شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


تاملی بر ادبیات کودک


تاملی بر ادبیات کودک
ادبیات و مخصوصا ادبیات کودک، یکی از ابزارهایی است که این قابلیت را دارد که از سنین ابتدای تولد در کنارکودک باشد و او را با زبان و فرهنگ جامعه آشنا، در جامعه پذیری و کسب تجربیات تازه کمک و در سرگرمی و لذت جویی ارضا نماید.
کودک به دلیل سن کمی که دارد و با استفاده از قدرت خلاقیت بالایی که هنوز دست نخورده است، می تواند موقعیت ها و شرایطی را که ممکن است در آن سن و در عالم واقع هیچ گاه امکان تجربه آنها را نداشته باشد، به صورت واقعی تجربه کرده ودر نتیجه سریع تر مسیر رشد ذهنی خود را پیموده و پا به دنیای بزرگسالی بگذارد.کودکی که اینچنین دوره کودکی خود را که دوره شکل گیری بسیاری از ویژگی های شخصیتی است، بگذراند، مطمئنا در آینده فرد موثری در سطح جامعه خواهد بود. زیرا به کمک ادبیات بسیاری از موقعیت ها را تجربه کرده و بنابر این بسیاری از استعدادهای بالقوه خود را می شناسد و مطمئنا راه خود را در زندگی راحت تر و سریع تر از سایرین خواهد یافت و اگر ادبیات کودک در جامعه رواج داشته باشد، در آینده ما با نوجوانان، جوانان و بعد ها با بزرگسالانی مواجه خواهیم بود که همگی از قدرت خلاقیت و اندیشه برخوردارند و این ویژگی ها خود ضامن بقا و پیشرفت جامعه است.
در راستای این هدف،در سال های اخیر تلاش های بسیاری برای ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی و بالاخص ترویج ادبیات کودک در کشور صورت گرفته است که از جمله آنها می توان به برگزاری جشنواره های مختلف و اهدای جوایز در آنها، شکل گیری سازمان هایی برای ارائه خدمات فرهنگی خاص کودکان و انجمن های تخصصی نویسندگان و تصویرگران حوزه ادبیات کودک، نام برد که تعدادی از آنها بصورت خود جوش و بنابر احساس مسوولیت متخصصان این حوزه شکل گرفته و بقیه هم وابسته به دولت هستند.
دولت و موسسات وابسته به آن اگرچه با برگزاری هر ساله نمایشگاه های کتاب در مدارس (در آبان ماه) و«تخصیص بودجه برای کمک به برخی ناشرین خاص»، سعی در ترویج فرهنگ کتابخوانی بین کودکان و افزایش تیراژ و بهبود کیفیت چاپ و... دارد ولی به نظر برخی از نویسندگان و منتقدین ادبیات کودک با ارائه این حمایت ها به صورت مستقیم، «باعث شکل گیری قالب خاصی از ادبیات شده است که شخصی است و تنها مورد قبول دولت است». بنابراین ناشرین برای استفاده از بودجه و حمایت های دولتی و حتی تضمین فروش کتاب هایشان، تنها از شکل مورد قبول دولت استقبال می کنند.
به گفته آنها در سال های اخیر «شدت گرفتن سانسور و ممیزی» و«عدم استقبال ناشرین از آثار متفاوت و به خصوص آثار جوانان و نویسندگان ناشناخته» مشکلاتی را در حوزه ادبیات کودک بوجود آورده و موجب افت سطح کیفی آثار شده است. به گفته این نویسندگان و منتقدین، «مطلوب دولتی است که تعیین می کند چه کتابی چاپ شود و چه کتابی چاپ نشود ؟» ( همان منبع) و این به معنای نفوذ گسترده دولت در ادبیات کودک است.البته در کنار همه این انتقادات، آنها از «سطح گسترده استقبال از ادبیات کودک و تیراژ بالای آن در مقایسه با ادبیات بزرگسالان» (اسدالله شعبانی) نوید داده «وضع آینده را روشن ارزیابی می کنند.
● کودک مخاطب کیست؟
همه پدران و مادران و مربیان و اطرافیان کودک به اعتبار آن که خود روزی کودک بوده اند، داعیه شناخت کودک را دارند. البته تردیدی نیست که کودکان در هر سنی مشترکاتی دارند که می توان با استفاده از آنها به یک شناخت نسبی از او رسید.اما نباید فراموش کرد که انسان موجودی پویا است و همواره در حال تغییر و شدن است و نمی توان تنها با استفاده از مشترکات به شناخت همه جانبه از کودک دست یافت.
در اینجا تنها به مرور پاره ای از ویژگی های کلی گروه های سنی می پردازیم بی آن که خوش خیالانه آنها را معیارهای غیر قابل تغییر تلقی کنیم، چرا که هر کودک موجود منحصر به فردی است که باید او را از نو شناخت.
▪ از تولد تا سه سالگی:
دوره ای کوتاه اما تعیین کننده در تمامی طول حیات آدمی است که علمای تعلیم و تربیت آن را دوره تربیت پرستاری می خوانند. چرا که اعمال کودک بیشتر غریزی، تصادفی و انعکاسی است... این دوه از رشد و تکامل کودک آغاز مرحله حسی حرکتی است که تقریبا تا دو سالگی ادامه دارد.
▪ از سه تا شش سالگی:
کودکی که در مرحله قبل برای انجام بسیاری از امور متکی به بزرگسالان بود، به تدریج به موجودی مستقل بدل می شود. موجودی که با کمک گرفتن از حواس خود شروع به کاوش در محیط و عوامل و پدیده های ناظر بر آن می کند.» «در این سن کودک با ویژگی های مهم کنجکاوی، خود مرکزگرایی، خیال پردازی، حس تقلید و میل قوی به بازی، تظاهرات ذهنی خود را در قالب تفکری کودکانه بروز می دهد.
▪ از شش تا دوازده سالگی:
سن رسیدن به درجه ای از رشد جسمی، فکری، عاطفی و روانی است که مقدمات حضور او را در میدان آموزش رسمی فراهم می کند... جمع بندی مهمترین دستاورد های او تسلط بر قوای حسی و حرکتی، کسب آمادگی برای ورود به زندگی اجتماعی و مستقل از خانواده، تعدیل در خود مرکز گرایی، معقول شدن عواطف افراطی، جهت دار شدن کنجکاوی ها و وارد شدن از مرحله چیستی به مرحله چگونگی و چرایی است.
● کودک و خواندن
شناخت ویژگی ها و توانایی ها و نیازها و علایق کودکان، این مسوولیت را متوجه والدین و مربیان می کند تا بکوشند آنچه در توان دارند در خدمت فراهم آوردن شرایط مساعدی قرار دهند که فرایند رشد کودکان را تسهیل نماید. تردیدی نیست که یکی از مهمترین این شرایط، ایجاد عادت هایی است که کودک را به سمت شناخت و آگاهی هدایت کند و ایجاد عادت به مطالعه، به خصوص خواندن منابع غیر درسی یکی از این عادت های پسندیده است. پس تلاش برای ایجاد عادت به مطالعه باید از اولویت های مهم کارگزاران فرهنگی باشد که با کودکان سر و کار دارند.
تحقیق ها نشان دهنده آن است که کودکان و نوجوانان در هر جامعه ای فعال ترین و علاقه مندترین خوانندگان به حساب می آیند. آنچه اسکارپیت در این رابطه مطرح می کند این است که «گرچه دانش اموزان فعال ترین خوانندگان هستند ولی هیچ گونه ضمانتی برای تداوم خواندن آنها وجود ندارد.» (اسکارپیت،۱۳۶۸: ۱۳۹) به سخن دیگر، وظیفه بزرگسالان تنها به ایجاد اشتیاق خواندن در کودکان خلاصه نمی شود، بلکه آنها باید در جهت تداوم خواندن این گروه های سنی برنامه ای موثر، پویا و منطبق با واقعیت ها و شرایط پیش بینی کنند. مسلما در این برنامه ریزی ها عوامل بازدارنده نیز باید بررسی شود. ابتدا باید به موانع فردی اشاره کرد که هم می تواند ریشه های جسمی داشته باشد و هم روانی و اجتماعی.
«آمادگی برای خواندن تا حدود زیادی به ارزش و اهمیتی که جامعه به امر خواندن می دهد بستگی دارد. در جامعه ای که خواندن ارزش به شمار نمی آید، انتظار آن که کودکان با اشتیاق به خواندن روی آورند، انتظاری نامعقول و غیر واقع بینانه است.»
از دیگر موانع اجتماعی می توان به وضعیت ناخوشایند خلق، تولید و توزیع آثار کودک اشاره کرد. در جامعه ای مثل ایران که جمعیتی جوان دارد و حدود بیست میلیون دانش آموز در مقاطع تحصیلی آن مشغول به تحصیل هستند، انتظار می رود بازار تولید کتاب های خاص آنها از رونقی استثنایی برخوردار باشد. حال آنکه با نگاهی گذرا بر تیراژهای کتاب ها در می یابیم چنین نیست و حوزه خلق و تولید یا تحرک و پویایی کافی ندارد یا پویایی آن مقطعی است و از طرف دیگر آنچه تولید می شود از نظر کمی هیچ گونه تناسبی با جمعیت کودک ندارد.
نکته دیگری که می توان آن را مانع جدی تلقی کرد، سطح کیفی آثار چاپی است. همیشه نخواندن را نباید ناشی از عدم علاقه دانست. محتوای آثاری که در اختیار خوانندگان قرار می گیرد در ایجاد علاقه مندی بسیار موثر است.
یکی دیگر از مقوله هایی که بر خواندن کودکان تاثیر گذاشته و سبب نگرانی کارشناسان شده است، رشد و توسعه رسانه های صوتی و تصویری است که پاره ای از کارشناسان آن را در رقابت با کتاب می بینند. تردیدی نیست که در عصر سلطه رسانه های صوتی و تصویری نمی توان از کودکان انتظار داشت به اندازه نسل های گذشته خود را مقید به کتاب کنند. زیرا در کسب آگاهی، آموزش بهتر و پر کردن اوقات فراغت، رسانه های دیگر نیز وجود دارند. واقع بینانه ان است که جایگاه کتاب را در میان همه رسانه هایی که در اختیار کودکان قرار دارد بشناسیم و کتاب ها را چنان با وضعیت جدیدشان تطبیق دهیم که در زندگی روزانه کودکان باقی بمانند.
همان طور که می دانیم، خواندن عملی اکتسابی است و برای کسب آن باید زمینه و بستر مناسب را به وجود آورد. از جمله پایگاه هایی که در این زمینه سازی نقش تعیین کننده دارند، خانواده، مدرسه کتابخانه های عمومی و سایر رسانه های جمعی است که در اینجا به اختصار به نقش هر یک اشاره می شود.
▪ نقش خانواده:
خانواده کوچکترین واحد اجتماعی است که در رشد جسمی و شکوفایی خلاقیت های کودک نقش اساسی را بر عهده دارد. در جوامع سنتی، خانواده عهده دار کلیه مسائل مربوط به کودک ازجمله نگهداری و آموزش و اشتغال و... بود. ولی امروزه با تغییرشکل جوامع و تقسیم کار پیچیده و به دنبال آن تخصصی شدن حوزه ها، بسیاری از وظایف خانواده بر عهده سایر نهادها افتاده است. از جمله نگهداری و آموزش کودک که بر عهده نهاد آموزش و پرورش افتاده است. ولی با این وجود، هنوز هم اولین آشنایی های کودک با ادبیات، درون خانواده شکل می گیرد. لالایی ها، شعر های آهنگینی هستند که از نخستین روز های تولد نوزاد برای او خوانده می شوند و از اقسام ادبیات شفاهی به شمار می روند. این اشعار ساده که گاه حتی کلام آن با کودک هیچ رابطه ای ندارد، هم احساس امنیت را به او انتقال می دهد و هم زمینه ساز اولین ارتباط های انسانی است. (قزل ایاق، ۱۳۸۵: ۲۸) پس از آن ترانه متل ها که آمیخته ای ازآهنگ، بازی و روایت داستانی است، جایگزین لالایی می شود. در زبان فارسی نمونه هایی مثل دویدم و دویدم و عموزنجیر باف، از انواع ترانه متل به شمار می روند. این ترانه متل ها دامنه خود را تا آنگاه که کودکان نیاز دارند بر صداهای زبان مادری مسلط شوند گسترش می دهند.اشعار و ترانه های قوی که سرشار از موسیقی کلامی هستند هم می توانند کودکان را به وادی صداها که پایه زبان مادری است بکشانند و هم پیوند آنها را با ادبیات مستحکمتر کنند.
قصه گویی هم مرحله دیگری از آشنایی کودک با ادبیات در حوزه خانواده است. داستان و قصه نقش بسیار مهمی در تکوین شخصیت کودک دارد. از طریق داستان ها و قصه های خوب، کودک به بسیاری از ارزش های اخلاقی پی می برد. پایداری، شجاعت، نوع دوستی، امیدواری، آزادگی، جوانمردی، طرفداری از حق و حقیقت و استقامت در برابر زور و ستم ارزش هایی هستند که هسته مرکزی بسیاری از قصه ها را تشکیل می دهند.
▪ نقش مدرسه:
همه ما این جمله را بارها و بارها شنیده ایم که مدرسه خانه دوم بچه ها است. این جمله به این معنا است که در مدرسه ادامه مسیر جامعه پذیری صورت می گیرد. مسیری که از خانواده شروع می شود و تا زمان مرگ ادامه پیدا می کند. در این مسیر، مدرسه نقش مهمی را ایفا می کند که با برنامه ریزی های بهتر و اصولی می توان حد اکثر بهره مندی را از آن برد. به عنوان مثال، می توان طی دوره هایی از کلاس اول دبستان کودکان را به مرور با انواع ادبیات مربوط به کودکان آشنا کرده و عادت به مطالعه غیر درسی را در کنارمطالعه کتب درسی در آنها ایجاد نمود. این امر موجب می شود که آشنایی کودکان با ادبیات از همان آغازین روزهای آشنایی او با خواندن و نوشتن همراه شود و ذوق خواندن را در کودک بیشتر کرده و در نهایت باعث استمرار خواندن در کودکان و عادت به مطالعه می شود.
▪ نقش کتابخانه های عمومی:
این کتابخانه ها محلی هستند که انواعی از کتاب با موضوعات متفاوت و برای سنین مختلف در آنها وجود دارد. ولی متاسفانه به علت تعداد کم آنها و همچنین به روز نبودن کتاب ها، با استقبال خوبی مواجه نشده اند. وجود مسئولین خلاق در کتابخانه ها و همچنین سرمایه گذاری کلان دربخش فرهنگی می تواند کتابخانه ها را نه فقط محلی برای خواندن کتاب، بلکه به محلی برای انجام فعالیت های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی تبدیل کند که طی آن کتابخانه به عنوان پایگاهی برای گذران مطلوب اوقات فراغت کودکان و نوجوانان به شمار رود و جذابیت آن برای کودکان افزایش یابد.
نقش سایر رسانه های همگانی: همان طور که می دانیم هر رسانه پنجره جدیدی را به روی مخاطبین خود باز می کند و اطلاعات جدیدی را در اختیار آنها قرار می دهد. ولی در شرایط جدید که ما با انواع رسانه ها مواجه هستیم، اگر هماهنگی بین این ها وجود نداشته باشد ممکن است که به گوشه گیری برخی ازرسانه ها یا حتی حذف آنها روبرو شویم.
تردیدی نیست که تلویزیون و سینما و اینترنت به علت دارا بودن امکاناتی ازجمله رنگ و صدا و تصویر به صورت همزمان، جذابیت بیشتری برای مخاطب خود و مخصوصا کودکان ایجاد می کند. زیرا کودکان بیشتربه جذابیت های ظاهری توجه دارند و در خلال این جذابیت ها است که می توان پیامی را به آنها منتقل نمود. به همین دلیل باید سیاستگذاران رسانه ها و همچنین نهاد های آموزشی و حتی خانواده ها به گونه ای برنامه ریزی داشته باشند که کودکان علاوه بر استفاده از رسانه های صوتی و تصویری، از جذابیت های خواندن و مطالعه هم بهره مند شوند و ادبیات را به فراموشی نسپارند.
● ادبیات کودکان: تعاریف و نظریه ها
از عبارت «ادبیات کودکان» برداشت های گوناگونی می شود و این به خاطر نگرش های متفاوت به کودک در دوران کودکی است. لذا برای رسیدن به تعریفی راضی کننده به ناچار باید از میان تعریف های گوناگون گذر کرد تا به تعریف مورد نظر دست یافت.
واژه ادبیات کودکان بطور واضح و مستقل از نیمه دوم قرن هیجدهم میلادی در متون غربی ظاهر شد، حال آنکه تا قبل از آن نیز جسته و گریخته مورد اشاره قرار می گرفت. استفاده مستقل از این واژه را در غرب نمی توان جدا از تحولاتی که در نگرش به کودک و توسط متفکرانی چون ژان ژاک روسو و جان لاک به وجود آمد، بررسی کرد. در واقع با عوض شدن نگرش به کودک و دوران کودکی و ارزشمند شناخته شدن این دوران و بحث تاثیر گذاری بر کودکان به هر شکل ممکن سبب شد به این آثار نیز به صورت ابزار مهم برای تاثیرگذاری نگاه شود. در نتیجه سرنوشت ادبیات کودکان خواه نا خواه با تعلیم و تربیت در هم آمیخت و ادبیات کودکان وسیله ای شد که وجه تربیتی و روان شناختی آن بر ارزش های ادبی اش غلبه کرد و همین نظریه ها بود که سبب شکل گرفتن تعاریفی شد که در آن تکیه بر ارزش های زیبایی شناسی دیده نمی شود. تعریف بالا به چگونگی شکل گیری نظریه هایی می پردازد که در آنها اصالت به خصلت آموزشی ادبیات کودک داده می شود و ارزش های ادبی و هنری سهم زیادی در شکل گیری آن ندارند ولی تعریف بعدی به گونه ای متفاوت با ادبیات کودک مواجه می شود.
قرن بیستم قرن دگرگونی در اندیشه ها است. گسترش آزاد اندیشی سبب تغییر در نگرش ها شده که مهمتر از همه نگرش به انسان و زندگی است. در شیوه های نگرش امروز، انسان موجودی آزاد و مخیر شناخته می شود و تعلیم و تربیت نیز از این نظریه پیروی می کند. در این قرن است که به تدریج شاهد گشوده شدن بند های تعلیم و تربیت از دست و پای ادبیات کودکان هستیم. در این قرن، به خصوص در چند دهه اخیر آن ادبیات کودکان نیز بر پایه ارزش های زیبایی شناختی ایستاده است و معیار ارزش گذاری ان نقد ادبی است. در این نظریه بیان می شود که با گسترش آزادی، با کودک هم به مثابه یک انسان برخورد می شود. یعنی همان طور که ادبیات بزرگسالان علاوه بر جنبه سرگرمی و جذابیت باید دارای ارزش های ادبی و هنری باشد و از این بعد مورد نقد قرار گیرد، ادبیات کودک هم باید دارای جنبه های ادبی و فرهنگی لازم باشد و فقط به عنوان وسیله سرگرمی مورد استفاده قرار نگیرد.
ما می توانیم با توجه به نظریه های بالا، به یک جمع بندی کلی در تعریف ادبیات کودک برسیم که ویژگی های هر دو دیدگاه را دارا باشد :
به طور کلی ادبیات کودک به مجموعه آثارمصوری گفته می شود که ارزش ادبی و هنری دارند و برای مطالعه کودکان و به منظور سرگرمی و آموزش آنان فراهم شده اند.
● تفاوت ادبیات کودک با بزرگسالان
با توجه به تعاریف و نظریه هایی که در بالا به آنها اشاره شد می توان گفت ادبیات کودک از حیث اینکه آثاری با ارزش ادبی و هنری هستند که برای یک گروه سنی خاص تالیف می شوند، تفاوتی با ادبیات بزرگسالان ندارند. اما تفاوت هایی با هم دارند که باعث می شود پسوندی به نام کودک به ادبیات اضافه شود. این تفاوت در درجه اول ناشی از درونمایه ادبیات کودک است. آثار خاص کودکان می بایست با عواطف و احساسات، کنجکاوی ها و همچنین تجربه های آنها تناسب داشته باشد. هم موجبات سرگرمی را برای کودکان فراهم آورد و هم اطلاعات و آموزش هایی به آنها بدهد که به فهم بیشتر آنها از محیط پیرامونی شان کمک کند.
تفاوت دیگر ادبیات کودک با بزرگسال در مصور بودن آن است. کتاب های کودک با تصاویری که دارند موجب می شوند که کودک بتواند تصور بیشتری از زمان و مکان قصه داشته باشد که این امر قدرت تفکر و خلاقیت کودک را افزایش می دهد.
زهرا اکبری
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید