شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


تلویزیون و ارتقای دیدگاه عمومی


تلویزیون و ارتقای دیدگاه عمومی
نقش تصویر در تلویزیون، شناخت آن و زبان تصویر از زمان پیدایی یک فکر تا فرستادن تصویر روی آنتن، نیازمند نگاه زیباشناسانه و جمال پردازانه ای است که اگر خالق آن فاقد عناصر تعیین کننده باشد نه تنها محصول به نمایش درآمده، درخور اعتنا نخواهد بود که فقدان این دو عنصر موجب می شود که مولف را نزد مخاطب کم ارزش حتی بی ارزش جلوه دهد و طبعا این پرسش را پیش روی می گذارد که ضرورت به نمایش گذاردن چنین تصویری در کجاست؟ اصلا چرا چنین طرحی مصوب می شود، چرا چنین هزینه ای و چرا چنین نیرو و تجهیزی به کار گرفته می شود؟
این همه درحالیست که ارتقای دیدگاه عمومی به عنوان یک اصل مهم و کاربردی برای همه دست اندرکاران تلویزیون با برخورداری از اولویت بسیار از اصول لاینفک اهداف و سیاست های تلویزیون است، با این تفاوت که تصویر در تلویزیون به نسبت سایر رسانه ها از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
استوار برچنین اصلی است که ارتقای دیدگاه عمومی در راس سیاست گذاری ها، برنامه نویسی ها تامین بودجه و اعتبارات ضروری قرار گرفته است حتی در مراحل ارزیابی ها، در سمینارها، کنفرانس های خبری و رسانه ای نیز بر نقش تعیین کننده «ارتقای دیدگاه عمومی» تاکید می گذارند و همگان صمیمانه بر آن پای می فشارند تا آنجا که نماینده سازمان صداوسیما به هنگام تصویب بودجه سالیانه در مجلس، چنان آگاهانه بر این اصل مهم تاکید می کنند که من مخاطب ساده انگار می پندارم، چرا نمایندگان مجلس بر کسر یا حذف کردن ردیف یا تبصره بودجه آن همه سخت گیری می کنند؟ مگر نه اینکه اصل ارتقای دیدگاه عمومی یک هدف مورد وثوق کل جامعه است...
و چون پایه اش در رشد و تعالی فرهنگی جامعه نهفته است، طبعا مایه اش هر اندازه پر ملات تر بهتر؟
اینک و به ویژه در یک سال اخیر در برابر مجموعه ها و سریال های تلویزیونی پخش شده از کانال ها، به استثنای نوادری انگشت شمار، گویا اصل ارتقای دیدگاه عمومی کمتر مطمح نظر بوده است، چراکه در اغلب این مجموعه ها از آن عناصر تعیین کننده و چشم نواز زیباشناسی و جمال پردازی نه تنها کمتر خبری هست که وقت تلف کردن ها، کندی حرکت های دوربین و بسیاری عوامل کسل کننده و زاید دیگر تا آنجا فراوان توی ذوق مخاطب می خورد که آزاردهنده می شود و این همه بی توجهی، این مهم را به ذهن متبادر می کند که عوامل تولید آن اصل مهم ارتقای دیدگاه عمومی را به شدت نادیده انگاشته اند... حیف و صد حیف که در طول سال، مخاطبان تلویزیون بی تعارف و مداهنه و مجامله نه تنها شاهد نادیده انگاشتن حقایق که در صورت تداوم شیوه هایی ناگزیر ناظر سقوط اصولی خواهند بود که جز اندک شمردن مخاطب، معنایی دیگر ندارد.
اینکه سیاست گذاران تلویزیون فقط یک قشر از جامعه کم سواد را مدنظر قرار دهند و در پی ارضای سهل پسندی شان باشند، شاید در بدو امر اشکال عمده ای نباشد، اما این پرسش بلافاصله مطرح می شود که خواست و نیاز دیگر گروه های جامعه، چرا لحاظ نمی شود؟ فقط از نخبگان و صاحبان توقع که از ویژگی های یک ملت و جامعه محسوب می شوند و لاجرم می باید در برنامه ریزی ها و سیاست گذاری ها به گونه ای متمایز روی آنان زوم شود، سخن نمی گوییم که تمام اقشار جامعه مد نظر است.
از سوی دیگر، تهیه و تامین فیلم ها و مجموعه هایی با ژانر مردم پسند، نه تنها ارتقای دیدگاه عمومی را دچار نقصان می کند که جامعه را از رشد نویسندگان مولف و خلاق نیز محروم می سازد که در جای خود تراژدی غمباریست.
