پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

حد و مرز آزادی


حد و مرز آزادی
آزادی در رفتار انسان بروز می‌كند و رفتار انسان در روابط اجتماعی او بروز می‌كند. پس آزادی یك مساله اجتماعی است. رفتار اجتماعی انسان مستلزم محدودیت است، یعنی انسان به همین دلیل كه در جامعه زندگی می‌كند باید آزادی دیگران را مراعات كند و مراعات آزادی دیگران عملاً به معنی محدودیت آزادی من است. از اینجا مفهوم «حد آزادی» استنتاج می‌شود. آزادی بی‌حد و مرز در واقع به جای آزادی هرج و مرج و نابسامانی است و در یك فضای هرج و مرج آزادی برای كسی نمی‌ماند. پس «آزادی نامحدود» نه فقط ناممكن است بلكه بی معنی است. آزادی به دلیل ماهیت اجتماعی خود، ذاتاً مستلزم حد است و آزادی بی‌حد یا نامحدود در واقع آزادی نیست.
● حد آزادی را چگونه می‌توان تعیین كرد؟
كانت برای تعیین حد آزادی به عنوان الگوی رفتار اجتماعی به تشبیهی متوسل شده است كه در نوشته‌های خود در حوزه عقل عملی دست‌كم دو بار آن تشبیه را به كار برده است. كانت می‌گوید: هر درختی اگر به صورت تك درخت در دشت رشد كند از كناره‌های تنه آن شاخه‌های متعدد می‌روید و فضا را بی‌رویه اشغال می‌كند و تنه آن نامستقیم رشد می‌كند اما همین درخت در جنگل در كنار انبوه درختان، مستقیم به طرف بالا رشد می‌كند و در كنار درختان دیگر، فضای مناسب حال خود اشغال می‌كند و تنه آن از كژی‌های تك درخت دشت در امان است. حاصل این تشبیه این است كه آزادی به عنوان صفت ذاتی انسان فقط در مجموعه‌ای از رفتار اجتماعی در میان افراد متعدد در جامعه می‌تواند «استقامت» روح و روان انسان را تامین كند. نیازهای طبیعی و ذاتی انسان كه به صورت رفتار اجتماعی او بروز می‌كند عبارت است از تامین خوراك، پوشاك، مسكن، آموزش، درمان و …. اكنون می‌توان آزادی اجتماعی را در ارضای یكی از این نیازها (مثلاً پوشاك) بررسی كرد و حدود آن را تعیین نمود: من به موجب اقتضای انسانی خود می‌توانم و حق دارم شكل، رنگ و سایر خواص پوشاك خود را تعیین كنم. اما این تعیین كیفیت پوشاك «من» باید چنان باشد كه به همان اندازه امكان تعیین كیفیت پوشاك برای دیگران فراهم باشد. من حق دارم لباس سرخ رنگ (یا سیاه‌رنگ و یا هر رنگ دیگری) بپوشم؛ اما حق ندارم رنگ مورد علاقه خود را به دیگران تحمیل كنم. اگر رنگ و شكل و هر كیفیت دیگری را كه برای لباس خود مناسب دیدم با سوء‌استفاده از قدرتی كه به آن رسیده‌ام به دیگران تحمیل كنم این نقض بارز آزادی دیگران است. پس قاعده آزادی در مثال مورد بحث (لباس پوشیدن و تعیین فرم لباس) این است كه: هر كس حق دارد مطابق خواست خود لباس بپوشد. در امور خوراك و مسكن و آموزش و بهداشت و درمان نیز می‌توان با این مثال قیاس كرد.
كانت معیار قوانین اخلاقی را (به عنوان اجرای اصل آزادی در رفتار اجتماعی) قابلیت تعمیم خالی از تناقض این قوانین دانسته است. به این معنی كه قانون اخلاقی قانونی است كه در صورت تعمیم گرفتار تناقض نگردد یعنی تعمیم آن مستلزم تخریب آن نباشد. مثال خود او مثال خلف وعده است كه اگر به عنوان یك قانون اخلاقی تجویز گردد یعنی همه مردم حق داشته باشند خلاف وعده خود عمل كنند، در عمل چیزی به نام «وعده دادن» باقی نمی‌ماند. اكنون به جای «خلف وعده» تعیین رنگ معینی را برای لباس به عنوان یك اصل اخلاقی فرض كنید: در نظر بگیرید در یك كشور پارلمان قانونی تصویب كند به این مضمون كه «تمام مردم باید لباس زرد بپوشند» مضمون چنین قانونی این است كه برای مردم چیزی به نام «تعیین رنگ لباس» وجود ندارد و سخن گفتن از رنگ لباس یك سخن بی‌معنی است. تعیین رنگ در جایی معنی دارد كه رنگ‌های گوناگون مطرح باشد تا بتوان از میان آنها یكی را انتخاب كرد. اما اگر یك رنگ از پیش معین شده باشد «تعیین رنگ لباس» یك اصل متناقض است: اگر تعیین رنگ ممكن است نمی‌توان یك رنگ معین را قانونی كرد و اگر یك رنگ معین رنگ قانونی باشد تعیین رنگ فاقد معنی و مفهومی متناقض است. به این ترتیب تعمیم خالی از تناقض اصل آزادی رفتار اجتماعی است.
اكنون به زبان عامیانه و دور از پیچ و خم‌های فلسفی با استفاده از تشبیه كانت و اصل اخلاقی او می‌توان گفت آزادی اجتماعی عبارت است از امكان زندگی برای تمام افراد جامعه به نحوی كه همه امكانات در اختیار همه آنها باشد و در عین حال عملكرد هیچ یك از آنها نقیض حق آزادی دیگران نباشد؛ من حق دارم هر لباسی كه می‌خواهم بپوشم اما حق ندارم هر لباسی را كه برای خود انتخاب كردم برای دیگران هم تجویز كنم.
این دومی در صورت مراعات، حفظ آزادی دیگران و در صورت تحمیل خواست خود به دیگران نقض آزادی آنهاست. این اصلی است كه بعد از كانت، بنتام در انگلستان به عنوان اصل حداكثر خیر برای حداكثر مردم تعریف كرد. آزادی حاوی حداكثر خیر برای حداكثر مردم است. سلامت رفتار اجتماعی، یعنی اینكه مردم بتوانند با حفظ فضایل انسانی خود در كنار یكدیگر زندگی كنند مشروط به مراعات اصل آزادی است. در صورتی كه مردم (یعنی همه مردم) آزاد باشند كسی نمی‌تواند خواست خود را به دیگران تحمیل كند و به همین دلیل حق كسی نقض و ضایع نمی‌گردد. اما اگر اصل آزادی مخدوش شود خودكامگی، كه همیشه در كمین است، سر بر خواهد آورد و اصل تعدی و تجاوز جای اصل آزادی را خواهد گرفت. بر مراعات اصل آزادی فوایدی مترتب است كه در نوشته‌های نوبت‌های بعدی به شرح آنها خواهیم پرداخت.
*استاد فلسفه دانشگاه شهید بهشتی (دكتر منوچهر صانعی دره‌بیدی)
منبع : روزنامه تهران امروز