سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

آخرین تیر در ترکش


آخرین تیر در ترکش
آیا قطعنامه جدیدی صادر خواهد شد؟ پس از چند ماه سکوت و آرامش نسبی در پرونده هسته ای و سنگین شدن سایه بحث های انتخاباتی بر فضای سیاسی ایران در حدود دو ماه گذشته، دوباره پرونده هسته ای به صدر اخبار بازگشته است. بعد از نشست وزرای خارجه گروه ۶ در برلین که رسانه های غربی و برخی رسانه های داخلی در ایران با ذوق زدگی ادعا کردند موفقیت آمیز بوده است، ۳ کشور اروپایی پیش نویس قطعنامه ای را به نیویورک فرستاده اند که از دید امریکا باید هر چه زودتر نهایی و تصویب شود. سؤال این است که آیا قطعنامه جدیدی تصویب خواهد شد؟ اگر آری، چه زمانی و با کدام محتوا؟ و اگر نه، چرا؟
تا آنجا که به امریکایی ها مربوط می شود به دلایل متعدد مایلند به هر شکل ممکن «یک کاغذی که بتوان نام آن را قطعنامه گذاشت» علیه ایران تصویب شود. از دید آنها در شرایط فعلی «اصل» قطعنامه بر «محتوا»ی آن ترجیح دارد، چرا که هدف از آن نه تاثیر گذاری بر اراده ایران در پی گیری برنامه هسته ای اش -که یقین حاصل کرده اند تاثیری نخواهد داشت- بلکه اثرگذاری روانی بر فضای سیاست داخلی ایران و خصوصا زمینه سازی برای رویگردانی مردم از اصولگرایانی است که غربی ها -به درستی- می پندارند در صورت تداوم حضور خود در کرسی های قدرت، استراتژی فعلی برای مدیریت پرونده هسته ای را ادامه خواهند داد. طبیعی است امریکایی ها مایل باشند این جریان سیاسی در ایران با گروه دیگری که به هیچ وجه نماینده افکار عمومی ایران در بحث هسته ای به حساب نمی آید اما از مدت ها قبل علاقمندی خود را به فدا کردن فناوری هسته ای پیش پای آرزوی واهی ارتقاء روابط با غرب به صراحت ابراز کرده، جایگزین شود. به همین دلیل امریکایی ها تلاش می کنند بر چارچوب روانشناختی تصمیم سازی سیاسی توسط مردم ایران چنان تاثیر بگذارند که نتیجه انتخاب آنها، بیرون آمدن نام گروه های هوادار غرب در ایران از صندوق های رای باشد و تصور می کنند بهترین راه برای سوق دادن مردم ایران به سمت این تصمیم، این است که دورنمای تداوم سیاست های هسته ای فعلی نزد آنها فوق العاده خطرناک و تیره و تار جلوه داده شود. صدور یک قطعنامه چند روز یا هفته مانده به روز انتخابات قرار است یک چنین حسی را به مردم ایران منتقل کند. این نقشه امریکایی هاست، نقشه ای که اگرچه سعی شده حتی المقدور پنهان نگهداشته شود اما چیزهایی از آن به رسانه های غربی درز کرده است. روزنامه تندرو نیویورک سان روز ۲۷ آذرماه (۱۸ دسامبر ۲۰۰۷) در اشارتی گذرا بر این مطلب نوشت: «قدرت بخشیدن به مخالفان در ایران، برای تغییر رفتار رهبران خود، از اهداف سیاست آمریکا حمایت و از عواقب هولناک ایران هسته ای جلوگیری خواهد کرد. بحث بر سر سیاست ایران همچنان ادامه خواهد یافت، اما قدرت بخشیدن به مخالفان در ایران گامی است که ما باید اکنون بلندتر از گذشته برداریم».
روزنامه کریستین ساینس مانیتور در شماره دو روز قبل خود (۲۷ ژانویه ۲۰۰۸) لزوم برداشته شدن این گام را دقیقتر توصیف کرده است: «کارشناسان می گویند تضمینی وجود ندارد که قطعنامه جدید چطور توسط مردم ارزیابی شود زیرا انتظار می رود رهبران ایران بازی «ما» دربرابر «دنیا» را به راه بیندازند. با این حال قدرت های اروپایی آماده «کمک به میانه روهای ایرانی برای موفقیت هستند» درحالی که«تندروها» مشغول منزوی ساختن ایران هستند». به نظر می رسد کاخ سفید برای پیشبرد این نقشه آماده است به زودی جنگ زرگری با روس ها درباره محتوای قطعنامه را پایان دهد و توافق نهایی بر سر قطعنامه ای مطلقا فاقد محتوا که صرفا بر لزوم اجرای قطعنامه های قبلی تاکید می کند، حاصل شود. (در خبرها آمده است که روس ها می گویند قطعنامه جدید نباید حاوی هیچ نوعی از تحریم باشد ولی امریکا عقیده دارد حتما باید به نسبت دو قطعنامه قبلی تحریم های بیشتری اعمال شود.)
امریکایی ها به دو علت برای صدور قطعنامه بعدی با این مشخصات عجله فراوان دارند. علت اول این است که معتقدند این قطعنامه اگر قرار است بر انتخابات مجلس در ایران تاثیر بگذارد باید حتما در زمانی صادر شود که رسانه های داخل و خارج از ایران فرصت کافی برای بیرون کشیدن ملات یک عملیات روانی مفصل علیه ملت ایران از دل آن را داشته باشند. بنابراین تحلیل امریکایی ها این است که اگر قطعنامه در زمانی خیلی دور از روز انتخلابات یا خیلی نزدیک به آن صادر شود عملا نخواهد توانست تاثیری بر مولفه های سازنده تصمیم مردم ایران بگذارد و لذا نان را باید در زمان مناسب چسباند تا نه بسوزد و نه خمیر بماند. مهم تر از این امریکایی ها نگرانند که اگر تا پیش از آغاز نشست فصلی شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی در ماه مارس موفق به بیرون آوردن یک قطعنامه از شورای امنیت نشوند پس از آن دیگر ممکن است آرزوی قطعنامه صادر کردن علیه ایران برای همیشه در دلشان بماند. علت هم این است که امریکایی ها احتمالا به خوبی می دانند ایران به سرعت در حال نهایی کردن مسائل خود با آژانس در چارچوب طرح اقدام توافق شده است و آژانس به زودی در موقعیتی قرار می گیرد که بتواند عادی شدن روند بازرسی ها از ایران را اعلام کند. البرادعی ظرف چند هفته اخیر به صراحت این پیام را به مقام های ارشد غربی رسانده که مدالیته روزهای آخر خود را می گذراند و ایران در چند روزآینده آژانس را در موقعیتی قرار خواهد داد که بتواند حل و فصل همه مسائل موجود در پرونده ایران را اعلام کند. اعلام عادی شدن پرونده ایران توسط آژانس بعد از گزارش نوامبر گذشته که در آن مدیر کل مهم ترین مسئله مابین ایران و آژانس یعنی تاریخچه سانتریفیوژهای p۱ و p۲ را حل شده اعلام کرد و به دنبال آن گلی که امریکایی ها با انتشار برآورد اطلاعات ملی درباره برنامه هسته ای ایران به خود زدند، حکم نوعی تیر خلاص به دیپلماسی نیویورکی امریکا علیه ایران را خواهد داشت. در حالی که همین حالا هم تحت تاثیر آن دو سند امریکایی ها فقط به قیمت از ریخت انداختن کلیت قطعنامه موفق به جلب همراهی جناح معتدل گروه ۶ با آن شده اند، پیش بینی می شود که پس از گزارش اجلاس ماه مارس صدور قطعنامه علیه ایران -هرچه هم که امریکایی ها کوتاه بیایند- دیگر کاملا غیر ممکن باشد. به همین دلیل است که می گوییم امریکایی ها عجله دارند، این آخرین تیر در ترکش رابه خیال خود به موقع شلیک کنند.
این یادداشت تا اینجا هیچ بحثی درباره موانع فراوانی که برای پیمودن این راه پیش پای امریکاست، نکرده است. فقط سعی کردیم معلوم شود امریکایی ها چه در سر دارند و برای سیاست های خود چگونه هدف گذاری کرده اند. مشکل اما این است که سردمداران کاخ سفید مدتی است توان اندیشیدن صحیح را از دست داده اند و احتمالا در این مورد هم مثل خیلی موارد دیگر موانع را به درستی محاسبه نکرده اند. درباره این اشتباه محاسبه ها در فرصتی دیگر سخن خواهیم گفت اما در مقطع فعلی مهم تر از هر چیز این است که اقلیت اصلاح طلبان تندرو و غربگرا در ایران بیندیشند که امریکا چرا برای کمک به آنها اینگونه خود را به آب و آتش می زند؟ و بعد به قول دوستی کلاه هایشان را کمی بالاتر بگذارند.
مهدی محمدی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید