دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا
حکمران خوب یا حکمرانی خوب؟
ما معمولاً عادت داریم که در بحث حکومتداری ذهنیت خود را متوجه ویژگیهای شخص حاکم کنیم، و با توصیف آنها به افراد خوب یا بد، وصف حکومتهایشان را نتیجه بگیریم. اما این ایدهای سنتی و قدیمی است و پاسخ نیاز امروز ما نیست. این امر بدان معنا نیست که توجهی به خصوصیات اخلاقی و رفتاری و دیگر ویژگیهای فردی و شخصی حکمران نداشته باشیم، اما این موضوع در مقایسه با اصول و زمینه اجتماعی حکمرانی از درجه اهمیت کمتری برخوردار است. حدود ۲۵ سال پیش، به مناسبتی مطلبی نوشتم درباره استراتژی امنیت ملی آمریکا در سال ۱۹۷۸. وقتی به قسمت آفریقای جنوبی، که در آن زمان تحت حکومت رژیم نژادپرست و نخستوزیری پیر بوتا بود رسیدم، این سوال را مطرح کردم که اگر جیمی کارتر جایش با پیر بوتا عوض شود، آیا سیاستهای دو کشور تغییر میکند؟ آیا پیر بوتا در ایالات متحده رژیم نژادپرست برقرار میکند و کارتر در آفریقای جنوبی خواهان بسط حقوق بشر میشود؟
دو پاسخ منطقی برای این سوال وجود دارد. پاسخ اول این است که با توجه شرایط حاکم بر این دو جامعه، نمیتوان تصور کرد که افرادی با دیدگاههای متضاد با مطالبات جامعه در رأس امور قرار گیرند. و پاسخ دیگر هم این است که جابهجایی فرضی این دو نفر بیش از آنکه موجب تغییر ملموس در سیاست رسمی دو کشور شود، موجب تغییر رفتار و کردار و گفتار آن دو مطابق با هنجارهای جاری خواهد شد. از هر دو پاسخ میتوان نتیجه گرفت که کوشش اصلی در جامعه مدرن مبتنی بر ایجاد زمینههای مناسب برای حکمرانی خوب است و ویژگیهای فردی حکمران وقتی اهمیت دارد که در خدمت این تغییرات قرار گیرد.
ویژگیهای حکمران نقطه محوری پرسش فلسفه سیاسی قدیم بود، اما ویژگیهای حکمرانی و زمینههای اجتماعی آن نقطه محوری پرسش فلسفه سیاسی جدید است. چرا این تحول رخ داده است؟ این تحول، بیش از آنکه محصول رشد فکری در اندیشه اجتماعی و سیاسی باشد، ناشی از وضعیت اجتماعی جوامع مدرن است. حداقل دو ویژگی در جوامع قدیم وجود دارد که در عصر حاضر نیست. اولین ویژگی فقدان تغییرات مشهود در ساختار اجتماعی جوامع قدیم است. البته تغییراتی شکل گرفته است، اما این تغییرات چنان بطئی و کند بود که عملاً حس و درک نمیشده. و از آن مهمتر اینکه تصور مردم هم این نبود که میتوانند تغییرات مهمی را در ساختار اجتماعی ایجاد کنند. ویژگی دیگر هم به فقدان ارتباط میان جوامع قدیم برمیگردد. در گذشته تا وقتی که مارکوپولو به چین سفر نکرده بود، مردم غرب از جامعه آنجا بیاطلاع بودند، در موارد دیگر هم دانش و آگاهی در جوامع چنان بسیط و با تأخیر و در جمع محدود و همراه با افسانهسرایی منتقل میشد که ارزش عملی و علمی برای نتیجهگیری نداشت. در نتیجه، مردم نه خود شاهد تغییرات اجتماعی بودند و نه از ساختار اجتماعی جوامع دیگر اطلاعی داشتند. از این رو میتوان گفت که متغیری به نام وضعیت اجتماعی وجود نداشت تا حکمرانی براساس آن تعریف شود، و تنها عامل باقی مانده برای بهبود حکمرانی، توجه به ویژگیهای شخصی حاکم بود.
برای درک بهتر این موضوع مثالی ارایه میشود. بهبود محصولات کشاورزی در یک جامعه چگونه محقق میشود؟ با افزایش زمینهای زیر کشت، با بهبود شیوههای تولید و استفاده درست از بذر مناسب و کود و سم کافی و... در جامعهای چون ژاپن یا برخی کشورهای اروپایی، افزایش زمین زیر کشت موضوعیتی ندارد، زیرا تمام زمینها یا قریب به اتفاق آنها زیر کشت رفتهاند. آب هم به طور معمول مشکل اصلی نیست. سرمایه هم در حد وفور هست، تنها راه برای افزایش تولید،مطالعه و تحقیق و آموزش شیوههای نوین کشاورزی به کشاورزان و کشف بذر مناسب و... است. اما در کشوری مثل افغانستان یا کشورهای آفریقایی محدودیت اصلی در وجود سرمایه است. سرمایه برای حفظ، نگهداری، انتقال آب، تسطیح و زهکشی اراضی جدید و خرید تجهیزات کشاورزی و...در این کشورها، میلیونها هکتار زمین قابل کشت و آب وجود دارد. بنابراین توجه اصلی در این کشورها به جذب سرمایه و نه لزوماً آموزش کشاورزی آن هم در سطح کشاورزان اروپا خواهد بود.در کشورهای نوع اول، زمین خصوصیت متغیری خود را از دست داده است و در نتیجه در برنامهریزی برای بهبود وضع کشاورزی منظور نمیشود.
در خصوص حکمرانی نیز، در گذشته تنها متغیری که مردم با آن مواجه بودند و امکان تغییر آن برایشان متصور بود، ویژگیهای شخصی حاکم بود اما در حال حاضر برای داشتن حکمرانی خوب، ویژگیهای شخصی حکمران در اهمیت چندم قرار دارد، کوشش برای ارایه ساختاری اجتماعی و سیاسی مطلوب که منجر به حکمرانی خوب شود بسیار بسیار بیشتر از خوب و بد بودن حکمران اهمیت دارد. ویژگیهای فردی حکمرانان درصد کمی از تغییرات حکمرانی را تفسیر و تبیین میکنند و اگر ساختارها و زمینهها معیوب باشند، بر فرض که بتوان بهترین فرد را در مقام حکمرانی قرار داد، این کار چون کاشتن بذر در دل کویر است که یا نخواهد رویید یا ثمری ندارد اما در محیطی که آب و هوا و زمین خوبی داشته باشد، اگر هیچ چیزی هم کاشته نشود، بالاخره علف خودرویی درمیآید که منافع فراوانی دارد.
البته درپی حکمران خوب بودن گرچه مطلوب است، اما در دل این منطق نوعی ضعف و پارادوکس هم وجود دارد، گویی که مردم و جامعه درپی انتخاب کسی هستند که آنان را هدایت کند، چرا که خود را نیازمند چنین هادیای میدانند و اگر چنین باشد، طبعاً آنان در مقامی نیستند که شایسته برای انتخاب کردن چنین فردی باشند و این فرد به صفت فردی خود واجد چنین جایگاهی خواهد بود و خودش باید داعیه مقام هدایتگری را بنماید و مردم هم به او بگروند و براساس سازوکار انتخاب نمیتوان هادی را برگزید.
بهترین حکمرانان، به لحاظ ویژگیهای انسانی و شخصی، وقتی در ساختار غیرمناسب قرار گیرند، مثل کاشتن همان بذر در کویر است و چه نمونهای بهتر از امام علی(ع).از این رو است که حکمرانی خوب را باید بیش از هر چیز به ساختار اجتماعی و سیاسی خوب تعبیر کرد. در چنین وصفی ساختار اجتماعی مناسب به گونهای است که استقلال نسبی حوزههای مختلف اقتصاد، سیاست، اجتماع و فرهنگ را از یکدیگر شاهدیم. این حوزهها با یکدیگر تعامل سازنده و کارکردی دارند، اما وابستگی و تبعیت کامل میان آنها نیست. فلسفه اصلی حکمرانی در این محیط، کارگزاری و نه هدایت مردم است. اهداف و ارزشهای حکمرانی و حقوق حاکم از دل جامعه و مردم درآمده و مورد پذیرش عمومی است. مردم از خلال نهادهای خودساخته خویش، بیشترین مشارکت اجتماعی را دارند. قدرت مردم در برابر حکمران بالفعل و قوی است.
حقوق بنیادی افراد، آزادیهای سیاسی و اجتماعی، آزادی بیان، گردش آزاد اطلاعات و... در حکمرانی خوب رعایت میشود و میان خوب بودن حکمرانی با میزان رعایت این موارد تناسب وجود دارد. در سطح ساختار سیاسی، مهمتر از همه، استقلال قوا از یکدیگر و استقلال تام قوه قضاییه و دادگاهها از قدرت است. بدترین ساختارها برای حکمرانی خوب ساختارهای رانتی است.
در ساختار غیر مناسب، یا افراد خوب در مقام حکمرانی قرار نمیگیرند یا اگر هم قرار گیرند و اقدامی در جهت اصلاح ساختار نکنند، کمکم تغییر ماهیت میدهند و کافی است که به اطرافیان چنین حکمرانانی توجه کنیم.
در این میان، بهترین حکمران کسی است که بیش از هر چیز در صدد حفظ و ایجاد ساختارهای کارآمد و مناسب باشد. همچنین چنان مغرور و نیز امین باشد که همیشه و در همه حال راه اخذ رأی اعتماد را از مردم به خود باز بگذارد و اگر کوچکترین حسی کرد که مردم (به هر دلیل، ولو غلط) او را نمیخواهند، عطای چنین حکمرانی را به لقایش ببخشد، هر چند خود را اصلح بداند.
در پایان، نقل قولی را از توکویل درباره دموکراسی نقل میکنم تا به اهمیت تقدم ساختار و حکمرانی خوب بر حکمران خوب بیشتر واقف شویم.توکویل مینویسد: «دموکراسی افراد لایقتر را به تصدی مقامات در حکومت نمیگمارد ولی ثمراتی از حکومت ظاهر میشود که حتی لایقترین حکومتهای فردی از انجام آن عاجزند.»
عباس عبدی
منبع : شهروند امروز
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
خلیج فارس ایران مجلس شورای اسلامی آمریکا مجلس دولت شورای نگهبان حجاب بودجه دولت سیزدهم جمهوری اسلامی ایران مجلس یازدهم
شهرداری تهران هواشناسی تهران فضای مجازی قتل شورای شهر پلیس شورای شهر تهران سیل وزارت بهداشت سازمان هواشناسی پایتخت
قیمت دلار ایران خودرو خودرو قیمت خودرو دلار بازار خودرو مالیات بانک مرکزی قیمت طلا سایپا مسکن تورم
تلویزیون سریال رسانه تئاتر موسیقی سینما سینمای ایران فیلم بازیگر کتاب قرآن کریم رسانه ملی
شورای عالی انقلاب فرهنگی سازمان سنجش انتخاب رشته باتری
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین جنگ غزه حماس روسیه عربستان اوکراین نوار غزه ترکیه عراق
استقلال فوتبال پرسپولیس تیم ملی فوتسال ایران فوتسال سپاهان بازی تراکتور لیگ برتر انگلیس جام حذفی آلومینیوم اراک باشگاه پرسپولیس
اپل اینستاگرام همراه اول ایلان ماسک امارات گوگل تبلیغات آیفون ایرانسل فناوری سامسونگ ناسا
مواد غذایی سازمان غذا و دارو خواب دیابت سلامت روان پزشکی قانونی بارداری مالاریا دندانپزشکی