سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

آزادی در حکومت اسلامی از منظر شهید مطهری


آزادی در حکومت اسلامی از منظر شهید مطهری
آزادی همواره یكی از آرمانهای اساسی انقلاب اسلامی بوده و هست . گفتمان راسخ مردم‏سالاری دینی; چه در حوزه نظری و چه در حوزه عملی، حاكی از اعتقاد بنیادین این انقلاب و رهبران و نظریه‏پردازان آن به پیوند عمیق «دین‏» و «آزادی‏» در جمهوری اسلامی است. در اصل یكی از پایه‏های مشروعیت‏حكومت اسلامی; چه در مرحله پیدایش و چه در مرحله بقا و ثبات، تامین و تثبیت آزادی برای كلیه شهروندان است .
امام خمینی‏قدس سره به عنوان معمار اصلی این حكومت، از كسانی بودند كه در آموزه‏ها و سیره نظری و عملی خود، بیشترین تاكید را بر ضرورت تمهید آزادی و تاسیس نظامی متكی به آرای آزاد مردم و نافی خودكامگی و خشونت و زور داشتند . (۱) بیانات و آثار امام‏قدس سره و شاگردان ایشان، همچون استاد شهید مطهری، مملو از شرح و تبیین و اصرار بر تحقق این مفهوم آرمانی در چارچوب شریعت اسلام است . امروزه و با گذشت‏یك ربع قرن از انقلاب اسلامی، مقوله آزادی همچنان از مهمترین موضوعات مورد تامل اندیشمندان و فعالان سیاسی است و همچنان این نیاز احساس می‏شود كه در باره این حوزه مهم و موضوعاتی با اهمیت، همچون تلازم یا تنافی دین و یا حكومت دینی با آزادی، بحث‏های فراوان صورت گیرد . در انجام این گونه مباحث، جای خالی اندیشمند سترگی همانند علامه مطهری به خوبی احساس می‏شود ولی از آنجا كه ایشان حداقل دو یا سه دهه از زمان خود جلوتر بودند، تنویر و تشریح دیدگاههای وی، بی‏هیچ تردیدی، هنوز راهگشای بسیاری از ابهامات و معضلات فكری جامعه; همانند موضوع تا حدی ابهام‏آمیز «آزادی‏» است .
شهید مطهری از جمله متفكرانی است كه به مباحث‏سیاسی توجه خاص داشت . هر چند فرصت آن را نیافت كه به تفصیل در باب سیاست‏سخن بگوید، اما در لابلای آثار خود - به ویژه بعد از انقلاب اسلامی - مطالبی را مطرح كرده كه زوایایی از اندیشه سیاسی او را آشكار می‏سازد . در عین حال بسیاری از مباحثی كه استاد، حتی بدون اشاره به موضوع حكومت اسلامی ارائه كرده‏اند، دارای این قابلیت هست كه با تشریح و تدوین افزونتر در مسائل نظری و عملی حكومت اسلامی به كار گرفته شود .
این نوشتار، افزون بر مقدمه و نتیجه‏گیری و یك بخش پیشینه پژوهش، دارای هشت گفتار تفصیلی است و نگارنده تلاش كرده است تا در راستای تبیین موضوع و تحلیل محتوای مفهوم آزادی و كاربرد آن در آثار استاد مطهری، جایگاه اصل آزادی را در حكومت اسلامی تشریح كند و در این قالب به برخی پرسش‏ها مانند موارد زیر پاسخ گوید:
- تعریف آزادی، مبانی و انواع آن كدام است؟
- اسلام و حكومت اسلامی چه تعاملی با آزادی دارد؟ آیا میان دین و اسلامیت‏با آزادی و جمهوریت تعارض هست؟ حكومت اسلامی چه دیدی نسبت‏به آزادیهای رایج در لیبرال دموكراسی دارد؟
- چه تعاملی میان آزادیهای اجتماعی با آزادیهای معنوی وجود دارد؟
- رابطه ارزش‏هایی مانند تقوا، عدالت و مساوات با آزادی چگونه است؟
● پیشینه پژوهش
خوشبختانه در زمینه افكار استاد شهید، پژوهشهای متعددی صورت گرفته و حتی نرم‏افزارهای متعددی در زمینه تدوین و شرح آثار ایشان تهیه شده است . (۲) در عین حال، اندیشه‏های سیاسی (۳) و اندیشه‏های اجتماعی (۴) استاد، علاوه بر تبیین آرای فلسفی، كلامی، فقهی و ... وی در كتب و تالیفات متعددی به بحث كشیده شده است . تحلیل مفهوم آزادی نیز در اندیشه استاد، هم در ابعاد كلی و فلسفی (۵) و هم در عرصه سیاسی (۶) مورد بررسی موشكافانه قرار گرفته است اما به نظر می‏رسد كه موضوع این نوشتار به صورت صرف و منفك، تاكنون مورد پژوهش واقع نشده است . (۷)
▪ گفتار اول تحلیل محتوای واژه آزادی و اهمیت آن در اندیشه مطهری
استاد نسبت‏به موضوع آزادی حساسیتی فوق‏العاده داشته و در بسیاری از آثار خود به این مفهوم اشاره كرده‏اند . ایشان در بیش از ۳۲ اثر خود از میان ۸۹ اثر، به واژه آزادی، انواع و مشتقات آن، حدود ۱۴۴ بار پرداخته‏اند . پنج كتاب: پیرامون جمهوری اسلامی، گفتارهای معنوی، پیرامون انقلاب اسلامی، انسان كامل، و جهاد با ترتیب پرداخت، ۲۷، ۲۵، ۲۰، ۹ و ۸ بار به مفهوم مزبور و مشتقات آن در این زمینه، در رتبه‏های اول تا پنجم قرار گرفته‏اند . (۸)
به زعم مطهری، آزادی یكی از بزرگترین و عالی‏ترین ارزش‏های انسانی است و به تعبیر دیگر جزو معنویات انسان است كه مافوق حیوانیت اوست . (۹) به همین خاطر است كه اسلام آزادی را به عنوان یك ارزش از ارزش‏های بشر برشمرده است، اما نه ارزش منحصر به فرد و نه آزادی با آن تفسیرها و تعبیرهای ساختگی، بلكه آزادی به معنای واقعی . (۱۰) استاد از آزادی به عنوان یكی از مقدس‏ترین استعدادهایی كه در بشر هست و آدمی به شدت به آن نیازمند است، یاد می‏كند (۱۱) و آن را معیار انسانیت‏به شمار می‏آورد . از این دیدگاه، انسان آن اندازه انسان است كه هیچ جبری را تحمل نكند و محكوم و اسیر هیچ قدرتی نباشد بلكه همه چیز را خودش آزادانه انتخاب كند . (۱۲)
مطهری، آزادی را رمز بقای اسلام می‏داند (۱۳) و بر این باور است كه از صفحات تاریخ درخشان اسلام، دادن آزادی عقیده حتی به ملل كشورهای فتح شده است . او تساهل و تسامح اسلام را عامل پیدایش و گسترش تمدن اسلامی به حساب می‏آورد . (۱۴) از نظر ایشان بزرگترین تعبیر از قائل بودن رسالت و آزادی و اختیار از سوی خداوند برای انسان همین است كه او را در قرآن (۱۵) خلیفه و جانشین حق و مكمل وجود هستی می‏داند . خدای متعال طبق این آیه، قسمتی از خلاقیت‏خود را به عهده انسان می‏گذارد و او را مظهر فعالیت و خلاقیت می‏سازد . (۱۶) مطهری بر وجود گوهر آزادی در فرهنگ خودی و بی‏نیازی از دراز كردن دست طلب در این زمینه به سوی بیگانگان پافشاری می‏كند . (۱۷)
در كلیت آثار استاد، هدف اساسی انبیا و انزال رسل، آزادسازی و رهایی بشر از اسارت‏ها و بندگی بوده و آزادی معنوی مقدم بر سایر آزادیها است و اعتقاد و ایمان آزادانه به خداوند و اسلام، سرلوحه دعوت نبوی بوده است . به همین خاطر است كه اسلام اجازه تقلید در اصول دین را نمی‏دهد و كسب آن را مبتنی بر تحقیقی آزادانه می‏داند . (۱۸) مطهری اندیشمندی خوشبین به حركت تاریخ و جوامع انسانی به سوی آزادی و جامعه توحیدی و رهایی از رقیت و جبرهای مختلف است . (۱۹)▪ گفتار دوم تعریف آزادی، انواع و مبانی آن
استاد در اصلی‏ترین تعریف، مانند بسیاری از متفكران، آزادی را همان «عدم مانع‏» معنا می‏كند:
«آزادی لزوم عدم ایجاد مانع است (۲۰) ... به این معنا است كه عمل او از خواست و رضایت كامل و تصویب قوه تمیز او سرچشمه می‏گیرد و هیچ عاملی او را بر خلاف میل و رغبت و رضا و تشخیص او، وادار نمی‏كند .» (۲۱) مطهری آزادی را به دو گونه اساسی تقسیم می‏كند:
الف - آزادی حیوانی; كه همان آزادی شهوات، هوی و هوسها و به عبارتی آزادی قوه غضبیه و قوه شهویه است .
ب - آزادی انسانی; كه واقعیتی مقدس است و منظور استعدادهای برتر و بالاتر از استعدادهای حیوانی انسان است كه یا از مقوله عواطف و گرایش‏ها و تمایلات عالی انسانی است و یا از مقوله ادراكها و دریافت‏ها و اندیشه‏ها است كه منشا آزادیهای متعالی هستند . (۲۲)
از سویی استاد با عنایت‏به اینكه موانع را به اموری اطلاق می‏كنند كه قوای ظاهری یا باطنی فاعل انسانی را محدود می‏سازند (۲۳) آزادی را بر حسب این رادع و مانع‏ها به سه جبهه تقسیم می‏كند: آزادی از محكومیت طبیعت، آزادی از محكومیت انسانهای دیگر و آزادی از محكومیت انگیزه‏های درونی خود . (۲۴)
دو تقسیم‏بندی عمده دیگر از آزادی; یعنی آزادی اجتماعی و آزادی معنوی نیز در آثار استاد چشمگیر و تعاریف آنها به شرح زیر است:
الف - آزادی اجتماعی; یعنی بشر در اجتماع، از ناحیه سایر افراد اجتماع آزادی داشته باشد، دیگران مانعی در راه رشد و تكامل او نباشند، او را محبوس نكنند، به حالت‏یك زندانی در نیاورند كه جلوی فعالیتش گرفته شود . دیگران او را استثمار و استعباد نكنند; یعنی قوای فكری و جسمی او را در جهت منافع خودشان به كار نگیرند . (۲۵)
استاد بسیاری از آزادیهای سیاسی و اجتماعی; مانند آزادی تفكر و آزادی بیان را در آزادیهای اجتماعی جای داده است .
ب - آزادی معنوی; به معنای آزادی باطنی و روحی انسان است و اینكه انسان بنده حرص، شهوت، خشم و افزون‏طلبی نباشد، این آزادی جز از طریق نبوت، انبیا، دین، ایمان و كتابهای آسمانی قابل تامین نمی‏باشد . از سویی، آزادی اجتماعی، بدون آزادی معنوی میسر و عملی نیست . (۲۶)
استاد در ذیل بحث آزادیهای اجتماعی، بین آزادی تفكر و آزادی عقیده تمایز قائل شده و با محترم شدن آزادی تفكر، رعایت مطلق احترام به هر گونه عقیده و آزاد دانستن آنها را ناصحیح و غیر موجه می‏شمارد و آزادی عقاید باطل را «اغراء به جهل‏» به حساب می‏آورد . (۲۷)
در نهایت، با توجه به الگوی نظری خاصی كه مؤلفه‏های آزادی را سه مؤلفه فاعل (عامل)، مانع (رادع) و هدف (غایت) می‏داند، می‏توان اقسام آزادی را در آرا و اندیشه‏های مطهری تبیین كرد . بر این اساس، «فرد» عنصر اول، و «طبیعت، سنت‏ها و قوانین موجود در جامعه، انسانهای دیگر، هواهای نفسانی و دین و اعتقادات‏» عنصر دوم و «سعادت، تكامل و تكلیف‏» عنصر سوم مفهوم آزادی محسوب می‏شوند كه بر اساس رابطه فرد با هر یك از موانع مذكور (عنصر دوم)، قسم خاصی از آزادی شكل می‏گیرد كه به ترتیب عبارتند از: آزادی انسان از محكومیت انسان‏های دیگر یا آزادی اجتماعی - سیاسی، آزادی انسان از هواهای نفسانی خود یا آزادی معنوی و آزادی عقیده و تفكر .
از سوی دیگر در باره مبانی آزادی باید اذعان داشت كه اصول «اختیار» ، «فطرت‏» و «عقل، اراده و تكامل انسان‏» از جمله مهم‏ترین مبانی نظری است كه مطهری بر اساس آن‏ها، اصل «آزادی‏» را به رسمیت می‏شناسد . از این‏رو، فهم مفهوم آزادی و محدودیت‏های آن، بدون توجه به این مبانی، امكان‏پذیر نیست . (۲۸)
گفتار سوم تعامل دین و اسلامیت‏با آزادی و جمهوریت و نفی حكومت مطلقه افراد
به باور مطهری، اینكه در غرب گروهی اعتقاد به خدا و دین را مساوی با عدم دخالت مردم در سیاست دانسته‏اند و برای توده‏های مردم در برابر حاكمان، حقی قائل نشده‏اند، از عمده‏ترین عوامل گرایش به مادیگری در غرب است . اعتقاد به تنافی دین و آزادی و منافات جمهوریت‏با اسلامیت نیز از شبهات قوی است كه در عصر استاد شهید نیز رایج‏بوده و ایشان بشدت این شبهه را رد نموده‏اند و ریشه آن را در غرب دانسته‏اند . به باور ایشان، عده‏ای در غرب به عنوان دفاع از دین، این نغمه شوم را به راه انداختند كه مردم در مقابل حاكمان مسؤول‏اند، اما حكمران در مقابل مردم مسؤول نیست‏بلكه فقط در برابر خدا مسؤول است; یعنی مردم حق ندارند كه حكمران را بازخواست كنند یا از او بخواهند كه چه كارهایی را انجام دهد . به بیان دیگر، مردم حقی بر حاكمان ندارند، اما حاكمان حقوقی دارند كه مردم باید آن را ادا كنند . مطهری معتقد است كه این نوع نگرش به دین و حقوق اساسی مردم، موجب شد تا در جهان غرب، نوعی ملازمه میان اعتقاد به خدا و تسلیم در برابر حاكمان و سلب حقوق سیاسی مردم پیش آید . نقطه مقابل، این طرز تفكر بود كه میان بی‏خدایی و حق حاكمیت ملی تلازم وجود دارد، (۲۹) به تعبیر وی:
«از نظر فلسفه اجتماعی اسلامی، نه تنها نتیجه اعتقاد به خدا پذیرش حكومت مطلقه افراد نیست و حاكم در مقابل مردم مسؤولیت دارد، بلكه از نظر این فلسفه، تنها اعتقاد به خداست كه حاكم را در مقابل اجتماع مسؤول می‏سازد و افراد را ذی‏حق می‏كند و استیفای حقوق را یك وظیفه لازم شرعی معرفی می‏كند ... از نظر اسلام، مفاهیم دینی همیشه مساوی آزادی بوده است . » (۳۰)
به باور استاد، اسلامی بودن جمهوری اسلامی به هیچ وجه با حاكمیت ملی و یا به طور كلی با دموكراسی و مردم‏سالاری منافات ندارد و هیچ گاه اصول دموكراسی ایجاب نمی‏كند كه بر یك جامعه دین و مكتبی حاكم نباشد; از سویی منشا اشتباه آنانكه اسلامی بودن جمهوری را منافی با روح دموكراسی می‏دانند، ناشی از این است كه دموكراسی مورد قبول آنان هنوز همان دموكراسی قرن هیجدهم است كه در آن حقوق انسان در مسائل مربوط به معیشت و خوراك و مسكن و پوشاك و آزادی در انتخاب راه معیشت مادی خلاصه می‏شود . اما اینكه مكتب و عقیده و وابستگی به یك ایمان هم جزو حقوق انسانی است و اینكه اوج انسانیت در وارستگی از غریزه و از تبعیت از محیطهای طبیعی و اجتماعی ما و در وابستگی به عقیده و آرمان است، بكلی به فراموشی سپرده شده است . (۳۱)
مطهری معتقد است اسلامیت نظام جمهوری اسلامی تحمیلی نیست‏بلكه به خواست و شعار خود مردم محقق شده است . (۳۲) از سوی دیگر جمهوری اسلامی به معنای «جمهوری به اصطلاح آخوندی‏» كه تنها طبقه روحانیون عهده‏دار مشاغل و پستها باشند نیست . او با نفی هر گونه حكومت طبقاتی و نافی آزادی، جمهوری اسلامی را به معنای جامعه‏ای بر اساس جهان‏بینی توحیدی می‏شناساند كه وظیفه دارد انسانها را به یگانگی اخلاقی و اجتماعی برساند و آیه ۶۳ سوره آل‏عمران (۳۳) بهترین گواه تایید این وظیفه حكومت اسلامی است . (۳۴)
استاد در پاسخ به پرسشی كه چرا جمهوری اسلامی، جمهوری دموكراتیك اسلامی نامیده نشده است؟ پاسخ می‏دهد كه چون اسلام كامل‏تر از دموكراسی بوده و دموكراسی با رفع نواقصش، در بطن اسلام هست و از سویی، اساسا مفهوم آزادی در فلسفه غرب و اسلام، با هم تفاوت عمده و بنیادین دارند و نمی‏توانیم در تاسیس نظامی اسلامی و مبتنی بر بنیادهای اسلامی، این ریزه‏كاریها و ظرافت‏ها را نادیده بگیریم . (۳۵)
▪ گفتار چهارم نقد و نفی شدید آزادی در نظام لیبرال دموكراسی
استاد شهید مطهری در بخشهای متعددی از آثار خود، نوع نگرش به مفهوم آزادی را در مكاتب شرقی مانند ماركسیسم (۳۶) و مكاتب غربی مانند اگزیستانسیالیسم (۳۷) و لیبرال دموكراسی را به نقد كشیده است; مثلا در ماركسیسم، تكیه بر جبرگرایی و دترمینیسم اجتماعی و تاریخی در تحدید آزادیهای انسانی را رد می‏كند و از سوی دیگر، انسان‏مداری و وجودگرایی مكتب اگزیستانسیالیسم را مورد رفض قرار می‏دهد . اما عمده حملات ایشان در این زمینه، به لیبرال دموكراسی است . مطهری در تبیین علل انقلاب اسلامی و ظهور بیداری اسلامی معتقد است ملل مسلمان از جمله مردم ایران با سرخوردگی از لیبرالیسم غربی و ناامیدی از سوسیالیسم شرقی و یاس از معیارها و مكتبهای شرقی و غربی به جستجوی هویت واقعی و اصیل خود و بازگشت‏به كرامت ذاتی خویش برخاسته‏اند . (۳۸) استاد شهید، اصالت فرد در دموكراسی و اصالت جمع در سوسیالیسم را رد كرده و موضع میانه را جهت راهكار به حكومت اسلامی پیشنهاد می‏دهد . (۳۹)از نظر وی، آزادی امیال و حیوانیت، مبنای دموكراسی غربی است و تكیه صرف این نظام بر خواست اكثریت، به عنوان ملاك مشروعیت‏بخشی به كلیه خواسته‏ها و امیال مردم، در حقیقت ابزاری برای قانونی كردن امیال حیوانی رها شده، مانند همجنس‏بازی (۴۰) است كه به حكم احترام به دموكراسی و نظر اكثریت، قانونی می‏شود; زیرا اینها معتقدند كه صراط مستقیمی وجود ندارد بلكه راه همان است كه خود انسان آنگونه كه می‏خواهد می‏رود و این مانند نظریه معروف ملانصرالدین است كه روزی سوار قاطر بود، پرسیدند كجا می‏روی؟ گفت: هر جا كه میل قاطر باشد . لذا جامعه دارنده معیارهای دموكراسی غربی به آنجایی می‏رود كه میلها و خواستهای اكثریت [اعم از معقول و غیر معقول] ایجاب می‏كند . اما در نقطه مقابل این نوع دموكراسی و آزادی، دموكراسی اسلامی قرار دارد كه بر اساس آزادی واقعی انسان نباشد و در پی دربند كردن حیوانیت و شهوات و اداره و تدبیر و تسلط و نه كشتن آنها در مسیر تكامل بشر و پرورش استعدادهای عالیه او است و به دنبال كنترل امیال و تمایلات آنها در مسیر تعالی و ترقی معنوی و مادی است . (۴۱)
شایان ذكر است لیبرالیسم یا فلسفه آزادیخواهی، به آزادی فكر و آزادی عمل فرد تا مرز آزادی دیگران و همچنین طرفداری از اصالت فرد معتقد است . به باور این نحله; انسانها خردمندند، خرد ضامن آزادی فردی است و آزادی ضامن زندگی خردآمیز . سلب آزادی نفی خردمندی و نفی خردمندی نفی آزادی است . لذا آزادی فردی ضامن مصالح عقلایی بشر است و باید از ابتكار و آزادی فردی و خصوصی پاسداری كرد . اما این آزادی و آزادیخواهی چه در لیبرالیسم و چه در دموكراسی و نظام ادغامی از آن دو، دچار افراط فراوانی گشته است . شهید مطهری افراط در آزادی عقیده در اروپا را محصول عصر تفتیش عقاید در این قاره می‏داند . (۴۲)
می‏توان از مجموعه مباحث استاد در نقد «آزادی از منظر لیبرال دموكراسی‏» اینگونه نتیجه گرفت كه از نظر وی، دموكراسی در بهترین شكل و كارآمدترین صورت، تنها تامین‏كننده مصالح مادی مردم است، در حالی كه حكومت اسلامی علاوه بر این، با تمهید آزادی مقید به حدود شریعت‏برای شهروندان، وظیفه اصلی خود را انسان‏سازی و بازسازی و ارتقای امور معنوی مردم به شمار می‏آورد و به عنوان اصلی‏ترین ممیزه خود با لیبرال دموكراسی، خدامداری را جایگزین فردگرایی و انسان‏محوری می‏كند . در حكومت اسلامی، اصالت فرد و فردگرایی لیبرال دموكراسی نفی می‏شود، گرچه اعتقاد به ارزش والای فرد و حقوق و آزادیهای فردی; مانند حق مالكیت، تامین جانی، و ... از جایگاه والایی در این نظام برخوردار است . در این حكومت، ضمن احترام به حقوق فردی و جمعی، این باور وجود دارد كه فرد همیشه قادر به تشخیص عقلانی مصالح خود نیست و انزال شرایع الهی و پیامبران، در حقیقت جهت مساعدت انسانها و جوامع صورت گرفته است تا در انتخاب راه درست و مشی در آن، یاری‏گر افراد باشند .
حكومت اسلامی با رد تساهل و رواداری افراطی لیبرال دموكراسی، با اعتقاد به خاتمیت و جامعیت و علو اسلام نسبت‏به كلیه ادیان، افراد را در انتخاب آزادانه عقاید در كلیه زمینه‏های سیاسی، اجتماعی و مذهبی، صاحب اختیار دانسته و معتقد به عدم تفتیش و بازخواست عقیدتی از سوی دولت است .
باز شایان گفتن است كه لیبرال دموكراسی، هر گونه ایجاد محدودیت در آزادی افراد را نفی می‏كند و بسیاری از این دخالتها را، كه مخصوصا توسط دولتها انجام می‏شود، دخالت در حریم خصوصی افراد به شمار آورده و این عمل را از شاخص‏های نظام‏های «جامع القوا» یا توتالیتر می‏داند . طرفداران و مجریان این اندیشه با ایرادگیری بر حجاب اسلامی، آن را موجب سلب حق آزادی به عنوان یك حق طبیعی بشری و نوعی توهین به حیثیت انسانی زن محسوب می‏نمایند .
این در حالی است كه امثال شهید مطهری به هیچ وجه به آزادی مطلق و عدم تقیید شرعی و عقلانی آن معتقد نیستند . به همین دلیل نیز ایشان با دفاع مستدل از اصل حجاب، آن را وظیفه زنان و در جهت رعایت پاره‏ای از مصالح اجتماعی; مانند ایجاد آرامش اجتماعی و تعادل اخلاقی و مطابق با حیثیت و كرامت انسانی زنان دانسته است و ترادف آن با محبوس ساختن و اسیر كردن زنان را بی‏معنی می‏داند . (۴۳)
استاد شهید در راستای تبیین آزادی در حكومت اسلامی و نقد آزادی در مرام نظری و عملی لیبرال دموكراسی، میان آزادی عقیده و آزادی تفكر، تفكیكی اساسی صورت می‏دهد . آزادی عقیده از این منظر ویژگی نظام لیبرال دموكراسی و مبنای آن «تمایل‏» است در حالی كه آزادی تفكر، خصوصیت نظام اسلامی و مبنای آن «اراده‏» است . استاد با تصریح به اشتباه اعلامیه حقوق بشر، مبنی بر آزادی هر گونه عقیده‏ای (۴۴) ، بر این باور است كه هر عقیده‏ای [مانند گاوپرستی و اژدهاپرستی] ناشی از تفكر صحیح و درست نیست منشا بسیاری از عقاید، یك سلسله عادتها، تقلیدها و تعصبها است . عقیده به این معنا، نه تنها راه‏گشا نیست كه به عكس نوعی انعقاد اندیشه به حساب می‏آید و مایه اسارت قوه مقدس تفكر است . چنین آزادی عقیده‏ای زیانبارترین اثرات را برای فرد و جامعه بدنبال دارد . (۴۵) بنابراین، به هر گونه عقیده‏ای نباید احترام گذاشت و در نتیجه نظام سیاسی باید با عقاید باطل در جهت تمهید آزادی واقعی و متعالی و مبتنی بر تفكر و استدلال مبارزه كند . همچنانكه حضرت ابراهیم علیه السلام به بت و عقاید بت‏پرستی احترام نگذاشت و بتها را شكست و فرو ریخت و پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله هم با تاسی به این سیره، به بت‏شكنی در خانه كعبه پرداخت و همچون ابراهیم، مردم را به توحید فرا خواند . از نظر مطهری چنین عملی از حیث اعلامیه جهانی حقوق بشر، عملی ضد آزادی عقیده است اما از لحاظ اسلام، عملی به جا و مقتضی و مشروع است . استاد، عمل كوروش در ورود به بابل و احترام به معابد بت‏پرستی را از لحاظ اصول انسانی و مبانی اسلامی آزادی، كاری خلاف اصول انسانی می‏داند، هر چند غربیها چنین عملی را نماد و الگوی احترام به حقوق بشر بدانند . (۴۶)
ذكر ماجرای حضرت ابراهیم علیه السلام و پیامبر صلی الله علیه و آله توسط استاد، به خوبی بیانگر ضرورت دفاع از توحید و آزادی است . شایان ذكر است كه استاد اعلام برائت از مشركین را با اصل آزادی و حقوق واقعی بشر در تعارض نمی‏بیند و معتقد است نفی عقاید مضر و نه عقاید ادیان ابراهیمی و عقاید مستدل، منافاتی با آزادی و حقوق بشر ندارد . (۴۷)
▪ گفتار پنجم تبیین رابطه و تعامل اصل آزادی با موضوع ولایت فقیه و رهبری
از نظر مطهری، رهبری و مدیریت، نوعی آزاد كردن، كنتزل و پرورش نیروها و استعدادها; چه در حوزه فردی و چه در حوزه اجتماعی است . به تعبیر وی «رهبری در حقیقت عبارت است از بسیج كردن نیروی انسانها و بهره‏برداری صحیح از آنها» . (۴۸) به همین دلیل دو اصطلاح هدایت و امامت‏برای رهبری به كار رفته است . رهبری مورد نظر قرآن، برتر از رهبریهای بشری است; زیرا در رهبری اسلامی تنها به اداره مسائل اجتماعی افراد توجه نمی‏شود، بلكه رهبری معنوی افراد نیز مورد توجه است . مطهری، رهبری و مدیریت اجتماعی را «مجهز كردن نیروها، تحریك نیروها، آزاد كردن نیروها و در عین حال كنترل نیروها و در مجرای صحیح انداختن آنها، سامان دادن، سازمان بخشیدن و حرارت بخشیدن به آنها می‏داند .» (۴۹)
به نظر ایشان، به مردم از آن جهت كلمه «رعیت‏» اطلاق شده است كه حكمران و رهبر به عنوان «راعی‏» ، عهده‏دار حفظ و نگهبانی جان، مال و حقوق و آزادیهای آنها است و مسؤول در برابرشان می‏باشد . (۵۰)در منظومه فكری استاد شهید، همانطور كه یادآوری شد، آزادی معنوی مقدمه آزادیهای اجتماعی است . تقوای «اراده محور» و نه شهوات «تمایل محور» ، اساس آزادی واقعی است . از سویی انسان در تفوق بر موانع مخل آزادی و فعلیت‏بخشی به استعدادهایش نیاز به هدایت و دستگیری و انگیزش بیرونی دارد و این وظیفه رهبران الهی است و ولی فقیه و رهبری اسلامی در اینجا دخلیت‏یافته و واجد نقش می‏گردد . مطهری بر ضرورت مهذب بودن رهبران، جهت تامین آزادی مردم پای می‏فشارد; زیرا معتقد است كه تقوا و تزكیه، انسان را از هر بندگی آزاد می‏كند و رهبران اسلامی باید مانند علی علیه السلام ابتدا در ناحیه روحی خودشان آزاده بشوند تا بتوانند به دیگران آزادی بدهند و آنها در این مسیر ابتدا باید از اسارت نفس خودشان نجات یافته باشند و به چنین افرادی می‏توان به عنوان تربیت‏شده مكتب آزادمرد واقعی جهان، علی علیه السلام نگریست و برای آنها مقام هدایت و رهبری قائل شد . (۵۱) استاد مطهری ماهیت رهبری در حكومت اسلامی را از باب «ولایت‏» بر جامعه و نه «وكالت و نیابت‏» از آن می‏داند (۵۲) و معتقد است كه گرچه ولی فقیه توسط ولی فقیه قبلی به صورت انتصابی انتخاب نمی‏شود، (۵۳) اما ملاك انتخاب وی نیز انتخاب مردم نیست‏بلكه انطباق با معیارهای الهی است و ولی فقیه با آن انطباق خود به خود حاكم می‏شود (۵۴) اما این تصور استاد شهید به معنای نفی آزادی مردم و تایید خودكامگی نیست; زیرا ایشان ولی فقیه را به عنوان حاكم به معنای مصطلح نمی‏دانند و بر این باورند كه:
«ولایت فقیه به این معنی نیست كه فقیه خود در راس دولت قرار بگیرد و عملا حكومت كند . نقش فقیه در یك كشور اسلامی; یعنی كشوری كه در آن مردم، اسلام را به عنوان یك ایدئولوژی پذیرفته و به آن ملتزم و متعهد هستند، نقش یك ایدئولوگ است نه نقش یك حاكم . وظیفه ایدئولوگ این است كه بر اجرای درست و صحیح ایدئولوژی نظارت داشته باشد . او صلاحیت مجری قانون و كسی را كه می‏خواهد رییس دولت‏بشود و كارها را در كادر ایدئولوژی اسلام به انجام برساند، مورد نظارت و بررسی قرار می‏دهد .» (۵۵)
مرحوم مطهری، در مجموع، حكومت را حق مردم می‏داند و این تفكر كه مردم در امر حكومت محق نیستند بلكه مكلف‏اند را رد می‏كند . از این منظر، ریشه چنین تفكری در اندیشه‏های برخی از آبای كلیسا بوده كه حكومت را موهبت الهی محسوب كرده و حاكم را فقط در برابر خدا مسؤول می‏دانستند; (۵۶) بدین ترتیب استاد نگرش حاكم و ولی اسلامی به مردم به مانند برده و مملوك و فاقد اختیار را به صراحت نفی می‏كند و معتقد است «اعتراف حكومت‏به حقوق واقعی مردم و احتراز از هر نوع عملی كه مشعر به نفی حق مالكیت آنها باشد، از شرایط اولیه جلب رضا و اطمینان آنان است .» (۵۷)
بدین ترتیب، ولی فقیه و مسؤولان جامعه اسلامی باید پاسخگوی مردم باشند و مردم نیز ملزم به استیفای حقوق اجتماعی خود هستند . از سوی دیگر، مطهری معتقد به ضرورت نظارت مردم بر رهبری است و بر این باور است كه مقام قدسی داشتن حكام، اختصاص به جهان تسنن دارد و شیعه هیچگاه چنین اعتقادی نداشته است; (۵۸) همچنانكه هر مقام غیر معصومی هم كه در وضع غیر قابل انتقاد قرار گیرد، هم برای خودش و هم برای اسلام خطرناك است . (۵۹)
▪ گفتار ششم نظریه اصلاح و اصل آزادی
استاد شهید در مبحث تشریح وظایف حكومت‏با استناد به نامه امام علی علیه السلام به مالك‏اشتر (۶۰) و خطبه ۱۳۱ (۶۱) نهج‏البلاغه یكی از وظایف اصلی حكومت اسلامی را اصلاح و استصلاح مردم و نمایان ساختن اصلاح را در شهرها به شمار می‏آورد و به تفصیل این واژه را به بحث می‏كشد . استاد بر خلاف برخی از اندیشمندان غربی، انسان را دارای سرشتی نیك دانسته و به لحاظ فطری، او را موجودی پاك می‏داند و بر این اساس، معتقد است كه قابل اصلاح دانستن انسان در صورتی مفهوم دارد كه طبیعت انسان را شریر ندانیم . وی به دو دلیل نظریه اصلاحی خود را نیز بر دو اصل «فطرت‏» و «آزادی‏» بنا می‏نهد و بر این باور است كه در صورتی می‏توان نظریه اصلاح را پذیرفت كه اولا، طبیعت‏بشر را شریر ندانیم و ثانیا، برای بشر آزادی و اختیار قائل شویم كه بتواند بر اوضاع اجتماعی خویش مسلط شود و خود و جامعه‏اش را هر طور كه می‏خواهد بسازد . (۶۲)
▪ گفتار هفتم رابطه آزادی با تقوا و عدالت الف - رابطه آزادی با تقوا و عبادت
در نظر استاد شهید، میان تحصیل آزادی و فلسفه عبادت، رابطه مستقیم وجود دارد; زیرا هر تعلقی ضد آزادی نیست و تعلق به خدا تعلق به خود و به عبارت بهتر، تعلق به خود كاملتر است و جز با تعلق به خدا، آزادی پیدا نمی‏شود . پس آگاهی به خدا، مستلزم آگاهی بیشتر از خود است و انسان هر چه زیادتر در عبادت و خلوت باشد، بیشتر در ذكر خدا رود و توجهش به خدا بیشتر شود، آنگاه است كه نفس خود را بیشتر می‏شناشد و آزادتر می‏شود . (۶۳) استاد با استناد به حكمت ۲۳۷ نهج‏البلاغه، تبیین می‏كند كه انسان حر و آزاده در منطق علی علیه السلام، حتی از رقیت‏بهشت و جهنم هم آزاد است . عبادت می‏كند نه مانند بندگان از ترس خدا، و نه به طمع بهشت همانند بازرگانان، بلكه عبادت او جهت‏سپاس و شكرگزاری است و این عبادت احرار و آزادگان است; (۶۴) همچنانكه امام علی علیه السلام در وصیت‏نامه‏اش به امام حسن علیه السلام می‏فرماید:
«بنده دیگری مباش، زیرا كه خداوند تو را آزاد آفریده است (۶۵) ... و جان و روان خودت را گرامی بدار و از هر كار پست و از هر دنائت و پستی خود را محترم بدار» . (۶۶)
استاد شهید، رعایت تقوا را - كه مایه مصونیت است و نه محدودیت - عامل موافق و زمینه‏ساز كسب آزادی می‏داند . او با استناد به نهج‏البلاغه، تقوا را نیروی مقدس و روحی می‏داند كه منشا كشش به سوی ارزش‏های معنوی و فوق حیوانی و گریز از پستیها و آلودگیهای مادی است . تقوا حالتی است كه به روح انسان شخصیت و قدرت می‏دهد و آدمی را مسلط بر خویشتن و مالك خود می‏نماید . در نهج‏البلاغه بر این معنی تاكید شده كه تقوا حفاظ و پناهگاه است نه زنجیر و زندان و محدودیت . به باور استاد بسیارند كسانی كه میان مصونیت و محدودیت فرق نمی‏نهند و با نام آزادی و رهایی از قید و بند، به خرابی حصار تقوا فتوا می‏دهند . قدر مشترك پناهگاه و زندان «مانعیت‏» است اما زندان مانع بهره‏برداری از موهبتها و استعدادها است و خطبه ۱۵۷ نهج‏البلاغه (۶۷) به خوبی بیانگر این مطلب است .
استاد شهید با استناد به بیانات نهج‏البلاغه; از جمله خطبه ۲۲۸ (۶۸) ، تقوا را از دید امام علیه السلام، مایه اصلی آزادیها به شمار می‏آورد; زیرا تقوا نه تنها خود قید و مانع آزادی نیست‏بلكه به انسان آزادی می‏دهد و او را از اسارت و بندگی هوا و هوس آزاد می‏كند و رشته آز و طمع، حسد، شهوت و خشم را از گردنش برمی‏دارد و به این ترتیب ریشه رقیتها و بردگیهای اجتماعی را از بین می‏برد; زیرا مردمی كه بنده و برده پول و مقام و راحت‏طلبی نباشند، هرگز زیر بار اسارتها و رقیتهای اجتماعی نمی‏روند . (۶۹)
بدیهی است‏با این تعامل مثبت و مستقیم میان تقوا و آزادی، حكومت اسلامی می‏بایستی اشاعه‏دهنده و مروج و زمینه‏ساز تقوا در جامعه بوده و در راستای تحصیل و تكمیل آزادیهای معنوی و اجتماعی مردم، زمینه‏های عبادت و ورع و خداترسی را در جامعه تبلیغ و تثبیت نماید و حكومت صالحان باشد .
