یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


بیست‌ و چهار ساعت‌ با اولدوز و کلاغ‌ها


بیست‌ و چهار ساعت‌ با اولدوز و کلاغ‌ها
● مروری‌ بر داستان‌های‌ «صمد بهرنگی‌»
وقتی‌ می‌خواهیم‌ از كودك‌ و برای‌ كودك‌ بنویسیم‌ باید روشن‌ سازیم‌ كه‌ چه‌ تعریفی‌ از كودك‌ در ذهن‌ داریم‌. در شناخت‌ كودك‌ دو موضوع‌ را باید از هم‌ تفكیك‌ كرد. اول‌ جنبه‌های‌ جسمانی‌ و بیولوژیك‌ كودك‌ است‌ و دوم‌ جنبه‌های‌ روان‌شناختی‌.
این‌ دومی‌ بحثی‌ است‌ كه‌ بطور جدی‌ یكی‌ دو قرن‌ از عمرش‌ می‌گذرد. یعنی‌ دوران‌ شكوفایی‌ علوم‌ و فنون‌ و از جمله‌ علم‌ روان‌شناسی‌. والا قبل‌ از آن‌ تصور عامیانه‌ از كودك‌ فقط‌ بر جنبه‌های‌ جسمانی‌ استوار بود. كودك‌ انسانی‌ بود همچون‌ سایر انسان‌ها، تنها چیزی‌ كه‌ او را از یك‌ مرد مثلا سی‌ ساله‌ متمایز می‌سازخت‌ قدرت‌ و توانایی‌ جسمانی‌ بود كه‌ در مرد قوی‌ و در كودك‌ ضعیف‌ بود. در آن‌ دوره‌ همگان‌ غافل‌ بودند كه‌ همین‌ ضعف‌ جسمانی‌ به‌ همراه‌ نداشتن‌ تجربه‌ و دانش‌ كافی‌، مقتضیات‌ روان‌شناسانه‌ خاصی‌ را بر كودك‌ تحمیل‌ می‌كند كه‌ دنیای‌ او را از دنیای‌ آدم‌ بزرگ‌ها زمین‌ تا آسمان‌ متفاوت‌ می‌كند.
طبیعی‌ بود كه‌ در آن‌ روزگار همان‌ وظایفی‌ كه‌ بر عهده‌ بزرگترها بود، از كودكان‌ هم‌ انتظار می‌رفت‌ و فقط‌ سطح‌ آن‌ نازلتر می‌شد. به‌ عنوان‌ مثال‌ یك‌ مرد بزرگ‌ در مزرعه‌ كار شخم‌زنی‌ را انجام‌ می‌ داد و كودك‌ پنج‌ ساله‌ به‌ كندن‌ علف‌های‌ هرز می‌پرداخت‌.
چنین‌ تصوری‌ از كودك‌ را می‌توان‌ در نوع‌ متعالی‌ اندیشه‌ بشری‌ عینی‌ هنر نیز مشاهده‌ كرد. در آثار نقاشی‌ مینیاتور ایرانی‌ اگر دقیق‌ بشویم‌ كودكان‌ با همان‌ استیل‌ و ویژگی‌های‌ مردانه‌ طراحی‌ می‌شدند، منتها در سایز و اندازه‌ كوچكتر. اما امروزه‌ با شناخت‌ ویژگی‌های‌ روان‌شناسانه‌ كودك‌، نوع‌ رویكرد به‌ او عوض‌ شده‌ است‌. وضع‌ قوانینی‌ چون‌ منع‌ كار كودكان‌، منع‌ حضور كودكان‌ در نیروهای‌ نظامی‌ و... خود گواهی‌ بر این‌ مدعاست‌.
غرض‌ از این‌ مقدمه‌ بررسی‌ آثار داستانی‌ «صمد بهرنگی‌» است‌. در مورد صمد بهرنگی‌ زیاد نوشته‌ شده‌ و به‌ قول‌ هگل‌ آنچه‌ زیاد شناخته‌ شده‌ به‌ دلیل‌ اینكه‌ زیاد شناخته‌ نشده‌ همواره‌ ناشناخته‌ می‌ماند.
این‌ بار می‌خواهیم‌ ببینیم‌ داستان‌های‌ كودكان‌ صمد بهرنگی‌ تا چه‌ حد داستان‌ كودك‌ هستند و تا چه‌ اندازه‌ داستان‌ بزرگسال‌. با این‌ پیش‌ فرض‌ كه‌ هر داستانی‌ كه‌ برای‌ كودكان‌ نوشته‌ و نقل‌ می‌شود، چون‌ از یك‌ ذهن‌ بزرگسال‌ با معلومات‌ و تجربیات‌ گسترده‌ ترشح‌ شده‌ است‌ تا اندازه‌یی‌ ویژگی‌های‌ بزرگسالی‌ هم‌ دارد و چه‌ بسا بتوان‌ گفت‌ داستان‌ اصیل‌ كودك‌ آن‌ داستانی‌ است‌ كه‌ كمترین‌ میزان‌ تاثر از ویژگی‌های‌ بزرگسالان‌ و دنیایشان‌ را دارا باشد.
از این‌ منظر داستان‌های‌ صمد بهرنگی‌ را به‌ دو دسته‌ می‌توان‌ تقسیم‌ كرد: «دسته‌ اول‌ داستان‌هایی‌ را شامل‌ می‌شود كه‌ درباره‌ زندگی‌ كودكان‌ و از زبان‌ كودكان‌ نوشته‌ شده‌ است‌ اما نه‌ برای‌ كودكان‌. دسته‌ دوم‌ داستان‌هایی‌ را در بر می‌گیرد كه‌ درباره‌ زندگی‌ كودكان‌ و با زبان‌ كودكان‌ و برای‌ كودكان‌ نوشته‌ شده‌ است‌. برای‌ هر كدام‌ از این‌ دو دسته‌ مثالی‌ می‌ آوریم‌ و بحث‌ را ادامه‌ می‌دهیم‌: داستان‌ «بیست‌ و چهار ساعت‌ در خواب‌ و بیداری‌» را بی‌ شك‌ می‌توان‌ در دسته‌ اول‌ قرار داد. داستان‌ از زبان‌ یك‌ پسربچه‌ ده‌، دوازده‌ ساله‌ نقل‌ می‌شود اما زبان‌ داستان‌ به‌ هیچ‌ وجه‌ كودكانه‌ نیست‌. پدر كارگر فصلی‌ است‌ كه‌ همراه‌ پسر برای‌ كار كردن‌ به‌ تهران‌ آمده‌. می‌بینیم‌ كه‌ موضوع‌ داستان‌ هم‌ ارتباط‌ چندانی‌ با دنیای‌ كودكان‌ ندارد و در طول‌ داستان‌ توصیف‌ و تفسیری‌ انتقادانه‌ را نسبت‌ به‌ جامعه‌یی‌ می‌بینیم‌ كه‌ در آن‌ زندگی‌ می‌كنیم‌. كودك‌ در آرزوی‌ به‌ دست‌ آوردن‌ اسباب‌بازی‌ دلخواهش‌ هر روز به‌ پشت‌ ویترین‌ فروشگاهی‌ می‌رود و در نهایت‌ هنگامی‌ كه‌ از به‌ دست‌ آوردن‌ اسباب‌بازی‌ ناامید می‌شود اسباب‌بازی‌ را یك‌ خانواده‌ پولدار برای‌ فرزندشان‌ می‌خرند با خود می‌گوید ای‌ كاش‌ یك‌ مسلسل‌ داشتم‌.
صمد در این‌ داستان‌ گویا می‌خواهد عبور از كودكی‌ به‌ بزرگسالی‌ را نشان‌ دهد و نماد كودكی‌ را علاقه‌ به‌ اسباب‌بازی‌ و نماد بزرگسالی‌ را علاقه‌ به‌ اسلحه‌ مدنظر می‌گیرد.فضای‌ داستان‌ بطور حتم‌ متاثر از فضای‌ ملتهب‌ و نابسامان‌ دهه‌ ۴۰ كشور است‌. اوج‌ نفوذ اندیشه‌های‌ ماركسیستی‌ كه‌ همراه‌ با قدرت‌ گرفتن‌ حزب‌ توده‌ جریان‌ خاصی‌ را در كشور دنبال‌ می‌كنند.
در اینكه‌ داستان‌ در مورد كودكان‌ است‌ شكی‌ نیست‌ هر چند مفاهیم‌ گسترده‌یی‌ همچون‌ بی‌عدالتی‌، نابرابری‌، فقر و فساد و... كه‌ در داستان‌ مطرح‌ می‌شوند همین‌ جنبه‌ را هم‌ تحت‌ تاؤیر قرار داده‌اند. اما بسختی‌ می‌توان‌ قبول‌ كرد كه‌ «بیست‌ و چهار ساعت‌ در خواب‌ و بیداری‌» برای‌ كودكان‌ نوشته‌ شده‌ باشد وجود همین‌ مفاهیم‌ عمیق‌ كه‌ گاه‌ دریافت‌ آنها برای‌ «آدم‌ بزرگ‌ها» هم‌ دشوار می‌نماید چنین‌ ظنی‌ را به‌ یقین‌ تبدیل‌ می‌كند. ذهن‌ كودك‌ ذهنی‌ ساده‌ است‌ و پیچیدگی‌های‌ یك‌ ذهن‌ بزرگسال‌ را ندارد بنابراین‌ داستان‌ كودك‌ اگر ادعا داریم‌ كه‌ برای‌ كودك‌ نوشته‌ می‌شود كه‌ صمد چنین‌ ادعایی‌ دارد ظرفیت‌های‌ مناسب‌ را برای‌ بیان‌ مفاهیمی‌ دشوار كه‌ ذكر شد ندارد.
صمد در مقاله‌یی‌ می‌گوید: «آیا نباید درك‌ علمی‌ و درستی‌ از تاریخ‌ و تحول‌ و تكامل‌ اجتماعات‌ انسانی‌ را به‌ كودك‌ بدهیم‌» و همین‌ آغاز انحراف‌ صمد از داستان‌ كودك‌ است‌.
اما اولین‌ كتاب‌ داستانی‌ صمد یعنی‌ «اولدوز و كلاغ‌ها» از ویژگی‌هایی‌ برخوردار است‌ كه‌ در تقسیم‌بندی‌ ما در دسته‌ دوم‌ جای‌ می‌ گیرد. آنجا كه‌ هم‌ در مورد كودكان‌ و هم‌ با زبان‌ كودكان‌ و هم‌ برای‌ كودكان‌ نوشته‌ می‌شود. از «ماهی‌ سیاه‌ كوچولو» نمی‌توان‌ به‌ سادگی‌ گذشت‌ اما در اینجا برای‌ جلوگیری‌ از پراكندگی‌ تنها «اولدوز و كلاغ‌ها» را مورد بررسی‌ قرار می‌دهیم‌. آنچه‌ «اولدوز و كلاغ‌ها» را از دیگر داستان‌های‌ صمد جدا كرده‌ و به‌ عنوان‌ اؤری‌ در خور و شایسته‌ در ادبیات‌ كودكان‌ مطرح‌ می‌سازد زبان‌ ساده‌ و روان‌ آن‌ است‌. به‌ شروع‌ زیبا و لطیف‌ آن‌ دقت‌ كنید: «بچه‌ها، سلام‌! اسم‌ من‌ اولدوز است‌. فارسی‌اش‌ می‌شود: ستاره‌. امسال‌ ۱۰ سالم‌ را تمام‌ كردم‌. قصه‌یی‌ كه‌ می‌خوانید قسمتی‌ از سرگذشت‌ من‌ است‌. آقای‌ «بهرنگ‌» یك‌ وقتی‌ معلم‌ ده‌ ما بود. در خانه‌ ما منزل‌ داشت‌. روزی‌ من‌ سرگذشتم‌ را برایش‌ گفتم‌. آقای‌ «بهرنگ‌» خوشش‌ آمد و گفت‌ اگر اجازه‌ بدهی‌، سرگذشت‌ تو و كلاغ‌ها را قصه‌ می‌كنم‌ و تو كتاب‌ می‌نویسم‌.»
زبان‌ به‌ قدری‌ ساده‌ و بی‌ریا است‌ كه‌ خواننده‌ احساس‌ می‌كند نویسنده‌ آن‌ به‌ واقع‌ خود اولدوز ۱۰ ساله‌ است‌ و نه‌ صمد بهرنگی‌.
اولدوز دختری‌ تنهاست‌ كه‌ با پدر و نامادری‌اش‌ زندگی‌ می‌كند. نامادری‌ از او خوشش‌ می‌آید «عروسك‌ گنده‌اش‌» را مخفی‌ كرده‌. اولدوز با «ننه‌ كلاغه‌» دوست‌ می‌شود و «ننه‌ كلاغه‌» یكی‌ از بچه‌هایش‌ را برای‌ رهایی‌ اولدوز از تنهایی‌ به‌ او می‌دهد. ذهن‌ ساده‌ كودك‌ دراین‌ داستان‌ با كمتر مفهوم‌ سختی‌ روبرو می‌شود. حتی‌ تفاوت‌ جنسی‌ را صمد به‌ گونه‌یی‌ توضیح‌ می‌دهد كه‌ برای‌ كودك‌ قابل‌ درك‌ است‌. «به‌ من‌ نگو «آقا كلاغه‌». من‌ زنم‌. چهارتا هم‌ بچه‌ دارم‌. بهم‌ بگو «ننه‌ كلاغه‌». اولدوز نفهمید كه‌ كلاغه‌ كجاش‌ زن‌ است‌.»
