پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

مشروطه خواهان اول و دوم


مشروطه خواهان اول و دوم
جنبش مشروطیت از درخشانترین نمونه های مبارزه بر ضد استعمار و استبداد در كشور ماست. حركت مشروطه خواهی در شرایط معین تاریخی در مبارزه با استعمار كهنه انگلیس و مطلقیت فیودالی برای اعاده استقلال و دموكراسی گامزن بود.
این جنبش، افغانستان، ایران، تركیه، آزادیخواهان هند و مصر را در مجمر داغی به آرمانگرایی واحدی پیوند میداد. و دو نشریه‌ی حبل المتین و صوراسرافیل در گستره‌ی فارسی زبانان نقش برازنده‌ای در غنای فكری روشنفكران مشروطه بازی كردند.
محمود طرزی، بنیانگزار مشروطیت دوم، وزیر امورخارجه دولت امانی، نویسنده و شاعر، پدر ژورنالیزم افغانستان، در تركیه (تبعید) زندگی را پدرودگفت.
محی الدین «انیس»، نویسنده دوران امانی، مؤسس جریده انیس، از مشروطیت دوم، سالها زندانی، با رهایی از زندان زندگی را وداع كرد .
سرور جویا، از مشروطیت دوم، شاعر و نویسنده، كاتب دربار امانی، ١٣ سال زندانی سرای موتی و ٣ سال زندانی دهمزنگ، در همانجا زندگی را پدرود گفت .
ملا فیض محمد كاتب، ازمشروطیت اول، مورخ و وقایع نگار، زندانی شیرپور، در زمان سقاوی در اثر لت و كوب معیوب و زندگی را پدرود گفت .
عبدالرحمن لودین (كبریت)، رهبر جناح چپ مشروطیت دوم، شاعر آتشین زبان، سرمنشی دربار امانی، توسط نادرخان تیرباران شد .
محمد ولی خان دروازی، از مشروطیت دوم، نایب السلطنه دولت امانی، بعد از محمود طرزی وزیر امور خارجه، در سال ١٣١٢ به وسیله نادر خان تیرباران شد.
میر غلام محمد غبار مورخ مشروطه خواه آزادیخواه و نامدار افغانستان كه اثر باارزش وی «افغانستان در مسیر تاریخ» تنها منبع معتبر در باره تاریخ كشور ماست.
استبداد عبدالرحمن خانی كه بر فاشیزم و خفقان تكیه داشت در كنار آنكه ملوك الطوایف را در زیر اداره مطلق العنان درهم شكست، كوچكترین روزنه‌ی آزادیخواهی را نیز به توپ بست و كشور در زمان او چون اسكلیت بیجانی با جداری از وحشت مومیایی گشت. امیر حبیب الله خان عیاش و زنباره این مطلق العنانی را با نرمش زیركانه‌ای بیاراست تا بر زخم خونچكانیكه ساطور استبداد پدرش بر روح و روان جامعه كاشته بود مرهم تزویر بگذارد.
مشروطه خواهان بار اول در زمان این "امیر" از انجمن سراج الاخبار پابه عرصه گذاشتند. آنها قیمومیت انگلیسی را ننگ و مطلقیت فیودالی را حلقه‌ای برگلوی تمدن و پیشرفت میدانستند. سرور واصف شاعر آتشین زبان و مبارزیكه سرش را در راه آرمانش گذاشت بنیانگذار مشروطه در كشور ماست.
این روشنفكران پاكباز، كسب استقلال و هموار ساختن مشروطیت را در وحدت ملی كشور میدیدند. منزه از تبعیض های ملیتی، مذهبی و لسانی بوده، تاجك، ازبك، پشتون، هزاره، بلوچ، غلام بچه تا مهاجر هندی در رهبری جریان همدل وهمراه شمشیر میزدند. چیزیكه بوی ابتذال آن از سوی روشنفكران امروز مشام آدمی را سخت بدرد می آورد.
