دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


انتخاب با ماست؛ عاقل یا باهوش یا ...؟


انتخاب با ماست؛ عاقل یا باهوش یا ...؟
اقتصاد امروز ژاپن مدیون اعتقاد به تحولات دقیق اقتصادی است
میگویند ژاپنی ها در بیست و چهار ساعت،هفت ساعت می خوابند،ده ساعت کار می کنند،دو ساعت اوقات فراغت دارند و پنج ساعت به این فکر می کنند که چطور بهره وری خود را افزایش دهند.
این فرهنگ،ملهم از نگاهی است که در این کشور نهادینه شده است.به زبان دیگر،امروز که ژاپن الگوی اقتصادی بسیاری از کشورهای جهان است به کامل ترین شیوه ممکن،اقتصاد باز را در دستور کار خود قرار داده و اصلاحاتی بنیادین را بر پیکره اقتصادی خود متحمل شده است.البته در این میان،تمام دهه های تاریخ ژاپن با این روند مثبت همراه نبوده و گاه رکود ،این کشور را در شدید ترین بحران ها قرار داده است.
تمام تلاش ها در این کشور مانند سایر کشور ها به جایی می رسد که امروز از آن به «رفاه اجتماعی» یاد می شود.منتقدان اقتصادی بر این باورند،زمانی می توان در باد موفقیت یک تئوری یا نظریه اقتصادی خوابید که مردم از رفاهی نسبی برخوردار باشند.در چنین شرایطی است که می توان به تحلیل داده ها پرداخت.آنچه امرزه ژاپن در کنار سایر دولت های موفق به آن رسیده،همان شعار جهانی دولت رفاه است که فقط تعداد اندکی از کشورهای جهان توانسته اند به آن جامه عمل بپوشانند.
بعضی کشورها نیز دیر تر به این مهم نائل شدند؛ مثلا عبارت «دولت رفاه» در انگلیس، اصطلاح نسبتا جدیدی است. این عبارت در زمان دومین جنگ جهانی برای نخستین به کار گرفته شده و پس از ۱۹۴۵ مصطلح شده است. اما از سدة هجدهم به این طرف بحث هایی متناوب و گاه روشن بینانه، دربارة سهم دولت در تأمین رفاه همه شهروندان مطرح شده است. «ناساوسنیور»، اقتصاددان سیاسی انگلیسی و یکی از معماران اصلی «قانون تهیدستان انگلیس»در گفتارهای خود در آکسفورد گفته است: «این وظیفه حکومت است که آن کاری را انجام دهد که به رفاه حکومت شوندگان می انجامد.» بخش عمومی کشورهایی که امروز صنعتی نامیده می شوند پیش از این، سهم کمتری از منابع را به خود اختصاص می دادند. مصارف دولت در طول قرن ۱۹ و ابتدای قرن بیستم به طور متوسط کمتر از ۱۲ درصد تولید ناخالص داخلی (GDP)بوده که این رقم در حدود یک چهارم مصارف دولت در حال حاضر است.یک قرن پیش کشورهای ژاپن، هلند، نروژ و ایالات متحده آمریکا سطح مخارج عمومی شان را کمتر از ۱۰ درصد تولید ناخالص داخلی خود گزارش دادند. فرانسه با توجه به سهم ۶/۱۲ درصدی از تولید ناخالص داخلی به عنوان کشوری که دولتی «بسیار بزرگ» دارد شناخته می شد.
ژاپن اما به دور از تمام هیاهوهای تئوریک به ساخت زیر بنایی مستحکم پرداخت تا در پیله ای از شعار های رنگارنگ گرفتار نشود.جنگ جهانی تقریبا مخروبه ای بیش از این کشور بر جای نگذارد اما آنها مانند آمریکایی ها هرگز به این فکر نکردند که دولت باید همه چیز را بسازد. همواره این آمریکایی ها بودند که سخن از ضرورت عمل دولت در مسائل رفاهی گفتند. مثلاً«ریچارد ایلای»، در اواخر سده نوزدهم گفته بود، دولت نهادی آموزشی واخلاقی است که هدف وضعی آن شرط ناگزیر پیشرفت انسان است و آموزه بازار آزاد در سیاست، نامطمئن و در اخلاق بی اعتبار است و... توضیحی ناکافی از روابط دولت و شهروندان ارائه می شود. در دهه پس از ۱۸۸۷ بیش از ۱۵۰۰ قانون مربوط به کار در ایالتهای آمریکا به تصویب رسیده بود. با این همه، جامعه امریکایی بیش از هر جامعه دیگری در جهان به تأثیر نیروهای بازار شکل گرفته بود و منتقدان مداخله دولت همواره بیش از هواداران آن بودند، هم در دوره های رونق و هم در دوره های کساد. روزولت در ۱۹۳۳ در حالی رئیس جمهور ایالات متحده شد که سیزده میلیون نفر بیکار بودند و یکی از هدفهای او این بود که مفهوم عدالت اجتماعی را در جریان پرداختن به فوریتهای اقتصادی گسترش دهد.این دقیقا همان نکته ای است که در اقتصاد ژاپن حرف آول و آخر را می زند.آنها می دانند که نیروی کار باید در همین کشور تعلیم ببیند اما به این نتیجه هم رسیدند که می توانند در صورت رسیدن به ثبات اقتصادی به سفارش های بیرونی نیز فکر کنند.مثلا امروز شاهدیم که بسیاری از قطعات لوازم تصویری با «برند» ژاپن،در کشورهای دیگر ساخته می شود و متخصصان این کشور وقت خود را بابت مسایل ناچیز هدر نمی دهند.
نکته مهم دیگری که در ساختار اقتصادی این کشور وجود دارد استفاده از نخبگان در جایی به نام اتاق فکر است.آنها خیلی زود دریافتند که باید از مکتب نوسازی در آمریکا تبعیت کنند. این مکتب محصول سه رویداد مهم تاریخی بعد از جنگ جهانی دوم بود؛به عنوان نمونه رویداد اول ظهور ایلات متحده آمریکا به عنوان ابر قدرت در جهان بود‌. کشورهای اروپایی به شدت از جنگ صدمه دیده بودند و زیر ساختهای صنعتی و اقتصادی این کشورها از بین رفته بود. آمریکا با اجرای طرح مارشال و تزریق سرمایه به این کشورها خود را به عنوان ابر قدرتی در جهان مطرح کرد.سپس در همین کشور بود که با توجه به شرایطی که ذکر شد،نخبگان سیاسی حاکم در آمریکا تصمیم گرفتند اندیشمندان علوم اجتماعی را ترغیب کنند به مطالعه روی این کشورها بپردازند و الگویی برای آنها ارائه کنند تا با عمل به آن بتوانند به سطحی از توسعه یافتگی دست پیدا کرده و از خطر سقوط به دام کمونیست رهایی پیدا کنند.
ژاپنِ امروز،کشوری است که رایگان تجربه دیگران را خریده و در کمال شایستگی از آن بهره می برد.این ها همان چشم بادامی هایی هستند که چهار دهه قبل در ایران «کار سیاه» انجام می دادند.ناپلئون می گوید:«آدم عاقل از تجربه دیگران استفاده می کند،آدم باهوش خودش تجربه می کند.» وینستون چرچیل گفته ناپلئون را با بیانی افراطی تر این گونه بازآفرینی می کند که «فقط احمق ها از تجربه خود می آموزند». این دیگر به ما بستگی دارد که تصمیم بگیریم باهوش باشیم یا عاقل یا ...
زهره ترسایی
منبع : ماهنامه دنیای اقتصاد


همچنین مشاهده کنید