دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

مدل های شبه اقتصادی علم و سیاست گذاری علمی


مدل های شبه اقتصادی علم و سیاست گذاری علمی
● واژگان و مفاهیم
علم را برابرScience می گیرم، و دانش را از آن متمایز می کنم. مجموعه دانستنی های بشر را در هر زمان دانش می نامم. تولید دانش یک فرآیند است. فرآیند تولید دانش را که یک پدیده اجتماعی است، علم می نامیم. کسی را که در این فرآیند شرکت می کند دانشگر می نامم، که معادل Scientist است. یک دانشگاهی الزاما دانشگر نیست. ممکن است فقط معلم باشد. پژوهشگر و فناور کسانی هستند که حرفه آنان به بخشی از تولید دانش مربوط می شود و معمولا از مقوله دانشگر تلقی می شوند. معلم دانشگاه، که انتقال دانش می دهد دانشگر نیست، گرچه معلمی حرفه ایست از مجموعه حرفه های دیگر در علم. به همین ترتیب مجموعه دانشگران و دانش آنان به معنای علم نیست. علم، به منزله یک پدیده اجتماعی مجموعه پیچیده ای است از دانشگران، دانش صریح و دانش ضمنی آنها، نهاد های علمی، نهاد های سیاست گذاری، قواعد و هنجار ها، و جماعت علمی. شناخت پدیده اجتماعی علم در شرف تبدیل شدن به علمی مستقل است. هر آنچه از فعالیت شناختی بشری که در مورد علم است به Science Studies مشهور است که برابر فارسی آن را مطالعات علم می نامیم. فلسفه علم و جامعه شناسی علم، نگرش هایی از مجموعه نگرش های موجود درمورد فرآیند تولید دانش یا علم است که بخشی از مطالعات علم منظور می شود. به قیاس فلسفه علم می توان مفهوم اقتصاد علم را دریافت. اصطلاح اقتصاد علم در فارسی ممکن است بر دو مفهوم اطلاق شود:
۱) علم به لحاظ اقتصادی چه نفعی برای جامعه دارد، که در این مفهوم، این ترکیب تاکنون به کار نرفته است.
۲) نگرشی مبتنی بر علم اقتصاد به پدیده اجتماعی علم، که در این مفهوم، ترکیب اقتصاد علم، معادل Economics of Science است، و ما در این نوشتار همواره همین مفهوم را در نظر داریم.
به این ترتیب اگر از اقتصاد علم صحبت می کنیم، منظور کاربرد علم اقتصاد در درک پدیده اجتماعی علم و رفتار دانشگران است. بنابراین، بدیهی است که در اقتصاد علم از واژگان علم اقتصاد مانند سرمایه، اعتبار، هزینه- منفعت، برد- باخت، سرمایه گذاری و غیره استفاده شود.
منظورم از چرخش جامعه شناختی همان چرخش زاویه نگرش در مطالعات علم به سمت نگرش های جامعه شناختی است که در حدود چهل سال پیش، در دهه شصت قرن بیستم، شاهد آن بودیم که در ضمن آن این بینش حاکم شد که علم صرفا یک پدیده شناختی نیست. همچنین، منظور از چرخش اقتصادی، چرخش زاویه دید است از نگرش جامعه شناختی در مطالعات علم، به نگرش مبتنی بر علم اقتصاد به علم که در پی چرخش جامعه شناختی رخ داده است.
● چرخش جامعه شناختی و چرخش اقتصادی
از واژه دانشگر به جای عالم یا حتی دانشمند استفاده می کنم. دانشگر در یک فرآیند که علم نامیده می شود تولید دانش می کند.
انگیزه عالم یا دانشگر خلاق بودن است، و میخواهد همواره نوآور باشد. دانشمندان ایثارگرانی هستند که خود را وقف جامعه و شناخت حقیقت می سازند. خرد گرایی حکم می کند که علما منافع و انگیزه های شخصی را به نفع علم و حقیقت کنار بگذارند.
هنگامی که یک دانشگر در فعالیت های جماعت علمی شرکت می کند، باید خود را به هدف جمعی آن ها متعهد سازد و امیال شخصی خود را محدود یا سرکوب کند.
تحولات علمی در نیمه قرن گذشته، به ویژه پس از جنگ جهانی دوم، به بازنگری بنیادی در این دید کلاسیک از علم منجر شد. رشد بی نظیر علم، رشد تعداد دانشگران، توجه جامعه به پدیده علم و نقش کار آفرینی و ثروت آفرینی آن نشان داد که علم فقط یک فعالیت شناختی نیست، بلکه یک فعالیت اجتماعی نیز هست. به این ترتیب، در بررسی پدیده علم آنچه اهمیت پیدا کرد منافع اجتماعی بود. اگر میان دو گروه دانشگر مباحثه ای در بگیرد هر دو بخردانه مباحثه می کنند اما با دیدگاه های ترجیهی متفاوت، نه آن گونه که فلاسفه کلاسیک مطرح می کردند که تنها یک گروه ممکن است بخردانه بحث کند. همین طور این گونه نیست که دانشگران با یکدیگر بخاطر هدف شریف دستیابی به حقیقت که هدف جمعی علماست، همکاری کنند؛ بلکه با یکدیگر بر سر منابع محدود سازمان های علمی در رقابت هستند. مدل های شبه اقتصادی علم و مدل های اقتصادی علم یا اقتصاد علم، نتیجه همین تحولاتند. همراه با طرح مدل های شبه اقتصادی علم، این سوال هم مطرح شد که پس چگونه علم به دنبال کشف حقیقت است، ودانش یک کالای عمومی است، در صورتی که دانشگران به دنبال منافع شخصی خودشان هستند. چگونه می توان شکاف میان اعتبار به عنوان منفعت شخصی دانشگران و دانش به مثابه یک کالای عمومی ر اپر کرد؟ پس ظاهرا تناقضی میان خرد فردی دانشگران و خرد جمعی علم وجود دارد، که یک مدل اقتصادی مطلوب باید بتواند آن را توضیح بدهد.
● مدل های شبه اقتصادی علم
شمار نوشتار های مرتبط با مدل های اقتصادی برای پدیده علم به صد ها می رسد. مجموعه این نوشتار ها را می توان جملگی در سه نوع مدل شبه اقتصادی علم دسته بندی کرد؛ نوع اول به بسط مدل هایی پرداخته اند که بر مبنای یک روش تحلیل هزینه- منفعت بتوان ابعاد اقتصادی پژوهش های علمی را بهتر درک کرد. با این دید از علم اقتصاد، رِشِر توانست به توضیح و درک بعضی ارزش های شناختی مانند عام بودن، سادگی، آزمون پذیری و توان توضیح کمک کند. دانشگران چگونه منابع و اعتبارات پژوهشی را تخصیص می دهند؟ در نظر رادنیتسکی این مسئله از نوع مسئله ترجیح نظریه است؛ یعنی مسئله تصمیم گیری در مورد سیاست پژوهشی یا سرمایه گذاری در پژوهش. منابع در نظر رادنیتسکی، عبارت بود از زمان، کوشش و مواد. اما در این مدل هیچ توجهی به این نمی شود که دانش گران به دنبال اعتبار و توانش علمی هستند که آن را نیز سرمایه تلقی می کنند.
نوع دوم، مدل های شبه اقتصادی علم بر مدل های داد و ستدی علم مبتنی است. این مدل ها هنگامی مطرح شدند که فیلسوفان و جامعه شناسان علم دریافتند که در فهم چگونگی تولید دانش، مفهوم جماعت علمی نقش محوری دارد. در دهه هفتاد میلادی بود که معلوم شد اگر چه دانشگران در جامعه نوین معمولا کارمند یک سازمان اداری علمی اند، مانند دانشگاهها و مراکز پژوهشی خصوصی و دولتی، در عین حال به یک واحد اجتماعی وابسته اند که در یک زمینه خاص تولید دانش می کند. این واحد اجتماعی تولید دانش، یک نوع سازمان غیر رسمی است که هر دانشگری درگیر آن است. این واحد سازمانی غیر رسمی، که به آن جماعت علمی می گویم، متشکل از دانشگرانی است که دارای منافع شخصی، و موقعیت های اجتماعی متفاوتی هستند و به گونه ای سازمان یافته اند که تولید دانش را هم کنترل می کنند و هم به آن اعتبار می بخشند.
هاگستروم، در کتاب خود با عنوان جماعت علمی، گام مهمی در جهت رهیافت اقتصادی به علم برداشته است. او مفهوم داد و ستدی یا نظام مبادله ای را در جماعت علمی وارد کرد. میان دانشگر و جماعت علمی چه چیز مبادله می شود. بنا به استدلال هاگستروم، داد و ستد علمی یک داد و ستد پاداش دهی است. دانشگر اطلاعات با ارزش خود را به صورت یک مقاله در یک همایش ارائه میدهد یا برای چاپ به مجله ای می فرستد. پاداشی که وی دریافت میکند، چاپ یا ارائه مقاله است که مترادف است با اعتبار در جامعه علمی. جماعت علمی، مقاله دهنده را دانشگر می نامد، به وی به عنوان دانشگر احترام می گذارد و این اعتبار و احترام پاداشی است که جماعت علمی به دانشگر می دهد. در این مدل هنوز هدف، تولید علم توسط جماعت علمی و انگیزه دانشگران در تولید علم و اتکا به هنجارها و روش های علمی فرض شده است. و مشخص نیست که دانشگر چه انگیزه فردی در حفظ هنجار های علم و یا چه منفعت شخصی دارد؟ آیا این گونه نیست که برای حفظ رابطه داد و ستدی مجبور به حفظ هنجاهاست؟
نوع سوم مدل های شبه اقتصادی علم، مدل بازارهای سرمایه داری علم است. در این مدل ها به دانشگر همچون تاجری نوین نگریسته میشود و نه یک هدیه دهنده. دانشگر در یک جماعت علمی به گونه ای رفتار نمی کند که گویی برای کسب اعتبار رقابت می کند، بلکه رفتارش شباهت دارد به یک نزاع رقابت برای انحصار حجیت علمی یا توانش به عنوان یک سرمایه نمادین. بوردیو در این مدل اقتصادی علم، علم را همچون نوعی سرمایه گذاری برای انباشتن یک منبع غیر پولی می داند که به آن سرمایه نمادین می گوید. سرمایه نمادین برای بوردیو همان اعتبار علمی ، توان علمی و توان فنی است. پس اعتبار در بازار علم دارای همان نقش پول در بازار اقتصادی است و به عنوان محیطی برای مبادله یا داد و ستد عمل می کند. در این مدل به دانشگر می توان به عنوان یک سرمایه گذار در بازار علم نگریست. تمایل دانشگران به پرداختن به مسائلی که مهمترین انگاشته می شوند، صرفا به دلیل این است که کشف ها و ابداع های متناظر با این مسئله ها بیشترین سود نمادین را به بار می آورد.
● رهیافت گزینش بخردانه در مدل های شبه اقتصادی علم
شی مدل شبه اقتصادی خود را از تعمیم مدل های اقتصادی، به ویژه نظریه گزینش بخردانه در اقتصاد به دست می آورد. رهیات وی بر سه اصل متکی است؛ اصل اول منفعت شخصی است. دانشگران در پی امیال و منافع شخصی خود هستند و عمل خود را چنان انتخاب می کنند که حداکثر سود شخصی را به دست آورند. اصل دوم می گوید علم یک داد و ستد اجتماعی میان انسان هاست، میان دانشگران و نادانشگران. دانشگر با انتقال اختیار یک کشف جدید به دیگران، پاداشی بدست می آورد که برای وی منفعت بیشتری دارد؛ مانند سود اقتصادی یا اعتبار اجتماعی. اصل سوم، اصل فرد گرایی شناختی است. بر مبنای این اصل، هر دانشگر به دنبال منافع خودش است و کنش های وی معمولا بخردانه فرض می شود. در این رهیافت، برای شناخت پدیده علم، از فرض منافع شخصی و مدل های گزینش فردی علم اقتصاد نو کلاسیک یا اقتصاد خرد استفاده می شود و انگیزه اصلی دانشگر منفعت طلبی است. در این دیدگاه اقتصادی همچون هر نظریه اقتصادی، داد وستد جوهره اقتصاد بازار است و رقابت، سازوکار اصلی آن. هر کنشی که انگیزه اش برگشت سرمایه و پاسخ دیگران است، از مقوله داد و ستد اجتماعی تلقی می شود. این داد و ستد فقط میان دانشگران نیست؛ بلکه میان دانشگران و نادانشگران هم هست.
در جوامع پیش علمی هم فردی که دانش عملی بیشتری در یک زمینه داشت، همانند یک شخص حرفه ای معاصر بود. مانند پزشک، معلم و غیره، که خدمات دانش پایه خود را به اعضای دیگر جامعه عرضه می کرد و در ازای آن بهره اقتصادی یا دیگر پاداش های اجتماعی را دریافت می کرد. دانشگر به عنوان یک تولید کننده حرفه ای دانش، هنگامی ظاهر شد که بعضی گروه های صنعتی و دولت هاتقاضای شدیدی برای دانش داشتند. به علت همین تقاضای زیاد برای دانش بود که انواع رابطه های داد و ستدی میان دانشگران و نادانشگران از طریق استخدام در صنعت، دانشگاه و دولت شکل گرفته و بازار علمی و بازار دانش در جامعه علمی ظهور کرده است.
در مفهومی دیگر، رابطه داد و ستدی اطلاعات – اعتبار، میان دانشگران دیگر در یک جماعت علمی برقرار است. هر دانشگر کشفیات علمی خود را به دانشگران دیگر عرضه می کند و در ازای آن دانشگران دیگر اعتبار حرفه ای به او می دهند. هنگامی که دانشگری به نتایج پژوهش های دانشگر دیگر ارجاع می دهد، رابطه داد و ستدی برقرار شده است؛ یعنی داد و ستد علمی مبتنی است بر عوامل انگیزشی دانشگر. به گونه ای که وی از این داد وستد انتظار برآورده شدن بیشتر منافعش را دارد.
به علاوه شی با استفاد از نظریه های آموزش تطبیقی با آموزش تکامل گرا و نیز مدل تکاملی بنگاه ها، رفتار فرد دانشگر را در جماعت علمی همراه با مفهوم عادی یا روال، که مفهوم محوری در تکامل بنگاه هاست، توضیح می دهد. از روال به گونه ای صحبت می کند که از ژن در مباحث ژنتیک و نظریه های تکامل انسان صحبت می شود. همان طور که ژن ها در مورد سازواره های مولد اطلاعات را منتقل می کنند، روال های علمی هم اطلاعات و مهارت ها را منتقل می کنند و تا حدی این ظرفیت را دارند که از طریق تقلید و یا روش های دیگر آموزش تطبیقی تکثیر بشوند.
دانشگران از این طریق رفتار های خود را تصحیح می کنند، و روال های خود را به گونه ای شکل می دهندکه بیاموزند چگونه رفتار کنند تا به نتایج رضایت بخش برسند. گر چه تشابه میان ژن و روال را نمی توان چندان گسترش داد، اما ویژگی هایی مانند تغییر، گزینش و وراثت کما بیش در مورد روال های علمی موجودند که به این بحث کمک می کنند: دانشگران که به دنبال اعتبار هستند، چون به دنبال روال های سود آورتری می گردند،‌‌‌‌ باعث ایجاد جهش در روال ها می شوند. این روال ها در مجموع به کمک دو ساز و کار تکاملی، یعنی آموزش تطبیقی و گزینش، جماعت علمی را به پیشرفت علمی هدایت می کنند.
دکتر رضا منصوری
منبع : نشریه قاف


همچنین مشاهده کنید