یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


ویدئو کلیپ


ویدئو کلیپ
اشاره:
با دهان بند سكوت
نویسنده: محمد چرمشیر
كارگردان: رضا حداد
«كالیگولا شاعر خشونت، كسی نیست همه این داستانها را به یاد بیاورد»
تجربه دیدن نمایشهای كارگاه تئاتر ایران برای خود حدیث مفصلی است. انگار كه پای صفحه یك تلویزیون بزرگ نشسته‌ایم به بزرگی صحنه تئاتر بعد ناگهان بمباران تصاویر آغاز میشود. انگار به تماشای یك ویدئو كلیپ نشسته‌ایم. زبان نمایشنامه‌های محمد چرمشیر در این چند تجربه اخیر بسیار نزدیك است به زبان ویدئو كلیپای تلویزیونی. گفت‌و گو میان رسانه‌های هنری معمولاً یك چیز طبیعی است. رسانه‌ها به شكل طبیعی به گفت‌و گو با یكدیگر میپردازند. و اتفاقاً از خلال این گفت‌وگوهای رسانه‌ای آثار ارزشمندی نیز بر جای مانده است. فیلم‌نامه‌نویسان آمریكایی در دهه چهل وپنجاه و حتی بعدها بسیار از تنسی ویلیامز آموختند و یا زبان رسانه سینما در شكل‌گیری زبان نمایشنامه‌های دیوید ممت تأثیرگذار بوده است. اما...
۱ـ اثر هنری در هر زبان و ساختار و سبكی كه باشد در نهایت ناگزیر به برقراری ارتباط با مخاطب خود میباشد. حتی ضد تئاترها، ضد سینماها، و ضد رمانها نیز باید به این فرآیند ارتباطی با مخاطب خود دست پیدا كنند. ارتباط طبق كهن‌ترین و ساده‌ترین مدل ارتباطی یعنی مدل ارسطو، عبارت است از پیامی كه توسط یك فرستنده برای یك مخاطب ارسال میشود. گروه اجرائی در نقش یك فرستنده است كه پیامی را تحت قالب یك اثر هنری برای مخاطب ارسال میكند. در بحث ارتباطات عنصر دیگری نیز وجود دارد كه از آن تحت عنوان پارازیت یاد میكنند. وجود پارازیتها باعث خلال در فرآیند ارتباطی یا عدم ارتباط میشوند. پارازیت هم میتواند از سوی فرستنده ارسال شود. و هم میتواند از سوی مخاطب به سوی پیام ارسال شود.
۲ـ پارازیت از سوی فرستنده: یك جعبه شیشه‌ای بسته.
چیزی شبیه به جعبه شیشه‌ای گروه موسیقی u۲ كه برای اجرای كنسرت zootr وارد آن شدند و اثر خود را در این جعبه شیشه‌ای اجرا كردند. در این نمایش یك زن در این محوطه شیشه‌ای قرار دارد و در كنار او یك گوسفند بر روی یك مبل چیزی شبیه به تخت سلطنت قرار دارد. كف این محوطه را آب گرفته است. و در پشت این دو تصاویر مختلفی بر روی یك پرده پخش میشود. تصاویری از كلیپهای گروه Tool&#۰۳۹;s، تصاویری از بازیگر كار، و تصاویر مختلف دیگری كه مدام تكرار میشوند وانگار قرار است بیشتر در خدمت فضاسازی برای اثر باشند. هر چه قدر تصاویر را نگاه میكنیم چیز خاصی دست‌گیرمان نمیشود. ارتباطی بین این تصاویر پراكنده نمیتوانیم پیدا كنیم. در خارج از این جعبه زنی در حال خوردن غذا میباشد، یك بشقاب گوشت و یك جام شراب یا خون. بعد نمایش آغاز میشود. توسط تصاویر نمایشی بمباران میشویم. اما این تصاویر فقط خودشان را به ما انتقال میدهند. مجموعه این تصاویر را نمیتوانیم در كنار هم بررسی كنیم. نمیدانیم این تصاویر نشانه هستند، سمبل هستند و یا نه اصلاً قرار است یك قصه یا داستان را به ما انتقال دهند. به قسمتی از نمایش توجه كنید. زن یك دستمال را برمیدارد. كف این محوطه را كه آب فرا گرفته است با دستمال میسابد انگار میخواهد زمین را تمیز كند. بعد دست از كار میكشد دستمال را نگاه میكند مقابل گوسفند قرار میگیرد دستمال را بالای تخت گوسفند میاندازد. بعد به زمین مشت میكوبد و یا مثلاً یك ظرف و یك دسته گل را برمیدارد به سمت گوسفند میرود گل ها را پرپر میكند و در ظرف میریزد. ظرف را در مقابل گوسفند میگیرد و با هم گلها را میخورند. اگر بخواهیم به زبان خیلی ساده صحبت كنیم معنی این تصاویر را نمیفهمیم. ولی اثر موظف است این نشانه‌ها، سمبلها، تصاویر، قصه‌ها یا هر چیز دیگری كه هستند را برای ما معنی كند و یا مصالحی را در اختیار مخاطب خود قرار دهد كه مخاطب بتواند از مجموعه این تصاویر نتیجه‌ای بگیرد.
۳ـ پارازیت از سوی مخاطب: گفتیم گاهی به واسطه پارازیتهایی كه از سوی مخاطب به سوی پیام ارسال میشود، فرآیند ارتباطی به عدم ارتباط ختم میشود پس سعی میكنم به عنوان یك مخاطب خوب به سوی اثر پارازیت ارتباطی ارسال نكنم. همه سعی‌ام را میكنم كه ارتباط این تصاویر را با یكدیگر درك كنم. زنی كه خارج از محوطه شیشه‌ای قرار دارد كیست؟
زنی كه در داخل محوطه قرار دارد كیست؟ دلیل حضور این گوسفند را و... در آغاز نمایش نامی از مسیح برده میشود. از آن‌جا كه كارهای اخیر محمد چرمشیر را دنبال كرده‌ام (دید راهبان، مثل خون برای استیك حتی قسمت صحبت كشیش و مرد در میبوسمت و اشك) میدانم در اكثر این آثار به نوعی به مسیح، انجیل و ... اشاره میشود، خب شاید از این طریق بتوانم، این نشانه‌ها، تصاویر، قصه‌ها، سمبلها و یا هر چیز دیگری كه نمیدانم چیست را برای خود تحلیل، ترجمه و یا تعریف كنم. زنی كه در خارج از محوطه شیشه‌ای قرار دارد. در حال خوردن گوشت، شراب و یا خون میباشد. این شاید یادآور آن جمله مسیح در شام آخر باشد كه گفت نانی كه میخورید گوشت من است و شرابی كه مینوشید خون من است. آیا آن زن میتواند یك یهودا باشد. و یا حضور آن گوسفند در محوطه شیشه‌ای. آیا این میتواند اشاره‌ای باشد به این نكته كه انسان در انجیل به عنوان رمه خداوند مورد خطاب قرار میگیرد. زنی كه در محوطه شیشه‌ای قرار دارد در بعضی از مواقع كارهائی را با آن گوسفند به طور مشترك انجام میدهند. آیا منظور از این زن همان نوع انسان است. و نمیدانم شاید اینكه انسان برای خارج شدن از این حصار و اغتشاش مغزی و خوردن غذا در آرامش راهی جز... تمام اینها میتواند درست باشد. میتواند هم غلط باشد. اثر امكاناتی برای رد اینها یا قبول اینها در اختیار مخاطب قرار نمیدهد. اما یك نكته، مخاطب دستگاه سمبل‌یاب و یا نشانه‌یاب نیست.اگر هم قرار است نشانه و سمبلی و یا تصویری در كار باشد خود اثر باید آن را با مخاطب خود قرارداد كند و آن را برای مخاطب خود معنی كند. آیا نمایش با دهان بند سكوت چنین میكند؟
۴ـ گروه میتواند بگوید: تعداد بسیار كمی از مخاطبان سالن را ترك میكنند و یا اصلاً ترك نمیكنند. حتی با هم حرف هم نمیزنند. فقط نگاه میكنند. پس چگونه میتوانیم مدعی عدم برقراری ارتباط و ارائه پارازیت از سوی فرستنده باشیم. به یاد داشته باشیم. این از خصوصیات ویدئو كلیپهاست. ویدئو كلیپها میتوانند مخاطب خود را مسخ كنند. مخاطب توسط تصاویر بمباران میشود و به نوعی قدرت تفكر از او سلب میشود این جزء قواعد ویدئو كلیپها میباشد. به خاطر همین است كه عموماً بزرگترین منتقدین رسانه تلویزیون خود از مخاطبان همیشگی این رسانه میباشند و بیشتر همه در ارتباط با این رسانه سخن میگویند. و نمایش از این قاعده ویدئو كلیپها بسیار سود میبرد.
۵ـ یك تفاوت: كالیگولا شاعر خشونت «آتیلا پسیانی» نیز دقیقاً از ساختاری شبیه به همین نمایش دارد. اتفاقاً خیلی از مواردی كه در بالا به آن اشاره كردیم در مورد نمایش كالیگولا نیز صدق میكند اما نمایش آتیلا پسیانی مخاطب خود را آزار نمیدهد به طور مثال نوع انتخاب موسیقی نمایش كالیگولا را در مقابل نوع انتخاب موسیقی نمایش با دهان‌بند سكوت قرار میدهیم. تحمل سبكهای موسیقی از قبیل آلترناتیو، یا راك فضائی در یك تایم زمانی ۶۰ دقیقه‌ای میتواند به عنوان یكی از همان عوامل پارازیت محسوب شود در این سبكهای موسیقی ملودی تعاریف خاص خود را دارد و حتی گاهی این تصور پیش میآید كه ما ملودی مشخص و خاصی را نمیشنویم. احساس میكنیم این موسیقی در فضا پراكنده میشود و ما نمیتوانیم آنرا نت به نت دنبال كنیم گاهاً این تصور پیش میآید این نوع موسیقیها به خاطر شنیده نشدن مداوم برای موسیقی تئاتر و فیلم مناسب هستند. اما برخلاف تصور شنیدن این سبكهای موسیقی حتی به شكل مجرد نیز انرژی زیادی از شنونده سلب میكند. سبكهای این چنینی موسیقی حتی برای علاقه‌مندانشان خستگی ذهنی درپی دارد. به خاطر این كه شنونده انرژی زیادی را به هنگام شنیدن چنین آثاری صرف میكند بعد از شنیدن یك آلبوم موسیقی این چنینی احساس خستگی میكند. حالا فرض كنیم ما بخواهیم به مدت ۶۰ دقیقه یك چنین موسیقی را پخش كنیم این چنین موسیقی در پس‌زمینه تصاویر قرار نمیگیرد بلكه بطور جداگانه دارد انرژی مخصوص به خود را از مخاطب سلب میكند.
۶ـ گفتیم این نمایش ساختار و زبانی شبیه به ساختار ویدئوكلیپها دارد خب در این جا با یك سوال مواجه میشویم. خیلی از مواقع ما به هنگام دیدن یك ویدئو كلیپ تصاویر را جز به جزء دنبال نمیكنیم. یعنی از خودمان نمیپرسیم این تصویر یعنی چه؟ دلیل حضور این تصویر چه بود. خب اگر قبول داشته باشیم این نمایش ساختار و زبانی شبیه به ویدئوكلیپها دارد. مجموعه ندانسته‌های ما در ارتباط با كار نمیتواند دلیلی بر ضعف اثر باشد در این جا میتوانیم به دو سبك مهم ویدئوكلیپ‌نویسی كه در رسانه تلویزیون مورد استفاده قرار میگیرد اشاره كنیم. یكی ویدئو كلیپهایی كه دارای یك خط داستانی هستند كه به طور مثال میتوانیم به ویدئو كلیپهائی كه بر روی موسیقیهای میتلوف یا گروه Tool&#۰۳۹;s كه اتفاقاً تصاویری از آن در نمایش نیز پخش شد اشاره كنیم. یعنی اگر كسی در مورد این كلیپها از ما سوال كند میتوانیم برای او چیزی شبیه به یك داستان تعریف كنیم. دسته دوم كلیپهائی هستند كه خط داستانی مشخص ندارند و ما فقط یك سری تصاویر هم‌جنس اما بی ارتباط با هم را مشاهده میكنیم.در این دسته از كلیپها وظیفه ارتباط دادن این تصاویر به هم به عهده ترانه یا موسیقی است كه تصاویر برای آن تهیه شده یعنی باز هم این تصاویر رها نمیشوند.شاید نمایش با دهان‌بند سكوت نیازمند چیزی است شبیه به كارایی یك ترانه در كلیپهای دسته دوم. شاید باید یكی از عوامل رسانه تئاتر باید نقشی را بر عهده بگیرند كه ترانه‌ها در كلیپهای دسته دوم اجرا میكنند.

مهدی میرمحمدی
منبع : پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر