دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

طلوع کمیته مجازات ، غروب مطبوعات


طلوع کمیته مجازات ، غروب مطبوعات
در آغاز این سال، برخی از آزادی خواهان ایرانی طی تلگرافی به مجلس دومای روسیه، پایداری و مبارزه مردم ستمدیده روسیه را گرامی داشتند و برای نخستین بار زیر تلگراف، جمله «زنده باد روسیه آزادی خواه» را نوشتند. نیروهای ژنرال باراتف روسی که در مرزهای ایران و بین النهرین مستقر بودند، از ترس انقلاب به ارتش بریتانیا پیوستند و باقی مانده آنان در ایران در اقدامی جنون آ میز شهر ارومیه را به آتش کشیدند تا شاید از این راه، آتش انقلاب در روسیه را فروبنشانند!
سازمان سیاسی و اداری کشور همچنان آشفته و بحران زده بود. هر چند که به دستور وثوق الدوله رئیس الوزرا، چهارمین دور انتخابات مجلس پایان پذیرفت، اما دوره فترت میان مجلس سوم و چهارم تا سال ۱۳۰۰ خورشیدی به درازا کشید. از شگفتی های روزگار و بخت بد مشروطه خواهان، یکی هم مرگ پی درپی سران و پشتیبانان مشروطه بود که در نخستین سال های پس از انقلاب، پشت آزادی خواهان را شکست. پس از مرگ آخوند خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی و سیدعبدالله بهبهانی و ستارخان و یپرم خان ارمنی، اینک این سردار اسعد ۶۲ساله بود که شاهد مرگ را در آغوش می کشید.
پیکر وی با بزرگداشت پاس شناسان، در گورستان تخت پولاد اصفهان به خاک سپرده شد. فرزند وی جعفر قلی خان از سوی شاه قاجار عنوان «سردار اسعد» گرفت و ما نیز از این پس، وی را سردار اسعد بختیاری می شناسیم. در حالی که روسیه در آتش انقلاب سوسیالیستی و آزادی خواهی می سوخت، ایرانیان گامی به پس نهاده، صدراعظم خودکامه دوران استبداد را با سلام و صلوات بر کرسی ریاست وزرایی نشاندند! وی به جای علاءالسلطنه که در خردادماه، برای چندمین بار به جای وثوق الدوله نشسته بود، تکیه زد. گویا که آزادیخواهان و مشروطه طلبان یک راه بیشتر پیش روی خود نمی دیدند: بازگشت به وضع سابق! حالا دیگر نه تنها زیربنا، بلکه روبنای مشروطیت را نیز موریانه استبداد و خودکامگی از بین برده بود! توده های ایرانی نشان داده بودند که از چوب و فلک عین الدوله بیشتر و بهتر حساب می برند تا از تعلیمی سپهدار تنکابنی و سردار اسعد بختیاری!
در آذرماه این سال بود که جنگ جهانی اول با آن همه خسارات غیرقابل جبران برای ایرانیان، به پایان رسید. لنین رهبر روشنفکر بلشویک های روسیه پیام شادی بخشی برای ایرانیان ستمدیده از امپراتوری روس فرستاد و مرهمی بر زخم های دیرینشان نهاد: کلیه عهدنامه های محرمانه روسیه و انگلیس درباره تقسیم ایران پاره می شوند و سپاهیان روسی به زودی زود از ایران بیرون می روند! هر عهد نامه ای که حیات ملت و آزادی و استقلال ایران را محدود و مخدوش کرده بود و در گذشته، امپراتوری روسیه آن را به زور به ایران تحمیل کرده بود، از درجه اعتبار ساقط است! پس از این رویداد بزرگ، صدراعظم آلمان نیز به طور رسمی اعلام کرد که سپاهیان روس و عثمانی می بایستی هر چه زودتر خاک ایران را تخلیه کنند. تروتسکی نیز طرح تخلیه ایران از نیروهای روسی و عثمانی را ارائه کرد که در پی آن نیروهای زیر فرمان ژنرال باراتف از ایران بیرون رفتند. در این میان عین الدوله نیز که مزاج سیاسی اش با روسیه تزاری مانوس و خوگرفته بود، از کار کناره گرفت و دولت را به مستوفی الممالک میانه رو داد. کار آلمان و عثمانی در ایران سست شده بود، روس ها هم که سرگرم انقلاب خود بودند، پس تنها نیروی باقی مانده در صحنه ایران، انگلیس ها بودند که پاتاق و قصر شیرین را به تصرف خود درآوردند و سلیمان میرزا اسکندری رهبر حزب دموکرات را به اتهام همکاری با آلمان ها دستگیر و زندانی کردند.