حال از زاویه اقتصادی به مسئله نگاه کنیم که تلویزیون در جوامع توسعه یافته، در همین بخش تهیه و تامین مجموعه ها، چه محصولاتی را علاوه بر پوشش داخلی، راهی بازارهای جهانی می کنند و از این کانال منافع عظیمی را متوجه فرد و کشورشان می کنند. قصد مقایسه «فی المثل B.B.C» انگلیس یا ژاپن با ایران نیست. چرا که آنان از دهه ها جلوتر گام های متفاوتی را برداشتند که هم اینک در بخش هایی موجبات حتی حیرت جهانیان شدند، فی المثل ژاپنی ها موفق شدند علاوه بر صادرات فیلم های سینمایی و مجموعه ها، در بخش پویانمایی به منافعی در سطح جهانی دست یافته که گهگاه اعداد و ارقام ارائه شده از سوی نهادهای مالی رسمی آنان هوش رباست...
چندی پیش یکی از کارشناسان اقتصادی ژاپن در به دست دادن آماری که سود حاصل از تولید و صادرات فیلم های پویا نمایی عاید کشورش شده، اشاره به آمار و ارقامی کرد که به قول ما ایرانی ها دود از کله آدمیزاد برمی خیزد تا آنجا که در بدو امر، این تصور به وجود می آمد، این اشتباه در تایپ خبر دریافتی از سوی سایت مورد نظر رخ داده، اما در سطور پایین تر چندبار از ارقام تکرار و تاکید شد... آری به درآمد ژاپنی ها در طول سال ۲۰۰۵ میلادی فقط از طریق تولید و صادرات انیمیشن و کارتون به سراسر جهان، چهارده برابر سود حاصله از فروش نفت ایران در همان سال بوده است.
نکته مهم تر این که اداره پژوهش های تلویزیون ما از حاصل اندیشه نویسندگان تلویزیون B.B.C کتاب ها ترجمه و تدوین و در دانشکده صداوسیما تدریس می کند و اینکه نگاه جامعه شناسان و تحقیقات علمی و نظری شان بر کنه اندیشه انسان جهانی شده ما، نور پاشیده است، بسی دشوار است پذیرفتن فیلم ها یا سریال های کلیشه شده دهه های گذشته و متاسفانه با چاشنی مختصری از ظاهر اسلامی... آمار منتشر شده در دهه فجر سال گذشته نشان می دهد؛ میزان دانشجوی سال ۱۳۵۷ (آغاز انقلاب) فقط یکصد و پنجاه هزار نفر بود، در حالی که جذب دانشجو در سال اخیر در محدوده سه میلیون نفر دور می زند... آیا رشدی این چنینی، نمی تواند، ندای بیدار باشی باشد برای تامین کنندگان برنامه های تلویزیونی.چنین تغییرات عظیمی در تمامی پهنه ها، نمی باید سیاست گذاران و برنامه ریزان را به این اندیشه وادارد تا حرکت های فرهنگی شان را منطبق بر رشد آگاهی های عمومی متمرکز سازند...؟
به وضوح می توان دید که هنگام به کارگری اصل «درست آیینی» جامعه شناسی رسانه ها فرارسیده است... مهم در این است که جامعه شناسان تلویزیونی ما که خوشبختانه از توش و توان بسیار بالای ایرانی برخوردارند، به سرعت دست به کار شده و طرحی نو متناسب با جامعه نوین ایران در اندازند و با یاری نویسندگان خلاق و مولف و تامین واقعی نیازهایشان (مادی-معنوی) به نتایج خلاقانه ای از انتخاب خود دست یازند. تا چنانکه در صدر این مقال بدان اشارت شد، آنان که تصویر و زبان تصویر را شناخته اند،پای در رکاب بگذارند و مخاطب را تا سرچشمه های زلال هنر و صنعت تلویزیون رهنمون سازند.
این مهم را همچنانکه اندیشمندان ما در دیگر عرصه های سیاست و اقتصاد و تکنولوژی به اثبات رسانده اند،؛ قادرند در تلویزیون نیز با حفظ اصول زیبایی شناسی و جمال پردازی طبیعت گرایانه، موجبات ارتقای دیدگاه عمومی که یک اصل پذیرفته شده جهانی است را فراهم آورند... زیرا چنین رشدی یا ارتقای سطح فرهنگ جامعه، هدفی است با بن مایه های ارزشمند.
حسین معتمدی
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید