پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


بررسی نقش رسانه‌ها در تربیت جوانان؛ طلایه‌داران فرهنگ؛ تعامل یا تقابل؟


بررسی نقش رسانه‌ها در تربیت جوانان؛ طلایه‌داران فرهنگ؛ تعامل یا تقابل؟
انسان در زندگی اجتماعی و در برخورد با غیر خود، نیاز شدیدی به ارتباط دارد و تنها از این طریق است كه نیازهای فردی و اجتماعی خود نظیر نیاز به احساس امنیت و میل به رشد را برآورده می كند. انسان از همان آغاز برای برقراری ارتباط و رساندن پیام خود به دیگران، شیوه های گوناگونی را به كار برده است؛ از اشارات، كلمات و اشاره های رمزی اولیه گرفته، تا استفاده از پیشرفته ترین و در عین حال پیچیده ترین وسایل ارتباطی مدرن امروزی.
رسانه ها و وسایل ارتباط جمعی كه در طول تاریخ دارای سرعت بسیار كند و ناچیزی بوده اند، در عصر حاضر تحول چشمگیری یافته اند.
پیدایش فن سینما در ابتدای قرن بیستم، ظهور رسانه های بی سیم نظیر رادیو و سپس تلویزیون، تولید و انتشار نوارهای ویدئویی و راهیابی آن به خانه ها در دهه های آخر قرن گذشته و از همه مهمتر همگانی شدن و امكان دسترسی آسان همگان بدانها و هم اكنون پدیده شگفت انگیز ماهواره و شبكه های اینترنت، از مظاهر تحول این صنعت، در عصر حاضر بوده است، كه انسان تمام آنها را برای رسیدن به مقاصد مختلفی نظیر اطلاع رسانی، تعلیم و تربیت، اندیشه پروری (فرهنگسازی) هدایت و راهنمایی، افزایش آگاهی های اجتماعی و... به كار گرفته و می گیرد. البته در همه این اهداف نیز هدفهای تربیتی نهفته است.
چگونگی پذیرش و استقبال مردم و نیز تحت تأثیر واقع شدن هر كدام از آنها از این ابزار و وسایل متفاوت است؛ زیرا استقبال مردم، متأثر از عوامل گوناگونی، نظیر، اندوخته ها و یافته های فرد، دیدگاهها، اعتقادات و ارزشها و... است.
هر اندازه كه رسانه ها به بهترین شكل به كار گرفته شده، منافع و فواید آن در زمینه كمك به رشد صحیح و سالم افراد و نیز سازگاری او با جامعه و تحول و پیشرفت صحیح آن جامعه به سوی كمال مطلوب، بیشتر بوده است.
نظر به این كه از طرفی حوزه های معرفتی و علمی بسیار وسیع بوده و دارای سرعت چشم گیری از پیشرفت در زمینه های مختلف می باشد و به كارگیری صرف روشهای تقلیدی و نقل و انتقال معارف توسط نظام رسمی تعلیم و تربیت، مؤثر نبوده و بر تمام ابعاد و جوانب امر پوشش كافی ندارد و از طرف دیگر، استفاده و بهره بردن از دستگاههای اطلاع رسانی و رسانه های گروهی آسان است و دارای توان بالا و امكانات وسیعی در جهت انتشار بین گروههای مختلف مردم می باشد، بنابراین كمك گرفتن از دستگاههای اطلاع رسانی و رسانه ها برای استحكام بخشیدن به فرایند تعلیم و تربیت و تعمیق آن در زمینه های مختلف و حوزه های علمی، فنی و ادبی در خارج از مدرسه بیش از پیش ضروری است.
پیامهایی كه توسط رسانه ها رد و بدل می شود در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی، و فرهنگی و... است. مخاطبان این پیامها افراد و گروههایی در سطوح مختلف فرهنگی، اقتصادی، و اجتماعی اند كه گاه در مسافتهای طولانی و دور از هم در سراسر جهان پراكنده اند.
از جمله وظایف رسانه ها عبارت است از یاددهی و یادگیری، اندیشه پروری، هدایت و راهنمایی، افزایش آگاهی های اجتماعی و رشد اجتماعی در ابعاد مختلف.
چنانكه گفته شد، تمام سعی و تلاش رسانه های جمعی، رسیدن به اهداف و مقاصدی است كه در عین حال، هر كدام به نحوی دارای رنگ و صبغه تربیتی اند؛ زیرا این رسانه ها در اموری نظیر رشد شخصیت افراد در ابعاد مختلف، ایجاد ارتباط بین افراد و جامعه، كمك به افراد در فرایند سازگاری با جهان متغیر پیرامون و... دخالت دارند.