مشروطیت اول بوسیله‌ی امیر حبیب الله بخاك و خون كشانیده شد. چند تن از رهبران آن بشمول سرور واصف اعدام و بقیه تا استقرار دولت امانی در زندان های مخوف آنروزگار شكنجه های غیر انسانی استبداد را تحمل كردند. قهرمانی های مشروطه خواهان بحق پشت استبداد را لرزاند.
سرور واصف را وقتی به میله‌ی توپ می بستند با خونسردی حیرت انگیزی بر توته كاغذی نوشت:
ترك مــال و ترك جان و ترك سر در ره مشروطه اول منزل است
جوهر شاه خان غوربندی از غلام بچه های دربار را وقتی امیر نمك حرام خطاب كرد، او شجاعانه پاسخ داد:
وظیفه‌ی پادشاه حفظ جان، مال و ناموس رعیت است. اما تو نمك بحرام هستی كه از دستبرد به هستی رعیت هیچگونه دریغ نكرده به ناموس مردم بیشرمانه تجاوز مینمایی، به عوض حراست و رسیدگی به مردم شب و روز در عیاشی و فحاشی غرق هستی..
هنوز سخنان او به پایان نرسیده بود كه گلوله تفنگچه شاه، چراغ هستی این مبارز دلیر را برای ابد خاموش ساخت.
عثمان خان پروانی كه میخواست در هند سرنوشت مشروطه خواهان را در جراید خارجی بچاپ برساند، در مرز دستگیر شد وقتی مورد سرزنش كلمات ركیك امیر قرار گرفت او گفت:
زحمت مرگ ما چند دقیقه‌ی بیش نیست ولی زحمت محاسبه شما ابدی است. ما قصد كشتن شما را نداشتیم ولی میخواستیم افغانستان را از مطلقیت شما رهانیده مشروطه را بر سرزمین رنجدیده خود هموار داریم. امیر امر كرد او را به توپ بپرانند.
بارزترین نمونه فداكاری این جریان را میتوان در عزم استوار خود غازی امان الله دید كه برای رسیدن به استقلال، دموكراسی و مشروطیت به كشتن پدر رای داد و بعد از بقدرت رسیدن شجاع الدوله خان قاتل پدر را به وزارت امنیه گماشت.
با سركوب مشروطیت اول، مشروطیت دوم تحت رهبری محمود طرزی شكل گرفت كه متشكل از جناح های لیبرال درباری و رادیكال خارج از دربار بود. عبدالرحمن لودین (كبریت) شاعر آتشین مزاج كه باری بر امیر حبیب الله با تفنگچه حمله كرد و گلوله به هدف ننشست، رهبری جناح خارج از دربار را بعهده داشت. لودین را میتوان به شاعر بی‌پروای مشروطیت ایران "عشقی" شباهت داد. رُك و ركیك گویی های او دربار امیر حبیب الله را مسخره میكرد. مصراعی از شعر مشهور لودین در برخورد با دربار:
خوب ای خران چرید تا چاقتر شوید
با استقرار دولت امانی تمامی مشروطه خواهان از زندان های حبیب الله خانی رها و در استرداد استقلال كشور و پیاده نمودن رفورم های مشروطیت جانفشانی كردند. تلاش استعمار انگلیس، اشتباهات دولت امانی، تبلیغ و فعالیت های روحانیون وابسته به استعمار، دو دستگی و بوروكراسی در اركان دولت مشروطه، تومار این حاكمیت را درنوردید. جهالت سقاوی و بعد استبداد نادر خانی مشروطه خواهان را به آتش و خون كشید. نادر خان به هیچ مشروطه خواهی رحم نكرد. بخاطر بدست آوردن دل انگلیس ها آنچه در توان داشت در حق مشروطه خواهان روا داشت. محمد ولی خان دروازی نزدیكترین فرد به امان الله خان، غلام نبی خان چرخی از فداكاران مشهور جنك استقلال باشش تن دیگر از اعضای خانواده‌اش، عبدالرحمن لودین چهره‌ی مشهور مشروطیت دوم، جنرال پین بیك فاتح اصلی محاذ تل در جنگ استقلال تیر باران شدند. عده‌ای از آنها در زندان جان دادند و مشروطه خواهی نبود كه طعم تلخ زندان نادری را نچشیده باشد.
مولوی واسع قندهاری از مشروطه خواهان سرشناس در سقوط دولت امانی به قندهار رفت و بر ضد دولت سقاوی فتوا داد. وقتی بچه سقاو دلیل فتوایش را از او پرسید او قهرمانانه جواب داد:
"شما قاطع طریق هستید و غاصب سلطنت؛ باید به حكم شریعت قطع ید شوید". او را به توپ پراندند.
از مشروطیت اول و دوم شاعران بسیاری با روحیه‌ی عالی شعر را حربه‌یی در برای تحقق اهداف انقلابی شان بكار می‌بستند، نه مثل عده‌ای از شاعران مخنث امروز ما كه این خنجر را در غلاف كرده اند و آب به آسیاب استبداد میریزند. سرور واصف، لودین، بسمل، صفا، جلوه، پریشان، شیون، نسیان و دهها تن دیگر با این دشنه برسیاهی ها می تاختند.
غبار مورخ نامدار كشور و مشروطه خواه جوان افغان كه زندان ها و تبعید های فراوان عصر نادری را از سر گذراند میگوید:
همت عالی من میل به پستی نكند
گرد گردیدم و بر طرف ثریا رفتم
روح عالی این جان نثاران را در بیان رسای "شیون" خوب می یابیم:
بهر كرسی پی بزرگی هرگـــــز
پیش هر دلــه و دیوث خم و چم نكنم
ریش نگذارم و تسبیح به گردش نارم
خلق نفریبم و بر چهره‌ی شان دم نكنم
بنویسم ز وفاداری سگ صد دیوان
مصرعی حیف به مداحی آدم نكـنم
"نسیان" كه سالها زندان های نادرخانی را تجربه كرد، نوروز را اینچنین تجلیل مینماید:
نو بهار آمد و در كشور ما نیست بهار
گر بهار است قرار همگی تحت فشار
و "جلوه" به بیان خود در شعر جلوه‌ی جاودانه داده است:
تا كی از جور و ستم شكوه و فریاد كنیم
فكر بر هم زدن ریشه‌ی بیداد كنیم
مشروطه خواهان كه راه آبی استقلال وطن را با خون سرخین كردند در مقابل آنهمه اعدام، شكنجه و زندان تسلیم نشدند؛ پاك زیستند و استوار مردند. و اما نسل های بعدی آنچه سزاوار این فداكاران راستین بود برایشان ارج گذاشتند؟ درسهای بزرگ زندگی شانرا ننوشتند اگر نوشتند به روایت تاریخ و كم نوشتند. یادبود ها و تجلیل های در خور &#۶۵۲۰۷;&#۶۵۱۵۶;ن آنان برگزار نكردند. قصه های از خود گذری ها و دلاوری های شان را در گردهمایی ها و مجالس بیان ننمودند. اشعارشان را آنطوریكه شایسته است چاپ و تجلیل نكردند. قلم بدستان و روشنفكران روح مبارزه جویی و فداكاری های شانرا در استرداد استقلال كشور به تصویر نكشیدند. و بالاخره نسل جوان امروزی كه در آتش جنگ و جهالت امیران می‌سوزند ازین مبارزات خروشان نیاكان خود نا آگاه ماندند. روزگاران، درین سالگرد جشن كبیر استقلال درودهای خود را نثار روح مبارزان مشروطه كرده مصمم به پاسداری از حریم قدسی آنان میباشد كه بادریایی از لاله و ارغوان شفق سرخ آزادی را بر سینه‌ی دیروز تاریخ جاودانه تصویر كردند.
منبع : زندگی