دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

نقد راستین ، نقد وانمودین


نقد راستین ، نقد وانمودین
حفظ وضعیت موجود، نسخ وضعیت موجود و اصلاح وضعیت موجود! كیست كه امروزه به صدای بلند مدافع اولی باشد؟ كیست كه امروزه در ملاء عام مدافع سومی نباشد؟ می ماند نسخ وضعیت موجود. چیزی كه آن را نمی توان از قدرت های حاكم چشم داشت. اما توده ها نیز امروزه از انقلاب ها نگاهی دیگر دارند. بهای انقلاب ها بیش از آنی بوده است كه به دست آورده اند. تكنولوژی و اقتصاد برتر را نمی توان یك شبه با جوی خون به چنگ آورد. تغییر دفعی فرهنگ به زور امریه ها و بوروكراسی پرهزینه و بیهوده دست یافتنی نیست.
امروزه انقلاب های سرخ رنگ های ملایم تری به خود گرفته اند. پس ظاهراً اصلاحات یعنی همان سومی چیزی است كه چه در جهان قدرت و چه در میان توده ها به مراتب مدافعان بیشتری دارد. دولت های نوپا به هر نامی حتی به نام ستیزه با اصلاح طلبان داعیه اصلاح وضع موجود دارند و با نوید این اصلاح یك چند زمام قدرت را به دست می گیرند. امروزه عصر شاهان به سر رسیده است و دولت ها به آرای مردم نیازمندند. به نحوی سلبی می توان نتیجه گرفت كه اصلاً اصلاح طلبی نوستالژیای ذاتی فرد و جمع است.
اما درست همین وضع بینابینی همه چیز را پیچیده می كند. نه حفظ و نه نسخ می تواند به قول هگل به وضعیت رفع و حفظ دگردیسه شود.
به قول جادوگران مكبث خیر و شر درهم می آمیزند و در هوای مه آلود و آلوده پرسه می زنند. نقدناپذیرترین قدرت ها شعار نقدپذیری می دهند و نقد منتقدان واقعی به نام نقد مخرب سركوب می گردد. نقد شرط امكان اصلاحات است و همه چشم ها چشمداشت اصلاح كار جهان دارند. پس كیست كه با صدای بلند ساز مخالفت با نقد وضعیت موجود زند؟ عقل های كل نیز كه جز خود همه را احمق می بینند مخالفت آشكار با چیزهایی چون آزادی، نقد و مردم سالاری و حقوق شهروندی را مصلحت نمی بینند. نقد مد می شود. نقدپذیری ژست می شود.
دولتمردان كه نقد كردن آنها از حقوق شهروندان است خودشان، خودشان را نقد می كنند و در صورت مصلحت آن را به نمایش می گذارند. آنها دست پیش می گیرند كه پس نیفتند، یا بعضاً شنود نقد آنان را كه در حق نقد اولی ترند ناضرور و اضافی قلمداد كنند. امپراتوران امروزی، جامه جمیل نقد به تن می كنند. آنجا كه پول و قدرت های رسانه ای به جای شاهان نشسته اند نقدی كه البته باید به لحاظ تغییر جهان اخته و ناكارگر باشد، این فایده را دارد كه به اسم مرحمت قدرت آن قدرت را استوارتر سازد. امنیت منتقدان باید تضمین شود.
آنها كه باید تهدید شوند چاپلوسان و گزاف گویانند. در شرق و در غرب از دیرزمان فرزانگان اقوام خطر آنان را كه از بشر خدا می سازند به صد زبان مكرر كرده اند تا چه رسد به امروزه روز كه نقد افزون بر فضیلت، جامه و جاهت و مقبولیت است. اما برای بسیاری از قدرت ها ضریب امنیت منتقدان بی حساب نمی تواند بود. دولت آمریكا حتی منتقدانش را به ویژه وقتی كه بی خطر و بی آزار باشند مجهز به امكانات رسانه ای چشمگیری می كند اما نه چندان كه صدای آنها در هیاهوی مافیاهای رسانه ای گم و كم اثر نشود. پاسداشت فرهنگ نقد، پلورالیسم و جامعه چند صدایی، حرمت به مخالف و دگراندیش و این قبیل عبارات كم كم از نگاهی جانبدارانه نقل محافل می گردد.
همه از نقد و نقدپذیری می گویند حتی آنان كه واژه آزادی را مگر برای تعیین حدود آن و واژه نقد را مگر برای رسیدن به اما و اگرهای همیشه مصلحت آمیز آن به كار نمی برند. امروز دیگر كسی لحن حق به جانب و طلبكارانه و موضع پدرسالانه را دوست ندارد.
به هنگام انتخابات بازار نقد گرمتر می شود. كسانی كه تا دیروز نقد میخ چشمشان بود اینك آن را چون نور دیده می بینند. تب نقد همه نامزدها را می گیرد. تب زدگان هذیان می گویند، اما خدا نكند كه این زبان مجازی در نخبگان رقیب متحقق گردد. تنها چیزی كه دیگر مجاز و استعاره نیست خود حرف است. آنان یكی از پی دیگری آنقدر غده های سرطانی رنگارنگ برای دولت های پیشین برمی شمرند كه اولاً دیگر جای سالمی برای كلیت سیستم نمی ماند و ثانیاً از یاد می برند كه خود نیز مسئول بخشی از همان سیستم بوده اند. اما چه اهمیت دارد. فراموشی دوای همه دردها است. در عین اینهمه زنده باد نقد كه دیگر به آسانی تن به نسیان نمی دهد. قدرت و مردم در نقد مسابقه می دهند. آن یك خود را نقد می كند و این یك دیگری را. یكی خود گویه می سراید و دیگری خطابه. مگر این همه چه ایرادی دارد؟ نقد، در هر حال چیز خوبی است، اما این پرسش می ماند كه گفتن نقد یا شنیدن نقد و این تشویش كه نكند گرمی بازار نقد نقدنیوشی را كساد كند.
این است كه نقد به وضعیتی یك بام و دو هوا به سرسام دچار می شود. آری نقد چیز قشنگی است و فشنگ مشقی هم. اما وقتی نقد دیگر فشنگ مشقی نبود، یعنی وقتی كه نقدی اثرگذار از جایی سر بلند كرد و سامانی را كه ستونش بر نابسامانی و آشفتگی است بر هم زد چه باید كرد؟ خیلی ساده است. پیشگیری بهتر از درمان است. تفكیك نقد باید تكلیف نقد را تعیین كند: آپارتاید نقد، تفكیك من قال ها، تفكیك شخصیت صاحب دهانی كه نقد از آن صادر می شود، نقد سازنده و ویرانگر، تفكیك نیت های دسترس ناپذیر و بنابراین به شدت آسیب پذیر و بی پناه، نقد دلسوزانه و خصمانه، درون گفتمانی و برون گفتمانی، خودی و غیرخودی و غیرذلك.
اما كیست كه نداند در ابهام و آشفتگی تشخیص مقدم بر تفكیك است. نقد نیز چون بسیاری از كنش ها و منش های انسانی سابق بر هر تفكیك مصلحتی و خودكامانه ای دو نوع بیش نیست: راستین و وانمودین.
آشفتگی یعنی خلط شدن این دو و آنجا كه امور خلط می شوند تشخیص سره از ناسره - كه خود اصل معنای نقد است- مقدمه درمان است. نمی توان با تعمیم و قطعیت خود انتقادی قدرت را با مهر نقد وانمودین باطل كرد. نمی توان گفت كه نقد بیرون از قدرت عموماً و الزاماً راستین است گرچه در نفس ذیحق بودن آن حرفی نیست. این هر دو قدرت را نقد می كنند عیار نقد این نقدها یكی آن است كه چون صدای نقد راستین بلند و موثر شود، نقد وانمودین ناگهان و به نحوی غیرمنتظره به دفاعی پرهیاهو و خطاپوش از قدرت حاكم قلب می گردد.
سیاوش جمادی


همچنین مشاهده کنید