آثار زیان بار جنگ رخ می نمایاند. فقر و قحطی و کمبود مواد غذایی شکم مردم گرسنه ایران را به پشت شان می چسباند. در میان گرسنگان ایرانی، خوش شانس ترین مردمان، تهرانی ها هستند که دولت همه روزه سی تن برنج پخته به شکل دمپختک میان آنان توزیع می کند.
در اوایل بهمن ماه این سال، همین که مسیو براوین نماینده انقلابی دولت بلشویک با چمدانی پر از شعارهای آزادی خواهی، برابری و برادری و تشکیل حکومت کارگران و رنجبران و مبارزه با امپریالیسم پا به تهران گذاشت، دولت ایران نیز جانی تازه گرفت و در بیانیه ای از دولت انگلیس خواست که هر چه زودتر: ۱- خاک ایران از نیروهای بیگانه تخلیه شود و پلیس جنوب به دولت ایران سپرده شود ۲- عهدنامه ،۱۹۰۷ که ایران را بین روس و انگلیس تقسیم می کرد، لغو شود و زیان ناشی از اولتیماتوم سال ۱۹۱۱ جبران شود ۳- نماینده ایران را در کنفرانس صلح جهانی بپذیرند ۴- در تعرفه های گمرکی تجدیدنظر کنند و ۵- پس از کسر اقساط وام ایران، به دولت ایران بابت ورود اجناس انگلیسی، حق گمرک پرداخت نمایند.
این بار نوبت انگلیسی ها بود که تا وان رفتار ستمگرانه خود را در ایران بپردازند. آزادگان ایرانی اکنون در همسایگی خود کشور بزرگ سوسیالیستی ای می دیدند که نه تنها همچون روسیه تزاری دشمن آنان نبود، بلکه ضدامپریالیسم- یعنی ضدانگلیس- هم بود! اردوگاه سوسیالیسم در حال شکل گیری بود و پرچم سرخ کارگران و رنجبران بر بام آن افراشته! به همین مناسبت در نخستین روزهای ماه پایانی سال، تظاهرات خیابانی گسترده ای در میدان توپخانه تهران برگزار شد که در آن رفتار انگلیسی ها در ایران به شدت مورد اعتراض قرار گرفت.
در پاسخ به این تظاهرات مردمی، سپاهیان انگلیسی به فرماندهی ژنرال دنسترویل وارد قزوین شدند تا تهران -پایتخت سیاسی ایران- را زیر نظر داشته باشند! ولی انگلیسی های تیز هوش هم می دانستند که انقلاب سرخ روسیه چه تاثیری در کشور همسایه خود ایران خواهد گذاشت، همه تلاش آنان این بود که از همبستگی انقلاب مشروطه ایران و انقلاب سوسیالیستی روسیه جلوگیری کنند. به همین دلیل در پاسخ به تهدیدات پنج گانه دولت ایران، با لحنی که بوی مدارا و عقب نشینی از آن به مشام می رسید، اعلام کردند:
۱) نیروهای انگلیسی از جنوب و مرکز ایران بیرون خواهند رفت
۲) انگلستان آمادگی دارد که نیروی پلیس جنوب را به شرط ابقای فرماندهان انگلیسی آن، تا پایان جنگ، به عنوان بخشی از ارتش ایران بشناسد
۳) در مورد قرار داد ۱۹۰۷ نیز پس از این که در روسیه انقلابی، دولتی بر سر کار آید که بتوان با آن مذاکره نمود، تصمیم گیری خواهد شد
۴) دولت بریتانیا حمایت خود را از کابینه ای که در حفظ بی طرفی ایران کوشا باشد دریغ نخواهد کرد و
۵) چنین دولتی از کمک های بریتانیا برخوردار خواهد شد.
در این سال نیز بازار ترور و وحشت همچنان گرم بود. کریم دواتگر که خود از آدمکشان کمیته مجازات بود، خود به دست اعضای آن کمیته ترور شد! عبدالحسین خان متین السلطنه- نماینده پیشین مجلس و مدیر روزنامه عصر جدید- به دست اعضای کمیته مجازات کشته شد. میرزا محسن مجتهد مشهور و بانفوذ تهران نیز به دست اعضای کمیته مجازات ترور شد. در تبریز هم سردار مظفر چهار دولی، ملک التجار و حسام الملک مراغه ای ترور شدند و افزون بر این حاجی میرزا کریم امام جمعه و پسرش نیز به دست دموکرات ها کشته شدند. مطبوعات نیز همچنان در حالت طلوع و غروب به سر می بردند.
در ماه پایانی این سال، مستوفی الممالک دموکرات و وجیه المله چاره ای جز دستور تعطیلی تمام روزنامه های تهران و ولایات پیش روی خود ندید. وی دستور داد تمام روزنامه های شهرهای دیگر نیز توقیف و برخی از مدیران جراید هم تبعید شوند! و این غروب مطبوعات مشروطه در این سال بود!
حسن مرسلوند
منبع : ایران یکصد سال پس از مشروطیت


همچنین مشاهده کنید