تحقیقات جدید نشانگر این امر است كه تمام افراد - چه كوچك و چه بزرگ - در برابر محصولات تولیدی رسانه ها منفعل و متأثر محض نیستند؛ بلكه این محصولات پس از دریافت توسط مخاطبان عاقل و براساس اندوخته های ذهنی به یك فهم و درك و معرفت تبدیل می شود. بنابراین انسان به كمك اعتقادات، گرایشها، ارزشها و دیدگاههای خاصی كه دارد، این محصولات رسانه ای را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار می دهد و در نهایت به یك فهم جدید عقلانی كه جهت دهنده یك رفتار از او می باشد، می رسد. اما از آنجا كه به هر حال، رسانه های جمعی بر مخاطبان بخصوص كودكان، نوجوانان و جوانان تأثیرات غیرقابل انكاری دارد، همیشه با تأثیرات سوء نیز همراه می باشد و بیم آن می رود كه اثرات سوء آن در بیشتر موارد غلبه پیدا كند؛ مثلاً:
۱) زیاده روی در نقل اخبار و بیان حوادث و... به افسردگی روحی و ناراحتیها و حساسیتهای عصبی منجر می شود.
۲) اعتماد بر اخبار و نیز تحلیل و تفسیرهای رسانه ها، قدرت نقد و تحلیل و بررسی و تحقیق را از افراد می گیرد.
۳) استفاده از این ابزار در جهت جایگزینی افكار و ارزشهای انحرافی، زمینه ساز انحرافهای اعتقادی، اخلاقی و اجتماعی است.
بنابراین، تأثیرگذاری رسانه ها بر افراد غیرقابل انكار و اجتناب ناپذیر است. از طرف دیگر، روشهای تقلیدی تدریس در مدارس كه انتقال دانش و معلومات و پس گرفتن آن در ایام امتحانات می باشد، به تنهایی برای تغییرات و تحولات مورد نظر اجتماع كافی نیست.
علاوه بر این، دستیابی جهانیان به تمام جهان توسط رسانه های گروهی و تبدیل تمام جهان به یك دهكده جهانی، مسؤولیت سازمانها و مؤسسه های آموزشی و تربیتی و دولتها را بیش از گذشته كرده است؛ زیرا این مراكز و مؤسسه ها نقش بسیار مهم{ی در امر تشكیل و سازندگی شخصیت انسانی افراد و تحقق رسالت مدرسه و اهداف آن دارند.
امروزه دیگر برای همه دست اندركاران این امر ثابت شده است كه رسانه های جمعی علاوه بر آن كه ابزاری برای سرگرمی و تفریح مردم اند، ابزاری برای آموزش و پرورش، فكر و اندیشه و تحول و تكامل جامعه بوده و از این جهت بسیار حایز اهمیت اند. به همین سبب می توانند نقش مهمی در تعلیم و تربیت اندیشه نسل حاضر بخصوص نسل جوان ایفا كنند و به خاطر همین نقش مهمی كه ایفا می كنند، امروزه این ابزار و وسایل همچون رادیو و تلویزیون، از لوازم ضروری زندگی اجتماعی شده است.
این لوازم زندگی، مردم را، با رویدادهایی پیوند می دهند كه در زندگی روزانه اهمیت دارند. رسانه ها برای مردم میدانی را فراهم می كنند كه آنان بتوانند در آن افكارشان را در زمینه مسائلی كه بر زندگی روزانه شان تأثیر می گذارد مبادله كنند و سبب می شوند تا مردم درك عمیقتری از خودشان، محیط شان و نهادهایشان پیدا كنند. رسانه ها تعلیم دهندگانی اند كه ادعای معلمی ندارند.
رادیو دیگر از مخاطبان خود انتظار ندارد كه دو زانو و مؤدب در مقابلش زانو زده، به او نگاه كنند تا مطلبی را فراگیرند؛ بلكه در تمام شبانه روز و در هر مكانی و برای همه اقشار بخصوص نوجوانان و جوانان مطالب بسیار متنوع و جذاب ارایه می دهد.
تلویزیون، این جعبه جادویی قرن بیستم، از جهت جذابیتهای ظاهری و سرگرم كردن تماشاچیان، گوی سبقت را از دیگر رسانه ها ربوده است، به حد{ی كه كمتر بیننده ای از میان برنامه های تلویزیون یكی را انتخاب می كند، بلكه این تلویزیون است كه برنامه های جذاب خود را بر بینندگان تحمیل می نماید.
جمع شدن عناصر صوتی و تصویری و نیز حركتی در تلویزیون، این وسیله را در نظر آنها دارای جذابیت دو چندان كرده است و خود انگیزه نیرومندی است تا كودكان و نوجوانان وقت زیادی را صرف نشستن پای آن كنند.
روزنامه ها مجلات و حتی كتابها، با چاپ مطالب بسیار متنوع و رنگ آمیزیهای جذاب و داستانهای شگفت انگیز مخاطبان را به خود جذب می كنند.
اما به راستی با وجود رسانه های متعدد گروهی در سراسر جهان و باز بودن فضای آن برای جوانان و نوجوانان، چه بر سر آنها خواهد آمد؟
آیا حقیقتاً این رسانه ها تربیت صحیح و مطلوبی را برای آنها به ارمغان خواهند آورد؟
برنامه های تولیدی این دستگاهها در جهت چه اهداف و مقاصدی هدفگیری شده اند؟
آیا تا به حال برای ریشه كن كردن و یا حداقل تقلیل آثار سوء آن تدابیری اندیشه شده است؟
آیا در حقیقت این مدارس موازی كه بسیار گسترده تر از مدارس رسمی اند، دارای متولی و سرپرستی هستند؟
نقش پدر و مادر در برخورد فیزیكی و یا زمینه سازی برای هر چه بهتر استفاده كردن نوجوانان و جوانان از رسانه ها چیست؟ آنها چه وظایفی دارند؟
● تعریف تربیت
تربیت، كم كردن فاصله بین توان بالقوه و بالفعل انسان و حركت دادن متربی از مبدأ نقص به منتهای كمال است؛ تربیت باغبانی وجود انسان و بستر آفرینی رویش و جوانه های وجود انسان است.
بنابراین تربیت چیزی نیست كه ما آن را انجام دهیم، بلكه چیزی است كه ما انسانها برای آن، بستر فراهم می كنیم؛ فراهم كردن بستر تربیت یعنی زدودن آفتهای تربیت، نفی علاقه ها و هموار كردن عوامل تربیت.
«قولوا لا }ِلهَ }ِلا ا... تفلحوا» اساسی ترین منشور و اصول تربیت است. رسیدن به فلاح، با توجه به گفتن این كه خدایی جز «ا...» نیست، یعنی به اوج كمال شخصیت رسیدن؛ همان طور كه می دانید، فلاح از «فلح» به معنی «جوانه زد»، «شكوفا شد» می آید و اوج شكوفایی وجود انسان، غایت تربیت است و هدف اصلی از بعثت اولیا و انبیای الهی، تربیت بشر است.
تربیت، اولین و آخرین حرف را در دنیای حاضر می زند و در آینده نیز چنین خواهد بود؛ به ویژه تربیت تفكر خلاق یعنی مسلح شدن به پرورش مغزهای خلاق و نوآوری كه بتواند سرنخِ علوم و فنون برتر را به دست بگیرد؛ به گونه ای كه مسلح بودن به اندیشه های تربیت تفكر خلاق، در رأس برنامه های استكباری دنیاست، یعنی آنها می خواهند انسانهای خلاق را در هر جای دنیا كه باشند، حتی با برگزاری المپیادها در جهان سوم، بشناسند و آنها را تربیت كنند تا صاحبان مغزهای خلاق، مولد تكنولوژیهای برتر و صنایع نوین شوند و این یك نوع تربیت است.● تعریف جوان
جوان كسی است كه از كودكی بریده و هنوز به دنیای واقعی بزرگسالان نپیوسته است. ویژگیهای خاص جوان عبارتند از خودشیفتگی، گسترش افقهای فكری و آینده نگری و مطلوب اندیشی؛ به همین دلیل، اساس تربیت جوان این است كه تربیت مرتبط با جوان باید متضمن مطلوب اندیشی و آینده نگری باشد. كودكان در حال، و پیران در گذشته سیر می كنند؛ اما جوانان غرق در رؤیاها و مطلوب اندیشی های آینده هستند. و اگر این رؤیا و مطلوب اندیشی با خلاقیت همراه شود، باعث اختراع و نوآوری می شود. رگه های خلاقیت و جوانه های نوآوری در نوجوانی و جوانی رویش پیدا می كند و به همین دلیل، هر اندازه روی این قضیه بیشتر سرمایه گذاری شود، بهتر است.
● تعریف رسانه ها
امروزه رسانه تعریف گسترده ای پیدا كرده اند؛ یعنی رسانه مانند گذشته فقط به تلویزیون و رادیو و روزنامه و مجله و كتاب منحصر نیست. امروزه رسانه های گروهی به سبب انبوه و فراوان بودنشان به رسانه های فردی تبدیل شده اند و از طرفی به صورت یك جبهه عظیم فرهنگی درآمده اند. جبهه فرهنگی، به گستردگی همه كرات، كشورها، شهرها، كوچه ها و خیابانهاست. همه مغزها و اندیشه ها جبهه فرهنگی شده اند و علمدار جبهه فرهنگی، رسانه ها هستند.
رسانه ها بیشترین فعالیت را در تربیت جوانان دارند و رسالت اصلیشان در تربیت، در بعد تربیت اجتماعی یعنی اخلاق و رفتار اجتماعی و سیاسی است. رسانه ها می توانند اخلاق و رفتار اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی و حتی اشتهای تحصیلی ایجاد كنند.
رسانه ها در بسیاری از مواقع بر پدرها، مادرها، معلم، مدرسه، كتاب و دفتر، در تربیت جوانان پیشی می گیرند، مطابق آمار اینترنت حدود ۱۰ درصد از پایگاههای اینترنت متعلق به پایگاه های فساد اخلاقی است و ۹۰ درصد از آنها مربوط به پایگاههای اطلاعاتی علمی است. اما متأسفانه ۹۰ درصد از جوانان گرفتار پایگاههای فساد اخلاقی موجود در اینترنت می باشند. بنابراین می توان گفت اینترنت مانند شمشیر دو لبه ای است كه یك لبه آن بسیار مفید و لبه دیگرش غیر مفید و مضر است. اینترنت رسانه سهل الوصول است و متأسفانه صدها تن از جوانان امروزی معتاد و قربانی این رسانه شده اند .
اعتیاد به اینترنت در بسیاری از مواقع از اعتیاد به مواد مخدر خطرناكتر است.
بیش از ۵۰ درصد از تختهای بیمارستانهای كانادا و امریكا مختص به بیماران روانی است و بیشتر بیماران روانی، افراد افسرده و معتادان به اینترنت هستند.
اینترنت می تواند در تربیت جوانان نقش داشته باشد؛ البته اگر جوان، معتاد به فساد اخلاقی آن نشود و از پایگاههای اطلاعات علمی آن استفاده نماید. به عنوان مثال، امسال در كشور ما تعداد پسران حدوداً ۱۰ درصد كمتر از دختران شركت كننده در كنكور بوده است؛ در حالی كه در مقطع دبیرستان تعداد پسران ده تا پانزده درصد از دختران بیشتر بوده است و این امر به علت ایجاد بی اشتهایی تحصیلی در آنهاست.
یكی از عوامل مهم بی اشتهایی تحصیلی، عامل روانی و گرفتاریهای كاذب است كه جوان برای خود فراهم می كند.
برای مصونیت فرهنگی، به مصونیت عاطفی نیاز داریم؛ در حالی كه امروزه امكان آسیب پذیری به اوج خود رسیده است. هر كسی كه افسرده تر و كم روتر است، میزان اشتغال و گرفتاری او با این دستگاه صوتی و تصویری بیشتر است.
صرع تصویری است كه از همین امواج الكتریسیته حاصل می شود، به عنوان مثال، بچه هایی كه به سِگا و میكرو مشغول می شوند، پس از یكی دو ساعت، دچار كوفتگی سلولهای عصبی می شوند و امواج مغزی آنها با امواج الكتریسیته درگیر و بی حوصله می شوند و تمركز درس خواندن را از دست داده، دچار بی خوابی می گردند.
یكی از معضلات اخلاقی آن این است كه وی بستر ارزشهایی مانند نماز، حجاب، صداقت، درستی، ایثار، صبوری و احسان را از دست می دهد و این ارزشها برای وی بحث ثانویه می شود. حال باید به توضیح این پرسشها بپردازیم كه رسانه ها چگونه می توانند اثر بگذارند و نقش تربیتی مثبت و یا منفی داشته باشند؟ چگونه رفتارهای اجتماعی خاصی را ایجاد می كنند؟ و چگونه هویت و باورهای دینی یا ملی را ضعیف و یا قوی می كنند؟
كار اصلی برنامه های ماهواره ای ایجاد ضعف در باورهای دینی و ملی است. و هنگامی كه باورهای دینی و ملی یك جوان ضعیف شد، به حال او فرق نمی كند كه به كجا پناهنده شود و گرایش به اعتیاد و فساد و دزدی هیچ یك، از نظر ارزشی برای او معنایی ندارد.
رسانه ها می توانند سیاست خارجی را جابه جا كنند و آموزش و پرورش را متحول نمایند و زمانی تربیت اخلاقی و اجتماعی ملموستر و محسوستر است كه در رفتارها متبلور شود؛ بنابراین، تربیت به معنای دقیق كلمه (تربیت اخلاقی، اجتماعی و فردی)، زمانی است كه در رفتارهای انسان متبلور شود؛ مثلاً تربیت مذهبی زمانی معنا دارد كه ما رفتار مذهبی داشته باشیم.
رسانه ها می خواهند رفتار اجتماعی مطلوبی در جامعه متبلور شود. بسیاری از یادگیریها غیر مستقیم هستند و پایدارترین تربیت، تربیت غیر مستقیم و ضمنی است كه در فیلمها و سریالها قابل مشاهده است.
پرسشی كه مطرح است این است كه رفتارهای انسانها چگونه متبلور می شود؟ در پاسخ باید گفت كه بیشتر رفتارهای انسان اكتسابی است و رفتارهای غریزی انسان بسیار كم است.
رفتار امری نسبتاً پایدار و قابل مشاهده است و چون قابل مشاهده است، قابل ارزیابی و اندازه گیری است و چون قابل اندازه گیری است، می توان آن را پیش بینی كرد. اما پایه و بستر و مبنای پدیداری رفتارها چیست؟ به عبارت دیگر، رفتارها چگونه به وجود می آیند؟ چه منابعی در پدیداری رفتارها سهم دارند؟ به چه میزان؟ به عنوان مثال در یك خانواده، افراد رفتارهای متفاوتی دارند. شخصی ممكن است معتاد و بی نماز باشد در حالی كه برادر وی بانماز و باایمان است. با توجه به رفتارهای متفاوتی كه وجود دارد، این رفتارها چگونه به وجود آمده اند؟ به عنوان مثال، در این خانواده تأثیر خود فرد در رفتار خویش و یا تأثیر دیگران در رفتار وی به چه میزان بوده است؟
بنابراین، بستر پدیداری رفتارها؛ باورها بازخوردها و نگرشها هستند. بازخوردها و نگرشها به معنای آمادگی برای انجام كار و عمل و فعالیتند كه رفتارهای انسان را ایجاد می كنند. مثلاً هر شخصی برای انجام احكام الهی، مانند نماز و روزه، باید باورهایی داشته و به آن باورها ایمان و اعتقاد داشته باشد و هر اندازه این باورها در شخص قویتر باشد، رفتارها نیز قوت بیشتری می یابند؛ البته باید توجه داشت كه باورها ممكن است منفی و یا مثبت باشد. پس اگر كسی بخواهد دارای رفتار اجتماعی مطلوب و مذهبی باشد، باید در زمینه باورهای خویش دقت نظر داشته باشد، یعنی اگر قوت منفی باورها بیشتر بود، باید آن را كاهش و اگر قوت مثبت باورها بیشتر بود، می تواند رفتار مطلوب را از خود نشان دهد هدف رسانه ها نیز كار كردن بر روی باورهاست.
سؤالی كه مطرح می شود این است كه باورها چگونه شكل می گیرند و چگونه تغییر یافته و متحول می شوند؟ به عبارت دیگر فرایند تكوین باورها چگونه است و چه عواملی در آن دخیل هستند؟
دو عنصر و ركن اساسی در ایجاد و پدیداری، تكوین، تغییر و تحول و ضعف و قوت این باورها دخیل هستند:
۱) ركن اول، شناخت و اطلاعات و ركن دوم، وجود احساس به صورت همزمان با شناخت و اطلاعات است. به عبارت دیگر، آمیزه ای از احساس و شناخت، رفتارها را به وجود می آورند و هر اندازه بین شناخت و احساس، توازن وجود داشته باشد، باور دقیقتر و منطقی تری ایجاد می گردد؛ به بیانی دیگر، اگر شناخت بسیار زیاد باشد، اما احساس كم، باور ناقص خواهد بود و باور ناقص تعارض و فرار و نفاق ایجاد می كند.
۲) از سوی دیگر نیز چنین است؛ یعنی اگر همه توجه و دقت روی احساس باشد و فقط احساس تقویت شود در حالی كه شناخت كم باشد، باورهای ضعیف و متلاطم ایجاد می شود و جلوی رفتار معقول را می گیرد.
رسانه ها نیز برای ارایه دانش و اطلاعات به مخاطب و استفاده كنندگان از آنان، اطلاعات و برنامه های خود را با احساس متناسب با ظرفیت و سن اشخاص در می آمیزند تا به مذاق افراد سازگار بوده، سبب ایجاد باورهای نو و جدید بشوند.
دكتر غلامعلی افروز
منبع : روزنامه قدس