پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

سیطره بر حوزه خصوصی


سیطره بر حوزه خصوصی
هیچ برداشتی از دولت نیست که اساساً برداشتی از زندگی نباشد. هر برداشتی از دولت فلسفه یا دیدگاهی شهودی یا مجموعه ای از عقاید است که منطقاً حاصل شده یا در بینش یا ایمانی گردآوری شده است؛ ولیکن به هر حال همواره مآلاً نگرشی اندام وار درباره زندگی و جهان است.«موسولینی»
این جملات اگر گویاترین نگره در باب توتالیتاریسم نباشد حداقل راهگشاترین آنهاست. توتالیتاریسم یا آنچنان که در زبان فارسی متداول است، تمامیت طلبی، به صورت مشخص با ناسیونال سوسیالیسم در آلمان و فاشیسم در ایتالیا محقق شد.
دولت و سازمان های تقویت کننده آن، در نیمه نخست قرن بیستم در این کشورها و بعدها در روسیه استالینی، مفهومی مقدس یافت و سیطره آن بر تمام شئون زندگی عمومی و خصوصی بشر مستولی شد. توتالیتاریسم نامی بود که به صورت مشخص طرفداران موسولینی به نظام سیاسی او اطلاق می کردند و آن را به مثابه امری مقدس می ستودند.
تقدس دولت و تمرکز ابعاد گوناگون قدرت در آن، البته خاص نظام های توتالیتاریستی نبوده و اساساً انواع نظام های استبدادی این ویژگی را دارند. دیکتاتوری یا استبداد گونه های مختلفی دارد که توتالیتاریسم تنها یکی از نمونه های آن (و البته نمونه پیشرفته و متاخر آن) است.
فصل مشترک رژیم های دیکتاتوری ایدئولوژی زدگی و انحصارطلبی مفرط و بی حدو حصر است. وقتی یک شخص حقوقی یا حقیقی، حقوق سیاسی- اجتماعی شهروندان را سلب کرده و به صورت غیرمشروع (و گاه حتی مشروع) قدرت را در اختیار بگیرد و از جایگاه خود با تکیه بر زور و خشونت دفاع و پاسداری کند، بی شک نظام جاری دیکتاتوری خواهد بود. توتالیتاریسم اما شکل حادتر استبداد است. سیطره بر حوزه خصوصی و تنظیم قهر آن توسط حکومت از وجوه ممیز توتالیتاریسم است.
رژیم های توتالیتر ارزش های مورد نظر خود را بر فرد و جامعه تحمیل کرده و رعایت آنها را با نیروی قهری خود تضمین می کند.این سیطره قهری البته لوازم متعددی نیاز دارد که یکی از آنها نخبگان و نظریه پردازان هستند. به بیان دیگر فعالیت پویای عملگان ایدئولوژیک یکی از شرط های ضروری نظام های توتالیتر است. ایدئولوژی تمامیت طلب نیازمند افراد و گروه های فکری ای است که آن را نهادینه کنند.
این هانا آرنت بود که به صورت دقیق و منسجم تمایز میان دیکتاتوری های کلاسیک با دیکتاتوری مدرن (که از آن با عنوان توتالیتاریسم یاد می شود) را تئوریزه کرد. او عناصری را برای تمایز میان توتالیتاریسم از سایر اشکال دیکتاتوری و استبداد برشمرده است.
ایدئولوژی توتالیتر معمولاً گذشته را نقطه عزیمت قرار می دهد و مشروعیت خود را نیز از همین منبع تامین می کند. فاشیسم و نازیسم بهترین مصادیق چنین وضعیتی هستند. ایدئولوگ همواره در خطابه های خود گذشته طلایی را مورد تاکید قرار داده و به آن ارجاع می دهد و آرمان های حزب متبوع را در همان راستا تعریف می کند. دومین ویژگی توتالیتاریسم به زعم آرنت حاکمیت وحشت مطلق و از میان بردن هرگونه آزادی فعالیت فکری و انسانی است.
بر این مبنا توتالیتاریسم صریحاً انحصارطلب است و از بیم اینکه مبادا خللی در ارکان اعتقادی سیستم پیش آید، مرزی روشن میان طرفداران و مخالفان می کشد و مخالفان را یا نابودمی کند یا کنار می گذارد. از بین بردن امکان ارتباط و گفت وگوی انسانی و حمله به حوزه خصوصی سومین ویژگی چنین نظام هایی است. این امر البته به واسطه فدائیان حزب صورت می گیرد.
این چنین فضایی البته بر شدت بیگانگی شهروندان با یکدیگر و از خودبیگانگی آنان می افزاید. به زعم آرنت یکی از مهمترین ویژگی های توتالیتاریسم حکومت «هیچ کس» است. تقدس سیستم بوروکراتیک اساساً حکومت هیچ کس را به بار می آورد.
حکومتی که در آن شهروندان نمی دانند با چه کسی باید طرف شوند و امور روزمره آنان توسط چه فرد یا نهادی نظارت و دستکاری می شود.البته در حکومت توتالیتر، حزب واحد در تعیین سیاست ها و اداره امور نقش مهم و اصلی را دارد. حزب برای تبلیغ و تلقین، تمامی رسانه ها از جمله تریبون ها، وسایل ارتباط جمعی، نظام آموزشی و... را قبضه می کند و بر آن کنترل انحصاری خود را اعمال می کند.
در صورتی که این فعالیت ها کافی نباشد، ارعاب و استفاده از خشونت راه برگزیده خواهد بود. عامل نخستین ارعاب، پلیس مخفی و دستگاه های خبرچینی است که در رژیم توتالیتر به همه حدود قانونی پشت می کنند و در بالاترین مراتب نفوذ می کنند.
مینو مفیدی
منبع : روزنامه شرق