پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

کاچی قرن ۲۱


کاچی قرن ۲۱
پژوهشگران و تحلیلگرانی که روند مواجهه دولت آمریکا با ایران را رصد می کنند، بالاتفاق، گزارش اخیر مدیرکل آژانس بین المللی انرژی را «ضربه ای استراتژیک» به طراحی کاخ سفید ارزیابی می کنند و آن را تکمیل کننده گزارش ۱۶نهاد اطلاعاتی آمریکا به نفع ایران می دانند. گزارش البرادعی اگرچه متاثر از فشارهای شدید- در حد شنود مکالمات و تهدید وی به آسیب دیدن جایگاه کاری یا تهدید به ترور از سوی محافل اسرائیلی- تهیه شد اما در واقع به مثابه بیرون کشیدن سنگ زیرین از بنای طراحی آمریکا بود و چیدمان آن را برهم زد. با این فرض، سؤال مهمی که ذهن تحلیلگران را به خود مشغول می دارد، این است که پس چرا آمریکا و برخی هم پیمانان خاص آن (نظیر دولت انگلیس) اصرار دارند با وجود گزارش مثبت البرادعی، قطعنامه جدیدی علیه ایران را با محوریت «تقویت تحریم» به تصویب برسانند؟
برآوردها و ارزیابی ها، چند نکته را در این باره متذکر می شود:
۱ ) آمریکا و انگلیس منتظر نتیجه گزارش نبودند همچنان که یک هفته قبل از گزارش البرادعی، روزنامه سانفرانسیسکو کرونیکل از قول گریگوری شولتی نماینده آمریکا در آژانس اعلام کرد «تحقیقات آژانس درباره گذشته برنامه اتمی ایران اگر چیزی غیر از ادعای ما را نشان دهد، فاقد ارزش است.» اظهارات بعدی مقامات آمریکایی با همین یک موضع گیری قابل تعبیر و تفسیر است همچنان که «بی مارستون» سخنگوی وزارت خارجه انگلیس هم روز قبل از انتشار گزارش اعلام کرد «گزارش البرادعی برای نشست ۱+۵ و تفاهم بر سر صدور قطعنامه منتفی است. این گزارش مهم خواهد بود ولی هیچ رابطه مستقیمی با صدور قطعنامه جدید ندارد»!
۲) راز اینکه چرا آمریکا و انگلیس حاضرند هزینه ای چنین گزاف را بپردازند و اتهام یاغی گری در برابر سازمان ها و مکانیزم حقوق بین الملل را به جان بخرند، دقیقا یک ماه پیش (۷بهمن ۸۶) هم در گزارش روزنامه آمریکایی «کریستین ساینس مانیتور» و هم در اظهارات «سرنیگل شینوالد» سفیر انگلیس در آمریکا به اجمال توضیح داده شد.
کریستین ساینس مانیتور در گزارش خود به تاریخ ۲۷ ژانویه ۲۰۰۸ نوشته بود «عزم جدید برای تصویب قطعنامه سوم در حالی به دست آمده که به اذعان گزارش سازمان حسابرسی ایالات متحده، بخش اعظم تحریم های ۲۰ساله آمریکا علیه ایران بی فایده بوده است... به گفته یک کارشناس، در هر حال قطعنامه سوم یک پیام نمادین به ایران می فرستد و این بهتر از حالتی است که ایران ببیند شورای امنیت فلج شده و نمی تواند قدم از قدم بردارد... کارشناسان می گویند تضمینی وجود ندارد که قطعنامه جدید چطور توسط مردم ایران ارزیابی شود. با این حال قدرت های اروپایی آماده کمک به میانه روهای ایرانی برای موفقیت هستند در حالی که تندروها مشغول انزوای ایرانند.»
همان روز سفیر انگلیس در آمریکا طی گفت وگو با انستیتو خاور نزدیک واشنگتن، ضمن بیان راهبرد مشترک انگلیس و آمریکا برای خاورمیانه در سال ۲۰۰۸ گفت «طی ۱۸ماه گذشته» از زمان شکست اسرائیل در جنگ ۳۳روزه با حزب الله لبنان[ تصویر خاورمیانه تا حد زیادی تغییر یافته و جامعه بین الملل در حال اتحاد دوباره برای یک دستور کار مشترک درباره عراق، روند صلح خاورمیانه و لبنان است، از جمله از طریق نشست آناپولیس و تلاش های دیپلماتیک برای فشار به ایران و سوریه... توانایی انگلیس برای اقدام به تنهایی محدود است اما روابط ما با شرکای اروپایی و آمریکا و برخی بازیگران عرب، اسرائیلی، فارس و کرد منطقه به ما نفوذی می دهد که بتوانیم تلاش کنیم. تحلیل ما و آمریکا درباره ایران نزدیک به هم است. درباره گزارش برآورد اطلاعات ملی آمریکا از برنامه اتمی ایران (NIE) ما بلافاصله روشن کردیم که این گزارش، منطق و دلیل ما را برای رویکرد «۲مسیر» تغییر نمی دهد. چند واقعه سیاسی مهم طی ۱۸ماه آینده در ایران رخ خواهد داد از جمله انتخابات مجلس در مارس امسال و انتخابات ریاست جمهوری در بهار سال .۲۰۰۹ بنابراین ما باید همچنان به تلاش خود ادامه دهیم تا انتخاب را برای ایران شدیدتر کنیم. گام بعدی قطعنامه است که موافقت با آن، سیگنالی به تهران پس از گزارش NIE می فرستد مبنی بر اینکه هنوز گرفتاری تمام نشده است. ما در داخل شاهد انتقادها از تحریم ها هستیم. ما به خاطر داشتن سفارت در ایران، ابزاری متفاوت تر از آمریکا در اختیار داریم.» این اظهارات را باید در کنار گزارش ۲ سال پیش روزنامه گاردین تحلیل کرد که از قول مسئولان سفارت انگلیس در تهران نوشت «ما درباره انتخابات ریاست جمهوری، پیش بینی ها و ارزیابی هایی داشتیم اما متاسفانه اشتباه از آب درآمد.»
۳) چالش با برنامه هسته ای پیشرفته ایران اگرچه چالش مهمی برای دولت نومحافظه کار آمریکاست اما عمق مواجهه را بیان نمی کند. ضربات ایران به یک مفهوم، مانند یک مشتزن حرفه ای به «گیجگاه» تصمیم ها و تصمیم ساز های اطلاعاتی- استراتژیک نومحافظه کاران حاکم بر آمریکا اصابت کرده و آن را مختل کرده است. هنرمندی ایران در جنگ نرم اطلاعاتی، تبلیغاتی و دیپلماتیک تا بدان حد بود که جان بولتون- عضو حلقه اصلی نومحافظه کاران - با پرخاش به مایک مک کانل رئیس اطلاعات ملی آمریکا، اعلام کرد گزارش ۱۶ نهاد اطلاعاتی در تبرئه ایران به نحوی تنظیم شده که «گویا متخصصان عملیات روانی رهبر ایران، آن را نوشته اند.» مضمون تند مشابه این گفته را دیروز مایکل روبین پژوهشگر صهیونیست موسسه امریکن اینتر پرایز (The American Enterprise) طی مقاله ای در هفته نامه وابسته به این مرکز نومحافظه کار (ویکلی استاندارد) نوشت: «انتشار گزارش ۱۶ نهاد اطلاعاتی، تصادفی نبود و سخنان بعدی مک کانل در توجیه و پس گرفتن آن، نشان دهنده فروپاشی جامعه اطلاعاتی آمریکاست تا جایی که منجر به حمله علیه سیاست های پرزیدنت بوش می شود و با اهداف و سیاست های دولت همسویی ندارد... این گزارش به رئیس جمهور ایران چیزی را داد که او از آن به عنوان بزرگترین پیروزی طی ۱۰۰سال گذشته یاد کرد. کندن گور امنیت ملی آمریکا از پیامدهای این گزارش است.»
اما مصیبت گردانندگان نومحافظه کار موسسه «امریکن اینتر پرایز» و نشریه «ویکلی استاندارد» عمیق تر از اینهاست. موسسه مذکور اگرچه سال ۱۹۴۳میلادی از سوی حزب جمهوری خواه تاسیس شد اما در سال ۱۹۹۷ چهره اثرگذار و مهم خود را نشان داد.موسسه امریکن اینترپرایز که توسط شوالیه های صهیونیست ناتوی فرهنگی نظیر ایروینگ کریستول راه اندازی شده بود، طی بیانیه ای به امضای ۲۰اندیشمند و سیاستمدار در سال ۱۹۹۷، از پروژه تاسیس «قرن جدید آمریکایی» پرده برداری کرد. جهان قرن ۲۱ قرار بود آمریکایی شود و این مهم با انتخاب بوش و روی کار آمدن برخی اعضای موسسه امریکن اینترپرایز و پروژه قرن جدید آمریکایی (PNAC) نظیر پرل، رامسفلد، چنی، بولتون، نگروپونته، خلیل زاد، ولفویتز و... در سال ۲۰۰۰ میلادی وارد فاز اجرایی گردید و در ۱۱سپتامبر ۲۰۰۱ کلید اولین فاز پروژه زده شد.
حمله به افغانستان و سپس عراق بلافاصله آغاز شد. به تعبیر جیم لاب پژوهشگر آمریکایی در سایت (Commondreams) «اشغال عراق و جنگ جهانی علیه تروریسم به محوریت اسرائیل انجامید... ۳۸ عضو پروژه PNAC- از جمله ویلیام کریستول ] پسرایروینگ کریستول[، ریچارد پرل، جیمز وولسی، الیوت کوهن، کاگان و فرانک گافنی طی بیانیه ای ۲۰صفحه ای خواستار نابودی طالبان، سرنگونی دولت عرفات و رژیم عراق و جنبش حزب الله و تهدیدهای ایران و سوریه به عنوان تروریسم بین المللی شدند... آنها ۷ ماه بعد اعلام کردند جنگ اسرائیل علیه تروریسم جنگ ماست... اما از سال ۲۰۰۵ ]۱۳۸۴[ در سایه تغییر در نظام سیاسی آمریکا و ناکامی در ایجاد ائتلافی همه جانبه، پروژه قرن آمریکایی جدید در آستانه فروپاشی قرار گرفته است.»
هدف، آن گونه که برنارد لوئیس در نشریه فارن افرز عنوان می کند «لبنانیزه کردن تمام ساختار آسیب پذیر خاورمیانه با محوریت آشوب، منازعه و دشمنی های قومی و قبیله ای و مذهبی و حزبی» بود. هدف همان بود که لورنس کاپلن و ویلیام کریستول در کتاب «درباره جنگ عراق» در اوج پیروزی ها نوشتند «ماموریت از بغداد آغاز شد ولی آنجا پایان نمی پذیرد. ما بر فراز دوران تاریخی ایستاده ایم... آمریکا بر آن است در پی جنگ با تروریسم در خاورمیانه، بازیگردان جهان در سده ۲۱ باشد.»
لبنان جزو حلقه های ضعیف در خاورمیانه بود و لبنانیزه کردن خاورمیانه حکایت از آسانی کار- حداکثر در حد یک درد زایمان برای خاورمیانه آن گونه که خانم رایس گفت- می کرد اما اتفاقا همین حلقه ضعیف پاپیچ آمریکا شد و او را بر زمین زد. به بیان نشریه آلمانی یونگه ولت در اکتبر ۲۰۰۶ (مهر۱۳۸۵) «صعود مشکلات عراق و جنگ ۳۳روزه لبنان، سقوط ستاره کاخ سفید را نشان داد. پایان انقلاب بوش، عنوان مقاله ای بود که نشریه استراتژیک فارن افرز ]سیاست خارجی[ همزمان با جنگ اسرائیل منتشر کرد و اعلام نمود بوش در احساس انقلاب خود در خاورمیانه غوطه ور است اما این انقلاب مدت هاست که به پایان رسیده است. حتی کریستول هم در نشریه خود (ویکلی استاندارد) نوشت دکترین بوش راه به جایی نمی برد... نومحافظه کاران برای نجات بوش، برگ اسرائیل و جنگ لبنان را رو کردند و شکست اسرائیل، تاکید مستقیمی بود بر تهدیدی که ایران شکل داده است.»
اینها که به اجمال گفته شد صورت مسئله آمریکا با ایران است. دولتی که خود را «سلطان جهان» در قرن ۲۱ می دید و تمام پروژه را به دقت طراحی کرده بود، اکنون پس از ۸ سال نه تنها آن تصور را رویایی محض و تمام شده می یابد بلکه زیر پای خود را نیز خالی شده می بیند. نومحافظه کاران در چنین وضع رقت انگیزی و در حالی که عمر دولت بوش تا چند ماه دیگر رو به پایان است، ناچارند به صدور قطعنامه غیرقانونی، جنگ روانی و ارعاب و فشار ناشی از آن در جهت ضربه زدن به نقطه قوت و قدرت ایران (انتخابات مجلس در ایران) امید ببندند و سرمایه گذاری کنند. به قول معروف کاچی بهتر از هیچی! آنها همه بدبختی ها و بدبیاری های خود را از رویکرد مستدام ملت ایران به اصولگرایی تراز انقلاب اسلامی می بینند و کم سابقه ترین جنگ روانی-رسانه ای را به راه انداخته اند.
محمد ایمانی
منبع : روزنامه کیهان