پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

آزادی در قرآن


آزادی در قرآن
نویسنده با تفكیك و تعریف آزادی فلسفی و آزادی حقوقی و تقسیم آن به آزادی معقول و نامعقول، نظریه اسلام را درباره این اقسام ذكر می كند و با تبیین و رفع ابهام از پاره ای آیات در این زمینه، به بیان نسبت آزادی با قانون می پردازد. در ادامه نیز به نكاتی درباره نسبت اختیار و برخی آیات كه به ظاهر دال بر نوعی جبر است اشاره می كند.
● انواع آزادی:
۱) آزادی فلسفی:
انسان اساساً آزاد آفریده شده است. این مسأله ای است كه هم فلسفه و هم عقلا و هم منطق قرآن آن را مسلم می دانند. در روایتی، امیرمؤمنان به امام حسن(علیه السلام) می فرمایند: «لا تكن عبداً لغیرك، فقد خلقك الله حراً; هرگز بنده كسی نشو; چون خدا تو را در آفرینش آزاد آفریده است». منطق اسلام همین است كه انسانها بالفطره خودشان حق انتخاب دارند و نباید چیزی را بر آنها تحمیل كرد.
۲) آزادی حقوقی:
انسان این حق را دارد كه از تمام مظاهر حیات و طبیعت بهره مند شود، چنان كه در قرآن آمده است: «خلق لكم ما فی الأرض جمیعاً» یا «سخّر لكم ما فی السموات و الأرض جمیعاً». البته اینجا بحث است كه این حقوق و آزادی، مطلق است یا نه. تمام اختلافهایی كه بر سر مفهوم آزادی داریم، همین جاست.
از لحاظ حقوقی دو تعریف برای آزادی شده است: الف) «الانطلاق من القیود»; یعنی اینكه انسان در تصرفاتش از هر تقیدی آزاد است; ب) «امكان التمتع بالحقوق»; یعنی امكانات طوری در نظام فراهم شده باشد كه هركس بتواند به حقوق حقه خودش، مانند حق تعلیم و تربیت تا آنجا كه قانون مشخص كرده است برسد. حال كدام یك از این دو معنا صحیح است؟
معنای اول اصلا معقول نیست. آیا امكان دارد جایی از دنیا بدون حد و مرز بتوانند هر كاری كه دلشان می خواهد انجام دهند؟ خیر; چون تزاحم می شود. اما معنای دوم معقول است; یعنی اینكه هر انسانی كه دارای حق مشروعی است بتواند از حق خود به نحو احسن و اكمل بهره مند شود. این معنای معقولی است كه تمام عقلای جهان آن را می پذیرند. اگر پرسیده شود پس ارتباط آیه «لا إكراه فی الدین» با آیه ای كه می فرماید غیر از اسلام دینی از فرد قبول نمی شود چیست، گفته می شود «لا إكراه فی الدین» نمی خواهد بگوید كسی را اجبار در دین نكنید; این یك مسأله طبیعی در دین است. لذا این آیه می گوید كه دین چیزی نیست كه با چماق بشود به مردم باوراند و باید آن را با دلیل و برهان روشن كنید. آیه نمی گوید اسلام را عرضه نكنیم; بلكه می گوید برای مردم ادله را روشن كنید تا خودشان اسلام را بپذیرند. اما آیه «إنَّ الدینَ عند الله إلاسلام» و آیه «و من یَبتغِ غیر الإسلام دیناً فلن یُقبلَ منه و هو فی الآخرهٔ من الخاسرین» می خواهد بگوید كه بدانید دین پذیرفته پیش ما اسلام است. آن آیه می گوید حقیقت، زوربردار نیست و باید دلیل اقامه كنید و این آیه می گوید بدانید اگر غیر از اسلام دینی انتخاب كردید، در پایان كار متوجه می شوید صحنه را باخته اید. این منطق قرآن، منطق عقلی است، منطق ارشاد است.
اگر پرسیده شود آیه «قل كلٌّ یَعمل علی شاكلته» چگونه با اختیار سازگار است، پاسخ می دهیم كه آیه می خواهد بگوید رفتار انسان از صفات درونی انسان و ساختار درونی اش نشأت گرفته است. حال این ساختار ممكن است بر اساس آفرینش یا اختیار شكل گرفته باشد و قرآن نمی گوید كه این شاكله جبری است; پس از این آیه مسأله جبر فهمیده نمی شود.
ممكن است پرسیده شود ادعای شما این است كه آزادی ریشه در فطرت دارد; اما می بینیم كه متفكران و فلاسفه بزرگ، نظیر افلاطون و ارسطو كمتر به این مقوله پرداخته اند و اگر به این مسأله پرداخته اند تحت عنوان جبر و اختیار بوده است، اما در آرای متفكران اسلامی، از آزادی حقوقی مدعای شما كمتر اثری می بینیم. در پاسخ این سؤال می گوییم شما ظاهراً اشتباه كرده اید. این مسأله كه انسان فطرتاً مختار است و خودش سرنوشت خود را تعیین می كند از گفته های افلاطون و ارسطو است. این مسأله كه آزادی حقوقی از آزادی فطری انسان نشأت گرفته است، گفتار تمام دانشمندان اسلامی است. البته عقیده من آن است كه بیشتر اندیشه های تابناك این متفكران و فلاسفه بزرگ، برگرفته از تعالیم انبیاست; زیرا حكمای یونان روی تعالیم انبیا مطالعه كرده اند. همچنین اگر پرسیده شود آزادی حق انسان است و آزادی یعنی حاكمیت انسان بر سرنوشت خویش; بنابراین جایگاه قانون كجاست، پاسخ می دهیم حق در مقابل تكلیف است. حق چیزی است كه بر اساس فطرت یا طبیعت و یا سنت الهی برای انسان است و قانون نیز مرزبندی حقوق می باشد. گاهی انسانها خودشان این مرزها را مشخص می كنند و گاهی این مرزها با رهنمود شرع مشخص می شود.
منبع : سازمان آموزش و پرورش استان خراسان