ب - رابطه آزادی و عدالت
استاد شهید سه گونه تعریف از عدالت‏به معنای: ۱ - مساوات ۲ - تساوی در مقابل قانون ۳ - رعایت توازن در اجتماع ارائه می‏كند . (۷۰) از نظر وی عدالت‏با آزادی نه تنها متعارض نیست‏بلكه متلائم است . از نظر وی، مدنی بالطبع بودن انسان به معنای زندگی اجتماعی غریزی و جبری او نیست، بلكه منظور زندگی اجتماعی و قراردادی و انتخابی انسان‏ها است كه در پرتو آن استعدادها و قابلیت‏های افراد با عقلانیت، اختیار و آزادیشان فعلیت می‏یابد . نكته مهم آن است كه نوع خدمت اجتماعی افراد و جایگاه آن‏ها به شكل غریزی و طبیعی و از پیش تعیین شده نیست و بستگی تام به عملكرد و تلاش و اختیار افراد در میدان وسیع عمل و مسابقه اجتماعی دارد تا هر كس متناسب با ذوق و استعداد و لیاقت و فعالیت‏خویش، مقام، شغل و كاری را جهت فعلیت‏بخشیدن به استعدادهایش انتخاب كند . (۷۱) بنابراین، همه افراد باید جهت استیفای حقوق و تحقق استعدادهایشان از فرصت‏برابر و آزاد برای شركت در مسابقه تحقق استعدادها و عمل به تكالیف ضروری و شرعی برخوردار باشند و آزاد بدین معنا است كه مانع و خللی جهت‏شركت افراد در مسابقه وجود نداشته باشد و از سویی عدالت ایجاب می‏كند از امكانات مساوی و برابر برای شركت در مسابقه برخوردار باشند . بدیهی است همین عمل به تكالیف و وظایف و تحقق هر چه بیشتر استعدادها در یك فضای مسابقه عادلانه و مبتنی بر مساوات، موجد حق است و افراد با انجام بیشتر و بهتر وظایف، از استحقاق و مقام بالاتری بنا به آیه «ان اكرمكم عند الله اتقاكم ...» (۷۲) برخوردار خواهند شد و به آزادی واقعی بیشتری كه همان سعادت و رهایی از موانع و محدودیت‏های نفسانی و طاغوتی است‏خواهند رسید . (۷۳) و شان و مرتبه اجتماعی و منزلت درخور استحقاق خود می‏یابند .استاد انكار نمی‏كند كه گاهی ممكن است میان آزادی و مساوات [عدالت]، تعارض‏هایی پیش آید . در چنین حالتی، برای حفظ مساوات لازم است كه آزادی افراد محدود شود، به ویژه آنكه مساوات مربوط به جامعه است، اما آزادی مربوط به فرد است و ضروری است كه برای حفظ حقوق جامعه، فرد محدود شود . مبنای این سخن مطهری این است كه اولا، عدالت را باید ارزشی مافوق ارزش آزادی تلقی كرد و ثانیا، منافع جامعه را بر منافع افراد مقدم دانست . (۷۴) ثالثا، چون عدالت‏یكی از مهم‏ترین اهداف حكومت‏هاست، زمامدار جامعه اسلامی ترجیحا باید در جهت تحقق عدالت گام بردارد . (۷۵)
▪ گفتار هشتم نفی اجبار و اكراه و تاكید بر انتقادپذیری و آزادی بیان مخالفین
استاد مطهری در جای جای آثار خود، اسلام را دین آزادی (۷۶) و سرآمد ادیان در این زمینه دانسته (۷۷) و رمز بقای این دین حنیف را دادن آزادی بیان به مخالفین اعلام می‏دارد . (۷۸) به تعبیر استاد، كتب علمای شیعی همه سرشار از احتجاجات با سایر ادیان بر مبنای آزادی بیان و عدم خشونت در گفتمان است . (۷۹)
استاد بر اثبات عدم امكان اجبار در بعضی امور; مانند توحید، آزادگی، تربیت، ایمان و محبت در اسلام تاكید می‏ورزد (۸۰) و بنا به آیات الهی، انسان را حتی در انتخاب راه حق و باطل، مختار و نه مجبور به شمار می‏آورد (۸۱) و با ذكر ماجرایی از حضرت امیر علیه السلام، از ایشان نقل می‏كند كه با خشونت و عصبانیت، برهان خدا ظاهر نمی‏شود و دین خدا قائم و راست نمی‏شود . (۸۲)
استاد، بروز اختناق را مایه شكست انقلاب اسلامی می‏داند (۸۳) و معتقد است آنچه را دیگران با خشونت و فشار تامین می‏كنند، در این انقلاب باید با ملایمت و از روی میل و رضا و برادری انجام گیرد . (۸۴)
با توجه به تعامل و رابطه مثبت میان رشد افراد و اعطای آزادی به آنها، مطهری معتقد است: سلب آزادی از مردم و تحمیل و اجبار آنها، ضررهایی را متوجه فرد و جامعه می‏كند و بی‏لیاقتی ابدی مردم را رقم خواهد زد . (۸۵) به باور وی، نظام اجتماعی و سیاسی اسلام بر اساس احترام به آزادیهای اجتماعی است . حكومت‏خلفای راشدین یك حكومت دموكرات بوده و از هر گونه استبداد و سلب آزادی و امنیت احتراز داشته است و خلافت علی علیه السلام، بهترین شاهد این مطلب است . علی علیه السلام نه تنها دهانها را نمی‏دوخت و حق انتقاد را، به بهانه سلب امنیت و به بهانه اخلال‏گری، از مردم نمی‏گرفت‏بلكه آنان را دعوت به انتقاد می‏كرد . (۸۶) علی علیه السلام به بهانه عدم بیعت آنان كه بیعت نكردند و یا به بهانه تمرد و خروج خوارج از اطاعت او و یا به بهانه اینكه خوارج به شخص او توهین می‏كردند و او را خارج از دین معرفی می‏كردند، حتی حقوق و سهم بیت‏المال آنها را قطع نكرد تا چه رسد كه امنیت جانی یا مالی آنها را سلب كند . علی علیه السلام فقط در مورد دست‏اندازی آنها به حقوق مالی یا جانی یا امنیتی مسلمین در برابر آنها می‏ایستاد و با آنها به جنگ می‏پرداخت و در جنگ هم ابتدا به نصیحت، موعظه و مذاكره می‏پرداخت و هرگز شروع به جنگ نمی‏كرد و سخت از آن پرهیز داشت . (۸۷)
مطهری معتقد بود كه مسلمانان و نظام اسلامی نباید به هیچوجه از ظهور افراد شكاك و منتقد ناراحت‏بوده و از انتقاد و گروه‏های مخالف به خود هراس راه دهند; زیرا این انتقادها و تشكیك باعث افزایش تقابل فكری و تضارب آرا شده و در نهایت چهره اسلام نمایان‏تر خواهد شد . (۸۸) مطهری در دوره تدریس خود در دانشكده الهیات، بارها بر ضرورت تدریس مسائل ماركسیسم توسط فردی عالم و وفادار به این نحله فكری تاكید می‏كرد و همواره آمادگی خویش را جهت مناظرات علمی و شفاف با این دسته اعلام می‏نمود . (۸۹)
باید خاطرنشان كرد كه استاد مطهری قائل به اعطای آزادی برای نشر كتب ضاله و دادن آزادی به احزاب و گروه‏های توطئه‏گر، اغفال‏كننده و منافق نبود و آزادی تفكر را با اغراء به جهل و توطئه‏گری و تبلیغات مسموم و كاذب مغایر می‏دانست (۹۰) و حتی به شدت با آنها مبارزه می‏كرد و پرده نفاق از رخ آنها برمی‏گرفت و عاقبت نیز به دست‏یكی از این گروهك‏های التقاطی و توطئه‏گر - یعنی فرقان - به فیض عظمای شهادت نائل آمد و انقلاب نوپای اسلامی، از این مشعل فكری روشنی‏بخش در حساس‏ترین دوران حیات خویش محروم شد .
● نتیجه‏گیری و برداشت
همانگونه كه ملاحظه شد، آثار و بیانات علامه مطهری، سرشار از اشارات متعدد به مفهوم آزادی و جایگاه این واقعیت مقدس و امتیاز انسانی در حكومت اسلامی است . ایشان در بیش از۱۳ آثار خود در باره آزادی، به گونه‏ای تفصیلی و با حساسیتی فوق‏العاده صحبت كرده‏اند . استاد، آزادی را همان عدم مانع معنا كرده و با مقدم دانستن آزادی معنوی، این آزادی را; چه در حوزه فردی و اجتماعی و چه در حوزه اخلاق سیاسی رهبران، زمینه‏ساز آزادیهای اجتماعی می‏داند . مطهری به تفصیل، موانع مختلف و رادع آزادی (از جمله: طبیعت، انسانهای دیگر، و انگیزه‏های‏درونی) را به بحث گذارده است و مبانی آزادی را در سه اصل ۱ - اختیار ۲ - فطرت ۳ - عقل، اراده و تكامل انسان جستجو می‏كند . وی به تعامل دین و اسلامیت‏با آزادی و جمهوریت و نفی حكومت مطلقه اعتقاد قطعی داشته و موضوع ولایت فقیه و رهبری را در جهت تامین آزادی و موافقت‏با این اصل مهم می‏داند و تبیین می‏كند كه چنین حكومتی به معنای نفی آزادی مردم و تایید خودكامگی نیست‏بلكه حكومت‏حق مردم بوده و آنها در امر حكومت مكلف نیستند . مطهری با اعتقاد به ضرورت نظارت مردم بر رهبری، مقام قدسی داشتن حكام و نقدناپذیری آنها را نفی می‏كند .
در منظومه فكری استاد، تقوای «اراده محور» و نه شهوات «تمایل محور» ، اساس آزادی واقعی است و از سویی انسان در تفوق بر موانع مخل آزادی و فعلیت‏بخشی به استعدادهایش نیاز به هدایت و دستگیری و انگیزش و بسیج‏بیرونی دارد و این وظیفه رهبران الهی است و ولی فقیه و رهبر اسلامی در اینجا مدخلیت‏یافته و واجد نقش می‏گردد . مطهری بر ضرورت مهذب بودن رهبران جهت تامین آزادی مردم پای می‏فشارد; زیرا معتقد است كه تقوا و تزكیه، انسان را از هر بندی آزاد می‏كند . وی به شدت آزادی از نوع لیبرال دموكراسی را نقد نموده و آزادی واقعی اسلامی، مبتنی بر آزادی تفكر - و نه آزادی هر گونه عقیده و هوس - را بر آن ترجیح می‏دهد و با نیك دانستن طینت انسانها، نظریه اصلاح اجتماعی خود را بر دو اصل فطرت و آزادی بنا می‏نهد . مطهری نه تنها آزادی را با عدالت متعارض نمی‏داند بلكه آن دو را متمم و مكمل هم دانسته و در صورت تعارض احتمالی این دو ارزش بنیادی، بر تقدم عدالت - كه بر خلاف آزادی بیشتر وجهه اجتماعی دارد - پای می‏فشارد . استاد در بخش‏های متعددی وجود اجبار و اكراه در نظام اسلامی را رد كرده و اختناق را مایه شكست این نظام می‏داند و بر انتقادپذیری حكومت اسلامی و آزادی مخالفین در بیان مستدل عقاید و نه آزادی توطئه‏گری، نفاق و اغراء به جهل تاكید می‏ورزد .

پی‏نوشت‏ها
۱) برای نمونه ر . ك به: بهرام اخوان كاظمی، «آزادی و دموكراسی از دیدگاه امام خمینی‏قدس سره‏» ، دانشگاه اسلامی، شماره ۱۰ - ۹، پاییز ۱۳۷۸، صص‏۹۱ - ۷۲
۲) برای نمونه ر . ك . به: نرم‏افزار مطهر (نسخه ۳)، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه، مركز مطالعات و تحقیقات اسلامی، معاونت اطلاع‏رسانی [بی‏تا] .
۳) ر . ك . به: نجف لك‏زایی (به كوشش)، اندیشه سیاسی آیت‏الله مطهری، قم، بوستان كتاب، ۱۳۸۱
و عبدالله نصری، حاصل عمر، سیری در اندیشه استاد مطهری، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۲، ص‏۴۵۴ - ۴۳۳
۴) ر . ك . به: علی باقی‏نصرآبادی، سیری در اندیشه‏های اجتماعی آیت‏الله مطهری، قم، بوستان‏كتاب، چاپ دوم ۱۳۸۰
۵) ر . ك . به: حاصل عمر، ص‏۴۷۵ - ۴۵۳
۶) ر . ك . به: منصور میراحمدی، «آزادی از دیدگاه استاد مطهری‏» ، (مندرج در: اندیشه سیاسی استاد مطهری، ص‏۲۲۲ - ۱۹۳) .
۷) ر . ك . به: شریف لك‏زایی، ماخذشناسی آزادی، حكومت اسلامی، شماره ۱۶، تابستان ۱۳۷۹ - ص‏۲۷۴ - ۲۵۲۸) برای اطلاع بیشتر به ضمیمه شماره ۱ مقاله مراجعه نمایید .
۹) انسان كامل، ص‏۴۸
۱۰) همان، ص‏۳۵۰
۱۱) ر . ك . به: پیرامون جمهوری اسلامی، ص‏۹۱
۱۲) گفتارهای معنوی، ص‏۲۳۱
۱۳) پیرامون جمهوری اسلامی، ص‏۱۷
۱۴) همان، صص‏۱۲۶ و ۱۲۷
۱۵) مطابق آیه .(. . انی جاعل فی الارض خلیفهٔ . .). ، (بقره: ۳۰) .
۱۶) ر . ك . به: گفتارهای معنوی، ص‏۳۲۲
۱۷) ر . ك . به: پیرامون انقلاب اسلامی، ص‏۱۰۴
۱۸) ر . ك . به: پیرامون انقلاب اسلامی، ص‏۱۲۶ و گفتارهای معنوی، ص‏۱۶
۱۹) ر . ك . به: همان، ص‏۲۱
۲۰) یادداشتهای استاد مطهری، ج‏۱، ص‏۷۱
۲۱) انسان و سرنوشت، ص‏۶۰
۲۲) پیرامون انقلاب اسلامی، ص‏۷
۲۳) ر . ك . به: یادداشتها، ج‏۱، ص‏۱۱۷
۲۴) ر . ك . به: فلسفه تاریخ، ج‏۱، ص‏۲۳۳
۲۵) گفتارهای معنوی، ص‏۱۴
۲۶) ر . ك . به: همان، ص‏۱۹
۲۷) ر . ك . به: پیرامون انقلاب اسلامی، صص‏۷، ۸ و ۱۰
۲۸) منصور میراحمدی، «آزادی از دیدگاه استاد مطهری‏» ، پیشین، صص‏۲۲۲ - ۲۲۱
۲۹) ر . ك . به: حاصل عمر، صص‏۴۳۴ - ۴۳۳
۳۰) مجموعه آثار، ج‏۱، صص‏۵۵۵ - ۵۵۴
۳۱) پیرامون انقلاب اسلامی، صص‏۸۴ - ۸۳
۳۲) همان، ص‏۸۵
۳۳) قل یا اهل الكتاب تعالوا الی كلمهٔ سواء بیننا و بینكم الا نعبد الا الله و لانشرك به شیئا و لا یتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله ...» .
۳۴) ر . ك . به: همان، ص‏۸۷
۳۵) ر . ك . به: همان، صص‏۱۰۱ - ۱۰۰
۳۶) ر . ك . به: فلسفه تاریخ، ج‏۲، ص‏۲۰۳
۳۷) ر . ك . به: انسان كامل، صص‏۲۳۳ و ۳۳۰
۳۸) ر . ك . به: پیرامون انقلاب اسلامی، ص‏۱۱۸
۳۹) همان، ص ۹۴
۴۰) استاد در كتاب «اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب‏» ، به تفصیل پیرامون آزادی غریزه و اخلاق جنسی در غرب و نفی مستدل آن بحث كرده و میان اشباع غریزه و آزادی جنسی تفاوت قائل شده است و با رد نظریه اخلاق آزاد، پیامدهای‏آزادی روابط جنسی در غرب و نظام دموكراسی را به تفصیل تشریح كرده است (ر . ك . به: اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب، صص‏۴۵ تا ۴۸ و ۶۵ تا ۶۸) همچنین نقد نظریه فروید در باره آزادی غریزه جنسی در كتاب مساله حجاب (صص‏۱۱۹ تا ۱۲۲ آمده است) .
۴۱) ر . ك . به: همان، صص‏۱۰۰ الی ۱۰۴
۴۲) ر . ك . به: همان، ص‏۱۰۴
۴۳) ر . ك . به: مساله حجاب، ص‏۱۰۱
۴۴) ر . ك . به: پیرامون جمهوری اسلامی، صص‏۱۰۰ - ۹۹
۴۵) ر . ك . به: پیرامون انقلاب اسلامی، ص‏۸
۴۶) ر . ك . به: همان، ص‏۱۰، و جهاد، صص‏۵۴ و ۵۵ و سیری در سیره نبوی، صص‏۲۴۹ و ۲۵۱
۴۷) ر . ك . به: آشنایی با قرآن، ج‏۳، صص‏۲۲۰ تا ۲۲۸
۴۸) مجموعه آثار، ج‏۳، ص‏۳۱۴
۴۹) همان، ص‏۳۱۸ . همچنین ر . ك . به: حاصل عمر، مبحث انسان و رهبری، ص‏۴۳۴
۵۰) مجموعه آثار، ج‏۱۶، ص‏۴۴۹
۵۱) ر . ك . به: گفتارهای معنوی، ص‏۲۳
۵۲) ر . ك . به: پیرامون جمهوری اسلامی، ص‏۱۵۵
۵۳) ر . ك . به: پیرامون انقلاب اسلامی، ص‏۸۶
۵۴) ر . ك . به: پیرامون انقلاب اسلامی، ص‏۱۵۳
۵۵) پیرامون انقلاب اسلامی، ص‏۸۵
۵۶) ر . ك . به: یادداشتها، ج‏۳، ص‏۲۸۸
۵۷) مجموعه آثار، ج‏۱۶، ص‏۴۴۱
۵۸) بررسی اجمالی نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر، ص‏۲۶
۵۹) مجموعه آثار، ج‏۱۹، ص‏۶۲۲
۶۰) ر . ك . به: نهج‏البلاغه فیض الاسلام، نامه ۵۳، بند ۱، ص‏۹۹۱
۶۱) ر . ك . به: نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه ۱۳۱، صص ۴۰۷ - ۴۰۶
۶۲) ر . ك . به: حق و باطل، صص‏۲۷ - ۲۶
۶۳) ر . ك . به: انسان كامل، صص‏۳۴۴ - ۳۴۳
۶۴) ر . ك . به: همان، صص‏۳۵۳ - ۳۵۲
۶۵) و لا تكن عبد غیرك فقد جعلك الله حرا» (نهج‏البلاغه، نامه ۳۱) .
۶۶) و اكرم نفسك عن كل ذنیهٔ و ان ساقتك الی الرغائب فانك لن تعتاض بما تبذل من نفسك عوضا» (نهج‏البلاغه، نامه ۳۱) . ر . ك . به: انسان كامل، صص‏۳۵۰، ۳۵۲ و ۳۵۳
۶۷) اعلموا، عباد الله، ان التقوی دار حصن عزیز، و الفجور دار حصن ذلیل، لا یمنع اهله، و لا یحرز من لجا الیه الا و بالتقوی تقطع حمهٔ الخطایا» ; «بندگان خدا! بدانید كه تقوا حصار و بارویی بلند و غیر قابل تسلط است و بی‏تقوایی و هرزگی حصار و بارویی است كه مانع و حافظ ساكنان خود نیست و آنكس را كه به آن پناه ببرد حفظ نمی‏كند، همانا با نیروی تقوا نیش گزنده خطاكاری بریده می‏شود .»
۶۸) فان تقوی الله مفتاح سداد و ذخیرهٔ معاد و عتق من كل ملكهٔ و نجاهٔ من كل هلكهٔ‏» ; «همانا تقوا كلید درستی و توشه قیامت و آزادگی از هر بندگی و نجات از تباهی است .»
۶۹) ر . ك . به: سیری در نهج‏البلاغه، صص‏۲۰۸ - ۲۰۶
۷۰) ر . ك . به: اسلام و مقتضیات زمان، ج‏۱، ص‏۳۰۹
۷۱) ر . ك . به: بیست گفتار، صص‏۸۸، ۸۹، ۹۰، ۹۲ و ۱۰۰
۷۲) حجرات: ۱۳
۷۳) ر . ك . به: بهرام اخوان كاظمی، عدالت در اندیشه‏های سیاسی اسلام، قم، بوستان كتاب، صص‏۴۲ - ۴۱
۷۴) ر . ك . به: فلسفه اخلاق، ص‏۲۶۷، همچنین ر . ك . به: حاصل عمر، ص‏۴۷۲
۷۵) ر . ك . به: مجموعه آثار، ج‏۳، ص‏۳۲۶
۷۶) ر . ك . به: پیرامون انقلاب اسلامی، ص‏۶۲
۷۷) ر . ك . به: همان، ص‏۱۱۱
۷۸) ر . ك . به: همان، صص‏۱۹ - ۱۷
۷۹) ر . ك . به: همان، ص‏۱۳۲
۸۰) ر . ك . به: جهاد، صص‏۵۰ - ۴۷
۸۱) ر . ك . به: فطرت، ص‏۱۰۶
۸۲) فان الطیش لا یقوم به حجج الله و لا به تظهر براهین الله‏» . (بحار، ج‏۵۴، ص‏۲۳۱) ر . ك . به: پیرامون جمهوری اسلامی، ص‏۱۲۸
۸۳) ر . ك . به: پیرامون انقلاب اسلامی، ص‏۶۲
۸۴) ر . ك . به: همان، ص‏۶۰
۸۵) ر . ك . به: پیرامون انقلاب اسلامی، ص‏۱۲۱
۸۶) ر . ك . به: نهج‏البلاغه، خطبه ۲۱۴
۸۷) ر . ك . به: یادداشتها، ج‏۱، ص‏۹۷
۸۸) ر . ك . به: پیرامون جمهوری اسلامی، ص‏۱۳۳
۸۹) ر . ك . به: پیرامون انقلاب اسلامی، ص‏۱۳
۹۰) ر . ك . به: همان، صص‏۱۲، ۶۵، ۷۶ و ۷۷
منبع:فصلنامه حكومت اسلامی، شماره ۳۱
نویسنده:بهرام اخوان كاظمی
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید