دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

چرا همه یکسان نیستند؟


چرا همه یکسان نیستند؟
وقتی سؤال می‏شود كه چرا خداوند به ائمه علیهم‏السلام و انبیاء علیهم‏السلام عنایات ویژه‏ای داشته، گفته می‏شود كه این افراد، ظرفیت و شایستگی پذیرش این مقامات (مقام عصمت و ...) را داشته‏اند؛ حال آن‏كه همین ظرفیت هم از سوی خداوند به آنها عطا شده است. چرا خداوند، ظرفیت پذیرش این مقامات را به طور انتخابی عطا كرده و محدود به افراد خاصی كرده است؟
خداوند متعال، جهان را بر اساس نظم و روابط علت و معلول آفریده است؛ به طوری كه هر عملی، عكس العمل خاص خود و هر كنشی، واكنشی ویژه خویش دارد.
اگر چه اراده مطلق خداوند، بر همه چیز حاكم است، اما بر اساس نظام جهان، حداقل سه عامل در ظرفیت انسان دخالت دارند كه عبارتند از:
۱) وراثت،
۲) محیط
۳) تلاش انسان.
دو عامل وراثت و محیط، تا حدودی خارج از اختیار انسان هستند؛ اما عامل تلاش، به طور بسیار زیاد، در اختیار خود انسان است و می‏تواند بر دو عامل دیگر، غلبه داشته باشد. اگرچه بر اساس نظم حاكم بر جهان، ظرفیت‏ها مختلف است و در این تفاوت‏ها، اسرار و زیبایی‏های فراوانی نهفته است و كمترین فایده ظرفیت‏های كم آن است كه به برجسته‏تر شدن زیبایی‏ها، كمك می‏كنند و توجه انسان‏ها را بیشتر جلب می‏كنند و از جهت عدالت خداوند نیز از هر كس به میزان ظرفیت او بازخواست می‏شود. از این رو گفته شده است كه عامل اصلی گزینش راه نیك و بد، خود انسان است.
انسان در زندگی همواره بر سر دو راهی‏ها قرار می‏گیرد و برای حركت در این راه‏ها، از طریق عوامل درونی، وسوسه و تحریك می‏شود. قدرت انتخاب هر یك از دو راه را نیز داراست و خداوند از درون و برون، نیك و بد هر یك را به او آموخته، او را هدایت كرده است. برخی با اراده و به وسیله هدایت‏های الهی و گرایش‏های فطری، در برابر خواسته‏های حیوانی، مقاومت نموده، راه سعادت در پیش می‏گیرند و برخی خود را اسیر هواهای نفسانی ساخته، با گرایش‏های متعالی و هدایت‏های عقلانی و ربانی می‏ستیزند. بنابراین، عامل نیك و بد و میل به هر یك، در ضمیر همگان نهفته است؛ ولی‏آدمی، مقهور هیچ یك نیست و با اختیار و انتخاب آزاد، می‏تواند هر یك را برگزیند و با دیگری بستیزد؛ «انا هدیناه السبیل اما شاكرا و اما كفورا».۱
حكمت الهی بر این تعلق گرفته كه انسان، آزادانه و با اختیار خود، راه سعادت یا شقاوت را برگزیند و به نتیجه راهی كه برگزیده است، برسد، وگرنه همه را به طور جبری و غریزی، هدایت می‏كند.
حال برای تبیین پاسخ، به نكات زیر توجه كنید:
الف) پیامبران و امامان علیهم‏السلام دارای اراده بشری‏اند؛ مانند دیگر مردم زندگی می‏كنند؛ برای تحصیل هر چه بیشتر مقامات معنوی می‏كوشند و اهل صبر، جهاد، زهد و تقوا هستند.
ب) خداوند متعال به قابلیت ممتاز پیامبران و امامان، برای تحصیل مقامات معنوی و شایستگی آنان برای بر عهده گرفتن مسئولیت هدایت جامعه، آگاهی دارد و در حقیقت، قابلیت و شایستگی آنان - كه بخش عمده‏اش ناشی از افعال اختیاری آنان است - نزد خداوند، معلوم است و همین قابلیت مبتنی بر اختیار، موجب گزینش آنان می‏شود. در قرآن آمده است:
«و چون شكیبایی كردند و به آیات ما یقین داشتند، برخی از آنان را پیشوایانی قرار دادیم كه به فرمان ما [مردم را ]هدایت می‏كردند».۲ همچنین آمده است: «خداوند بهتر می‏داند كه رسالتش را كجا قرار دهد».۳
ج) سپردن هر مسئولیتی با دادن امكانات لازم همراه است و امامت جامعه از این قاعده مستثنا نیست. از این رو، خداوند آنان را از علم لازم، برای بر عهده گرفتن مسئولیت امامت، بهره‏مند می‏گرداند. این ویژگی، هنگام عهده‏داری مسئولیت برای امامان علیهم‏السلام محسوس می‏شود؛ چنان كه درباره امام هادی علیه‏السلام آمده است: یكی از یاران امام به نام «هارون بن فضیل» در كنار او بود كه ناگاه امام فرمود: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ؛ ابی جعفر (امام جواد علیه‏السلام) درگذشت». به حضرت عرض شد: از كجا دانستید؟ فرمود: در برابر خدا فروتنی و خضوعی در دلم افتاد كه برایم سابقه نداشت.۴
در اوایل دعای ندبه به مجموع این سه واقعیت نورانی، چنین اشاره شده است: «بر ایشان شرط كردی كه نسبت به دنیا و زینت‏ها و زیورهای آن، زهد بورزند؛ آنان نیز این شرط را پذیرفتند و دانستی كه آنان به آن شرط وفا می‏كنند؛ پس آنها را پذیرفتی و به خود نزدیك ساختی و یاد بلند و ستایش ارجمند را برای ایشان، پیش فرستادی و فرشتگانت را بر آنان فرو فرستادی و به وحی خود، آنان را گرامی داشتی و آنان را به بخشش علم خود، میهمان كردی ...».
البته این امتیاز (علم و عصمت موهبتی)، پایه و شرط اولیه امامت است و معصومان با اراده خویش و تلاش و عبادت، به مقامات عالی‏تری از علم و عصمت دست می‏یابند؛ چنان كه در قرآن مجید از زبان پیامبر صلی‏الله علیه وآله، چنین می‏خوانیم: «و بگو: پروردگارا! بر دانشم بیفزای».۵
د) دسترسی به مقام عصمت و راه‏یابی به مقامات علمی و معنوی، به پیامبران و امامان اختصاص ندارد و برای همگان میسر است؛ چنان كه حضرت زینب علیهاالسلام تا مرز عصمت پیش رفت و حضرت عباس علیه‏السلام، به مقامات عالی معنوی دست یافت و بسیاری از عالمان و بزرگان نیز به مقامات بلندی رسیده‏اند. مسئله عصمت، گر چه درباره پیامبران و امامان مطرح می‏شود - زیرا شرط امامت و نبوت، عصمت است و خداوند، فاقدان این ویژگی را برای این دو منصب، برنمی‏گزیند - اما این به معنای آن نیست كه هر كس امام یا نبی نباشد، از هیچ درجه‏ای از عصمت، بهره‏مند نخواهد بود.
و) فیاضیت مطلقه الهی، ایجاب می‏كند كه هر كس قابلیت و استعداد كمالی را دارد، همه شرایط لازم، برای به فعلیت رسیدن آن كمال، در اختیار او قرار داده شود. به عبارت دیگر، از ناحیه خداوند، هیچ گونه كوتاهی و بخلی در این باره نیست. بنابراین، اگر واقعاً ما قابلیت دریافت علم لدّنی را دارا بودیم و با داشتن آن، از عصمت برخوردار می‏شدیم، خداوند آن علم را به ما عطا می‏كرد؛ اما اگر اندكی دقت كنیم، این ادعا كه اگر ما هم علم معصومان را داشتیم، معصوم می‏شدیم، ادعایی بیش نیست. دلیل این مطلب، آن است كه در بسیاری از امور، ما بر خلاف علم و آگاهی خود عمل می‏كنیم. در حدیثی، چنین آمده است: «هر كس آن‏چه را می‏داند عمل كند، خداوند، دانش آن‏چه را كه نمی‏داند، به او خواهد آموخت».۶
بنابراین عصمت، در عین موهبتی بودن، با لیاقت‏ها و شایستگی‏های اكتسابی و افعال اختیاری انسان، ارتباط دارد و اگر خداوند، علم موجب عصمت را به پیامبران و امامان عطا فرمود، بر اساس قوانین عام و اصول كلی است؛ از این رو، هر كس لیاقت و شایستگی لازم را دارا باشد، چنین موهبتی، به تناسب میزان شایستگی‏اش، به او عطا خواهد شد.
گاهی سؤال می‏شود كه چرا موجودات انسانی، دارای ظرفیت‏ها و استعدادهای متفاوت هستند؟
در جواب این سؤال باید گفت كه آن‏چه در مورد نظام تغییرناپذیر و سلسله مراتبی عالم گفتیم، حاصل بحثی است كه در باب «كیفیت صدور موجودات از ذات باری تعالی» مطرح است. در آن‏جا گفته می‏شود كه جایگاه، مكان، چیستی و چگونگی هر موجودی، در یك سلسله مراتب ضروری، تعیین و تعریف می‏شود و آن موجود، از آن مرتبه و جایگاه، تفكیك‏ناپذیر است. مطلب مهم این است كه آیا می‏توان همین سخن را درباره آدمیان و وضعیت تكاملی آنها صادق دانست؟ یعنی آیا هر انسانی با هر ظرفیت، استعداد و جایگاهی كه دارد، همان وضعیت، ظرفیت و استعداد، هویت‏بخش اوست و دیگر نمی‏تواند از چنین وضعیتی فراتر رود؟
حقیقت این است كه گستره حیات انسان و قلمرو افعال و اعمال او، به سبب وجود عنصر تعیین كننده و سرنوشت ساز «اراده» و «اختیار»، وضعیتی كاملاً دیگرگون و متفاوت با نظام ضروری و تغییرناپذیر سلسله مراتبی دارد. آن‏چه نقش اساسی را در فرآیند تكاملی حیات انسان ایفا می‏كند، همان عنصر اختیار است و اختیار، چیزی جز اعطای مسئولیت و تكلیف به انسان نیست. بنابراین، ما خود را با دو امر مواجه می‏بینیم؛ یعنی از یك طرف با تفاوت ظرفیت‏ها و استعدادها و از طرف دیگر با حضور تعیین كننده اراده و اختیار.
انسان، چون موجودی مختار است، در مقابل اعمال و افكار خود، مسئولیت و تكلیف پیدا می‏كند. علاوه بر این، ظرف وجودی او، شاید به دلیل وجود همین عنصر مهم، ظرفی از پیش تعیین نشده و انعطاف‏پذیر است؛ یعنی ظرفیت و استعداد او، كاملاً به كنش‏ها، واكنش‏ها و فعالیت‏های آزادانه معرفتی و معیشتی او بستگی دارد و در نتیجه، تفاوت ظرفیت‏ها و استعدادها، نسبتی مستقیم و آشكار با همت و عمل آزادانه آدمی دارد. با توجه به همین نكته است كه نظام‏های آموزشی، تربیتی و اخلاقی، معنا و مفهوم پیدا می‏كنند. از این رو، خداوند، خالق قوانین حاكم بر هستی است. بر اساس نظام علت و معلول و تفاوت‏های محیطی، ژنتیكی و...، علاوه بر اشتراك اصل غریزه و فطرت در انسان‏ها، ظرفیت‏ها و استعدادهای متفاوت در افراد انسانی پیدا می‏شوند و از سوی دیگر، خداوند به آدمی، قدرت و اختیار سازندگی اعطا كرده است و این انسان است كه به سبب همین عنصر اختیار، مسئولیت پیدا می‏كند تا در چارچوب قوانین حاكم بر عالم هستی، توان، ظرفیت و استعداد نهفته خود را شكوفا سازد و البته تفاوت‏ها نیز ناشی از چگونگی فعل و عمل آزادانه اوست؛ اما این گونه نیست كه خداوند به انسان فقط اختیار و مسئولیت را عطا كرده و او را به حال خود رها كرده باشد؛ بلكه ضمن اعطای اختیار، برنامه زندگی سعادت‏مندانه را نیز از طریق رسولان و سفیران خود، در اختیار آدمی نهاده است. از این رو، انسان، ضمن این كه تكلیف پیدا می‏كند، باید پاسخ‏گوی اعمال و افعال خود باشد و به تناسب عمل، پاداش یا كیفر ببیند.
در پایان، باز بر این نكته تأكید می‏كنیم كه زندگی انسان، یك زندگی متحول و متكامل است و آدمی این توان و استعداد را دارد تا نحوه و چگونگی حیات خود را با عمل آزادانه خود، ترسیم كند. از این رو، یك وضعیت یا طبقه یا جایگاه اجتماعی و شغلی و یا معرفتی خاص، هویت‏بخش انسان نیست؛ به طوری كه نتواند از آن مقام و وضعیت، جدا شده، وضعیت دیگری را رقم زند؛ بلكه همان طور كه گفتیم، ما خود مسئول چگونه زیستن و تحقق استعدادهای نهفته خود هستیم.
آن چه گفته شد، تبیین واقعیت موجود و وجود تفاوت‏هاست؛ اما چرا خداوند، نظام جهان را به گونه‏ای قرار نداده كه همه یكسان باشند؟ اقتضای نظام دنیا این گونه است كه دارای هندسه ویژه‏ای باشد و آغاز و فرجام خاص داشته باشد و زیبایی آن به همین است و در غیر این صورت، نظام دیگری خواهد بود و فرجامی مانند بهشت و جهنم نخواهد داشت.
برای مطالعه بیشتر در این زمینه به كتاب‏های زیر مراجعه كنید:
الف) عدل الهی، مرتضی مطهری، ص ۳۵-۱۱۹.
ب) الهیات و معارف اسلامی(تبیین عقاید اسلامی)، جعفر سبحانی، ص ۱۵۴-۱۶۷.
ج) درس‏هایی از علم كلام، حبیب الله طاهری، ج ۲، ص ۱۷۲.
د) آموزش عقاید، محمد تقی مصباح یزدی، ج ۲ - ۱، ص ۱۹۹.
۱. سوره دهر، آیه ۳.
۲. سجده (۳۲)، آیه ۲۴.
۳. انعام (۶)، آیه ۱۲۴.
۴. كلینی، اصول كافی، ج ۲، ص ۲۱۸.
۵. طه (۲۰)، آیه ۱۱۴.
۶. سید محمد حسین طباطبایی، المیزان ج ۷، ص ۳۳۹.
منبع : نشریه الکترونیکی پرسمان


همچنین مشاهده کنید