یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


کمی بی‌پرده‌تر لطفا


کمی بی‌پرده‌تر لطفا
ابوالحسن تهامی‌نژاد دوبلور و آنونس‌گوی سال‌های دور سینما و امروز رادیو و تلویزیون میهمان برنامه شب شیشه‌ای جمعه ۱۱/۳/۸۶ بود. تعجب اول از حضور ایشان در این برنامه است.
برنامه شروع شده. در تصاویر اولیه معرفی میهمان برنامه، قبل از نمایش فیلم، نام میهمان حك شده در زمانی كه مراسم تجلیل شبكه پنج از هنرمندان و تهامی‌نژاد نمایش داده شد. نمی‌دانم پخش این تصاویر زبان تهامی را قفل كرد یا دلیل دیگری بود كه نتوانست آن طور كه باید و شاید به سوالات جواب دهد.
روال برنامه هرچه جلوتر می‌رفت جناب میهمان در جواب‌ها كم می‌آورد و آخرش هم به تناقض‌گویی افتاد. رشیدپور از ابوالحسن تهامی‌ درباره جوانان پرسید و چگونگی ورود آنها به این عرصه را جویا شد.
پاسخ سوال به پیشكسوتان به حاشیه‌هایی چون محل وقوع ساختمان، محل زندگی و نگرفتن كانال پنج می‌رود. به هر حال استاد جواب درستی به این سوال نمی‌دهد و نمی‌گوید همین ماجرا و بحث ورود جوانان به این عرصه چه واكنش‌هایی را از سوی همان پیشكسوتان و صداهای همیشه جوان در پی داشت.
جناب تهامی! ماجرای بایكوت شدن استودیو قرن ۲۱ و چنگیز جلیلوند و نصرالله متقالچی از سوی انجمن پیشكسوتان یا همان سندیكای دوبلوران و گویندگان یادتان هست. حتما به یاد دارید چون آن روزها باهمزاد و نیمه خود در دوبله (جلیلوند) در آنجا كار می‌‌كردید آن روزها برای پیگیری همین ماجرا در خدمتتان بودم.
آن بچه‌های جوان عاشق كار دوبله را دیده بودید كه با چه شوق و هیجانی برای گفتن یك خط دیالوگ ساعت‌ها منتظر می‌ماندند، دم نمی‌زدند. درددل‌های شبانه نصرالله متقالچی هنوز توی گوشم زنگ می‌زند. از نحوه رفتار انجمن دوبلوران با این بچه‌ها شاكی بود. جوانانی را نشان داد كه برای ورود به این عرصه و تست صدا به واحد دوبلاژ مراجعه كرده و با در بسته مواجه شده‌اند، مسوولانی كه شاید سه ماه به سه ماه به صورت انفرادی سری به دفتر كار خود در واحد دوبلاژ می‌زنند.
جوانی برایم گفت : طی ۱۰ جلسه برای تست و نحوه ورود به این عرصه به آن اتاق كذایی مراجعه كردم و عین ۱۰ بار با در بسته مواجه شدم. از ساعت ۹ صبح تا ۱۰ شب نشستم وخبری نشد.حرف‌های نصرالله متقالچی همچنان در ذهنم است. جوانی را نشانم داد كه طی چند ماه كار توانسته نظر او را جلب كند.
صدایش زد و جلو من از او پرسید: وقتی برای تست پیش اساتید فن رفته بودی بعد از آزمایش صدا چه جوابی دادند؟ جوان با شرم خاصی زمزمه‌كنان گفت: جواب دادند بهتر است یك تاكسی جور كنی و با آن كار كنی، شاید موفقیت شما آنجا باشد؟ آقای تهامی! به هر حال با تمام این مثال و شواهد چرا نگفتید همكاران قدیمی شما در وحشت ورود غریبه‌ای به حریم اختصاصی دوبله چگونه شمشیر از رو بستند و همه آن علاقه‌مندان و حمایت‌كنندگان آنها را از دم تیغ گذراندند تا مبادا نان شبشان و مواجب ثابت‌شان با خطری روبه‌رو شود.
چرا در زمینه یاد از پیشكسوتان نامی از اساتیدی چون كسمایی و شرافت نبردید كه زمینه‌ساز حضور شما جوانان دیروز و پیشكسوتان امروز در دوبله شدند و بدون ترس از حضورتان در فضای كاری‌شان دستتان را گرفتند و آموختند آنچه آموختنی بود. همان روزگاری كه شماها امروز با افتخار از شاگردی آنها می‌گویید و غافل از این مانده‌اید كه برای فردای صنعت خود چه كسانی را تربیت كرده‌اید.
آقای تهامی حرف در این‌باره زیاد است و در این مقال نمی‌گنجد و بهتر است به آخر برنامه اشاره كنم كه رشیدپور نام همكارانتان را می‌گفت و شما با یك جمله حس و شناخت خود را بازگو می‌كردید. در مورد والی‌زاده جواب می‌دهید: صدای همیشه جوان و یادتان می‌رود كه برای دوبله شاهكار ادبیات هملت وقتی سه ماه دربه‌در یك جوان‌گو بودید كه به جای هملت حرف بزند و در آخر جلیلوند حرف زد و مشكل حل شد.
در مورد نام‌های دیگری كه رشیدپور از شما پرسید تردید را در كلامتان حس می‌كردم. می‌دانید از كدام تردید حرف می‌زنم، همان تردیدی كه شما مثالش را زدید و در مورد همكاری خود با واحد دوبلاژ تلویزیون از دوستی قدیمی گلایه كردید كه شما را كنار گذاشت تا به سوی آنونس‌های بازرگانی بروید و درآمد بیشتری كسب كنید تا رشیدپور بگوید: عدو شود سبب خیر! باز جواب دادید: عدو نیست از این واژه استفاده نكنید. آقای تهامی‌نژاد فرصت‌ها از دست می‌رفت و شما انگار با محافظه‌كاری به آینده فكر می‌كردید. ای كاش این رفتار را نمی‌كردید.
دوبله ایران و اعضای آن تا به امروز مفصل‌ترین درگیری‌های مطبوعاتی و رسانه‌ای را داشته‌اند و همه چیز عیان و فاش است. نمونه‌اش‌ مثال خود رشیدپور كه از شما پرسید آیا درست است كه دو نفر از دوبلورهای بزرگ مدت ۱۰ سال است كه با هم قهرند و حرف نمی‌زنند. این نمونه‌ای از خروار است.
منوچهر والی‌زاده در مصاحبه با مجله همشهری جوان در همان روزهای درگیری جوانان دوبله و پیشكسوتان از حمایت همكارانی گفت كه با این كار دوبله را به بیراهه و فلان و فلان كشانده‌اند، همكارانی كه خارج بوده‌اند و امروز برگشته‌اند و چمدان چمدان پول دارند. آقای تهامی‌نژاد بدون شك یكی از این مثال‌ها شما بودید كه پس از سالیان دور مهاجرت و اقامت در استرالیا تازه برگشته بودید و در قرن بیست‌ویك مشغول بودید.
آن چند نفر را هم خوب می‌شناسید كه احتیاج به تكرار نامشان نیست. صنعت دوبله ما همین است. مینو غزنوی به بهانه سریال یانگوم (جواهری در قصر) در برنامه صندلی داغ احمد نجفی حاضر می‌شود و با تفرعن و تكبر در برابر اصرارهای احمد نجفی از بهترین‌های حرفه خود یاد نمی‌كند و نامی نمی‌برد.
آقای تهامی‌نژاد شما چند سال دارید و تا چند سال دیگر می‌خواهید كار كنید. شما می‌توانستید در این فرصت پیداشده تمام درددل‌های تلنبارشده در وجودتان را بیرون بریزید و میلیون‌ها نفر تماشاگر تلویزیونی را میخكوب با خود تا آخر برنامه ببرید.
می‌دانید چرا این مثال را زدم؟ چون همزمان با برنامه شما سریال پرطرفدار یانگوم (جواهری در قصر) در حال پخش‌ بود و مطمئنا خیلی‌ها این برنامه را انتخاب كردند. در آخر برنامه طبق روال همه شب چند ثانیه‌ای به نظرسنجی و پاسخ آن مربوط بود. رشیدپور با عنوان مجری ضعیف نقطه ضعف برنامه شب شیشه‌ای شد.
می‌دانید چرا رشیدپور این لقب را گرفت؟ چون شما انتخاب خوبی نبودید رشیدپور باید یكی را دعوت می‌كرد تا بدون ملاحظه بعضی موارد كه در این یادداشت اشاره شد بحث جوانان و نسل جدید دوبله و برخورد و واكنش قدیمی‌ها با آنها را برایتان موشكافی كند.
به هر حال آقای تهامی‌نژاد تمام فعالیتش در تلویزیون است و شاید ملاحظه بعضی‌ چیزها را كند و آیا بهتر نیست بعد از این دعوت در شبی دیگر جوانی به نام مهرداد رئیسی را می‌آوردی تا برایت بگوید كه چگونه از در رانده شدند و به زیرزمین كشیده شدند. صحبت به درازا كشید و باید به عنوان حسن‌ختام اشاره كرد كه جناب ابوالحسن تهامی‌نژاد شما چرا؟ از شما بعید بود و صددرصد می‌دانید كه عدو همیشه سبب خیر هم نمی‌شود.
ایرج باباحاجی
منبع : روزنامه هم‌میهن


همچنین مشاهده کنید