دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


خواب ما بارانی ست


خواب ما بارانی ست
▪ یک
«تمام کوفه غمگین است
هوای چشم ها ابری ست
یتیمان چشم در راهند
کسی در کوچه پیدا نیست
هوای چشم ها ابری ست
تمام شهر غمگین است
غم تنهایی مردم
برای کوفه سنگین است
کسی با گریه می گوید:
«چرا آخر نمی آید
بگو، مادر! کجا رفته
پدر دیگر نمی آید
یتیمی کنج تاریکی
نشسته اشک می ریزد
علی خوابیده در بستر
و دیگر بر نمی خیزد»
«اگر کسی بخندد» مجموعه شعری است برای گروه های سنی ۹ تا ۱۲ سال، سروده شاهین رهنما و ویرایش بیوک ملکی [شاعر شاخص شعر کودک و نوجوان]. گرچه حضور ویراستار شعر، در ایران چندان جا افتاده نیست اما تأثیر ویرایش یک شاعر با سابقه باعث شده که مجموعه ای یکدست، جذاب و البته تأثیر گذار از شاعری منتشر شود که نامش در فهرست شاعران حرفه ای کودک و نوجوان، آشنانیست. شعر «کنج تاریکی» شعر پیچیده ای نیست. در واقع آنقدر ساده است که از فرط سادگی، خواننده را دچار تعجب می کند که چگونه «ضربه نهایی» در شعر شکل می گیرد. انعطاف زبانی در کنار نشانه های ادبی اندوه: «غم» ، «تنهایی»، «گریه»، «ابری» و ...، روایتی بی دست انداز از شهادت امیر المؤمنین (ع)، از زاویه دید یک یتیم و ایجاد همذات پنداری میان خواننده و آن کودک، از این شعر، شعری موفق ساخته که در رسیدن به اهداف اولیه خود [ارتباط با مخاطب، ایجاد چرخش عاطفی در وی و تقویت بنیان های فکری- آئینی او ] و اهداف ثانویه [شکل دهی به ذهنیت آرمانخواهانه مخاطب، تأثیر مثبت بر رویکردهای اجتماعی کودک حالا و بزرگسال آینده] دچار هیچ گونه مشکلی نیست. شاهین رهنما در شعرهای دیگر این مجموعه نیز در هماهنگ کردن عناصر حاضر بر صحنه شعرهایش، به «تناسب» التزامی عملی دارد:
«سلام بید، سبز است
سلام رود، آبی ست
سلام گرم خورشید
بلند و آفتابی ست
سلام ابر، خیس است
سلام ماه، روشن
سلام چشمه، شادی ست
شبیه خنده من
سلام مرغ حق، حق
سلام باد، هو هو
سلام غنچه مخفی ست
میان خنده او
خدای روشنی ها!
خدای مهر و لبخند!
همه از دور و نزدیک
سلامت می فرستند»
«تناسب» در شعرهای رهنما، آنقدر «سهل» است و تطابق صفت و موصوف ها آنقدر «ممتنع» ، که ممکن است این شبهه برای خواننده خاص [منتقد یا بزرگسال علاقه مند یا شاعر کودک و نوجوان] پیش آید که در واقع اتفاق خاصی صورت نگرفته و این مصراع ها، جایی بوده و شاعر به راحتی آنها را انتخاب کرده و در این دفتر گنجانده است!
در شعرهای رهنما، ارتفاع و زاویه دید، سهل بودن تخیل، نو بودن حکایت، ممتنع بودن روایت، آنقدر در تاروپود شعر پیچیده است که گزینش آنها و جداسازی شان از بدنه شعر مشکل است. اکثر شعرهای این کتاب البته، از رویکردی نو در شعر اجتماعی کودک و نوجوان برخوردارند که وجود ویراستاری چون ملکی- که خود در شعر اجتماعی کودک و نوجوان صاحب سبک و اعتبار ویژه است- کار را بر منتقد سخت می کند که این «ساخت و پرداخت» واقعاً کار کیست !
«برف
باز هم نشسته است
روی شاخه درخت.
و پرنده
خسته و گرسنه جیک جیک می کند
هیچ کس
دانه ای به او نمی دهد
روی شاخه های دست خود
آشیانه ای به او نمی دهد
بچه های کوچک شکارچی
می رسند
سوی جیک جیک او نشانه می روند
چند لحظه بعد
شادمان و پرغرور
با پرنده ای به خانه می روند.»
البته باید قبول کرد که انعطاف زبانی شاهین رهنما نسبت به انعطاف زبانی ویراستارش- در شعر هایی که خوانده ایم- بیشتر است و لااقل در این مورد می توان بی شک و شبهه، کار رهنما را بالاتر از «خوب» ارزیابی کرد.
▪ دو
آشنایی زدایی از تصاویر آشنای شعر کودک، ویژگی مجموعه «اگر کسی بخندد» است. «برف» به طور معمول، عامل پاکی و روشنی است و پرنده هم، دوست کودکی که پشت پنجره نشسته است و می خواهد با او ـ به عنوان یکی از نمادهای طبیعت- رابطه ای دوستانه داشته باشد. در شعر رهنما، «برف» عامل گرسنگی و درنهایت مرگ پرنده خسته و گرسنه است. پرنده بی آشیانه است و بی دوست و بچه ها، به عنوان شکارچی هایی که به دنبال «شادی» و «غرور» اند، پرنده را می کشند و به خانه می برند تا با آن غذای خوشمزه ای فراهم کنند! [بخش آخر به عمد توسط شاعر حذف می شود چون خشونت اش برای این گروه سنی بیش از حد است].
موفقیت شاعر در به کارگیری قالب «نیمایی» در شعر گروه های سنی «ب» و «ج» ستودنی است. خلأ قافیه تنها در بند نخست محسوس است که شاعر با استفاده از موسیقی درونی [تکرار حرف «ش»، «ن»، «س»، «ک» و...] سعی در جبران آن دارد. استفاده شاعر از قالب نیمایی در شعرهای دیگر کتاب هم تکرار شده است که به لحاظ بهره مندی از موفقیت موسیقایی، جزو تجربه های موفق این حوزه محسوب می شوند.
موفقیتی که حاصل استفاده از قالب هایی غیر از چارپاره است که سالهاست به عنوان قالب تثبیت شده شعر کودک، مورداستقبال هم شاعران و هم مخاطبان شعر کودک قرار دارد. شعر «باد، برق، پنجره» از همین تجربه های موفق است که شاعر با استفاده از وزنی ریتمیک، خلأ قافیه در بخش هایی از آن را جبران کرده است:
«آسمان
کاسه صبرش شکست
گریه کرد.
پنجره هابسته شد
زاغچه ای از لب پرچین پرید
باد زد
شیشه همسایه ما را شکست
زاغچه از شاخه به پائین پرید.
باد که از کوچه رفت
از حیاط
خواهر من داد زد:
برف!
برف!
کاج حیاط بغلی
پیرشد
آن طرف پنجره
زاغچه اما وسط کوچه
زمینگیر شد.»
«توصیف» در «تصویر» پیچیده و عرضه شده است. وقتی که خواهر راوی داد می زند: «برف! برف!» کاج حیاط بغلی هم پیر می شود! پیری کاج حیاط بغلی از سفیدی برفیست که بر سرش نشسته و مثل پیرمردها به نظر می رسد اما شاعر به همین «توصیف» در «تصویر» تنیده بسنده نمی کند، پیری و زمینگیری، دو کلمه مترادف هم اند که با بارش برف وپیری کاج، زاغچه که در ابتدای شعر وارد صحنه شده است وسط کوچه دچارش می شود و البته «زمینگیر» شدن معنای دیگرش «گیر افتادن بر زمین» است. در واقع شاعر، تلنگری هم به «تخیل زبانی» مخاطبان خود می زند که دیگر این روزها در چرخش های مداوم زبان، با این گونه«بازی های زبانی» آشنایند و این نوع رفتار زبانی از دایره «درک زبانی شان» بیرون نیست.
▪ سه
«آسمان آمده است
باز هم پائین تر
همه ی خانه ما
شده از باران، تر
هر کجا پخش شده
دیگ، سینی، بشقاب
خانه ما شده است
مثل یک حوض پر آب
وقت خواب است، ولی
جای خواب اینجا نیست
زیر این سقف خراب
خواب ما بارانی ست»
روزگاری از شاعر خوب کودک احمد خدا دوست شنیدم که صدای باران برایش آزاردهنده است چون یادآور سال های کودکی اوست که آمدن باران نشانه ویرانی خانه شان در روستا بود. این تصویر در شعر رهنما به خوبی روایت شده و نه شعاری است ونه نگاه اجتماعی شاعر را وارد حوزه شعر بزرگسال می کند. آشنایی زدایی از عناصر آشنای کودک مثل آسمان، باران، دیگ، سینی، بشقاب، خانه، حوض، سقف، خواب و ... بدون عبور از خطوطی که خطوط قرمز شعر کودک محسوب می شوند و از یک سو به «بزرگسال اندیشی» و از سوی دیگر به «نومید سازی مخاطب» می رسند، موفقیت بزرگ شعر «خواب بارانی» است که خود این نام به عنوان یک «ترکیب» آشنا در شعر کودک، مؤید لحظه هایی رؤیایی و شاد برای کودکان است و انتخاب آن اشاره ای کنایی است به این نوع تصاویر تکراری و احساساتی.
شعرهای رهنما از لحظات «ایده آل» شعر کودک [که بارها آزموده شده] نیز خالی نیست و این گونه شعر ها نگاه وی را، خالی از نومیدی و پر از روشنی امید نشانمان می دهند:
«در این هوای تیره
دلم اگر چه تنگ است
ولی تمام دنیا
برای من قشنگ است
برای من زمستان
نشانه بهار است
بهانه شکفتن
برای شاخسار است
نگاه فصل پائیز
به رنگ سبز بید است
فضای تیره شب
برای من سفید است
سکوت سنگ خارا
پراز صدای سار است
کسی اگر بخندد
نشانه بهار است
در این هوای تیره
دلم اگر چه تنگ است
ولی تمام دنیا
برای من قشنگ است.»
رهنما شاعر خوبی است به دلیل تسلط بر ابزار کار خویش و همچنین عبور از شاخص های شعر کودک- بدون درهم شکستن اصول مخاطب شناسی آن- اما، جایگاه ویراستار و نقش وی در این موفقیت چقدر بوده باید از بیوک ملکی پرسید اگر روزی مجال دست دهد!
یزدان مهر
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید