یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

چرا انرژی هسته‌ای حق مسلم ما هست و نیست؟


چرا انرژی هسته‌ای حق مسلم ما هست و نیست؟
● بهشت
▪انرژی هسته‌‌ای حق مسلم ماست، چون:
برخی كشورهای جهان از آن استفاده می‌كنند و از آن منافع بی‌شمار اقتصادی می‌گیرند.
چون كشورهای كوچك‌تر نظیر همین پاكستان و كره‌ی شمالی با آن عقب‌ماندگی خاص خود نیز اجازه یافتند كه نه تنها از آن استفاده كنند بلكه سلاح هسته‌ای بسازند و جیك آژانس اتمی و سازمان ملل هم درنیامد و این همه هیاهوی تبلیغاتی علیه آنان نیز صورت نگرفت.
چون علاوه بر ایران، برخی كشورها نیز مخفیانه دنبال آن هستند اما این ایران است كه سیبل هدف نظام استیلای جهانی قرار گرفته است. همان‌گونه كه صدام از سه دهه پیش دنبال آن بود و تقریباً هم موفق شد.
چون برای بسیاری از فن‌آوری‌های برتر نظیر پزشكی هسته‌ای و بسیاری رشته‌های صنعتی نوین و تولید انرژی به آن نیازمندیم.
چون كشورها را از برخی وابستگی‌های صنعتی و علمی به كشورهای بزرگ در این زمینه خودكفا می‌كند و جلوگیری از دستیابی به دانش مغایر با آزادی است.
چون برای نسل‌های آینده می‌توان آن را جایگزین سوخت‌های فسیلی كرد.
چون در یك جهان مدعی برابری كه اعضایش ملل متحد نامیده می‌شوند باید همه حق دسترسی به دانش همگانی و فن‌آوری‌های برتر صلح‌آمیز را داشته باشند و آژانس حكام هم با توجه به جایگاه بد ایران در نظام بین‌الملل، از این نظر زور می‌گویند و پاسخ به زورگویی هم مسلماً ایستادگی است.
چون در این موارد جهان غرب به ویژه آمریكا یا از حربه‌ی تهدید و مداخله‌ی نظامی استفاده می‌كنند یا از تحریم‌های اقتصادی كه در هر دو صورت همیشه ضررهای آن متوجه مردم ایران بوده است و این ستم نظام استیلای جهانی است كه به صورت مستقیم و غیرمستقیم ملت‌های مختلف را به خاطر سیاست‌ها و منافع سرمایه‌داری از دانش روز محروم می‌كند.
● دوزخ
▪با این همه انرژی هسته‌ای حق مسلم ما نیست، چون:
برای كشوری كه آمار بسیار بالای سوانح و تصادف‌ها و جاده‌های غیراستاندارد را دارد،
در كشوری كه حمل و نقل انسان‌ها در زمین و هوا و دریا از امنیت كامل و استانداردی برخوردار نیست چه رسد به حمل و نقل مواد و سوخت‌های هسته‌ای،
در كشوری كه خوردوهای پرشتاب ۲۰۰۶ در خیابان‌ها و جاده‌های دهه‌ی پنجاه، تمدن و پیشرفت نامیده می‌شود،
در كشوری كه پایین‌ترین حدود استاندارد كالاها به ندرت رعایت می‌شود،
در كشوری كه قانون و نظم و وحدت ملی به معنای فراگیر آن وجود ندارد،
در كشوری كه دارای قوانینی بی‌ثبات و چندگانه است،
در كشوری كه وضعیت وخیم اقتصادی مردم آن به طرز وحشتناكی بیشتر می‌شود،
در كشوری كه اكثر جوانان آن به جای «ساختن» به فكر فرار از آن هستند،
در كشوری كه متخصصین بسیاری رشته‌های علمی در حال فرار از آن هستند،
در كشوری كه فرهنگ استفاده صحیح از ساده‌ترین ابزار كمتر دیده می‌شود،
در كشوری كه با وجود داشتن منابع بالقوه، دانش و فرهنگ استفاده از سایر منابع انرژی نظیر انرژی خورشیدی و باد كمتر آزمایش شده است،
در كشوری كه در صورت یك آلودگی زیست‌محیطی شیمیایی و میكربی كه به مراتب ساده‌تر از آلودگی هسته‌ای است دچار بحران می‌شود،
در كشوری كه ذهنیت و دانش و تعریف اكثر مردمش از انرژی هسته‌ای اكثراً سلاح‌های هسته‌ای است،
در كشوری كه مردمش كمتر می‌دانند كه مساله ساختن بمب اتمی نیست بلكه در صورت كوچك‌ترین اشتباه، عواقب آلودگی هسته‌ای به مراتب وخیم‌تر از خود بمباران اتمی خواهد بود، حادثه‌ا‌ی مثل چرنوبیل عبرت ترسناكی است.
در كشوری كه در حال حاضر بیشتر تهران است تا ایران،
در كشوری كه از درصد بالایی از زمین و منابع طبیعی و سایر منابع انرژی خود استفاده نمی‌كند و مدرنیته را تنها شهرنشین بودن تعریف كرده است،
در كشوری كه دارای همسایگان متعدد و بعضاً با رژیم‌های كم‌ثبات است،
در كشوری كه از مرزهای بی‌در و پیكرش به راحتی مواد مخدر وارد و خارج می‌شود و هنوز این مساله حل نشده است،
