نظر می‌آید اما هدف انسان، تنها زیستن، نیست، بلکه تکامل معنوی و اخلاقی، قسمت مهم زندگی انسان‌ها را تشکیل می‌‌دهند. عقل انسان، میزان تام نیست، یعنی عقل انسانی، علم انسانی، هرگز حلال همه مشکلات انسان، نمی‌تواند باشد و انسان پیوسته به وجود وحی الهی، نیازمند است و به حریم عواطف انسانی، همچون عشق، محبت، امید،‌ خدمت، عدالت و دیگر عواطف رقیق انسانی، محتاج بوده و این وظیفه برعهده دین حقیقی است که کمال مطلوب زندگی یا هدف و جهت زندگی را مشخص می‌سازد و عواطف انسانی را پرورش داده و در انسان امیال عالیه به وجود می‌آورد. دین حقیقی به معنای شعایر کهنه و فرسوده و سنن و آداب اجباری غیر مفید و غیر منطقی نیست، بلکه به معنای قانون و نظام و برنامه زندگی و فن بهتر بودن و بهتر زیستن می‌باشد. تعریف دین حقیقی در آغاز هزاره سوم،‌ عبارت از مجموعه حقایقی است که از اخلاق، نیایش، عرفان، فلسفه و حکمت، قوانین مدنی و جزایی، حقوق و مفاهیم وسازما‌ن‌های بین‌المللی را شامل می‌‌شود. در این حالت، دین حقیقی به معنای مجموعه مظاهر تمدن انسانی بوده و هرگز نمی‌تواند از حیات بشری، حذف گردد.
مفهوم حقیقی دین الهی اینک در آغاز هزاره سوم شامل اخلاقیات، قوانین، حقوق، فلسفه‌، مبادی معنوی همچون حقوق انسانی، اتحاد انسانی، عدالت اجتماعی، تعادل موزون اقتصادی، حکومت جهانی، زبان و خط بین‌المللی و ... خواهد بود. آیا دین حقیقی می‌تواند ضدعلم حقیقی انسانی باشد؟
نزاع برخی از اندیشمندان غربی با دین حقیقی از کجا شروع شد؟
● جان ویلیام دراپر،John WilliaM DRAPER‌
این پژوهشگر آمریکایی در کتاب معروف خود موسوم به نزاع علم و دین راجع به تاریخ این مبارزه بین علوم و فنون از یک طرف و دین حقیقی از طرف دیگر، مطالبی را نگاشته که اینک بر ترجمه فارسی آن، دقت می‌نماییم؛ ضدیت و نزاع بین دین و علم که در وقت حاضر به کمال شدت و حدت خود رسیده از موقعی که مسیحیت، به صورت قوتی سیاسی مطلق، در جهان بشری خود را ظاهر و نمایان نمود آغاز گردید. سال ۳۹۱ میلادی، از این تاریخ به بعد دین و علم، وارد میدان مبارزه با یکدیگر شده و صاحبان عقل و فکر و اندیشه انسانی با صاحبان معارف دینی، راه منازعه را طی نمودند.
از نوشتجات مستر درآپر آمریکایی و تحقیقات سایر پژوهشگران غربی، راجع به مخالفت علم بادین چنین مستفاد می‌شود! که، از زمان شیوع و رسمیت مسیحیت و تسلط قسیسین بر افکار مسیحیین، بین علم و دین، جدایی و نفاق حاصل شده و این اختلاف و انشقاق متدرجا به خصومت و نزاع )Con Fliet(، مبدل گردیده و اگرچه گه‌‌گاه مسیر گفتگو DiAlogye تک زبانی استقلال )INDEPENDENCE(، و انسجام )INTEGRATE( را، طی کرده ولی عاقبت کار به جایی رسیده که جمعی از صاحبان معارف و علوم، دین را دشمن پر کین علم دانسته و دین حقیقی الهی را، یگانه علت تنزل و انحطاط جوامع بشری پنداشته‌اند!! حقیقتا، این اختلاف و نزاع از چشمه حقیقی دین و علم نبوده، بلکه علل و اسباب متعدده تاریخیه، داشته که به چند علت آن اشاره می‌رود؛
۱) عدم انطباق ظاهری بعضی از مندرجات کتب مقدسه (تحریف شده) تورات و انجیل با مبانی علوم حقیقی
۲) ترویج عقاید خرافیه از طرف جمعی از صاحبان کنیسه‌ها و کلیساها به جای مفاهیم حقیقی دین
۳) تشویق کاذبانه مردم به رهبانیت و انزوا توسط روحانیین و قسیسین مسیحی، در حالی که خود به تاج‌ها و عصاهای مرصع و بهترین وسایل زندگانی مجهز بوده‌اند.
۴) مخالفت جمعی از صاحبان و روسای مسیحین با دانشمندان علمی، از روی تعصب افراطی که برای بقای قدرت ظاهری و قرار گرفتن در هژمونی مطلق این جهانی، صورت می‌گرفت.
● نتیجه مطلوب
آنچه که از مطالعه آثار دینی و آثار فلاسفه و نویسندگان مغرب زمین برمی‌آید،
به طور خلاصه به قرار ذیل خواهد بود؛
۱) دین حقیقی، اگر مخالف مبانی علم حقیقی باشد، مطمئنا آن دین، مسیر زمان و مکان اصلی خود را به پایان رسانیده و عبارت از جهل و اوهام و خرافات بوده و قابل قبول دیگر، نمی‌باشد.
۲) علم حقیقی، اگر از زیور دین حقیقی، بی‌بهره باشد، نمی‌تواند وجود بشری را به سوی کمال پرواز دهد، نمی‌تواند تمام مسائل لاینحل بشری را حل نماید، و سرانجام علم حقیقی اگر از زیور دین حقیقی بی‌بهره باشد، وسیله‌ای می‌شود در افزونی رنج و نقمت برای بشریت و هرگز راه خدمت به عالم انسانی را طی نمی‌کند.
۳) عقل انسانی اگر به طور خودکامه و خودسرانه، بدون پیروی از عقل کل الهی، وارد همه میدان‌ها شود، پرنده وجود انسانی را در مرداب سقوط مطلق قرار می‌دهد.
۴) دو بال علم و دین، و تطابق )Con Formity( حقیقی علم و دین برای پرواز پرنده وجود انسان به سمت اوج کمال، ضروری و اجتناب ناپذیر است. توافق و تطابق علم حقیقی و دین حقیقی است که نوع انسانی واحد را به سوی هدف غایی خود که عبارت از فضایل انسانی و زیست بهتر است، دلالت می‌نماید.
دکتر احسان‌الله محمدی
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید