جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


قصه پر غصه طفلان مسلم در سیما


قصه پر غصه طفلان مسلم در سیما
این روزها همزمان با برگزاری مراسم عزای حسینی بحث‌های گوناگونی پیرامون سریال‌های تاریخی صداوسیما و بویژه طفلان مسلم در محافل مختلف مطرح می‌شود. گمان نمی‌کنم کسی در به تصویر کشیدن قطعه‌هایی از تاریخ ایران و اسلام و تأثیر آن بر دامنه آگاهی‌های جامعه ما و بویژه نسل جوانی که با تاریخ ملک و مکتب خود آشنایی اندکی دارد، کمترین تردیدی داشته باشد و هم از این جهت است که باید به این رویکرد صدا و سیما با دیده تحسین نگریست و به انتظار کارهای جذاب تر و فاخرتر تهیه کنندگان این مجموعه‌ها نشست.
جدای از این مسأله، بحث مهم نحوه نگرش تهیه‌کنندگان سریال‌های تاریخی به مسأله تاریخ است. اگر این نگرش مطابق با واقع و بر مبنای حقیقت نباشد نه تنها بر ذهن مخاطب اثر منفی خواهد داشت، بلکه باید مدت‌های طولانی همه و همه کار و تلاش کنند تا بخشی از اثرات منفی این نگرش نادرست را در مورد قطعاتی از تاریخ بی‌اثر نمایند. حال اگر رسانه ملی به موضوعی بپردازد که از اساس مبنای درستی ندارد، بعید است حتی با کاری مداوم و در زمانی مستمر بتوان اثرات تخریبی آن را از افکار جامعه زدود. از این مقوله است سریال «طفلان مسلم» ـ علیه السلام ـ که در نزد اصحاب تاریخ و خبرگان حوزه تاریخ اسلامی از تحریفات مسلم مرتبط با فاجعه جانگداز عاشوراست.
اگر این ادعا بر خوانندگان عزیزی که کمتر مطالعات تاریخی دارند گران آمده باشد، باید عرض کرد که متأسفانه از این دست مقولات و موضوعات در تاریخ اسلام و بویژه در سده‌های نخست آن کم نبوده و نیست.
یکی از آثار پژوهشی ارجمند در این زمینه تلاش مرحوم علامه مرتضی عسکری (ره) درباره افشای جعلیات تاریخی صدر اسلام است. آن مرحوم در تحقیقی که به چاپ رسیده، از وجود یکصد و پنجاه صحابه ساختگی و جعلی برای پیامبر گرامی اسلام که اصلا وجود خارجی نداشته‌اند و راویان آنها را ساخته و از زبانشان روایت‌هایی را از رسول گرامی اسلام نقل کرده‌اند، خبر داده است.
مرحوم علامه در یک کتاب مستقل درباره شخصی به نام عبدالله بن سبا ـ که برخی از اهل سنت او را صحابه پیامبر دانسته و رشد و نمای مذهب شیعه را منتسب به او می‌دانند ـ در تحقیق عالمانه‌ای اثبات نمود، اساسا چنین فردی وجود خارجی نداشته است!
پس از علامه عسکری، مرحوم آیت‌الله نعمت‌الله صالحی نجف آبادی با رویکردی عقلانی به تاریخ و روایات نگریسته و در تلاشی هوشمندانه به مسأله غلو و تحریف در تاریخ و روایات پرداخته است.
وی به رغم کهولت سن، ذهنی جوان و نقاد داشت و از نظرات و نقدهای منحصر به فردی درباره تحریفات تاریخی برخوردار بود؛ بر همین مبنا به نقد کتاب «حماسه حسینی» استاد شهید مطهری پرداخت و بعضی از مطالب روضه‌ها و مراثی را که آن شهید عزیز در آثار خود آورده، با ارجاعات پی‌درپی به منابع دست اول این دوره و دیگر مستندات تاریخی متعددی، نادرست و تحریفی دانسته است. از تلاشهای ستودنی استاد شهید مطهری نیز افشای این تحریفات در کتاب ارزشمند حماسه حسینی است.
در میان این جعلیات وتحریفات قضیه منسوب به فرزندان مسلم به دلیل مهارت سازندگان آن در پردازش این قصه که به دلیل ارتباط موضوع با کشته شدن دوکودک نابالغ سرتاسر عاطفی و به یک درام شباهت دارد از ویژگی خاصی برخوردار بوده و هست.
درباره نادرست بودن روایت تاریخی منتسب به طفلان مسلم نکات زیر قابل تامل هستند:
۱) نخستین کتاب مقتل درباره حوادث عاشورا مربوط به ابو مخنف لوط بن یحیی بن سعیدبن مخنف ازدی غامدی (متوفای ۱۵۷هجری) در قرن دوم هجری است.
ابومخنف از شیعیان امیرالمومنین علی (ع) و از اهالی کوفه بود و برخی مانند ابن الندیم برای او بیش از سی و چند جلد کتاب درباره سیره و... قائل شده‌اند وی نخستین حادثه‌نگار کربلاست و اولین اثر مکتوب را درباره شهادت امام حسین و حادثه کربلا به نام مقتل الحسین نوشته که به دلیل دسترسی وی به برخی شاهدان واقعه عاشورا که تعدادشان بسیار کم بود و تا آن زمان زنده بوده‌اند و نقل روایات از دو یا سه واسطه از شاهدان و حاضران ماجرای کربلا و از کسانی که وی به صحت گفتارشان در نقل حادثه اطمینان تمام داشته مانند: امام سجاد، امام باقر، زید فرزند امام سجاد، طرماح، ضحاک بن عبدالله مشرقی و... معتبرترین کتاب در این زمینه است و هم از این جهت است که مورخ و مفسر نامدار ایرانی ابوجعفر محمدبن جریر طبری در کتاب تاریخ الرسل و الملوک خود تقریبا تمام مطالب مقتل ابومخنف را عینا آورده است.
در این کتاب ارزشمند که حجم مختصری دارد و در صدر منابع دست اول تاریخی و حاوی مطالبی درباره حوادث پس از مرگ معاویه تا شهادت امام حسین (ع) است، هیچ اثر و نشان و یادی از طفلان مسلم و فرار و دستگیری و شهادت آنان نیست. این عدم پرداخت به مسأله خود دلیل و سند محکمی بر نادرست بودن قضیه طفلان مسلم است.
چگونه می‌توان تصور کرد اگر این قضیه و قصه از صحت تاریخی برخوردار بود، از چشم تیزبین ابومخنف که به فاصله دونسل از حادثه کربلا کتاب مقتل خود را ـ دارای ۱۱۳ روایت گاه بسیار کوتاه ـ نوشته است، به دور مانده باشد؟
جرا از امام سجاد وامام باقر وحضرت زینب ویا مادراین دوطفل در طول سفربه کوفه وشام وبرگشت آنها ازشام به مدینه دراین باره که در صورت وقوع از مهمترین مسائل پس ازشهادت امام حسین وحوادث کربلا به کوفه است هیچگونه سخنی به میان نیامده است.؟
۲) در تواریخ قرن دوم تا چهارم هجری گاه به شهادت دو طفل نابالغ اشاره شده است.
نخستین باری که از شهادت دو طفل ـ نه طفلان مسلم ـ در تواریخ اسلامی سخن گفته می‌شود، در کتاب طبری است که می‌گوید این خبر را به طور شفاهی از زکریا بن یحیی الضریر نقل می‌کند که وی نیز از چهار نفر پیشتر از خود این واقعه را برای طبری به شرح زیر نقل نموده است.
طبری از قول زکریا می‌نویسد: هنگامی که اسرا را به کوفه آوردند، دو پسر بچه عبدالله بن جعفر یا فرزند فرزند جعفر برفتند و به مردی از قبیله «طی» پناهنده شدند. وی گردنشان را زد و سرشان را نزد عبیدالله بن زیاد آورد. عبیدالله دستور داد گردن خود او را زده و خانه‌اش را ویران کنند. (طبری، محمدبن جریر/ تاریخ الرسل و الملوک/ چاپ مصر، ج ۵، ص ۳۸۹).
همانگونه که ملاحظه می‌شود، با اینکه این کتاب بیشتر از دو قرن پس از حادثه کربلا نگاشته شده، ولی در آن هیچ اشاره‌ای به طفلان مسلم وجود ندارد.
۳) مورد دومی که در تواریخ اسلامی به شهادت دو طفل اشاره دارد و از قضا آنها را فرزندان مسلم می‌داند، مربوط به قرن چهارم و شیخ صدوق (متوفای۳۸۱ هجری) در کتاب امالی است. وی این حادثه را با واسطه و به نقل از ۸ نفر که اخرین آنها ابی محمد نام دارد و از بزرگان کوفه است، در کتاب خود آورده است. شیخ صدوق در نقل این روایت تاریخی هیچ اشاره‌ای به منابع مکتوب پیش از خود در این زمینه ننموده و صرفا مطلب را به صورت نقل قول و شفاهی آورده است. (قمی شیخ عباس/به نقل ازشیخ صدوق/حماسه کربلا /ترجمه نفس المهموم ص۱۳۶/ انتشارات قائم آل محمد/قم/۱۳۸۴)
۴) روایت دیگر که اشاره به شهادت دو طفل در قضیه کربلا دارد، مربوط به قرن ششم و مورخ معروف ابی الموید الموفق بن احمد المکی معروف به خوارزمی (متوفای ۵۶۸) است که وی نیز این حادثه را به طور شفاهی نقل کرده و آنان را فرزندان جعفر طیار می‌داند نه مسلم بن عقیل. کتاب خوارزمی در زمره منابع دست دوم موضوع قیام کربلاست. (خوارزمی الموفق بن احمد مقتل الحسین ج ۲ – ص ۴۸ انتشارات مفید قم ـ بی تا)
نکته جالب توجه درباره روایت خوارزمی آن است که وی این دو طفل را فرزندان جعفر طیار می‌داند. غافل از اینکه جعفر بن ابیطالب برادر گرامی حضرت علی در سال هفتم هجری در جنگ موته به شهادت رسید و فرزندان او در سال ۶۱ هجری قطعا بالای ۵۴ سال سن داشته‌اند.
اینکه چگونه خوارزمی که مورخ بزرگی است، در نقل این روایت تاریخی دچار این اشتباه و سهو شده، جای تأمل بسیار دارد و بهترین دلیل بر آن است که ما نباید به صرف اینکه مورخ نامداری مانند وی روایتی و حادثه‌ای را در کتاب خود نوشته، بدون کنکاش و نقد و بررسی آن روایت را بپذیریم و نقل کنیم و به لحاظ تاریخی معتبر بدانیم.
در تاریخ اصل مسلم آن است که محقق نباید مقهور و تابع بدون دلیل بزرگان گذشته شود واشتباهات وسهویات شان را نادیده گرفته یا تکرار کند.
۵) مرحوم علامه مجلسی در قرن ۱۲ نیز به قضیه طفلان مسلم به نقل از شیخ صدوق پرداخته است.
۶) مرحوم محدث قمی نیز در کتاب شریف «نفس المهوم فی مصیبة سیدنا الحسین المظلوم علیه السلام» ضمن نقل حادثه مرتبط با دو طفل مسلم به نقل از مرحوم شیخ صدوق در اظهار نظری ستودنی می‌گوید: کشته شدن این دو طفل با این تفصیل در نزد من بعید است؛ لکن من آن را بخاطر اعتماد به شیخ صدوق و رجال اسنادش ذکر کردم. (قمی شیخ عباس نفس المهموم فی مصیبه سیدنا الحسین علیه السلام ـ ص ۱۵۶)
گذشته از بررسی متون تاریخی و روایتی که از ابومخنف تا شیخ عباس قمی نگاشته شده‌اند نکات دیگری نیز به ذهن می‌رسند:
▪ در این داستان ساختگی عبیدالله بن زیاد خون آشام قسی القلبی که به ده نفر نابکاری که بر جسد مطهر حسین علیه السلام در کربلا اسب راندند انعام می‌دهد، چگونه است که بر سر کشتن این دو طفل ناگهان رقیق القلب شده و دستور می‌دهد غلام او گردن قاتل آن دو طفل را بزند؟!
▪ اگر این حادثه صحت داشته باشد که ندارد، می‌بایست قبور این دو طفل در کوفه و در اطراف دارا لاماره در نزدیکی مسجد کوفه که قبر حضرت مسلم در زاویه غربی آن واقع است و در اطراف قبر مسلم پدرشان یا نزدیکی آن باشد نه در اطراف کربلا و در روستای مصیب که در ۳۰ کیلومتری کربلا واقع است. پرسش مهم این است این دو طفل اگر از زندان عبیدالله در کوفه رها شده باشند، چگونه در طی یک روز مسیر بیشتر از ۸۰ کیلومتری کوفه به کربلا را با پای پیاده طی کرده‌اند و در مصیب اسیر شده و به شهادت رسیده‌اند؟!
▪ اگر این دو کودک در مسیر کربلا به کوفه از اردوی اسیران اهل بیت جدا شده‌اند چگونه است که مادر آنها و حضرت زینب و امام سجاد که قافله سالار اسیران بودند در این باره هیچ عکس‌العملی از خود نشان نداده و با خونسردی راهشان را به طرف کوفه ادامه داده‌اند؟ آیا می‌توان این بی‌تفاوتی را از حتی انسان‌های عادی و معمولی درباره ناپدید شدن دو کودک خردسال یتیم انتظار داشت؟ چه رسد به امام سجاد و شیر زن کربلا زینب کبری با آن‌همه احساس مسئولیتی که نسبت به همراهان مصیبت زده خود داشتند.
▪ چگونه است که ابوالفرج اصفهانی (متوفای۴۱۳) در قرن پنجم در کتابی به نام مقاتل الطالبین که اسامی شهدای آل ابی طالب را تا سال ۳۱۳ ذکر می‌کند، از نام این دو طفل هیچ سخنی به میان نمی‌آورد؟
▪ چگونه است که شیخ مفید در قرن پنجم (متوفای ۴۱۳) در کتاب الارشاد و سید بن طاوس (متوفای ۶۶۴) در قرن هفتم در کتاب مقتل معروف خود به نام مقتل الحسین که به نام «اللهوف فی قتلی الطفوف» معروف است و هر دو از مقاتل دست دوم مشهور و معتبر شیعی هستند، درباره دو طفل مسلم سکوت اختیار کرده و به نقل شیخ صدوق در این باره هیچ وقعی ننهاده‌اند؟
▪ اشتباه عجیب دیگر در نقل این حادثه از مرحوم طبری است که مدقق و محقق ارجمند جناب آقای حجت‌الله جودکی در مقاله عالمانه‌ای که در این زمینه نگاشته، بخوبی به آن اشاره نموده و آن اینکه اگر روایت طبری را بپذیریم که این دو طفل فرزندان عبدالله بن جعفر طیار بوده‌اند، باید یادآور شویم عبدالله نه دو فرزند بلکه ۵ فرزند پسر داشته که سه فرزند وی عون، محمد و عبدالله در کربلا به شهادت رسیده و طفل نبوده‌اند و دو فرزند دیگر وی ابوبکر و عون اصغر در واقعه حره در سال ۶۳ هجری به شهادت رسیده و در مدینه دفن شده‌اند! (طبری، همان ج ۵ ص ۳۹۳)
▪ اگر روایت شیخ صدوق را مبنی بر اینکه حضرت مسلم دارای ۲ فرزند بوده بپذیریم، باید بدانیم همان‌گونه که ابوالفرج اصفهانی نوشته است، (اصفهانی، ابوالفرج، همان ص ۴۰) فرزندان مسلم به نام‌های عبدالله و محمد اولا طفل نبوده و ثانیا در کربلا به شهادت رسیده‌اند نه در مسیر کربلا و یا در کوفه و از قضا شعارها و رجزهای آنها به هنگام میدان رفتن و مبارز طلبیدنشان در مقاتل آمده است.
▪ نکته مهم دیگر که به رویکرد رسانه ملی در این قصه مرتبط می‌شود، شیوه پرداخت تصویری به این ماجرای تحریفی و پر رنگ کردن نقش عشق مجازی با آن پرداخت ضعیف در آن، لابد به خاطر جذب هرچه بیشتر مخاطبان است که نمونه آن را در سریال «امام علی» در پرداخت غیر واقعی و خلاف واقع نقش قطامه دیدیم.
اگر کسی با الفبای فرهنگ جوامع عربی و بویژه در دهه‌های اول هجرت آشنا باشد ـ که الان هم در بعضی از جوامع عربی مانند بعضی افغان‌های معاصر دختر را اولاد نمی‌دانند و اگر از کسی که سه فرزند دختر داشته باشد بپرسند چند اولاد دارد پاسخ او این است که اولاد یعنی فرزند پسر ندارد ـ محال است بپذیرد دختری در چنان موضع برتری نسبت به برادران خود مانند راحله در فیلم روز واقعه ـ که از اساس بر مبنای خیال ساخته شده و از صحت تاریخی برخوردار نیست ـ قرار گیرد که برادران خود را بره وار به این سو و آن سو و در جهت امیال و نظرات خود بکشاند.
بهتر است دست اندرکاران مستندات تاریخی در این زمینه از خود حساسیت بیشتری به خرج داده و با بهره‌گیری از اصحاب نظر و تاریخ بخصوص چاشنی‌های وارد بر موضوعات تاریخی را با حساسیت مضاعفی مورد دقت قرار دهند تا نقض غرض حاصل کار و تلاش آنان نباشد.
غلامعلی رجایی