در كشوری كه قوانین گمركی بسیار بد و ویران‌كننده‌ای دارد،
در كشوری كه هنوز می‌تواند با سیاست‌های صحیح یكی از قدرت‌های نفتی و پتروشیمی دنیا و به موازات قدرت‌های اتمی باشد و از موضع قدرت حرف بزند اما متاسفانه این‌گونه نیست،
در كشوری كه از بسیاری لحاظ و كارهای زیربنایی در عقب‌ماندگی مفرطی به سر می‌برد،
انرژی هسته‌ای حق مسلم او نیست.
انرژی هسته‌ای حق مسلم ما نیست چون ایران مرتب برای غرب كه تمام دانش هسته‌ای را در اختیار دارد پیام‌های تهدیدآمیز می‌فرستد و با تهدید و شعار هیچ كس به هیچ نتیجه‌ای نمی‌رسد.
چون ایران در این مناقشات و تنش‌ها همواره چهره‌ای سنتی از خود ارائه داده كه برای جهان غرب و فرهنگ مدرنیته‌ی آن ترسناك و موجب گریز بوده است. ترسی كه «نهادن تیغ در كف زنگی مست» مصداق آن است و ایران باید این چهره‌ی زنگی مست خود را ترمیم كند.
چون در طول ۳۳ سال گذشته، حكومت‌های ایران جهان غرب را با شعارهای توخالی دشمن خود كرده‌ است بی این كه فایده‌ای داشته باشد و بی این كه یك بار از موضع قدرت توانسته باشد مسائلش را حل كند و در نهایت با دادن امتیازاتی عقب‌نشینی كرده است و حاصل این دشمنی جز عقب‌ماندگی برای ایران و اندكی هم متضرر شدن بازار غرب، نبوده است.
چون با وجود داشتن مازاد درآمد نفتی حیرت‌انگیز كسی نمی‌داند این مازاد كجا می‌رود؟ و كسی نمی‌داند چرا با همین مازاد درآمد نمی‌توان بسیاری از مسائل زیربنایی اقتصادی را حل كرد.
و چون تا بنیادهای محكم و مطمئن اقتصادی و ایمنی و صنعتی نداشته باشیم و از آن مهم‌تر فرهنگ و دانش كامل در این زمینه و داشتن ثبات سیاسی و تعامل جهانی، انرژی هسته‌ای حق مسلم ما نیست و هر زمان كه به چنین شایستگی و استانداردی برسیم می‌توانیم فارغ از تبلیغات صدا و سیما در این مورد و تبلیغات رسانه‌های جهانی علیه ایران، با غرور و با تمام وجود فریاد بزنیم: «انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست»!
● برزخ‌
▪و كاش‌ها:
كاش آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و سازمان ملل برای كشورهای مختلف جهان یك درجه‌بندی و امتیازبندی در این مورد در نظر می‌گرفتند و دادن امتیاز استفاده از انرژی هسته‌ای را منوط به رسیدن به آن استانداردها و درجه‌های مورد نظر می‌كردند تا این كه هر كشوری بدون داشتن زیربنایی اقتصادی و فرهنگی و سیاسی مطمئن آن را صِرف این كه دیگران دارند، «حق» خود نداند.
و كاش به جای واژه «اعتمادسازی» كه چندین نوع برداشت و معنا برای آن می‌توان متصور شد از همین واژه «استانداردها» و رسیدن به حد نصاب استفاده می‌شد و مبنا را همان قرار می‌دادند.
و كاش سازمان ملل یك فرصت زمانی برای رسیدن ایران به آن استانداردها می‌داد كه معلوم شود آیا ایران می‌تواند به آن استانداردها برسد یا خیر؟
و كاش میان این «بودن یا نبودن» راه حل سومی بود تا بیش از این میلیون‌ها نفر به خاطر سیاست‌های عده‌ای معدود در دنیا قربانی نشوند. چرا كه سیاره‌ی زمین متعلق به همه‌ی ماست و این وظیفه‌ی تمام ایرانیان در همه جای دنیا و صلح‌دوستان جهان است كه این تفكر را به جهانیان منتقل كنند.
و كاش مصیبت نفت این «مایع شیطانی» نبود كه ایران را ده‌ها سال است دچار تغییرات و بی‌ثباتی و كودتا و توطئه و جنگ و مناقشات سیاسی كرده است. در كشوری كه در اقتصاد متكی به نفت آن بالاترین صادرات غیرنفتی فقط و فقط ۹ میلیارد دلار است، شاید برای بسیاری از ایرانیانی كه این مصیبت را با جسم و روح و اندیشه‌ی خود حس كرده‌اند این آرزو وجود دارد كه ای كاش یا همه نفت داشتند كه دست طمع و تجاوز به خاك دیگران دراز نمی‌كردند یا ما نفت نداشتیم و جامعه‌مان این همه مصرف‌گرا نبود، هیزم خودمان را می‌سوزاندیم و كار می‌كردیم و در آرامش و صلح و كشوری غیرسیاسی زندگی می‌كردیم. اما مردم ایران به راستی چه گناهی كرده‌اند كه ناخواسته در این جغرافیای ناپایداری و وحشت به دنیا آمده‌اند و در این جغرافیا زندگی می‌كنند؟

ناصر خالدیان