كلاغ‌ كه‌ در فرهنگ‌ ما نماد پلیدی‌ به‌ شمار می‌رود در این‌ داستان‌ وسیله‌یی‌ می‌شود برای‌ رهایی‌ «اولدوز» از تنهایی‌ و از دنیایی‌ كه‌ در آن‌ اجازه‌ ندارد یك‌ بچه‌ كلاغ‌ داشته‌ باشد. هرچند رگه‌هایی‌ هم‌ از آنچه‌ در مورد «بیست‌ و چهار ساعت‌ در خواب‌ و بیداری‌» گفتیم‌ در این‌ داستان‌ قابل‌ مشاهده‌ است‌ اما چون‌ به‌ گونه‌یی‌ لطیف‌ و آسان‌ فهم‌ ارایه‌ شده‌ و جنبه‌های‌ سخت‌ خود را به‌ لایه‌های‌ بعدی‌، آنجا كه‌ كودك‌ هیچ‌ كاری‌ به‌ آن‌ ندارد منتقل‌ كرده‌ آسیبی‌ به‌ داستان‌ وارد نمی‌شود. مثلاً در جایی‌ صمد خواسته‌ بگوید اخلاق‌ نسبی‌ است‌ و آنچه‌ را ما بد می‌پنداریم‌ بخاطر منافع‌ عده‌یی‌ دیگر است‌ اما طرز بیان‌ بسیار متفاوت‌ با «بیست‌ و چهار ساعت‌ در خواب‌ و بیداری‌» است‌. «اولدوز گفت‌: ننه‌ كلاغه‌، دزدی‌ چرا؟ گناه‌ دارد.
ننه‌ كلاغه‌ گفت‌: بچه‌ نشو جانم‌. گناه‌ چیست؟ این‌، گناه‌ است‌ كه‌ دزدی‌ نكنم‌، خودم‌ و بچه‌هام‌ از گرسنگی‌ بمیرند!»
حتی‌ مفهوم‌ مرگ‌ كه‌ بیانش‌ برای‌ كودك‌ امری‌ دشوار می‌نماید با سادگی‌ هرچه‌ تمام‌تر در این‌ داستان‌ بیان‌ شده‌ است‌. مرگ‌ «ننه‌ كلاغه‌» به‌ دست‌ نامادری‌ اولدوز و مرگ‌ «آقا كلاغه‌» در اثر سخت‌گیری‌های‌ نامادری‌. هرچند اولدوز را متاثر می‌كند اما در طول‌ داستان‌ امری‌ طبیعی‌ به‌ نظر می‌آید.
در واقع‌ تفاوت‌ بنیادی‌ میان‌ دو دسته‌ داستان‌های‌ صمد این‌ است‌ كه‌ مثلاً در «بیست‌ و چهار ساعت‌ در خواب‌ و بیداری‌» صمد واقع‌گراست‌ و حوادث‌ را آن‌گونه‌ روایت‌ می‌كند كه‌ می‌بیند. تغییری‌ در واقعیت‌ ایجاد نمی‌كند و این‌ را ذهن‌ كودك‌ كه‌ تصور كاملی‌ از واقعیت‌ ندارد و دنیایش‌ دنیای‌ توامان‌ با خیال‌ و خیال‌پردازی‌ است‌ نمی‌فهمد، اما این‌ را درك‌ می‌كند كه‌ یك‌ دختر بچه‌ با كلاغ‌ حرف‌ بزند چرا كه‌ خود بارها و بارها با كلاغی‌، كبوتری‌ و گربه‌یی‌ و... حرف‌ زده‌ است‌. آنچه‌ برای‌ ما بزرگ‌ها واقعیت‌ است‌ برای‌ كودكان‌ نامفهوم‌ و آنچه‌ درك‌ كردنش‌ برای‌ ما مشكل‌ می‌نماید حوادث‌ غیرطبیعی‌ برای‌ كودكان‌ كاملاً طبیعی‌ می‌نماید.
صمد در «اولدوز و كلاغ‌ها» نشان‌ می‌دهد كه‌ زبان‌ كودك‌ را می‌شناسد. دنیای‌ او را درك‌ می‌كند و با داستان‌پردازی‌ به‌ سبك‌ كودك‌ آشناست‌، اما صمد در داستان‌های‌ بعدی‌ این‌ اصول‌ را كه‌ نقاط‌ قوت‌ كار او هستند از یاد می‌برد و داستان‌هایی‌ برای‌ كودكان‌ می‌نویسد كه‌ كمتر به‌ وسیله‌ كودكان‌ خوانده‌ می‌شوند. اگر صمد فارغ‌ از تفكرات‌ سیاسی‌ و ایدئولوژی‌های‌ حاكم‌ بر دنیای‌ «آدم‌ بزرگ‌ها» فقط‌ و فقط‌ به‌ دنیای‌ كودكان‌ می‌پرداخت‌، امروز از بزرگترین‌ نویسندگان‌ داستان‌های‌ كودكان‌ در ایران‌ و چه‌ بسا در جهان‌ به‌ شمار می‌رفت‌.
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید